eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
569 عکس
153 ویدیو
28 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌لحظه‌شناسی، وظیفه و طلبه 🛑رهبر معظم انقلاب: 🔸«آن‌چه مهم است این است که طلبۀ دین، عالم دین و روحانی ـ به اصطلاح رایج ـ وظیفۀ خودش را در هر برهه‌ای از زمان تشخیص بدهد. 🔹اگر وظیفه تشخیص داده نشد، علم و تقوا و مانند این‌ها به درد نمی‌خورد؛ یعنی به‌جا مصرف نمی‌شود. مثل این است که انسان پول زیادی دارد، امّا خبر از بیماری فرزندش ندارد. … [اگر] علم داشته باشیم، تقوا هم داشته باشیم، حتّی شجاعت هم داشته باشیم، امّا ندانیم وظیفه چیست، ندانیم موقعیّت کدام است، ندانیم امروز مطالبۀ خدای متعال و مطالبۀ دین از ما در عرصۀ اجتماع چیست، آن علم و تقوا و شجاعت و بقیّۀ خصوصیّات مثبت، اثر خودش را نمی‌بخشد و کارکرد لازم را نخواهد داشت. 🔸 این کلمۀ بصیرت که ما دائم تکرار می‌کنیم، بعضی‌ها هم به‌شدّت اوقاتشان تلخ می‌شود که چرا فلانی مکرّر می‌گوید بصیرت بصیرت، معنایش این است.» (۱۶/۶/۹۵) https://eitaa.com/hekmat121
📌راه جلوگيري از از منظر غرب و اسلام استاد : 🔹 بشر براي جلوگيري از توحش و خاتمه دادن به اعمال وحشيانه که در طول تاريخ ديده شده، اخيراً خواسته با رسميت دادن به به مقصود خود برسد و نمي‌‌‌‌‌داند که ضامن اجرا و تکيه گاه همه اينها است. اينها خواسته‌‌‌‌‌اند عقل و فهم و وجدان خود بشر را در اين زمينه‌‌‌‌‌ها بيدار کنند و نمي‌‌‌‌‌دانند که به قول آن دانشمند: وجدان بدون خدا محکمه بدون قاضي است .. 🔹(به عبارت ديگر با وضع قوانين عادلانه، بشر را خوشبخت کند در صورتي که همان طوري که در ورقه‌‌‌‌‌هاي‌‌‌‌‌ عدالت اجتماعي‌‌‌‌‌ گفته‌‌‌‌‌ايم صدي بيست بدبختي بشر معلول قوانين غير عادلانه است، صدي هشتاد معلول عدم اجراست) 🔸 بشر آنگاه واقعي پيدا مي‌‌‌‌‌کند که از حالت توحش خارج شود، يعني «رام» گردد. اين رام شدن وقتي پيدا مي‌‌‌‌‌شود که راستي حالت تسليم و خشوع براي قلب آدمي پيدا شود و اين جهت بدون اينکه پرتوي از ذکر خدا در قلب پيدا شود و از اين مايه چيزي بر آن ريخته شود پيدا نمي‌‌‌‌‌شود . 🔸همان طوري که هر جسمي با هر ماده شيميايي نرم و ملايم نمي‌‌‌‌‌شود، زبري و خشونت از او رفع نمي‌‌‌‌‌شود، انواع پارچه‌‌‌‌‌ها و پوستها و فلزات و چوبها و غيره براي اينکه نرم شود يک مايه مخصوص لازم است، همين‌‌‌‌‌طور است قلب آدمي. آن چيزي که قلب را خاضع و خاشع و نرم مي‌‌‌‌‌کند ياد خداست . 🔹از نظر ديگر بايد گفت يگانه چيزي که مي‌‌‌‌‌تواند نفس آدمي را مسخّر کند و در اختيار بگيرد و آن را به تمام معني ضبط کند و رام کند و از وحشيت برهاند، ياد خداست (البته نه تنها به معني مهار کردن و افسار زدن، بلکه به معني راضي و خشنود نگاه داشتن و کمک به باز شدن عقده‌‌‌‌‌ها و بلکه مانع شدن از تشکيل عقده‌‌‌‌‌ها.). 