eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
572 عکس
155 ویدیو
28 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 وجه مشترک صوفی‌گری و اخباری‌گری صوفی‌گری و اخباری‌گری دو جریان به ظاهر متقابل هستند که یکی بر باطنی‌گرایی و دیگری بر ظاهرگرایی اصرار دارند. اما این دو جریان مخالف یک دشمن مشترک دارند و آن جریان معتقد به حکمت و عقلانیت اسلامی و فقاهت عقلانی و اجتهادی است. لذا هر دو جریان معتقدند که "فلسفه‌ی اسلامی «نظام‌ساز» نیست و ظرفیت ساخت «تمدّن» و جامعه را ندارد." و "فقه جواهری برای نظام سازی کافی نیست و باید روش دیگری را تأسیس کرد" جریان تمدنی حکومت صفویه از دو جبهه باطنی‌گرایی صوفیانه و ظاهری‌گری اخباریانه -که به ظاهر از "کنترل و هدایت عینیت" دم می‌زدند.- ضربه‌های سختی خورد و به انحطاط فکری رسید. و نهایتا توسط دولت متخاصم افغان شکست خورد. انقلاب اسلامی هم در معرض تصاحب این دو جریان به اسم تمدن سازی و کنترل و هدایت عینیت و راه بی‌نهایت است. از انقلاب اسلامی بواسطه حکمت و فقاهت پاسبانی کنیم و سه جریان را به حاشیه برانیم: 1. تحجر باطنی گرایی(صوفی گری)؛ 2. تحجر ظاهرگرایانه؛(اخباریگری)؛ 3. تجدد لیبرال مبنا (راست اسلامی) و 4. تجدد چپ تضاد گرا(چپ اسلامی). https://eitaa.com/hekmat121
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 وجه مشترک صوفی‌گری و اخباری‌گری صوفی‌گری و اخباری‌گری دو جریان به ظاهر متقابل هستند که یکی بر باط
📌دو برداشت متفاوت و متضاد از یک تحلیل تاریخی: ❇️ برداشت اول: موافق احسنت! بسیار درست و دقیق فرموده اید. وجه مشترک الهیاتی هر دو جریان تصوف و اخباری، الهیات به شدت سلبی آنهاست. نتیجه چنین الهیاتی خالی بودن حیات انسان از حیات الهی و بی ارزش بودن زندگی در دنیاست. حال آن که حکمت عقلانی و فقه اجتهادی به دنبال آنند تا در همین دنیا زیستی الهی برای انسان ترسیم کنند. ❇️ برداشت دوم: مخالف یکی بیاد سه‌گانه ، و رو جمعبندی کنه 😅 آخه اینجور جواب دادنه که تا کسی انتقاد می‌کند و حرفی میزند، سریع با انتسابش به یک جریان، در یک طبقه خاص فکری و اجتماعی، حرفش رو مهار می‌زنند... مارکس هم با چنین سرعتی نمیتونست افراد رو در جا کند؛ آنوقت شعار عقلانیت انقلابی اسلامی می‌دهیم...😩 ♦️ پیشنهاد جمع بندی بین این دو برداشت با شما و تحلیل شما هم در کانال منتشر می‌شود. ❓پرسش: ۱. آیا هر تحلیل تاریخی بدون هرگونه اشاره‌ای به هر جریانی است؟ ۲. آیا "برچسب زدن خواندن" هر تحلیلی که با مذاق ما سازگار نیست نیست؟ ۳. آیا این‌گونه فهم کردن هر تحلیلی و به آن، مانع فهم، تعطیلی عقل و بستن دهن‌ها نیست؟ ❇️نکته آخر: چه خوب بود مخالفی پیدا می‌شد و تحلیل را نقد می‌کرد و برای مدعای آن دلیل می‌طلبید و ادله را به چالش می‌کشید❗️❗️❗️
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌دو برداشت متفاوت و متضاد از یک تحلیل تاریخی: ❇️ برداشت اول: موافق احسنت! بسیار درست و دقیق فرموده
