eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
582 عکس
155 ویدیو
29 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دوستان کتاب
hadees_peimaneh.pdf
2.39M
📗کتاب «حدیث پیمانه» پژوهشی در انقلاب اسلامی ✍️حمید پارسانیا 💠کتاب «حدیث پیمانه» از نگاه رهبر انقلاب: ▶️ کتاب نوشتهٔ شماست؟ کتاب بسیار خوبی است. مدت‌ها پیش به دوستان فیلسوفمان در قم، از کمبودی گله می‌کردم و می‌گفتم: ✅«فرق فلسفهٔ ما با فلسفهٔ غرب (از زمان ارسطو و افلاطون تاکنون) این است که فلسفهٔ غرب، همیشه یک دنباله و ادامهٔ اجتماعی و سیاسی و مردمی داشته است؛ اما فلسفهٔ ما ادامهٔ اجتماعی و سیاسی نداشته است. ✅ حداکثرش به ادامهٔ تربیت فردی رسیده؛ والا اینکه فلسفهٔ ما بگوید شکل حکومت چگونه باید باشد، حقوق مردم چیست، ارتباطات آنها با یکدیگر چگونه است، چنین ادامه‌ای ندارد. در حالی که همهٔ این مبانی می‌تواند مبنای فلسفهٔ اجتماعی و سیاسی قرار بگیرد.» ✅ وقتی من ترتیب و فصل‌بندی کتاب شما را (البته همه‌اش را نخوانده‌ام) نگاه کردم، دیدم این کار شده است. از مبانی فکری و فلسفی شروع کرده‌اید و به جمهوری اسلامی و مسائل آن رسیده‌اید. ✅ این چیز باارزشی است. الحمدلله این‌طور فکرها در جامعهٔ ما حضور دارد. از این‌ها باید حداکثر استفاده بشود. این سبک کار، درست است. باید متمسّک به مبانی بود. 🎙بیانات رهبر انقلاب در دیدار هیئت‌مدیرهٔ دفتر تبلیغات اسلامی حوزهٔ علمیهٔ قم، ۲۹دی۱۳۸۰ 📚منشور حوزه و روحانیت، ج۵، ص۳۱۰تا۳۱۱ @parsania_net 📚@dostaneketab
📌فصل در بیان آنکه انسان در ابتدا امر حیوان بالفعل است امام خمینی: ‏‏فصل در بیان آنکه انسان در ابتدا امر حیوان بالفعل است ‏ 🔹‏‏بدان که نفس انسانی گر چه به یک معنی، که اکنون ذکر آن از مقصود ما خارج است، مفطور بر توحید بلکه جمیع عقاید حقه است ولی از اول ولادت آن در این نشئه و قدم گذاشتن در این عالم، با تمایلات نفسانیه و شهوات حیوانیه نشو و نما کند، مگر کسی که مؤیّد من عند الله باشد و حافظ قدسی داشته باشد. و آن چون از نوادر وجود است، جزو حساب ما نیاید، ما متعرض حال نوع هستیم.‏ 🔸‏‏و در مقام خود مبرهن است که انسان در اول پیدایش، پس از طی منازلی، حیوان ضعیفی است که جز به قابلیت انسانیّت امتیازی از سایر حیوانات ندارد. و آن قابلیّت میزان انسانیت فعلیه نیست.‏ 🔹‏‏پس، انسان حیوانی بالفعل است در ابتدای ورود در این عالم، و در تحت هیچ میزان جز شریعت حیوانات، که اداره شهوت و غضب است، نیست. و چون این اعجوبه دهر ذات جامع یا قابل جمعی است، از این جهت برای اداره آن دو قوّه صفات شیطانی را از قبیل کذب و خدیعه و نفاق و نمیمه و سایر شیطانتهای دیگر نیز به کار می برد، و با همین سه قوّه، که اصول مفسدات و مهلکات است، ترقی کند، و این ها نیز در او نموّ و ترقی روز افزون نمایند. 🔸و اگر در تحت تأثیر مربی و معلمی واقع نشود، پس از رسیدن به حد رشد و بلوغ یک حیوان عجیب و غریبی شود که در هر یک از شئون مذکوره گوی سبقت از سایر حیوانات و شیاطین ببرد، و از همه قوی تر و کامل تر در مقام حیوانیت و شیطنت شود. و اگر بر همین حال روزگار بر او بگذرد، و جز‏‏تبعیت هوای نفس در شئون ثلاثه نکند، هیچیک از معارف الهیه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه در او بروز نکند، بلکه جمیع انوار فطریه او نیز خاموش گردد.