🔸 مولوي مي‌‌‌‌‌گويد: کشتن اين، کار عقل و هوش نيست‌‌‌‌‌ شير باطن سخره خرگوش نيست 🔹غير از هرچه هست از هدفهاي کلي، ممکن است انسان را تا حدي از خودي يعني از نوعي خودي برهاند ولي گرفتار نوعي‌‌‌‌‌ ديگر از خودي مي‌‌‌‌‌کند، مثل اينکه عاشق از يک نوع خودي مي‌‌‌‌‌رهد و در يک نوع خودي ديگر گرفتار مي‌‌‌‌‌شود يا اينکه مرغ همينکه جوجه‌‌‌‌‌دار شد از خودي خود مي‌‌‌‌‌رهد و در خودي جوجه‌‌‌‌‌هاي خود واقع مي‌‌‌‌‌گردد، بلکه هر مادري همين‌‌‌‌‌طور است . 🔹( به‌‌‌‌‌طور کلي خاصيت خودي يعني تنها خود را ديدن، تجاوز است. اين در جايي است که يک تقسيم در کار بيايد. خداپرستي به همه چيز لطف و محبت مي‌‌‌‌‌دهد حتي به دشمنان خدا.) 🛑 انتقال توحش فردي به جامعه در غرب 🔸بشر متمدن که روح اجتماعي ملي پيدا مي‌‌‌‌‌کند، از يک نوع خودي که خودي فرد و شخص است مي‌‌‌‌‌رهد و در خود ملت واقع مي‌‌‌‌‌گردد. امروز ملتهايي مثل فرانسه و آلمان و ساير ملل اروپايي اين طورند، از خود فردي تا حد زيادي خارج شده‌‌‌‌‌اند و در خود ملت واقع شده‌‌‌‌‌اند. در نتيجه، افرادِ هرکدام از لحاظ منافع يک فرد در برابر يک فرد، صالحند. از لحاظ اينکه روح ملت در آنها دميده شده است. 🔹تمام صفات سوء ناشي از خودپرستي در فرد، از فرد به منتقل شده است؛ يعني ديگر فرد دروغ نمي‌‌‌‌‌گويد اما ، از هيچ گونه دروغي ابا ندارد، فرد ظالم نيست دموکرات است اما ملت و جامعه ظالم و ستمگر و استعمارگر و خونخوار است. 🔸واحدِ متصف به صفات ناشي از خودپرستي فرق کرده، در سابق فرد بود اکنون ملت است. در گذشته فرد نامجو بود اکنون و پرچم نامجوست، يعني افراد از نظر و شعارهاي ملي نامجو هستند. https://eitaa.com/hekmat121
📌«آیندۀ فلسفه در ایران» 🔴گروه فلسفه دانشگاه شهید مطهری به مناسبت «روز جهانی فلسفه» برگزار می‌کند: همایش برخط «آیندۀ فلسفه در ایران» آیندۀ فلسفه در ایران را چگونه می‌بینید؟ و چه برنامه‌ای برای آیندۀ فلسفی ایران پیشنهاد می‌کنید؟ 🔷سخنرانان: آیت ‌الله عبدالله جوادی آملی دکتر رضا داوری اردکانی دکتر سید مصطفی محقق داماد دکتر سید حمید طالب زاده دکتر علی پایا 🕰زمان: چهارشنبه ۱۹ آبان- ساعت: ۱۴ تا ۱۷ Motahari.ac.ir https://eitaa.com/hekmat121
📌رسالت فلسفه نظری و فلسفه عملی ✔️امتداد فلسفه عملی در زندگی ✔️امتداد فلسفه نظری در علم حضرت : 🔺 انواع علوم 🔹مطلب اساسی آن است که بعضی از علوم با مردم کار دارند چه اینکه بعضی از علوم مستقیماً با فضا کار دارند، بعضی از علوم با عمق آسمانها کار دارند، بعضی از علوم با عمق زمین کار دارند، بعضی از علوم با عمق دریا کار دارند و مانند آن. 🔹بعضی از علوم اند که با جهان بیرون کار ندارند، با آسمان و زمین، با دریا و صحرا، با مردم و با جامعه کار ندارند. با علوم کار دارند؛ یعنی این علم با دانشها کار دارد نه با دانشمندان و نه با مردم عادی. 🔸علوم تجربی، ریاضی و مانند اینها، سفره تعلیم و تربیت آنها یا درباره آسمان است یا زمین، یا دریاست یا صحرا، یا فرد است یا جامعه و مانند آن؛ اما الهیات فلسفه هیچ ارتباط مستقیمی با مردم یا با آسمان یا با زمین ندارد. 🔺رسالت فلسفه نظری 🔹الهیات فلسفه با علوم کار دارد؛ یعنی اگر برای تربیت مردم است، برای اسلامی کردن جامعه است، الهیات فلسفه برای اسلامی کردن علوم است میخواهد علم را مسلمان کند. 