📌عصبانیت از کانال امتداد حکمت و فلسفه الهی: یکی از دوستان متنی را برایم ارسال کرد که حاکی عصبانیت یکی از مروجان و سخنگویان پر و پا قرص دفتر فرهنگستان از مطالب کانال امتداد حکمت و فلسفه الهی است که از قضا نام کانالش را به امتداد ... تغییر داده است. البته چندی پیش هم یکی دیگر از افاضات وی را درباره این کانال برایم ارسال شد که حاوی مطالب مهمی است و نیاز به بررسی روانشناسانه و جامعه‌شناسانه دارد. ضمن تشکر از نویسنده و فوروارد کننده، متن این دوست نادیده را خدمت اعضای محترم بدون ذکر نام نویسنده محترم ارسال می‌کنم. ❇️ آخرین اظهار نظر: واقعا پرداختن به این ترهات آن آقا _ که خالی از هرگونه افاده علمی است و تا کم میاره سریع پشت سر فرمایشات رهبری پناه میگیره_ نیاز به فروتنی زیادی داره. اگر، ادعایی است در یک محفل علمی و مناظره مطرح کنند یا نقد مکتوب علمی داشته باشند. با یک کانال که سرود سلام فرمانده را هم از مصادیق امتداد حکمت میداند که نمیشود مدعی علمیت بود. ❇️ اظهارات پیشین: این اقدامات فرهیخته علمی را آقای ... آغاز کرد. استاد مسلم اندیشه رهبری (در مجامع مختلف) که بیشتر از بحث و گفتگو به بایکوت و سرکوب اندیشه علاقمند است. این کانال امتداد حکمت و فلسفه الهی _ که سرود سلام فرمانده رو از ثمرات حکمت صدرایی میدونست_ هم از ایشان است. ♦️ پرسش: ۱. با این ادبیات فاخر ❗️و محترمانه❗️ چگونه باید برخورد کرد❓ ۲. قریب به یک هزار مطلب و یاداشت در کانال امتداد حکمت و فلسفه الهی منتشر شده است -بغیر از ساير آثار - چرا ناشیانه فقط به مطلب چسبیده‌اند و با سوء فهم، آن را چنین ناروا (و ما لایرضی صاحبه) تفسیر می‌کنند؟ آیا این نیازمند تحلیل روان‌شناختی و بررسی چرایی غلبه عوامل غیرمعرفتی (بغض و عصبانیت) بر چنین تحلیل‌هایی نیست؟ ۳. دوستان بگویند که در چه زمینه‌هایی حق و اجازه مطالعه و بحث داریم که هیچ تقابلی با ایده‌ها و سخنان آنها نداشته باشد؟ ۴. و بفرمایند چرا انتشار بیانات رهبر معظم انقلاب و استناد علمی به اندیشه‌های رهبران و متفکران انقلاب اسلامی برایشان ناخوشایند و هراسناک است؟
📌عصبانیتی دیگر مطلب دیگری از دوستان و مدیران دفتر فرهنگستان ارسال شد که در ادامه برداشت‌های دو مخالف قبلی در یک گروه منتشر شده است و دوستی آن را باز ارسال کرد. عصبانیت ایشان هم مثل دو دوست قبلی ناشی از انتشار بیانات رهبر معظم انقلاب درباره خطر آثار فرهنگستان است. نکات این دوست دیرین را بدون کم و کاست خدمت مخاطبان گرام تقدیم می‌کنم. هر آنچه از دوست رسد نیکوست😘 ❇️ اظهارات: بیش از یک دهه پیش با راقم این سطور توفیق همکاری علمی داشتم ،اما هرگز گمان نمی‌کردم چنین احساس بیش فهمی به سراغ دوستان قدیم بیاید که گمان کنند دوستان دیگری که معتقد به قابل تامل و استفاده بودن جدی اندیشه های مرحوم استاد حسینی در پیشبرد اهداف انقلاب هستند،نکات پر مغز ایشان را متوجه نمیشوند!!!