📌دو جهت در امتداد
🔷استاد #شهید_مطهری:
🔸اگر فاعل، داراي نيت و هدف خير باشد و کار خير را با انگيزه خير انجام داده باشد کارش خير است يعني حسن فاعلي دارد و عملش دو بعدي است، در دو #امتداد پيش رفته است:
۱. در #امتداد_تاريخ و زندگي اجتماعي بشري،
و
۲. در #امتداد_معنوي و ملکوتي؛
🔹ولي اگر آن را با انگيزه ريا يا جلب منفعت مادي انجام داده باشد، کارش يک بعدي است، تنها در امتداد تاريخ و زمان پيش رفته ولي در امتداد معنوي و ملکوتي پيش نرفته است و به اصطلاح اسلامي عملش به عالم بالا صعود نکرده است؛ و به تعبير ديگر در اينگونه موارد، فاعل به اجتماع خدمت کرده و آن را بالا برده است ولي به خودش خدمت نکرده است بلکه احياناً #خيانت کرده است، روحش بجاي اينکه با اين عمل، تعالي يابد و بالا رود تنزّل يافته و سقوط کرده
مجموعهآثار استاد شهيدمطهري ج۱ ص : 295.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 وجود شریف
فیلمی از دیدار آیت الله العظمی صافی گلپایگانی با رهبر معظم انقلاب
🔹دعای شما برای ما یکی از ارزشمندترین چیزهایی است که در زندگی ما ...
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌مکاشفه مرحوم آقا سيد جمال گلپايگاني
✍ به نقل از آیت الله العظمی #لطف_اللَّه_صافي_گلپايگاني به روایت استاد #شهید_مطهری :
🔸مرحوم آقاي #سيد_جمال_گلپايگاني رضوان اللَّه عليه يکي از مراجع تقليدِ تقريبا عصر حاضر بودند که حدود پانزده سال پيش به تهران هم آمدند و اکنون حدود ده سال است که فوت کردهاند. من در تهران خدمت ايشان رسيده بودم و قبلا هم البته ايشان را ميشناختم.
🔹مردي بود که از اوايل جواني که در اصفهان تحصيل ميکرده است [اهل تقوا بوده] و افرادي که در جواني با اين مرد محشور بودهاند او را به تقوا و معنويت و صفا و پاکي ميشناختند و اصلا وارد اين دنيا بود و شايد مسيرش هم اين نبود که بيايد درس بخواند و روزي مرجع و رئيس بشود. اين حرفها در کارش نبود و تا آخر عمر به اين پيمان خودش باقي بود. به طور قطع و يقين آثار فوقالعادهاي در ايشان ديده ميشد.
🔸آقاي #لطف_اللَّه_صافي_گلپايگاني- که الآن از فضلاي قم است و مرد خوبي است- قصهاي را براي من نقل کرد، بعد من از پسر مرحوم آقا سيد جمال هم پرسيدم، گفت که «آقا خودش براي خود من هم نقل کرد».
🔹قضيه اين بود که مرحوم آقا ضياء عراقي که از مراجع نجف بود- ظاهرا- در سنه 22 فوت کرد. آن وقت ما در قم بوديم. يک سال قبل از فوت آقا سيد ابوالحسن بود و از نظر تدريس و علميت، حوزه نجف را مرحوم آقا ضياء و مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهاني معروف به کمپاني اداره ميکردند، رياست با مرحوم آقا سيد ابوالحسن بود. مرحوم آقا شيخ محمد حسين استاد آقاي طباطبائي بود. او غير از مقام علميت، در معنويت هم مرد فوقالعادهاي بوده. از آن اشخاصي بود که نمونه سلف صالح بود، که ميگفتند گاهي در عبادتْ ليلةالرکوع و ليلةالسجود داشت يعني گاهي يک شب تا صبح در رکوع بود و گاهي يک شب تا صبح در سجود بود. با اينکه به کارهاي علمياش ميرسيد وقتي هم به عبادت ميپرداخت يک چنين کسي بود، که آقاي طباطبائي خودمان قصهها و حکايتها از ايشان دارند و حتي خوابهاي خيلي فوقالعاده از اين استاد بزرگوارش دارد.