‏ 🔹‏‏پس، تمام مراتب حق که از این سه مقام که ذکر شد، یعنی معارف الهیه و اخلاق و ملکات فاضله و اعمال صالحه، خارج نیست، زیر پای هواهای نفسانیه پایمال گردد، و متابعت از تمایلات نفسانیه و ملایمات حیوانیه نگذارد در او حق به هیچیک از مراتب جلوه کند، و کدورت و ظلمت هوای نفس تمام انوار عقل و ایمان را خاموش کند، و ولادت ثانویه، که ولادت انسانیه است، از برای او رخ ندهد، و در همان حال بماند و ممنوع و مصدود از حق و حقیقت شود تا آنکه از این عالم با همین حال رحلت کند. و در آن عالم، که کشف سریره شود، خود را جز حیوان یا شیطانی نیابد، و از انسان و انسانیت اصلا یادی نکند، و در آن حال در ظلمتها و عذابها و وحشتهای بی پایان بماند تا خدای تعالی چه خواهد.‏ 🔸‏‏پس، این حال تبعیت کامل است از هوای نفس، که منع کامل کند از حق. و از این جا می توان فهمید که میزان بازماندن از حق متابعت هوای نفس است، و مقدار بازماندن نیز متقدر شود به مقدار تبعیت. مثلا اگر به واسطه تعلیم انبیا و تربیت علما و مربیان، مملکت انسانیت این انسان کذایی، که در اوّل ولادت با آن سه قوّه هماغوش بود و با ترقی و تکامل او آنها نیز ترقی و تکامل می کردند، در تحت تأثیر تربیت واقع شد، و کم کم تسلیم قوّه مربیه انبیا و اولیا، علیهم السلام، گردید، ممکن است چیزی بر او نگذرد جز آنکه قوّه کامله انسانیه، که در او به طریق استعداد و قابلیت ودیعه گذاشته شده بود، فعلیت پیدا کند و ظهور نماید و تمام شئون و قوای مملکت برگردد به شأن انسانیت. شیطان ایمان آورد به دستش، چنانچه در دست رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، ایمان آورد، فرمود: إنّ شیطانی آمن بیدی.‏‎ «شیطان من به دست من ایمان آورد.» و مقام حیوانیت او تسلیم مقام انسانیتش شود، به طوری که مرکب مرتاض راهوار عالم کمال و ترقی و براق آسمان پیمای راه آخرت شود و ابدا سر خودی نکند و چموشی ننماید. و بعد از تسلیم شدن شهوت و غضب به مقام عدل و شرع، عدالت در مملکت بروز کند و حکومت عادله حقه تشکیل شود که کار کن در آن و حکم فرمای در آن حق و قوانین حقه باشد، و قدمی بر خلاف حق در آن گذاشته نشود و بکلی از باطل و جور عاری و بری گردد.‏ 🔹‏‏پس، همان طور که میزان در منع حق و صدّ آن اتّباع هوای نفس است، میزان در جلب حق و پیدایش آن متابعت شرع و عقل است. و بین این دو منزل، که یکی ‏‏متابعت کامله هوای نفس است و دیگری متابعت مطلقه کامله عقل است، منازل غیر متناهیه است، به طوری که هر قدمی که به تبعیت هوای نفس برداشته شود، به همان اندازه منع از حق کند و حجاب از حقیقت شود و از انوار کمال انسانیت و اسرار وجود آدمیت محجوب گردد، و به عکس، هر قدمی که بر خلاف میل نفس و هوای آن بردارد، به همان اندازه رفع حجاب شود و نور حق در مملکت جلوه کند.‏ ‏‎ ‎ ✍کتاب شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، حدیث دهم، ص۱۷۵ ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 ترس غرب‌زدگان و متحجران از امامت جامعه‌ی اسلامی در یادداشت‌های تخریبی غربزدگان متحجر و متحجران تازه به غرب رسیده، استنکاف از به کارگیری عنوان متعالی برای نادره‌ی دوران، حکیم متاله و فقیه فرزانه حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (رحمة الله علیه) است. ظاهرا این اقدام نشان از ترس آنها از جامعه‌ی اسلامی و حرکت تمدن‌سازی انقلاب اسلامی دارد که موجب شد ملت از خود تحقیری در برابر غرب و از خودبیگانگی و تصنع خارج شود و مسیر درست تعالی و پیشرفت را در پیش گیرد. پیش از این، انجمن حجتیه و منورالفکران چپ و راست در ابتدای انقلاب اسلامی چنین کردند و آنچنان شدند. يُرِيدُونَ أَن يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺑﺎﻃﻞ [ ﻭ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺕِ ﺑﻲ ﭘﺎﻳﻪ ] ﺧﻮﺩ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻛﻨﻨﺪ ; ﻭﻟﻲ ﺧﺪﺍ ﺟﺰ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻛﺎﻣﻞ ﻛﻨﺪ ، ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺧﻮﺵ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ .(توبه٣٢) يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻫﺎﻥ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻛﻨﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻛﺎﻣﻞ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺖ ، ﮔﺮﭼﻪ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺧﻮﺵ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ .(صف ٨) امام خمینی، بنیان مرصوص جامعه‌ی اسلامی و حجت عقلانیت و عظمت ملت بزرگ ایران و همچنین مقتدای بزرگ حقیقت‌جویان عالم و مشتاقان عدالت جهانی است و نام بلند او بر تارک تاریخ امروز بشریت درخشیده و در آینده هم بیشتر نمایان خواهد شد. خلاصه‌: "آینده جهان در ذیل تاریخ امامت امام خمینی خواهد بود." ✍سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121
✳️ علوم انسانی در ایران چندان شأن و جایگاهی ندارد 🔻دکتر مهدی گلشنی عضو فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران در گفت‌وگو با خبرگزاری حوزه: ◻️ وقتی ۶۰ سال پیش بنده در آمریکا بودم، خبری از علوم انسانی در این کشور نبود، اما امروزه به قدری این دسته از علوم دارای اهمیت شده که مهم ترین دانشگاه های آنجا حتی دانشجویان رشته های مهندسی را هم مجبور کرده که تعدادی درس مربوط به علوم انسانی را بگذرانند. ◻️ به نظر می رسد که علوم انسانی در کشور ما فراموش شده است و به جز مقام معظم رهبری، دیگر مسئولان آن طور که باید و شاید به آن توجهی ندارند و از سوی دیگر خانواده ها نیز به جو جامعه نگاه می کنند و فرزندان خود را بیشتر به سمت رشته های مهندسی و پزشکی می فرستند. ◻️در درجه اول باید برای مسئولان کشور ما این مهم جا بیفتد که علوم انسانی دارای چه اهمیتی است و از سوی دیگر مشکل غرب‌زدگی را باید حل کنیم، در وضع فعلی معمولاً در انتخاب وزرا، مقامات و رؤسای دانشگاه ها بیشتر رفاقت بازی و گروه بازی مطرح است تا شایسته سالاری و در این شرایط ما به هدف مطلوب دست نمی یابیم. مشروح گفت‌وگو @hawzahnews | حوزه‌نیوز
📌 بنیاد جدید عالَم [سؤال از امام خمینی]: ‏‏ شما زندگی خیلی منزوی داشتید، شما اقتصاد جدید و حقوق روابط‏‎ ‎‏بین‌المللی را مطالعه نکرده‌اید. تحصیل شما مربوط به علوم الهی است، شما در‏‎ ‎‏سیاست و گرفتن و دادن یک زندگی اجتماعی درگیر نبوده‌اید. آیا این در ذهن شما این‏‎ ‎‏شک را به وجود نمی‌آورد که ممکن است عواملی در این معادله باشد که شما نمی‌توانید‏‎ ‎‏درک کنید؟‏‏ ‏‏جوابِ امام: ما معادلۀ جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی‌ای که تا به حال به واسطۀ آن‏‎ ‎‏تمام مسائل جهان سنجیده می‌شده است را شکسته‌ایم. ما خود چارچوب جدیدی‏‎ ‎‏ساخته‌ایم که در آن را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته‌ایم. از هر عادلی دفاع‏‎ ‎‏می‌کنیم و بر هر ظالمی می‌تازیم، حال شما اسمش را هرچه می‌خواهید بگذارید. ما این‏‎ ‎‏سنگ را بنا خواهیم گذاشت. امید است کسانی پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان‏‎ ‎‏ملل و شورای امنیت و سایر سازمان‌ها و شوراها را بر این پایه بنا کنند، نه بر پایۀ نفوذ‏‎ ‎‏سرمایه‌داران و قدرتمندان که هر موقعی که خواستند هرکسی را محکوم کنند، بلافاصله‏‎ ‎‏محکوم نمایند. آری با ضوابط شما من هیچ نمی دانم و بهتر است که ندانم صحیفه امام؛ ج ۱۱، ص ۱۶۰ https://eitaa.com/hekmat121