وفقط ایشان هستند که یک تنه دغدغه پیشگیری از یک انحراف بزرگ را به دوش می‌کشند وپیرو امام و رهبری وآگاه از تمام مواضع علمی ایشان واندیشه های ناب اسلامندو.... متاسفانه این گروهها جای مناسبی برای توضیح بیشتر نیست..... فقط پناه بر خدا ازبرخی احساس تکلیف های ناپخته ی ما.🤲 ❇️ پرسش: ۱. فقط نمی‌دانم چرا از یاداشت کوتاه "وجه مشترک صوفی‌گری و اخباری‌گری" فقط و فقط دوستان دفتر فرهنگستان ناراحت و عصبانی شده‌اند و به سرعت واکنش نشان داده‌اند. آیا نسبتی با این دو جریان یا یکی از آنها دارند❓ ۲. اگر کسی اظهار نظری کرد و مطلبی را گوش زد کرد خود را تنها پیرو و تنها آگاه به اسلام ناب و مواضع متفکران انقلاب می‌داند؟ ۳. دلیل ناپختگی انتشار بیانات متفکران انقلاب و اظهار نظر در اطراف آنها و احساس تکلیف‌ها برای تامل بیشتر در ایده‌های خام و یا انذیشه‌های متفاوت برخی از جریانها چیست؟
📌 نقدی محترمانه سلام ظاهراً این متن رو در جواب به پیام شما منتشر کردن توی یکی از کانال ها😅 ❇️ نقد: منتقد محترم دو نکته را فراموش کرده است: 1. توجه به بستر های تاریخی و اجتماعی در تحلیلی اجتماعی بسیار مهم و بلکه شاید تعیین کننده است. این مقایسه بین صفویه و انقلاب اسلامی عجیب است، این نوع نگاه خود گونه ای اخباری گری در تحلیلی اجتماعی است که از تفلسفه فاصله گرفته است؛ 2. این که اساسا نقد حکمت متعالیه در حوزه امتداد اجتماعی را «ظاهر گرایی» و «اخباری گری» بدانیم خود اوّل کلام است و یک مصادره به مطلوب قابل توجه است. این یک دیدگاه «انحصارگرایانه» در حوزه تفلسفه و تأمّلات عقلانی _ نظری است که متأسفانه منتقد محترم مرتکب این مغالطه انحصار گردیده اند. ✅ پاسخ: ۱. با تشکر از مستشکل محترم که نکات قابل توجهی نگاشتند و ورود به بحث علمی را دور از شئونات خود ندانستند و انواع برچسب‌ها را به نویسنده نزدند. ۲. راقم این سطور بر فقر علمی و قصور خود در باب تحلیل همه‌جانبه‌ی حقیقت معترف است و همواره خود را محتاج نقد ناصحانه و نصیحت مشفقانه‌ی دوستان و استادان محترم و حتی مخالفان و ستیزه‌گران می‌داند و از سر اشتیاق استقبال می‌کند و به آن می‌اندیشد و بهره می‌گیرد و افق‌های آینده را در آینه آن نقدها به نظاره می‌نشیند. ۳. توجه به بسترهای تاریخی در تحلیل اجتماعی امری لازم و درست است. اما مقایسه دو مقطع تاریخ را اخباری دانستن نامفهوم است. مقایسه همواره در متن تحلیل تاریخ نهفته است. ۴. به اعتقاد برخی از مورخان و اندیشمندان اجتماعی، دوران صفویه و انقلاب اسلامی از جهات مختلفی شباهت دارند و از جمله‌ی آنها گسترش باطنی‌گرایی و اخباری‌گری. هر جریان فکری از ظرفیت‌ها و استعدادهایی برخوردار است و می‌تواند آثار و نتایج مشابهی را در دو مقطع تاریخی رغم بزند. (ر.