🔹مرحوم آقا ضياء فوت کرد يعني نجف که دو پايه تدريس داشت يک پايهاش خراب شد.
محروم آقا شيخ محمد حسين تنها پايهاي بود که باقي ماند. بعد از يک هفته مرحوم آقا شيخ محمد حسين هم ظاهرا با سکته مغزي از دنيا رفت؛ گفته بودند از بس که زياد فکر ميکرد، و کتابهايي که از او باقي مانده اين امر را نشان ميدهد؛ ميگفتند که شايد همين فکر خيلي زياد منجر به سکته مغزي شده. به هر حال يک هفته بعد ايشان سکته و فوت کرد.
🔸مرحوم آقا سيد جمال در حالي که نماز شب ميخوانَد و در قنوت وَتْر مکاشفه ميکند، مرحوم آقا ضياء را ميبيند که دارد ميآيد و از او، يا خود ايشان ميپرسد يا ميپرسند کجا ميروي؟ ميگويد آقا شيخ محمدحسين فوت کرده، ميروم براي تشييع جنازهاش. بعد مرحوم آقا سيد جمال کسي را ميفرستد که برويد ببينيد خبري هست، آيا آقا شيخ محمد حسين فوت کرده؟ ميروند ميبينند ايشان سکته کرده.
🔸آقاي #صافي گفت «من خودم از آقا سيد جمال قضيه را شنيدم». بعد من از پسرش آقا سيد احمد هم که الآن در تهران است قضيه را پرسيدم گفتم که من چنين قضيهاي شنيدهام، گفت اتفاقا من خودم آن شب آنجا بودم و کسي که آقا مأمور کرد من بودم و گفت که من در مکاشفه اين جور ديدم که آقا ضياء ميآمد و گفت «من ميروم براي تشييع جنازه آقا شيخ محمد حسين» آقا شيخ محمد حسين فوت کرده يا نه؟ رفتم ديدم ايشان فوت کرده.
🔸اين، پديدهاي است غير قابل انکار و منحصر به يک نفر و دو نفر، آقا سيد جمال و ديگري نيست، الآن هم هستند افرادي که اين طور هستند.
منبع: نبوت، ص۱۹۳
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
هدایت شده از عقلانیت انقلاب اسلامی
📌تا ذهن را نشناسيم نميتوانيم فلسفه داشته باشيم
(تفاوت روش ذهن شناسي فلسفي و روان شناسی)
🔺استاد شهید مطهری:
🔹بر آشنايان به اين مباحث (فلسفی) پوشيده نيست که طرز تحقيق مسائل ادراکي در فلسفه با طرز تحقيق روانشناسي جديد کاملا متفاوت است؛
🔸نظر روانشناسي متوجه مطالعه عالم درون و قوانين به وجود آمدن و از بين رفتن و روابط پديدههاي نفساني با يکديگر يا با امور خارجي است و مقصود وي شناختن موجودات عالم دروني است
🔸 ولي نظر فلسفه اولًا و بالذات متوجه شناخت وجود و واقعيت است و به انديشههاي ذهن جز با نظر ابزار و اسباب کار نگاه نميکند.
🔹 از نظر فلسفي ما شناخت وجود و واقعيت وقتي ميسر است که انبوه انديشههايي را که محصول فعاليتهاي مختلف ذهن است به دست آوريم و آنچه را که نماينده واقعيت خارج است از آنچه محصول و معلول فعاليت ذهن است تشخيص دهيم و به عبارت ديگر به بررسي ادراکات ذهن پرداخته آنچه را «حقيقت» است از آنچه «حقيقت نما» است تميز دهيم و به تعبير فلاسفه اسلامي امور اصيل را از امور اعتباري باز شناسيم و اين مطلب از مطالعه همين مقاله و مقالههاي بعدي (کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم) روشنتر خواهد شد؛
🔹و خواننده محترم از حالا بايد ذهن خويش را براي قبول يک حقيقت که مکرر به آن اشاره خواهيم کرد آماده کند و آن اينکه: "تا ذهن را نشناسيم نميتوانيم فلسفه داشته باشيم."