📌 نامربوطی رفراندوم درمانی با مسائل ایران ✍سیدمهدی موسوی ♦️بخش اول 🔸 برخی از نویسندگان و یادداشت‌نویسان مجازی به تبع برخی از سیاسیون کهنه‌کار همیشه در قدرت، همواره از رفراندوم نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران سخن می‌رانند و بر این مطلب تاکید دارند که علت و سبب جمهوری اسلامي رفراندوم سال ۱۳۵۸ بوده است و پس از آن نیز باید با رفراندوم درماني مشکلات و مسائل کشور را حل کرد. این جریان پر قدرت رسانه‌ای، با غفلت از هستی انسان ایرانی و جوهره‌ی جمهوری اسلامی و همچنین فراموشی نقش جریان متبوع خود در ایجاد مشکلات اقتصادی و انحرافات فکری و فرهنگی، "رفراندوم درمانی" را تنها راه حل خروج از مشکلات جامعه تلقی می‌کنند آن هم رفراندومی که آنها طراحی کنند و نتایج مطلوبی برای آنها داشته باشد و الا همان رفراندوم هم محکوم به تقلب و مهندسی است. 🔹 "رفراندوم درمانی"، نمی‌تواند موجبات بلوغ سیاسی و اجتماعی جامعه و همچنین حل مشکلات اقتصادی جامعه ایرانی را فراهم کند. چرا که بلوغ اجتماعی و پیشرفت اقتصادی مرهون نظم و مشارکت اجتماعی و ثبات سیاسی و دوام سیاستگذاری‌های منطقی در یک بازه‌ی زمانی طولانی مدت است تا به نتایج مطلوب منتج شود. ماهیت و آثار رفراندوم در جامعه‌ی ایرانی با جوهره‌ی این پدیده‌ی سیاسی در برخی از کشورهای اروپایی متفاوت است. رفراندوم در آنجا به جهت عقبه تئوریک و اهداف سیاسی، معنای ثبات سیاسی و دوام نظم اجتماعی دارد در حالی که در جامعه‌ی ایرانی، به علت تلقی‌های ژورنالیستی، نشانه‌ای از تزلزل اجتماعی و بی‌ثباتی سیاسی و ابزاری برای قبیله‌گرایی سیاسی و حزبی تلقی می‌شود. این نگرش پوزیتیویستی است که مفاهیم و پدیده‌های اجتماعی را مستقل از زمینه‌های فرهنگی و سیاسی تحلیل کرده و حکم به این‌همانی جوامع می‌کند و تجویزهای همسان ارائه می‌دهند. 🔸 "رفراندوم" و انتخابات در هیچ نظام سیاسی، علت و سبب نظم سیاسی محسوب نمی‌شود؛ بلکه با نگاه دقیق به تاریخ جوامع غربی معلوم می‌شود که رفراندوم معلول هستی اجتماعی انسان غربی و ابزاری در خدمت نظم سیاسی مدرن است. توضیح اینکه سیاست در غرب فاقد نفس‌الامر و حقیقت و صرفا امری اعتباری و قراردادی و در نسبت با قدرت و منفعت است. رفراندوم یک حالت متعیّن از آگاهی انسان غربی است که بواسطه‌ی آن، صورتی از قدرت را برای دست‌یابی به منفعت این‌حهانی آشکار می‌کند. از این رو، نحوه‌ای از هستی و حضور جهان غربی است که در ادامه‌ی اندیشه‌ی اومانیسم و تحولات فکری و سیاسی برآمده از آن در عالم سیاست و راهی براي حل تعارض‌های سیاسی دولت و ملت مطرح شده است. 🔹 انسان غربی با گسست (به ظاهر گسست) از سنت قرون وسطایی تحت غلبه‌ی فکر کلیسا که با دستگاه ارسطویی تحکیم یافت عهد جدیدی را ذیل اندیشه اومانیسم آغاز کرد. در این عهد جدید، انسان به عنوان کنشگر آگاه و با اراده و مستقل از هر عامل غیرانسانی تعریف شد. با مرجعیت اومانیسم، این انسانِ انضمامیِ تاریخ‌مند است که‌ به‌ اقتضای نحوه‌ی هستی تاریخی خود به همه چیز معنا، ارزش و اعتبار می‌دهد. در این تلقی مفهوم "قدرت" در سیاست به عنوان معرِّف انسان برجسته شد، در حوزه‌ی علم و فلسفه "طبیعت" به عنوان ابژه و مسخّر انسان اهمیت یافت و در عرصه‌ی زندگی و اقتصاد "منفعت مادی" به مثابه غایت زندگی محوریت یافت. 