ک: صفحات پایانی کتاب جاذبه و دافعه علی علیه السلام) اما تحلیل‌گر اجتماعی باید از تاریخ درس بگیرد و به جوهره‌ی یک تفکر و جریان فکری پی ببرد و از آثار و نتایج مفید و یا خطرناک آن تامل کند و نتایج تاملات خود را با دیگران به اشتراک بگذارد. ۵. البته معلوم است که تحلیل‌گر از یک سو باید آماده شنیدن نقدها و بازاندیشی در یافته‌ها باشد و به ورطه‌ی انحصارگرایی نیافتد و از سوی دیگر باید از نسبی‌گرایی و صلح‌کل بودن برحذر باشد و دچار حیرت و عسرت و اضطرار اندیشی نشود. ۶. مسئله بر سر نفی امتداد حکمت و فلسفه نیست و اشکال اخباری‌گری و ظاهرگرایی مخالفت با فلسفه و امتداد آن نیست. بلکه این فقط یکی از آثار آن است که ریشه در مبانی و بنیان‌های فکری آن دارد. ۷. وجه مغالطه‌ی انحصارگرایی برای راقم این سطور آشکار نشد که اگر چنین باشد حتما در متن بازاندیشی لازم است. اما مقصود این نیست که هرکس مخالف امتداد حکمت است اخباری است. اما اخباریان از جمله مخالفان امتداد حکمت هستند. و همچنین مقصود این نیست که فقط یک راه و شیوه برای امتداد حکمت وجود دارد بلکه راه‌های مختلفی ممکن است که رهبر معظم انقلاب و سایر بزرگان حکمت و فلسفه به آن اشاره کرده‌اند و آثار ارزشمندی را تولید کرده‌اند. ۸. تحلیل باطنی‌گرایی و ظاهرگرایی در همه‌ی زمانها برای جامعه دینی مقوله‌ای واجب و ضروری است و با درس گرفتن از گذشته و آثار و نتایج آنها، می‌توان به سطحی از شناخت موقف تاریخی خود و درک زمانه و کنشگران فعال عصر خود دست یافت. اگر چنین نباشد پس وجه تاکیدات مکرر قرآن و روایات معصومین(علیهم السلام) به عبرت گیری از تاریخ و تحولات گذشته و سرنوشت‌ساز انسان چیست❓ والعلم عند الله فهو اعلم بالصواب
📌 متکلم پرکار آیت الله حاج شیخ علی ربانی‌گلپایگانی بزرگترین شاگرد حضرت آیت الله العظمی سبحانی است و به اندیشه‌ها و آثار فیلسوف انقلاب استاد شهید آیت‌الله مطهری احاطه کامل دارد و در امتداد اندیشه‌های استاد مطهری به موضوعات جدید توجه دارد و در درس خارج کلام به آنها می‌پردازد. از جمله مباحث ارزشمند ایشان نقد و بررسی نظریه‌های علم دینی و روش‌شناسی اجتهاد در موضوعات کلامی و اجتماعی است. مجموع صوتها و تقریر دروس ایشان در سایت مدرسه فقاهت موجود است. اندیشه‌ها و کلاس‌های درس حکیم و متکلم برجسته حضرت آیت الله علی ربانی گلپایگانی (حفظه الله) @kharejkalam آرشیو صوت ها از طریق سایت مدرسه فقاهت http://eshia.ir/Aqaed/Archive/
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌عصبانیت از کانال امتداد حکمت و فلسفه الهی: یکی از دوستان متنی را برایم ارسال کرد که حاکی عصبانیت ی
📌یاداشت‌های وارده: بعد از انتشار پیام‌های دوستان دفتر فرهنگستان در پی یادداشت "وجه مشترک صوفی‌گری و اخباری‌گری" این یادداشت‌ها ارسال شد که متن آنها بدون کم و زیاد و فقط با حذف نام نویسندگان منتشر می‌شود: ❇️یادداشت اول: سلام علیکم حقیر سالیانی در محضر استاد ... بودم نظر ایشان درباره فرهنگستان این بود که اینها مطالبی را متوجه شده اند ولی به علت ضعف فلسفی نمی‌دانند چطور بگویند که دچار تالی فاسدهای فلسفی نشود. به عبارتی مستضعف فلسفی هستند اضف الی ذلک که مجموعه مذکور خود دارای طیف های مختلفی است و برخی از آنها گرایش های عقلی قابل توجهی