منبع: اصول فلسفه و روش رئالیسم ج۳ ص ۲۵.
#اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم
https://eitaa.com/usul121
#حدیث روز
🔶 پيامبر خدا (صلی الله عليه و آله):
🔹ما قَسَمَ اللّه ُ لِلعِبادِ شَيئًا أفضَلَ مِنَ العَقلِ
🔸خداوند ، چيزى با ارزش تر از عقل ، در ميان بندگان تقسيم نكرد .
(الکافی ،ج1،ص12)
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
📌روش شناسی بحث از امتداد حکمت
✔️بخش ششم:
🛑 ادامه مطلب سوم: گونه شناسی امتداد و الگوهای ممکن از امتداد حکمت و فلسفه
🔷 امتداد چه چیزی از فلسفه؟
(ظرفیت های فلسفه برای امتداد)
🔹در فرایند امتداد حکمت و فلسفه ، سخن اصلی این است که مقصود از امتداد کدام بخش از فلسفه است.
🔸فلسفه دانشی مرکب و دارای اجزا و ساختار و خروجی های فلسفي است.
🔸فلسفه در دو بخش علمی حکمت نظری و حکمت عملی تکون یافته است. در اینجا مقصود از امتداد حکمت و فلسفه، شامل هر دو بخش فلسفه نظری و فلسفه و حکمت عملی می شود.
اما بیشترین پرسش از فلسفه نظری است که در چند سده اخیر حوزه های علمیه به آن اهتمام داشته اند و به دلایلی از حکمت عملی غفلت کرده است.
🔹حکمت نظری و دانش فلسفه اولي، مرکبی از مجموع مسائل در اطراف موضوع آن (موجود بما هو موجود) است که در یک نطام علمی و شبکه معرفتی سامان یافته است که به توصیف و تبیین هستی و روابط موجودات و بیان سلسله موجودات و علل و معالیل می پردازد و در نهایتا مجموعه ای از ۱. قوانین هستی شناسی و الگویی از ۲. جهانبینی فلسفی، ۳. الهیات الهی، ۴. معرفت شناسی و ۵. انسان شناسی را عرضه می دارد. این بخش را می توان خروجی یک دستگاه فلسفي و هستی شناسی دانست و غیر آن از دایره فلسفه نطری و اولي خارج می شود و داخل در سایر علوم می شود که از جمله آنها فلسفه و حکمت عملی است.
🔸 در حکمت عملی به ۱. اخلاق و تربیت، ۲. منزل و خانواده و اقتصاد و ۳. جامعه و سیاست پرداخته می شود و قوانین عام و جهانشمول این عرصه ها مبتنی بر جهان بینی، انسان شناسی و معرفت شناسی فلسفي کشف و عرضه می گردد.
🔹حال پرسش اين است که کدام بخش فلسفه باید ظرفیت امتداد داشته باشد.
در مجموع چند نگرش می توان داشت:
🛑 معانی امتداد اجتماعی فلسفه از حیث ظرفیت فلسفه
۱. امتداد حکمت به معنای تأثير مستقیم و مستقل تک تک قضایا و مسائل فلسفي در امور اجتماعی و سیاس، به این معنا که همه مسائل فلسفي باید دارای دلالت اجتماعی و سیاسی باشد. از این رو امتداد متوقف بر ارائه تفسیری از همه مسائل فلسفه برای دلالت گیری در امور اجتماعی و سیاسی است. اگر همه مسائل این ظرفیت را نداشته باشد باید به امتناع امتداد معتقد شد.
۲. به معنای تأثير برخی از مسائل فلسفي در امور اجتماعی و سیاسی است همین که برخی از مسائل یک دستگاه فلسفي از چنین ظرفیت و تآثیرگذاری مستقیمی برخوردار باشد برای اذعان به امکان کفایت می کند.