🔹مسلمان شدنِ علم مطلبی است، مسلمان شدنِ جامعه و فرد و امثال ذلک مطلبی دیگر. 🔸 سرّ اینکه الهیات فلسفه در جامعه کمتر مطرح است، مردم ارتباط تنگاتنگی با الهیات فلسفه ندارند و عملیات راهبردی الهیات فلسفه کاری با مردم ندارد، آن است که فلسفه با مردم کاری ندارد، آن کارِ است. 🔺رسالت فلسفه عملی 🔹 در بخش رفتار، در گفتار، در کردار، درباره عقیده مردم، اخلاق مردم و رفتار مردم، دخیل است، این را حکمت عملی و به عهده دارد؛ 🔸 اما فلسفه میخواهد علوم را مسلمان کند، علم را مسلمان کند، کاری به معلمین و متعلمین ندارد. 🔺توضیح 🔹توضیح این مطلب آن است که تمام موضوعات و محورهای فلسفه الهی درباره دانش است، چون این فلسفه اگر گفتند رئیس علوم است و اگر ابن سینا را گفتند این رئیس عقلاست چون رئیس علوم به عهده اوست این است که درباره هر دانشی که شما بخواهید بحث کنید فلسفه عهده دار تبیین آن دانش است، چون دانش یعنی علم در رهن معلوم است، این یک؛ هر چه معلوم دارد به علم میرسد، دو؛ و هر چه علم دارد به عالم میرسد، این سه. 🔸فلسفه و الهیات فلسفه به علم میگوید تو بکوش ببین معلوم تو چیست؛ تمام تلاش و کوشش فلسفه هدایت کردن علم، تربیت کردن علم، راهنمایی علم، تهذیب علم، تزکیه علم است، به علم میگوید که ببین معلوم تو چه میگوید؛ کاری به دانشمندان ندارد، کاری به مردم ندارد. 🔹فلسفه به علم طبیعی میگوید، نه به طبیعی دان؛ فلسفه به علم طب میگوید، نه به طبیب؛ فلسفه به همه این علوم میگوید: «أیها العلوم» بدانید که هویت شما به هویت معلوم گره خورده است و معلوم، مثلث است این مثلث را مثله نکنید، اگر معلوم را مثله کردید علم مثله گیرتان میآید و خودتان مثله میشوید و علم مثله عالم مسلمان تربیت نمیکند. منبع: پیام آیت الله العظمی جوادی آملی به ششمین دوره طرح ملی «گفتمان نخبگان علوم انسانی» ۱۲ آبان ۱۴۰۰ https://eitaa.com/hekmat121
📌 فلسفه نظری و تولید حصرت آیت الله جوادی آملی: 🔹 فلسفه میگوید هیچ موجود ممکنی نیست مگر اینکه مثلث است؛ ✔️یک ضلعش به مبدأ فاعلی برمیگردد که چه کسی او را آفرید؛ ✔️ضلع سومش این است که برای چه چیزی خلق شد؛ ✔️ضلع درونش را به طور اجمال تبیین میکند و به طور تفصیل میگوید علمای طب و طبیعت و امثال ذلک بیایند تبیین کنند. 🔹به صورت یک موجبه کلیه استثناناپذیر فتوای الهیات فلسفه این است که هر موجود ممکنی مثلث است: 📡یک مبدأ فاعلی دارد، اول؛ 📡یک مبدأ غایی دارد، سوم؛ 📡یک نظام داخلی دارد، دوم. 🔸علوم دیگر که متأسفانه بخش وسیعی از اینها از غرب به شرق آمدند، اولین کاری که به دست بیگانه یا آشنای جاهل انجام دادند، این است که این مثلث را مثله کردند فقط یک ضلع مانده است. چه کسی معلوم را آفرید؟ ضلع اول است؛ برای چه چیزی آفرید؟ ضلع سوم است، این ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ﴾ را گرفتند، این ضلع وسط را که مثله شده است باقی گذاشتند که زمین چیست؟ آسمان چیست؟ دریا چیست؟ همین! زمینِ مرده، زمینهی حیات را زنده نمیکند؛ زمین مرده آسمان مرده، انسان را عالم نمیکند. علم، حی است، مادامی که معلومِ حی را تبیین کند، نه معلوم مرده شده ی لاشه ی سردخانه را. لاشه ی سردخانه لاشه ی سرد است، لاشه ی سرد، گرمی و فروغ علم ندارد. ... 