🔸در این شبکه‌ی مفهومی "حق طبیعی" به منزله‌ی شرط آگاهی و اراده‌ی انسان و شرط ماتقدم ارتباطات اجتماعی و برقراری نسبت با طبیعت مطرح شد. در تزاحم و تعارض حقوق طبیعی افراد، "قرارداد اجتماعی" راه حلی بود که به فکر انسان غربی خطور کرد تا از آن طریق حقوق عامه و منافع مشترک و طبیعی شهروندان جامعه در شرایط تعارض تأمین شود. در چنین بستری، رفراندوم به عنوان طریقی برای نظرخواهی از شهروندان در امور کلان، اختلافی و پرتعارض مطرح شد. از این‌رو در برگزاریِ هر رفراندوم و انتخاباتی از نظم سیاسی و هستی اجتماعی محافظت و پشتیبانی می‌شود. 🔴 ادامه دارد... ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 نامربوطی رفراندوم درمانی با مسائل ایران ✍سید مهدی موسوی ♦️بخش دوم: 🔹رفراندوم حالت متعینی از هستی و اگاهی انسان غربی و عنصری از عناصر تعیّن بخش نظم سیاسی مدرن در فرهنگ غربی است که از کاربست‌های سیاسی و اجتماعی معطوف به منافع مادی برخوردار شده است. لذا نمی‌توان آن را "علت" و "سبب" هستی اجتماعی و نظم سیاسی جوامع غربی محسوب کرد؛ بلکه خود "معلول" هستی تعین یافته‌ی غرب و عنصری برای حفاظت و پشتیبانی از نظم سیاسی موجود است. اگر رفراندوم و یا انتخابات موجب خروج از نظم سیاسی مدرن باشد هیچ جایگاه و مشروعیتی ندارد. 🔸 تلقی "علیّت" و "سببیتِ" رفراندوم برای نظام جمهوری اسلامی ایران از یک سو ریشه در عدم دقّت در مقوله‌ی علّت و سبب در حکمت و فلسفه دارد و از سوی دیگر ناشی از تحلیل تحصّلی (پوزیتیویستی) هستی ملت ایران و جوهره‌ی این نظم نوپدید است. 🔸"علیت" و "سببیت" در حکمت و فلسفه تبیین‌گر رابطه‌ی وجودی دو حقیقت است که یکی عامل ایجاد و تحقق دیگری و خروج آن از عدم است. لذا قبل از این رابطه‌ی وجودی، اصلا طرف دیگری وجود و تحققی نداشته است بلکه تنها به جهت این سبب به وجود آمده است. بر این مبنا، نمی‌توان همه‌پرسی (رفراندوم) سال ۵۸ را علت حقیقی و تنها سبب ایجاد جمهوری اسلامی ایران دانست. چرا که از بهمن ۱۳۵۷ تا فروردین ۵۸ در حدود سه ماه، نظم پهلوی ساقط شده بود و نظام سیاسی جمهوری اسلامی بر امورات جامعه مستقر شده بود و بدین واسطه مردم خود عهده دار امور شدند. همچنین همین نظم سیاسی، مقدمات تشکیل خبرگان قانون اساسی را فراهم کرد و قانون اساسی را تدوین و در معرض رای مردم قرار داد. وجود این نظم سیاسی و اجتماعی تا قبل از فروردین ۵۸، بهترین دلیل بر نفی علیت و سببیت رفراندوم ۵۸ برای جمهوری اسلامی است. بلکه پیشتر مردم ایران، نظم اجتماعی و هستی سیاسی خود را انتخاب کرده بودند و برای تحقق آن به میدان انقلاب آمده بودند. 🔹جمهوری اسلامی ایران "معلول" همه‌پرسی(رفراندوم) نیست و رفراندوم تنها ملاک و معيارِ مردمی بودن این نظم سیاسی نیست. بلکه جمهوری اسلامی ایران معلول فطرت کمال‌خواهی انسان ایرانی و تحوّل باطنی برآمده از توجه عمیق به اسلام اجتماعی و سیاسی بود که نحوه‌ی هستی و بودن حقیقی انسان مسلمان را آشکار کرد و به توفیق الهی در جان آحاد مردم ایران ریشه‌دار شد و به خلق هستی اجتماعی و نظم سیاسی نوینی منتهی شد. در این میانه، همه‌پرسی(رفراندوم) در سال ۵۸ پدیده‌ای متاخر و نشانه‌ای از ظهور این تحوّل باطنی و هستی اجتماعی نوینی است که در ادامه‌ی سنت تاریخی و حکمت عملی ملت در زمانه‌ی ما به وجود آمد. بنیاد این هستی اجتماعی را اسلام و اخلاق، کرامت و استقلال، آزادی و عدالت، عقلانیت و مسئولیت، انتخاب و مشارکت تشکیل داده است. 