۳. به معنای نتیجه اجتماعی و یا سیاسی از ترکیب دو یا چند گزاره فلسفي. به این معنا که اگر حداقل دو قانون فلسفي در یک قياس منطقی موجب نتیجه اجتماعی شود می توان آن را امتداد حکمت دانست.
۴. به معنای کشف دلالتهای مستقیم اجتماعی و سیاسی از یک بخش فلسفه، مثلا از مباحث وجود شناسی، یا مباحث حرکت شناسی و یا علم شناسی فلسفي و یا علم النفس فلسفي و ...،
۵. به معنای کشف دلالتهای اجتماعی و سیاسی از مجموع مباحث یک نظام و مکتب فلسفی، مثلا براساس کل حکمت متعالیه و یا فلسفه مشاء و ... به تحلیل فلسفي امور اجتماعی و سیاسی پرداخت. بنابراين نگاه جامعه و سیاست به بخشی از فلسفه تبدیل می شود که در کنار وجودشناسی، ماهیت شناسی ، عام شناسی قرار می گیرد.
۶. تولید یک نظام اجتماعی و سیاسی مستقل از یک مکتب فلسفی همچون رابطه حکمت عملی که در ادامه حکمت نظری و فلسفه اولي قرار دارد اما دو دانش مستقل با رابطه طولی و ابتنا هستند.
۷. ساخت فلسفه های مضاف اجتماعی و سیاسی (فلسفه اجتماع، فلسفه تاريخ، فلسفه سیاست، فلسفه فرهنگ، فلسفه هنر) مبتنی بر فلسفه مطلق.
۸. ساخت یک جهانبینی فلسفی و تأثیر گذاری بر نگرش ها و بینش های عالمان و کنشگران اجتماعی و سیاسی.
۹. ساخت یک جهانبینی فلسفی و تأثیر آن در تولید مبادي تصوری و تصدیقي (پیش فرضهای) دانش های اجتماعی و سیاسی.
۱۰. به معنای، امتداد انسان شناسی فلسفي در علوم انسانی، به عنوان مبادي تصوری و تصدیقی علم.
۱۱. ساخت یک الگوی معرفت شناسی و روش شناسی و ابتنا دانش و علوم بر آن. کشاندن معرفت شناسی به روش شناسی و فلسفه علوم و ارائه الگوهای تحقیقاتی و پژوهشی براساس معرفت شناسی فلسفی.
۱۲. به معنای شناخت و معرفی یک الگوی جامع راهبردی از ساختار اجتماع و سیاست و تعیین جایگاه ها و خط مشی عمومی جامعه و حکمرانی مبتنی بر یک مکتب فلسفی جامع همچون جامعه شناسی تحصلی، جامعه شناسی تفسیری، جامعه شناسی مارکسیستی، جامعه شناسی پست مدرن.
۱۳. تغییر غایت فلسفه از هستی شناسی به توصيف حرکت وتکامل این جهانی، شناخت نیروهای متضاد و تجویز بایدها و نبایدهای حرکت، "شدن" و "چگونگی" تکامل جامعه و تکنولوژی مطلوب برای سرپرستی و کنترل جامعه.
۱۴. به معنای پرهیز از بحث های نظری و انتزاعی فلسفه و ورود به عرصه "عملی" و"عملیاتی".
ادامه دارد....
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌حرکت و لحظهشناسی
🛑رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای:
🔹«مشکل برخی از افراد و مجموعهها این است: بیایمان نیستند، بیشوق و بیمحبت هم نیستند؛ اما #لحظهشناس نیستند.
🔸#لحظه را باید شناخت، نیاز را باید دانست. فرض بفرمایید کسانی در کوفه دلهاشان پر از ایمان به امام حسین بود، به اهلبیت محبت هم داشتند، اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند؛ همهشان هم به شهادت رسیدند، پیش خدا هم مأجورند؛ اما کاری که باید بکنند، آن کاری نبود که آنها کردند؛ لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن کار را انجام ندادند.