🔸 شده تحویل میدهد و علم مثله شده هم عالم مثله شده تربیت میکند؛ نه آینده را میداند نه گذشته را. 🔹اینکه راهبرد عملیاتی فلسفه در جامعه محسوس نیست، برای این است که فلسفه با علوم کار دارد. آنکه با الهیات فلسفه مأنوس است میداند که با علوم کار دارد و علوم هویتش را از معلوم میگیرد و معلوم مثلث است و معلوم مثلث را غرب مثله کرده است، این معلوم مثلثه شده، لاشهی سردخانه است و لاشه ی سردخانه حیاتبخش نیست. اینکه گفتند علم زنده است حی لایموت است، علم مثلثی این گونه است؛ کار اساسی فلسفه این است. 🔹🔹بنابراین و فلسفه اسلامی ارتباط مستقیمش با علوم است و علوم ارتباط مستقیمش با معلومات است، کاری هم از نظر طبیعی و طبّی با معلومات ندارد، کار تعلیمی در حد فلسفه با معلومات دارد. 🔸فلسفه ابتدا، خود علم را تربیت میکند که علم چیست، این علم تربیت شده به سراغ معلوم میرود و معلوم مثلث را مثله نمیکند، امین است، پاک است، جهان را آنطوری که هست میشناسد و آنطوری که هست با آن رفتار میکند؛ خود علم میشود مسلمان، آنگاه در درجه بعد عالِم را مسلمان میکند. ... 🔸علمی که مطابق با معلوم است مسلمان است این علم مثلث است نه مثله شده. این علم میگوید خدا آفرید، منظم آفرید، برای هدف آفرید. 🔹 در سایه این مثلث، موحد میماند، در سایه این مثلث، مسلمان میماند؛ یعنی تا علم مسلمان نباشد، عالِم را مسلمان نمیکند. عالِم ره آوردش از علم و اندیشه است، چه اینکه این اندیشه زمینهی آن انگیزه را فراهم میکند، آنوقت در سایه آن انگیزه که محصول فلسفه عملی است، رفتار مردم، گفتار مردم و کردار مردم اصلاح میشود. 🔹 اینکه میبینید الهیات فلسفه با مردم کار ندارد، برای اینکه واسطه زیاد است؛ الهیات فلسفه اول با علوم کار دارد، علوم را مسلمان میکند. کیفیت مسلمان کردن علوم آن است که معلوم را تبیین میکند بعد به علم میگوید که تمام هویت تو در پرتو معلوم است، معلوم مثلث را مثله نکن. 🔹غرب این کار را کرد، گرفتار آن سکولار و انحراف و امثال ذلک شد، همان هم در زمان قجر و پهلوی به ایران آمد منبع: پیام آیت الله العظمی جوادی آملی به ششمین دوره طرح ملی «گفتمان نخبگان علوم انسانی» ۱۳ آبان ۱۴۰۰ https://eitaa.com/hekmat121
📌زندگى يك واحد و همه شئونش توأم با يكديگر است ✔️استاد مطهری (ره) 1️⃣ كسانى كه فكر مى‏ كنند مسائل زندگى از يكديگر جداست و هرچيزى يك مرز و يك قلمرو خاص دارد و هر گوشه ‏اى و قسمتى از زندگى بشر به يك شى‏ء بخصوص تعلق دارد، تعجب و احياناً انكار مى‏ كنند كه كسى مسئله‏ اى به نام «اقتصاد اسلامى» طرح كند، زيرا به عقيده اين ها هريك از اسلام و اقتصاد يك مسئله جداگانه است، اسلام بعنوان يك دين براى خودش و اقتصاد بعنوان يك علم و يا يك فلسفه براى خودش، همچنان كه فرهنگ، سياست، قضاوت و حتى اخلاق هر كدام قلمروى جداگانه از اسلام دارند. 2️⃣ اين اشخاص اشتباه اولشان اين است كه مسائل زندگى را مجرد فرض مى‏ كنند؛ خير، زندگى يك واحد و همه شئونش توأم با يكديگر است؛ صلاح و فساد در هريك از شئون زندگى در ساير شئون مؤثر است. ممكن نيست اجتماعى مثلًا فرهنگ يا سياست يا قضاوت يا اخلاق و تربيت و يا اقتصادش فاسد باشد اما دينش درست باشد و بالعكس. منبع: مجموعه آثار شهيد مطهري ؛ ج‏20 ؛ ص401. https://eitaa.com/hekmat121