دارند... بنابر این به نظر نمیرسد لزومی به خط کشیهای تقابل گونه با فرهنگستان باشد بلکه تعامل سازنده در بسیاری موارد کارساز خواهد بود و در باقی نیز اختلاف میان فلاسفه کمتر از این ها نیست. از نوشته‌های شما استفاده میکنم ... ❇️یادداشت دوم: سلام و عرض ادب محضر استاد ... عزیز بنظر حقیر درگیری با نظام فکری فرهنگستان در شرایط فعلی به صلاح نیست و باید همه جریانهای همراه انقلاب حول فرمایشات و راهبردهای تعیین شده توسط مقام معظم رهبری به اتفاق نظر برسند. جناب استاد میرباقری و افرادی که در مجموعه فرهنگستان هستند با فلسفه و امتداد فلسفه مشکل داشتند ولی با توجه به روحیه ولایتمداری که داشتند نظراتشات نسبت به فلسفه و امتداد آن تا حدود زیادی تعدیل گردید. جناب استاد فلاح شیروانی نقل میکردند که استاد میرباقری در یک دیدار فرمودند: ما با اینکه بلحاظ علمی با فلسفه سازگاری نداریم ولی چون مقام معظم رهبری تاکیدشان بر فلسفه و امتداد فلسفه است ما هم در این راستا تلاش خواهیم کرد. بنظر میرسد تمرکز بر نقاط وحدت آفرین و اجماع سازی نیروهای انقلابی و پرهیز از حاشیه سازی اصل مهمی است که حضرت آقا نیز بارها بدان تاکید داشته اند. از مطالب علمی و ارزشمند حضرتعالی خیلی مستفیض میشویم و دعاگوی سربازان مخلص ولایت هستیم🌹 ❇️یاداشت سوم: (از نویسنده یادداشت دوم) سلام مجدد و تشکر از لطفتان🌹🙏 بنده نیز از آتش باران و دست پاچگی گروه فرهنگستان علیه یادداشت کلی و بدون ذکر اسم و رسم،حضرتعالی متعجب و ناراحت شدم ولی چه میشود کرد از دست زنجیرهای جهل مرکب و هواهای نفسانی که انصاف و مروت را به بند کشیده اند!! نعوذ بالله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا البته بنظر حقیر جریان اخباریگری توسط آقای برنجکار و آقای سبحانی و اطرافیانشون با قدرت بیشتری پیش میره و بدنه اجتماعی بیشتری رو نسبت به فرهنگستان علوم با خودش همراه کرده. انشالله توفیق باشه حضورا از محضر مبارکتون استفاده و تلمذ کنیم💐🌹 التماس دعا ❇️ یادداشت چهارم(ترکیب چند پیام) واقعا حکمت در کشور ما مظلومه. بیش از همه هم از جانب مدافعینش بش ستم میشه. خدا به شما کمک کنه. اون جور که من جریان فرهنگستان رو می فهمم، در نهایت به یه جور بن بست معرفتی جدی در فهم حقایق معتقدند. بن بستی که به دست ولی باید حل بشه. این چندان مرزی با اعتقادات متصوفه، نداره: چیزی رو نمیشه فهمید مگر این که شیخ و پیر و قطب و ... گره رو با نفس مسیحاییش باز کنه... البته اینها نباید مانع از این بشه که حرفها و نقدهای خوبشون بررسی نشه. بحث انتزاع و انضمام که مطرح می کنند، بحث مهمی است. گرچه واقعا پاسخ داره و پاسخش فی الجمله در کتب حکما اومده ولی بالاخره باید باشون حرف زد. از اویی به هر دو سرای ارجمند گسسته خرد پای دارد به بند... تمام حرف اینه. باقیش عوارض اینه که آدم می خواد عقل رو نپذیره بله واقعا اگر حکمت اسلامی نقد می‌شد، بالنده و زنده تر می شد. اما متاسفانه فقط مورد هجمه قرار می گیره.