🔹 اگر کاری که #توابین در مدتی بعد از عاشورا انجام دادند، در هنگام ورود جناب مسلم به کوفه انجام میدادند، اوضاع عوض میشد؛ ممکن بود حوادث، جور دیگری حرکت بکند. شناسایی لحظهها و انجام کار در لحظهی نیاز، خیلی چیز مهمی است.» (۲۹/۱۰/۸۸)
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌لحظهشناسی، وظیفه و طلبه
🛑رهبر معظم انقلاب:
🔸«آنچه مهم است این است که طلبۀ دین، عالم دین و روحانی ـ به اصطلاح رایج ـ وظیفۀ خودش را در هر برههای از زمان تشخیص بدهد.
🔹اگر وظیفه تشخیص داده نشد، علم و تقوا و مانند اینها به درد نمیخورد؛ یعنی بهجا مصرف نمیشود. مثل این است که انسان پول زیادی دارد، امّا خبر از بیماری فرزندش ندارد. … [اگر] علم داشته باشیم، تقوا هم داشته باشیم، حتّی شجاعت هم داشته باشیم، امّا ندانیم وظیفه چیست، ندانیم موقعیّت کدام است، ندانیم امروز مطالبۀ خدای متعال و مطالبۀ دین از ما در عرصۀ اجتماع چیست، آن علم و تقوا و شجاعت و بقیّۀ خصوصیّات مثبت، اثر خودش را نمیبخشد و کارکرد لازم را نخواهد داشت.
🔸 این کلمۀ بصیرت که ما دائم تکرار میکنیم، بعضیها هم بهشدّت اوقاتشان تلخ میشود که چرا فلانی مکرّر میگوید بصیرت بصیرت، معنایش این است.» (۱۶/۶/۹۵)
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌راه جلوگيري از #توحش از منظر غرب و اسلام
استاد #شهید_مطهری:
🔹 بشر براي جلوگيري از توحش و خاتمه دادن به اعمال وحشيانه که در طول تاريخ ديده شده، اخيراً خواسته با رسميت دادن به #حقوق_بشر به مقصود خود برسد و نميداند که ضامن اجرا و تکيه گاه همه اينها #خداشناسي است. اينها خواستهاند عقل و فهم و وجدان خود بشر را در اين زمينهها بيدار کنند و نميدانند که به قول آن دانشمند: وجدان بدون خدا محکمه بدون قاضي است ..
🔹(به عبارت ديگر با وضع قوانين عادلانه، بشر را خوشبخت کند در صورتي که همان طوري که در ورقههاي عدالت اجتماعي گفتهايم صدي بيست بدبختي بشر معلول قوانين غير عادلانه است، صدي هشتاد معلول عدم اجراست)
🔸 بشر آنگاه #تربيت واقعي پيدا ميکند که از حالت توحش خارج شود، يعني «رام» گردد. اين رام شدن وقتي پيدا ميشود که راستي حالت تسليم و خشوع براي قلب آدمي پيدا شود و اين جهت بدون اينکه پرتوي از ذکر خدا در قلب پيدا شود و از اين مايه چيزي بر آن ريخته شود پيدا نميشود .
🔸همان طوري که هر جسمي با هر ماده شيميايي نرم و ملايم نميشود، زبري و خشونت از او رفع نميشود، انواع پارچهها و پوستها و فلزات و چوبها و غيره براي اينکه نرم شود يک مايه مخصوص لازم است، همينطور است قلب آدمي. آن چيزي که قلب را خاضع و خاشع و نرم ميکند ياد خداست .
🔹از نظر ديگر بايد گفت يگانه چيزي که ميتواند نفس آدمي را مسخّر کند و در اختيار بگيرد و آن را به تمام معني ضبط کند و رام کند و از وحشيت برهاند، ياد خداست (البته نه تنها به معني مهار کردن و افسار زدن، بلکه به معني راضي و خشنود نگاه داشتن و کمک به باز شدن عقدهها و بلکه مانع شدن از تشکيل عقدهها.).