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 فلسفه نظری و تولید #علم_مثلثی حصرت آیت الله جوادی آملی: 🔹 فلسفه میگوید هیچ موجود ممکنی نیست مگر
📌مسلمان کردن علم پس از انتشار بخش هایی ازپیام حکیمانه حکیم متأله حضرت آیت الله جوادی آملی پیرامون نسبت فلسفه و علم، دوست فاضلی ناظر به متن پیام حضرت استاد، پرسشی را مطرح کرد که نیاز به تأمل داشت. متن پرسش و پاسخ از این روست: ❇️ پرسش: سلام علیکم و رحمة خیلی پیام غنی و پرباری هست. اما سوالی برای بنده مطرح شد، از یک سو ایشان میفرمودند علم تکوینا مسلمان است اما در اینجا می فرمایند باید علم را مسلمان کرد. الهیات فلسفه میخواهد علوم را مسلمان کند. جمع بین این دو تعبیر چگونه است؟ ✳️پاسخ: سلام علیکم 🔸جمله "علمی که مطابق با معلوم است مسلمان است" از مقام تکوین و ثبوت علم و معیار صدق و معناداری سخن می گوید. در این سخن، اصلا به آنچه محقق شده و در دست بشر است عنایتی ندارد. در واقع حقیقت علم را بیان می کند که عبارت است از «مطابقت با واقع» همانگونه که هست با ملاحظه همه ابعاد و روابط وجودی و مراتب تحقق آن. چنین علمی تکوینا مسلمان است چون واقعیت هر معلومی در نسبت با مبدأ و معاد آن است و مطابقت علم با معلوم فرع بر ملاحظه همه ابعاد و روابط وجودی و مراتب تحقق معلوم است. 🔹علم هم به عنوان یک موجود از موجودات این جهانی وقتی تحقق پیدا می کند و به این جهان پای می گذارد امکان مثله شدن را دارد همانگونه که هر واقعیت متعالی وتی وارد این جهان می شود امکان مثله شدن، تحریف و تخریب را دارد. به طور نمونه و معارف قرآن کریم که در مقام تکوین و ثبوت یک حقیقت متعالی است و خود فرقان، فصلت و بیّنات است زمانی که در دست انسان کج اندیش و کج فهم قرار بگیرد مُثله می شود حضرت امام حسین (ع) فرموده­اند: فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ كَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا و در این هنگام به تبیین و تفسیر نیاز است تا دین و قرآن را از مثله شدن برهاند و جلوی کج روی ها و تفاسیر غلط بعدی را نیز بگیرد. 🔸در حقیقت فلسفه جلوی مثله شدن علم را در مقام تحقق و وقوع خارجی می گیرد: «الهیات فلسفه اول با علوم کار دارد، علوم را مسلمان میکند. کیفیت مسلمان کردن علوم آن است که معلوم را تبیین میکند بعد به علم میگوید که تمام هویت تو در پرتو معلوم است، معلوم مثلث را مثله نکن.» 🔹اما "مسلمان کردن علم" در مقام تحقق و اثبات و درمواجهه با رهیافت های علمی بشر است که به جهت تحویلی انگاری و ندیدن مبدأ و معاد، فقط بخشی از واقعیت معلوم را نشان می دهد و از حکایتگری همه ابعاد و روابط وجودی و مراتب تحقق معلوم عاجز است و به همین جهت مثله شده است. الهیات فلسفه با نشان دادن روابط و مراتب وجودی معلوم و تبیین مبدأ و معاد موجودات و معلومات در واقع به علومِ محققِ موجود کمک می کند تا به حکایتگری معلوم آنگونه که است (در نسبت با همه مراتبش) بپردازد و علمِ محققِ مثله شدهِ در دست بشر را مسلمان کند. https://eitaa.com/hekmat121