📌سلام فرمانده و راهبرد حضور تمدنی 🔹سرود سلام فرمانده و ترجمه های مختلف آن به زبان‌های مختلف، پیام های مختلفی دارد که یکی از آنها پی بردن به شیوه های نوین حضور تمدنی و گسترش فرهنگ اسلامی است. 🔸از سویی توجه به فرهنگ مهدویت و مقاومت و از سوی دیگر زبان ساده و معصومانه کودکی در قالب سرود از جمله ویژگی‌های این اثر هنری است که توانست در میان ملتها جاگیر شود. 🔹 سلام فرمانده یک سرود تنها نیست بلکه نمادی از حکمت انقلاب اسلامی و فرهنگ متعالی برآمده از آن است که سالیان متمادی متفکران و اندیشمندان انقلاب اسلامی به صورتبندی آن پرداخته اند و توسط امام خمینی و امام خامنه‌ای به یک گفتمان تبدیل شده است و توسط مجاهدان جبهه مقاومت، به عنوان الگوی موفق عملیاتی معرفی شده است. امروز سلام فرمانده با این عقبه تئوریک و زمینه فرهنگی توانست مرزهای جغرافیایی را در نوردد و نمادی از آن فرهنگ و عمل باشد. 🔸 ندیدن این عقبه تئوریک و عدم توجه به حکمت انقلاب اسلامی، موجب می شود که نتوان تحلیلی واقع بینانه از موفقیت سلام فرمانده داشت و صرفا آن را در سطح یک سرود و شعر و آهنگ فهم کرد و به تحلیل نشست. در این صورت، نقدهای هنری برجسته می شود که شاید بسیاری هم وارد باشد. 🔹اما آنچه سلام فرمانده را از سایر آثار همانند متمایز کرد تجلّی فرهنگ متعالی انقلاب اسلامی با محوریت گفتگو با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) در زبانی ساده و سرشار از احساسات پاک آن هم از زبان کودکان و نوجوانانی است که آینده متعلق به آنهاست. 🔸 لذا می توان آنرا نمونه یک اثر تمدنی دانست. اثری است که اولا قابلیت درنوردیدن مرزهای جغرافیایی را داشته باشد و پیامی نو را به ملتها منتقل کند و ثانیا از آنچنان عمق معنایی برخوردار باشد که قابلیت انعطاف محتوایی با اقتضائات فرهنگی، زبانی و سیاسی جوامع مختلف را داشته باشد و لازمه آن امکان شکل گیری جهش‌های مضمونی در چارچوب شبکه مفهومی و نظام معنایی بنیادین آن است به نحوی که اصل پیام محفوظ باشد. 🔹 سلام فرمانده نمونه یک اثر تمدنی است چراکه آغازی بر یک جریان پاک و طيب و خودجوش انقلابی است که خود مسیرش را در داخل و خارج پیدا کرد و به سرعت نسخه های متنوع آن بدون هرگونه دخالت دولت‌ها در میان ملت ها تولید شد. نکته جالب توجه دیگر، جهش های مضمونی آن در نسخه های ملت‌های دیگر است که کاملا موجب سازگاری آن سرود با فرهنگها و اقتضائات زبانی و سیاسی ملتهاست. ارتقا به یکی از جهش‌های محتوایی این اثر است که در آینده جهش های دیگری را هم در پی خواهد داشت. ✍ سید مهدی موسوی ❇️ کانال https://eitaa.com/hekmat121
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌سلام فرمانده و راهبرد حضور تمدنی 🔹سرود سلام فرمانده و ترجمه های مختلف آن به زبان‌های مختلف، پیام
چرا مروج ایده‌های دفتر فرهنگستان در هر مکان و هر زمان از این یادداشت ناراحت است شاید لازم باشد خوانده می‌شود تا از ناراحتی و عصبانیت چند ماهه خلاص شود.