🔸 مولوي ميگويد:
کشتن اين، کار عقل و هوش نيست
شير باطن سخره خرگوش نيست
🔹غير از #ياد_خدا هرچه هست از هدفهاي کلي، ممکن است انسان را تا حدي از خودي يعني از نوعي خودي برهاند ولي گرفتار نوعي ديگر از خودي ميکند، مثل اينکه عاشق از يک نوع خودي ميرهد و در يک نوع خودي ديگر گرفتار ميشود يا اينکه مرغ همينکه جوجهدار شد از خودي خود ميرهد و در خودي جوجههاي خود واقع ميگردد، بلکه هر مادري همينطور است .
🔹( بهطور کلي خاصيت خودي يعني تنها خود را ديدن، تجاوز است. اين در جايي است که يک تقسيم در کار بيايد. خداپرستي به همه چيز لطف و محبت ميدهد حتي به دشمنان خدا.)
🛑 انتقال توحش فردي به جامعه در غرب
🔸بشر متمدن که روح اجتماعي ملي پيدا ميکند، از يک نوع خودي که خودي فرد و شخص است ميرهد و در خود ملت واقع ميگردد. امروز ملتهايي مثل فرانسه و آلمان و ساير ملل اروپايي اين طورند، از خود فردي تا حد زيادي خارج شدهاند و در خود ملت واقع شدهاند. در نتيجه، افرادِ هرکدام از لحاظ منافع يک فرد در برابر يک فرد، صالحند. از لحاظ اينکه روح ملت در آنها دميده شده است.
🔹تمام صفات سوء ناشي از خودپرستي در فرد، از فرد به #جامعه منتقل شده است؛ يعني ديگر فرد دروغ نميگويد اما #ملت_دروغ_ميگويد، از هيچ گونه دروغي ابا ندارد، فرد ظالم نيست دموکرات است اما ملت و جامعه ظالم و ستمگر و استعمارگر و خونخوار است.
🔸واحدِ متصف به صفات ناشي از خودپرستي فرق کرده، در سابق فرد بود اکنون ملت است. در گذشته فرد نامجو بود اکنون #جامعه و پرچم نامجوست، يعني افراد از نظر #مليت و شعارهاي ملي نامجو هستند.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌«آیندۀ فلسفه در ایران»
🔴گروه فلسفه دانشگاه شهید مطهری به مناسبت «روز جهانی فلسفه» برگزار میکند:
همایش برخط «آیندۀ فلسفه در ایران»
آیندۀ فلسفه در ایران را چگونه میبینید؟ و چه برنامهای برای آیندۀ فلسفی ایران پیشنهاد میکنید؟
🔷سخنرانان:
آیت الله عبدالله جوادی آملی
دکتر رضا داوری اردکانی
دکتر سید مصطفی محقق داماد
دکتر سید حمید طالب زاده
دکتر علی پایا
🕰زمان: چهارشنبه ۱۹ آبان- ساعت: ۱۴ تا ۱۷
Motahari.ac.ir
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌رسالت فلسفه نظری و فلسفه عملی
✔️امتداد فلسفه عملی در زندگی
✔️امتداد فلسفه نظری در علم
حضرت #آیت_الله_جوادی_آملی:
🔺 انواع علوم
🔹مطلب اساسی آن است که بعضی از علوم با مردم کار دارند چه اینکه بعضی از علوم مستقیماً با فضا کار دارند، بعضی از علوم با عمق آسمانها کار دارند، بعضی از علوم با عمق زمین کار دارند، بعضی از علوم با عمق دریا کار دارند و مانند آن.
🔹بعضی از علوم اند که با جهان بیرون کار ندارند، با آسمان و زمین، با دریا و صحرا، با مردم و با جامعه کار ندارند. با علوم کار دارند؛ یعنی این علم با دانشها کار دارد نه با دانشمندان و نه با مردم عادی.