🔸 ملت ایران در انقلاب اسلامی با روایت و رهبری امام خمینی از ارزش‌های اسلامی و انسانی آن، هستی اجتماعی و نظم سیاسی مطلوب خود را کشف و انتخاب کردند و تا پای جان در راه پیشبرد آن تلاش و کوشش کردند تا به پیروزی رسید. رهبری امام خمینی و فرامین ایشان در تشکیل دولت موقت و تشکیل برخی نهادهای انقلابی و اجتماعی و مذهبی را با جان و دل پذیرفتند. همچنین خود ملت شکل کلی این هستی ظهور یافته و نظم سیاسی آشکار شده را در همه‌پرسی فروردین ۵۸ انتخاب کردند و سپس مجلس خبرگان قانون اساسی را انتخاب کرد تا آنها به نمایندگی از ملت، ابعاد مختلف این هستی اجتماعی و نظم سیاسی را معین کنند و سپس مصوبات آن را تایید کردند و با عمل به اجزای مختلف آن مصوبات بر ادامه‌ی این نظم سیاسی تاکید دارند. بنابراین همه‌پرسی ۵۸ و بعد از آن فقط بخشی از نشانه‌ی مردمی بودن جمهوری اسلامی است. 🔹نفی علیّت و سببیّت رفراندوم برای جمهوری اسلامی به معنای نفی "مردمی بودن" این نظم سیاسی نیست بلکه دفاعی از صور مختلف مردمی بودن آن و حفاظت از عقلانیت جمعی ملت ایران است که با "رفراندوم درمانی" نفی می‌شود. عقلانیتی که علی‌رغم تحریم‌ها و تهدیدها، جنجال‌افرینی‌ها و دوقطبی‌سازی‌های توهمی، همواره مردم آن را آشکار کرده‌اند و بر بازگشت همگان به اهداف و ارزش‌های جمهوری اسلامی تأکید کرده‌اند. 🔴 ادامه دارد ... ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 نامربوطی رفراندوم درمانی با مسائل ایران ✍سید مهدی موسوی ♦️بخش سوم: 🔸"عقلانیت جمعی" ملت ایران و "مردمی بودن" نظام جمهوری اسلامی را نباید در بنیاد "قرارداد اجتماعی" معطوف به منافع مادی جستجو کرد؛ بلکه بنیان آن را "فطرت" کمال طلبی و سعادت خواهی فضیلت محور انسان ایرانی می‌بایست به نظاره نشست. انسان ایرانی از آن جهت به انقلاب اسلامی آگاهانه و ارادی روی آورد که به حقیقت انسانی و الهی خود پی برد و در اتصال با نهضت تکاملی انبیای الهی از تاریخ و هستی غربی گسست و طریقی جدید را برای بودن و زندگی انتخاب کرد. از این‌رو با نفی نظم سیاسی پهلوی به عنوان نظم دست‌نشانده‌ی غربی و همچنین کنار گذاشتن مکاتب فکری_سباسی ریشه دار در فرهنگ غربی، به تاریخ و هویت اسلامی و ایرانی خود بازگشت و صورتی از آگاهی دینی و اخلاقی را پذیرفت که در آن "قدرت"، "طبیعت" و "منفعت مادی" تنها معيار هستی و حضور نیست بلکه علاوه بر انها "اخلاق فضیلت‌محور"، "غیب" و "سعادت توامان دنیا و آخرت" هم در شبکه‌ی مفهومی مشارکت دارند و جهان معنایی متفاوتی را رقم زده است. 🔹 در جهان معنایی انسان ایرانی، انسان خلیفه‌ی الهی است و مسئولیت سرنوشت خویش را دارا است و نمی‌تواند آن را به دیگری واگذار کند. از این‌رو، "دولت" پدیده‌ای بیگانه از ملت و مستقل از مشارکت و اراده‌ی عمومی در جهت خلافت و مسئولیت انسان نیست. دولت را خودِ مردم از درون خود انتخاب می‌کنند و برای پیشبرد آن مشارکت فعّال و سازنده‌ دارند. حضور در انتخابات مستمر (مجلس، شورای شهر، مجلس خبرگان) و احساس مسئولیت و مشارکت در ساخت اجتماعی بهترین نشانه‌ی مردمی بودن جمهوری اسلامي است. بنابراین آنچه موجب موفقیت و کارآمدی دولت‌ها می‌شود مشارکت فعال و سازنده‌ی مردم در همه‌ی بخش‌های کشور است و این منوط به "امید به آینده‌ی مطلوب" و "اعتماد به نیروها و سرمایه‌های داخلی" و "همبستگی و اعتصام اجتماعی" است. 