📌سه حرکت ذهن در شناخت واقعیت (فرایند شکل گیری نظریه در ذهن) 🔺مرحله اول: درک جزء به جزء خواص موجود توسط تك تك حواس به نحو مستقل و تلفیق آنها در حس مشترک و ساخت یک واحد جزئی از موجود. در این مرحله ذهن می فهمد که واقعیت اجزا محسوسه نیست بلکه روابط و صورت حاصل از اجزا است. 🔺مرحله دوم: درک مشترکات میان صور جزئی و ساخت کلی قابل تطبيق بر مصادیق خارجی. در این مرحله ذهن می یابد که حقیقت موجود، آن صور جزئی و شخصی نیست بلکه صورت کلیه (کلی طبیعی و ماهیت) حقیقت موجود است. 🔺مرحله سوم در مرحله سوم، ذهن به بررسی حقیقت ماهیت می پردازد و در پس ماهیت، حقیقت مشترک موجودات را می شناسد که عبارت است از . در این مرحله ذهن به این حقیقت پی می برد که ماهیت و کلی طبیعی خود واقعیت نیستند بل ظهور ات وجودند و به خودی خود معرف واقعیت نیستند. به نگاه دقی مشخص می شود که وجود معرف واقعیت است و تمام خارج را پر کرده است. نکته: استاد شهید مطهری بارها تذکر داده اند که در مقام آموزش و تعلیم فهم فلسفي بر و روان شناسی ادراک متوقف است. هرچقدر لایه ها و فرایندهای ادراکی ذهن بیشتر شناخته شود و حیثیات مختلف آن از هم تفکیک شود بهتر می توان واقعیت را شناخت و از خلط حیثیت های ذهنی و واقعی واقعیت در امان ماند. https://eitaa.com/hekmat121
🔸تعامل فقه و فلسفه در انقلاب اسلامی حکیم متأله استاد پارسانیا: 🔹فقه شیعی بدون مرجعیت بخشی فلسفه به نقل و ...نمی‌توانست وجود داشته باشد و همواره یک انسجامی بین کلام، فلسفه و فقه در این سنت وجود داشته است، اما با ورود علم مدرن به کشور ما این مفاهیم از حوزه تقسیم‌بندی علوم ما خارج شده و ساختار جدیدی را برای علم سنتی ما رقم زده است. در ایران بعد از انقلاب اسلامی و پس از غلبه علم جهانی این فقه بود که به کمک فلسفه آمده و بوسیله ارتباطی که با حوزه فرهنگ داشت توانست با به هم ریختن اقتداری که در حاشیه اقتدار جهانی بود، فرصتی برای به میان آوردن جریان‌های فلسفیِ در حال افول فراهم آورد. 🔸فقه در جهان اسلام به‌تبع بنیان‌های کلامی‌فلسفی خود از رویکردهای متنوعی برخوردار است. این دانش با فرهنگ عمومی مردم ارتباطی پیوسته و مستمر داشته و دارد و از ناحیه این ارتباط حیات خود را در دوران معاصر نیز ادامه داده است. این دانش در قرن بیستم در ایران توانست دو انقلاب اجتماعی را تئوریزه و فعال کند: ۱. انقلاب مشروط در دهه‌های نخستین قرن؛ ۲. انقلاب اسلامی ایران در دهه‌های پایانی قرن. 🔹این اتفاق بیرون از نظام جهانی علم (ساینس) رخ داد و همواره فقه در این نظام به عنوان ابژه علم و نه علم رسمی شناخته شده، هرچند تلاش‌هایی برای رسمیت بخشیدن به آن شده است اما در عرصه عمل چنین امری محقق نشده است. https://eitaa.com/hekmat121