📌نقدی دیگر با مجموعه ای از تهدیدها و برچسب‌ها از سوی مدافعان آتشین و عصبانی دفتر فرهنگستان ❇️عصبانیت این مشی و این مرام بیش از هر کسی، عمر خود نویسنده رو تباه خواهد کرد. نویسنده جوان این متن، جا داره قدری راه طی شده و تجربه گذشته آقای خسروپناه رو که زمانی در کتاب «جریان شناسی فرهنگی» فردید و رضا داوری اردکانی، استاد اصغر طاهرزاده، فرهنگستان و ... رو جزو نحله های انحرافی دونسته بود، مطالعه کنه. اون موقع، نوشته آقای خسروپناه جزوه آموزشی نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه ها بود و در دوره های آموزشی به دانشجویان تدریس می شد. جا داره نویسنده محترم ببینه که چقدر اون حرفهای آقای خسروپناه ـ که خیلی محقق تر و پرتلاش تر از این نویسنده جوان هم بود ـ اثر داشت و امروز خود آقای خسروپناه در مواقف مدیریتی که توش قرار گرفته، چقدر به همون جریان هایی که منحرف بودند، نزدیک تر شده. تجربه بیش از یک دهه اشتغال به جدل و دعواهای فکری یا از دور مشاهده کردن چنین مناقشه هایی، به من اموخته که اگر حرف جدّی و عمیقی، بی غرض سیاسی و از سر صفا مطرح بشه، جای خودش رو در سایر نحله های فکری ـولو نحله های فکری رقیب ـ باز خواهد کرد. صدرایی، مشایی، هایدگری، فردیدی، فرهنگستانی، عرفان نظری و ... اگر واقعا پای انقلاب اسلامی ایستادند، انقلاب اسلامی اینقدر وسعت نظری باید بهشون داده بشه که پای هم صبوری کنند تا با هم راهی باز بکنن. اما اگر پای داشته های موجود خودشون ایستادند و میخوان با اون به جنگ دیگران برن، بدونند که واقعیت جمهوری اسلامی، صخره سختی هست که هر جریان یا نحله فکری متوهمی رو سر عقل میاره. 🔴 پرسش: واقعا از این همه برچسب زدن ، توهین و تهدید چه باید کرد؟
📌پاسخ به پرسش وارده (تقابل رویکردهای باطنی گرایی و اخباری گری با رویکرد عقلانیت وحیانی و اجتهاد عقلانی) بخش اول: ❇️ پرسش: سلام از مطالب کانالتون خیلی استفاده می‌کنم. اما یه سوالی هم دارم که ذهنمو مشغول کرده. لطفا جواب بدید چرا شما اینقدر از خطر اخباری‌گری و ظاهرگرایی و یا از صوفی‌گری و باطنی‌گرایی می‌گویید و می‌نویسید مگه اینها در گذشته چه کرده‌اند و چه ضرری داشته اند؟ اینها فقط حرفای شماست یا از اندیشمندان معاصر هم کسی این طوری تحلیل می‌کند. اگه کسی هست معرفی کنید؟ ممنون🌷 ❇️ پاسخ سلام و تشکر از پرسش بسیار خوب شما اساس اسلام بر عقلانیت و آگاهی عمیق به هستی و اعتقاد راسخ به خداوند متعال و حقایق وحیانی و عقلانی است که ریشه در کشف واقعیت دارد و از تعصبات و جهالت ها ، تقلیدها و تصنع ها به دور است. از این رو، ایمان در اسلام بر سه پایه ی 1. باور یقینی، 2. گرایش متعالی و 3. تعهد عملی ممکن است. بخصوص اگر حیثیت اجتماعی ایمان لحاظ شود بر ضریب اهمیت عقلانیت و نظم ذهنی افزوده میشود. به همین جهت هرگونه خروج از عقلانیت و خرد ورزی به بهانه های مختلف معرفت دینی را دچار اختلال می کند و زمینه ی التقاطهای فکری و انحرافات اجتماعی را فراهم می سازد. که یا به تحجر و جمود می