🔸امید، اعتماد و همبستگی شروط ماتقدم موفقیت و کارآمدی نظم سیاسی جمهوری اسلامی است که از طریق کنشگران فعال، نخبگان و چهره‌های علمی، اجتماعی، سیاسی و هنری (خواص) در جامعه نهادینه می‌شود. اگر به هر دلیلی این نخبگان و چهره‌ها(خواص) به جای گسترش امید و اعتماد و همبستگی به سیاه‌نمایی، بزرگ کردن اشتباهات، قبیله‌گرایی سیاسی و جنجال‌های رسانه‌ای بپردازند طبیعی است که نظم سیاسی دچار اختلال می‌شود و اعتماد متقابل عمومی سلب می‌شود و تضادهای اجتماعی گسترش می‌یابد. در این صورت با رفراندوم و تغییر نظم سیاسی در هر سطحی مشکل حل نمی‌شود. چون مشکل اصلی چنین جامعه‌ای عدم بلوغ اجتماعی و سیاسی نخبگان و چهره‌های مطرح است که نمی‌توانند در یک محیط اخلاقی و منطقی گفتگو کنند. 🔹 شواهد متعدد نشان می‌دهد که مسئله‌ی بسیاری از کنشکران و چهره‌های سیاسی جامعه‌ی ایرانی که دم از رفراندوم می‌زنند، مسئله‌ی مردم و آینده‌ی ایران نیست؛ مسئله‌ی آنها انگاره‌هایی است که در ذهن خود ایجاد کرده‌اند و از آن منظر دیگران و مسائل را تحلیل می‌کنند. چهره‌هایی که خود همواره بخشی از قدرت و دولت و دانشگاه و رسانه بوده‌اند و از بیت‌المال بیشترین بهره را برده‌اند. اما هنگامی که صحنه‌های قدرت رسمی توسط مردم کنار گذاشته می‌شوند به قانون پشت می‌کنند. جنجال‌آفريني، بهانه‌تراشی، تحریک و تشویق به آشوب و هرج‌ومرج ، عدم ورود به مباحثات عمیق عالمانه و منطقی، نداشتن هیچ طرح و برنامه‌ی عینی و علمی و صرف کلی‌گویی و سیاه‌نمایی‌های غیرمنصفانه نشانه‌هایی از این بی‌مسئله‌گی و عدم التزام به قانون و مردم است. 🔸 امروز مسئله‌ی ملت ایران و رکن عقلانیت جمعی آنها، وحدت ملی و تمامیت ارضی، رشد همه جانبه‌ی اقتصادی و اخلاقی، استقلال و حفظ عزت و افتخار ایران و همچنین مشارکت سازنده و فعّال همه‌ی نخبگان و چهره‌ها و احزاب و گروه‌ها در مسیر تحقق اهداف انقلاب اسلامی و تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران است که هستی اجتماعی ایرانی را بر پایه‌ی اسلام و اخلاق، کرامت و استقلال، آزادی و عدالت، عقلانیت و مسئولیت، انتخاب فکرشده و مشارکت حداکثری بازسازی کرده است. 🔹امروز، شایسته است هر جریان سیاسی و اجتماعی نشان دهد که تاکنون چه خدماتی به نظم سیاسی ایران اسلامی داشته است و چه تقصیرها و قصورهایی مرتکب شده است و برای آینده‌ی ایران چه خدمات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را می‌تواند و می‌خواهد ارائه دهد. بدون آنکه ورود یا عدم ورود به مجلس و دولت را بهانه قرار دهد و خود را بی‌اختیار و بی‌منصب و مظلوم معرفی کند. 🔴 پایان ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌فرایند تحولی و تکاملی عقل و علم "تشکیکی بودن واقعیت و نقش تضارب آرا در کشف لایه‌های واقعیت و پیچیدگی‌های امر اجتماعی" 🔹 جوهر انسان بر فطرت کمال خواهی و حقیقت جویی سرشته شده است که به نحو بالقوه وجود دارد اما بالفعل غایب است و آشکارشدن آن معلول تربیت نفوس، تلاش عقلي و تجمیع تجربه‌ها و سنت‌های بشری است. 🔸همانگونه که فطرت انسان به صورت تدریجی و اکتسابی بالفعل می‌شود عقل انسان نیز حقيقتي بالقوه است و به صورت تدریجی و اکتسابی تربیت می‌شود و تحول می‌یابد و در هر مرحله‌ای نسبت عمیق‌تری را با واقعیت برقرار می‌کند. در هر مرحله هم سطحی از سطوح واقعیت و یا لایه‌ای از لایه‌های واقعیت ذو ابعاد و یا حیثیتی از واقعیت چند حیثیتی اکتشفات می‌شود. 