🔸علوم تجربی، ریاضی و مانند اینها، سفره تعلیم و تربیت آنها یا درباره آسمان است یا زمین، یا دریاست یا صحرا، یا فرد است یا جامعه و مانند آن؛ اما الهیات فلسفه هیچ ارتباط مستقیمی با مردم یا با آسمان یا با زمین ندارد.
🔺رسالت فلسفه نظری
🔹الهیات فلسفه با علوم کار دارد؛ یعنی اگر #حکمت_عملی برای تربیت مردم است، برای اسلامی کردن جامعه است، الهیات فلسفه برای اسلامی کردن علوم است میخواهد علم را مسلمان کند.
🔹مسلمان شدنِ علم مطلبی است، مسلمان شدنِ جامعه و فرد و امثال ذلک مطلبی دیگر.
🔸 سرّ اینکه الهیات فلسفه در جامعه کمتر مطرح است، مردم ارتباط تنگاتنگی با الهیات فلسفه ندارند و عملیات راهبردی الهیات فلسفه کاری با مردم ندارد، آن است که فلسفه با مردم کاری ندارد، آن کارِ #حکمت_عملی است.
🔺رسالت فلسفه عملی
🔹#حکمت_عملی در بخش رفتار، در گفتار، در کردار، درباره عقیده مردم، اخلاق مردم و رفتار مردم، دخیل است، این را حکمت عملی و #فلسفه_عملی به عهده دارد؛
🔸 اما #الهیات فلسفه میخواهد علوم را مسلمان کند، علم را مسلمان کند، کاری به معلمین و متعلمین ندارد.
🔺توضیح
🔹توضیح این مطلب آن است که تمام موضوعات و محورهای فلسفه الهی درباره دانش است، چون این فلسفه اگر گفتند رئیس علوم است و اگر ابن سینا را گفتند این رئیس عقلاست چون رئیس علوم به عهده اوست این است که درباره هر دانشی که شما بخواهید بحث کنید فلسفه عهده دار تبیین آن دانش است، چون دانش یعنی علم در رهن معلوم است، این یک؛ هر چه معلوم دارد به علم میرسد، دو؛ و هر چه علم دارد به عالم میرسد، این سه.
🔸فلسفه و الهیات فلسفه به علم میگوید تو بکوش ببین معلوم تو چیست؛ تمام تلاش و کوشش فلسفه هدایت کردن علم، تربیت کردن علم، راهنمایی علم، تهذیب علم، تزکیه علم است، به علم میگوید که ببین معلوم تو چه میگوید؛ کاری به دانشمندان ندارد، کاری به مردم ندارد.
🔹فلسفه به علم طبیعی میگوید، نه به طبیعی دان؛ فلسفه به علم طب میگوید، نه به طبیب؛ فلسفه به همه این علوم میگوید: «أیها العلوم» بدانید که هویت شما به هویت معلوم گره خورده است و معلوم، مثلث است این مثلث را مثله نکنید، اگر معلوم را مثله کردید علم مثله گیرتان میآید و خودتان مثله میشوید و علم مثله عالم مسلمان تربیت نمیکند.
منبع:
پیام آیت الله العظمی جوادی آملی به ششمین دوره طرح ملی «گفتمان نخبگان علوم انسانی» ۱۲ آبان ۱۴۰۰
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 فلسفه نظری و تولید #علم_مثلثی
حصرت آیت الله جوادی آملی:
🔹 فلسفه میگوید هیچ موجود ممکنی نیست مگر اینکه مثلث است؛
✔️یک ضلعش به مبدأ فاعلی برمیگردد که چه کسی او را آفرید؛
✔️ضلع سومش این است که برای چه چیزی خلق شد؛
✔️ضلع درونش را به طور اجمال تبیین میکند و به طور تفصیل میگوید علمای طب و طبیعت و امثال ذلک بیایند تبیین کنند.
🔹به صورت یک موجبه کلیه استثناناپذیر فتوای الهیات فلسفه این است که هر موجود ممکنی مثلث است:
📡یک مبدأ فاعلی دارد، اول؛
📡یک مبدأ غایی دارد، سوم؛
📡یک نظام داخلی دارد، دوم.