انجامد و یا به تقلید و پیروی از دیگری منجر می شود. عقلانیت مبتنی بر وحی و عقل موجب خلق جهان معنایی الهی (عالم نور) و پیشرفت و تعالی اجتماع و حرکت آحاد جامعه به سوی قله های نور خواهد شد و همین عامل اصلی در گسترش تمدنی دین اسلام و رشد معقول مسلمین در عرصه های مختلف علمی و فناوری می شود. همچنین این عقلانیت وحیانی و عقلانی سبب می شود تا اعتدال بر بینش ها ، گرایش ها و رفتارها حاکم شود و دوست و از دشمن بازشناسی شود. در پرتو این بازشناسی عقلانی و مرزگذاری عادلانه است که مواجهه با دوست و دشمن سامان می یابد و از عدالت و انصاف خارج نمی شود. از این رو، هر کس در جایگاه خود قرار می گیرد و به زنده باد و مرده باد احساسی نمی انجامد. بلکه دوستی ها و دشمنی هم بر پایه واقعیت و حقیقت و برای تبرّی از باطل و خروج از تیرگیها و ظلمتها به سوی نور حقیقت خواهد بود. بنابراین طبق روایات صریح حضرات معصومین «ستون انسان عقل است» و بواسطه عقل که حجت الهی است صواب و عقاب ممکن می شود و وصول به حضرت حق و خشوع در برابر حقیقت تسهیل می شود. نقد و ارزیابی، سنجش و گزینش نظام مند می شود. لذا یافته های عقل از حجیت و طریقیت برخوردار است و بر همین اساس دانش های اسلامی همچون فقه و اصول، فلسفه و کلام، اخلاق و سیاست در تمدن اسلامی تکون یافته و پیشرفت رفته است و امروز به درختهای تناور فکری و زیرساختی جوامع اسلامی تبدیل شده است که ثمرات آن مسلمین را برای رویارویی با تمدن مهاجم غرب تقویت و توانمند میکند. خلاصه، با عقلانیت و اجتهاد است که امکان ساخت و مدیریت الهی جامعه انسانی و برقراری معنویت، عدالت، آزادی و پیشرفت ممکن می شود. در مقابل این رویکرد عقلانی و اجتهادی به منابع دینی و یافته های بشری، دو رویکرد دیگر وجود دارد که حجیت عقل را نفی میکنند و به جای عقل، امر دیگری را جایگزین می کنند. تصوف با برجسته کردن شهودات معنوی به کنار گذاشتن عقل رأی میدهد و تمام کتاب و سنت را به نحو باطنی تأویل و تفسیر می کنند به نحوی که الهام بخش سلوک فردی باشد. رویکرد اخباری گری و ظاهری گرایی نیز به بهانه دفاع از دین در برابر عقل، مبتنی بر فتوای تقابل عقل و دین، به تقلیل دین در حد نقل تن می دهد و با نفی حجیت عقل، بنا عقلا و ظواهر قرآن کریم، بر مراجعه به اخبار تأکید می ورزد و دینداران را به «ایمان گروی احساسی" ملزم می کند. جریان باطنی گرایی و اخباری گری علی رغم ظاهر متفاوت و گاه متضاد، هر دو بر «ایمان گروی احساسی» تأکید دارند و بر ارادت و پیروی مطلق انسان تأکید دارند که نتیجه آن گسترش تقابل ها و تضادهای فکری، فرهنگی و اجتماعی است. در پاسخ به بخش دوم پرسش باید گفت که متفکران بزرگ تشیع پس از وحید بهبهانی و شاگردان ایشان تا امام خمینی، علامه طباطبایی و شهید مطهری و مراجع معظم تقلید معاصر همواره بر عقلانیت وحیانی و اجتهاد عقلانی تأکید داشته اند و به نقد باطنی‌گرایی و اخباری‌گری پرداخته‌اند. ان شاءالله در مطلبی دیگر به این بخش از پاسخ پرداخته می‌شود. 🔴 ادامه دارد ...