🔹 به هر میزان از انکشاف واقعیت برای آگاهی و ذهن انسان، به همان میزان عقل انسان بالفعل می‌شود و زمینه ادراک عقلی سایر حقایق و لایه‌های عمیق‌تر فراهم می‌شود. از اینرو عقل یک حقیقت در حال تحوّل و تکامل است. 🔸 در این نگرش، واقعیت امری مقول به تشکیک است یعنی دارای مراتب و درجات وجودی متکثری است و به اعتبار هر درجه‌ی وجودی از سطوح و لایه‌های مختلفی می‌‌تواند برخوردار باشد. بخصوص هر واقعیت این جهانی‌تر باشد از جنبه وحدت آن کاسته و بر جنبه‌ها، لایه‌ها و حیثیت‌های متکثر آن افزوده می‌شود. بر این اساس، موجودات این جهانی، موجودات چند جنبه‌ای، چند لایه‌ای و چند حیثیتی است که هر کدام به نحو مستقل و یا مجموعی قابلیت ادراک و شناخت را دارند و انسانها براساس دانایی‌های پیشین و توانایی بالفعل عقلي می‌توانند به همه یا بخشی از آنها آگاه شوند. 🔹 هر چه به عقب‌تر بر گردیم سطوح، لایه‌ها و حیثیت‌های کمتری از واقعیت‌ها برای انسان مکشوف شده است و هر چه بشر به جلو آمده است به سطوح، لایه‌ها و حیثیت‌های واقعیت‌ها پی برده‌اند و بر گستره‌ی دانشی و عمق ادراکی خود افزوده است به نحوی که هر مرحله‌ای از مراحل حیات انسان، دارایی‌های مرحله پیشین را دارا است و بر آن افزوده‌هایی دارد. 🔸 یکی از عوامل رشد و گسترش آگاهی و عقلانیت انسان، تضارب آرا، اختلافات فکری و علمی و ارائه‌ی نظریات مختلف است. هرچند این تضارب آرا و اختلافات در کوتاه مدت زمینه‌ی برخی از تضادها و کشمکش‌های اجتماعی را فراهم می‌کند و امکان وقوع آثار و نتایج خسارت باری را به همراه دارد اما در دراز مدت موجب رشد عقلي و کشف حیثیت‌های مختلف واقعیت را فراهم می‌کند. چرا که عموم متفکران و عالمان هر عصری دغدغه‌ی حقیقت جویی و کشف واقعیت دارند تا زندگی بهتری را برای خود و دیگران فراهم کنند و یا اینکه به توجیه علمی نظام سیاسی و یا جریان اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بپردازد. اما نکته‌ی مهم این است که هر کدام از این عالمان و متفکران، تلاش دارند تا روایتی از واقعیت را به عنوان حقیقت به مخاطب عرضه کنند و نظر او را جلب کنند. لذا همگان به گونه‌ای درصدد کشف جنبه‌ها و لایه‌هایی از واقعیت هستند که پیش شرط امکان شناخت حقیقت و روایت آن است. 🔹 تضارب آرا و گفتگوهای انتقادی و اصلاحی در هر دوره‌ای موجب انکشاف بخش‌هایی از سطوح و لایه‌های واقعیت می‌شود که مقصود متفکران و اندیشه‌ورزان مرحله‌ی پیشین نبوده است. همچنین نتایج علمی را به وجود می‌آورد که خود موضوع مباحثات علمی نسل‌های آینده می‌شود. به تعبیر دیگر، نسل متعلق به مرحله‌ی آینده از جایی کار فکری و انتقادی را آغاز می‌کنند که در مرحله‌ی پیشین به پایان رسیده شده است. لذا دیگر موضوع مباحثات و اختلافات فکری و علمی مرحله‌ی پیشین برای مرحله‌ی بعد چندان جذابیتی ندارد و حیثیت‌ها و لایه‌های عمیق‌تری را از همان موضوع و یا موضوعات دیگر در دستور کار قرار می‌دهند. به تعبیر دیگر، برخی از مسائل اختلافی مرحله‌ی پیشین جزء مسلمات و حتی بدیهیات مرحله‌ی آینده است و البته برخی از مسائل هم حل و برخی دیگر از محور بحث خارج و به حاشیه رانده می‌شود. 🔸 بر این اساس، برخی از متفکران معتقدند اطلاع از تضارب آرا و اختلافات مراحل خیلی پیشین و آغازین لازمه علم آموزی و نظریه‌پردازی نیست و بدون اطلاع از آنها هم می‌توان نظریه‌پردازی و تولید علم داشت. هرچند اطلاع از آنها بی‌فایده نیست و می‌تواند الهام بخش متفکر و نظریه‌پرداز باشد. ✅ https://eitaa.com/hekmat121