🔸علوم دیگر که متأسفانه بخش وسیعی از اینها از غرب به شرق آمدند، اولین کاری که به دست بیگانه یا آشنای جاهل انجام دادند، این است که این مثلث را مثله کردند فقط یک ضلع مانده است. چه کسی معلوم را آفرید؟ ضلع اول است؛ برای چه چیزی آفرید؟ ضلع سوم است، این ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ﴾ را گرفتند، این ضلع وسط را که مثله شده است باقی گذاشتند که زمین چیست؟ آسمان چیست؟ دریا چیست؟ همین! زمینِ مرده، زمینهی حیات را زنده نمیکند؛ زمین مرده آسمان مرده، انسان را عالم نمیکند. علم، حی است، مادامی که معلومِ حی را تبیین کند، نه معلوم مرده شده ی لاشه ی سردخانه را. لاشه ی سردخانه لاشه ی سرد است، لاشه ی سرد، گرمی و فروغ علم ندارد.
...
🔸#علم_مثله شده تحویل میدهد و علم مثله شده هم عالم مثله شده تربیت میکند؛ نه آینده را میداند نه گذشته را.
🔹اینکه راهبرد عملیاتی فلسفه در جامعه محسوس نیست، برای این است که فلسفه با علوم کار دارد. آنکه با الهیات فلسفه مأنوس است میداند که با علوم کار دارد و علوم هویتش را از معلوم میگیرد و معلوم مثلث است و معلوم مثلث را غرب مثله کرده است، این معلوم مثلثه شده، لاشهی سردخانه است و لاشه ی سردخانه حیاتبخش نیست. اینکه گفتند علم زنده است حی لایموت است، علم مثلثی این گونه است؛ کار اساسی فلسفه این است.
🔹🔹بنابراین #فلسفه_الهی و فلسفه اسلامی ارتباط مستقیمش با علوم است و علوم ارتباط مستقیمش با معلومات است، کاری هم از نظر طبیعی و طبّی با معلومات ندارد، کار تعلیمی در حد فلسفه با معلومات دارد.
🔸فلسفه ابتدا، خود علم را تربیت میکند که علم چیست، این علم تربیت شده به سراغ معلوم میرود و معلوم مثلث را مثله نمیکند، امین است، پاک است، جهان را آنطوری که هست میشناسد و آنطوری که هست با آن رفتار میکند؛ خود علم میشود مسلمان، آنگاه در درجه بعد عالِم را مسلمان میکند.
...
🔸علمی که مطابق با معلوم است مسلمان است این علم مثلث است نه مثله شده. این علم میگوید خدا آفرید، منظم آفرید، برای هدف آفرید.
🔹#حوزه در سایه این مثلث، موحد میماند، #دانشگاه در سایه این مثلث، مسلمان میماند؛ یعنی تا علم مسلمان نباشد، عالِم را مسلمان نمیکند. عالِم ره آوردش از علم و اندیشه است، چه اینکه این اندیشه زمینهی آن انگیزه را فراهم میکند، آنوقت در سایه آن انگیزه که محصول فلسفه عملی است، رفتار مردم، گفتار مردم و کردار مردم اصلاح میشود.
🔹 اینکه میبینید الهیات فلسفه با مردم کار ندارد، برای اینکه واسطه زیاد است؛ الهیات فلسفه اول با علوم کار دارد، علوم را مسلمان میکند. کیفیت مسلمان کردن علوم آن است که معلوم را تبیین میکند بعد به علم میگوید که تمام هویت تو در پرتو معلوم است، معلوم مثلث را مثله نکن.
🔹غرب این کار را کرد، گرفتار آن سکولار و انحراف و امثال ذلک شد، همان هم در زمان قجر و پهلوی به ایران آمد
منبع:
پیام آیت الله العظمی جوادی آملی به ششمین دوره طرح ملی «گفتمان نخبگان علوم انسانی» ۱۳ آبان ۱۴۰۰
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121