📌تقدم حکمت بر عدالت (عدالت، فضیلتِ عقل عملی است) حکیم متأله استاد حمید پارسانیا 🔹 برتری نفس مَلکی بر دو نفس سبعی و بهیمی به معنای برتری فضائل مختص به نفس ملکی بر فضائل آن دو نفس است. نفس ملکی که همان نفس ناطقه انسانی است به دلیل تجرد خود از قوه عقلی است و عقل از دو جهت ادراک و تحریک به دو بخش نظری و عملی تقسیم می شود. 🔸 حکمت، فضیلتِ مختص به عقل نظری است و عدالت، فضیلتِ مختص به عقل عملی. حکمت، دانستن حقایق موجودات است آن گونه که هستند و این فضیلت به حسب موضوع معرفت، خود به دو قسم نظری و عملی تقسیم می شود. حکمت در علم النفس، مراتب و قوای نفس را شناسایی میکند و در علم اخلاق، فضائل مربوط از قوا و از جمله فضائل مختص به عقل نظری و عملی را؛ یعنی حکمت و عدالت را شناسایی می کند. 🔹 به این اعتبار می توان گفت که فضیلت حکمت بر همه فضائل برتری و تقدم داشته و به حسب حقیقت خود از دیگر فضائل ممتاز است. در واقع حکمت، معرفت ناب عقلی به حقایق امور است. 🔸 عدالت، فضیلتِ عقل عملی است و عبارت است از: تصرف معرف نفس ناطقه در مراتب، شئون و قوای مختلف بر اساس فضیلت مختص به هریک از آنها. عدالت نیز مانند حکمت بر دیگر فضائل و از جمله بر فضیلت حکمت تقدم دارد؛ زیرا با تدبیر عادلانه عقل عملی است که عقل نظری نیز از قوه به فعل می رسد و علوم نظری و عملی و از جمله فضائل گوناگون را شناسایی می کند. 🔹 عدالت به رغم جایگاه برتری که نسبت به دیگر فضائل دارد برخلاف حکمت یک فضیلت مستقل در قبال دیگر فضائل نیست؛ بلکه مجموعه فضائل مربوط به همه قوا را شامل می شود. با عملکرد و حضور عقل عملی است که فضائل هریک از قوا محقق می شود و نیز نسبت صحیح بین فضائل تامین می گردد. 🔸 تقدم حکمت بر همه فضائل و از جمله عدالت و همچنین تقدم عدالت برهمه فضائل و از جمله حکمت ، این تقدم متقابل حکمت بر عدالت و عدالت بر حکمت را موجب می شود؛ این تقدم متقابل به دو اعتبار مختلف است؛ نفس انسان از آن جهت که باید حکمت را تحصیل کند به استعمال و تصرف عقل عملی نیاز دارد و حکمت از آن جهت که شناخت حه می باشد، شناخت فضائل و از جمله فضیلت عدالت را دربر می گیرد. https://eitaa.com/hekmat121
📌جایگاه فقه و اجتهاد در مدرسه عرفانی سید علی آقای قاضی طباطبایی 🔹بی شک یکی از مهمترین ممیزه های مدرسه عرفانی آیت الله سید علی طباطبایی با سایر مکاتب و نحله های عرفانی، در توجه ویژه وی و اساتید و شاگردانش، به دانش فقه و اجتهاد روشمند دینی است. 🔹 اگر چه در اغلب سلسله های عرفانی در تمدن اسلام به شریعت به عنوان طریق سلوک توجه شده است ولی کمتر به مقوله روشمند حوزوی و نسبت عرفان با «دانش فقه» پرداخته اند. اما در مکتب عرفانی قاضی طباطبایی به تبع اساتید بزرگی چون سید احمد کربلایی، شیخ محمد بهاری و آخوند ملاحسینقلی همدانی، شرط ورود به سیر و سلوک عرفانی، کسب درجات عالیه اجتهاد و تفقه مصطلح حوزوی است. این توجه و اهتمام ویژه به «فقاهت» و «اجتهاد» در تفسیر صحیح مکاشفات و الهامات سبوحی و عرضه آنها به محکمات وحی و معارف اسلامی مهم و مؤثر است و از این طریق مانع انحراف و فرقه سازی می شود. 🔸بدین ترتیب انسان سالک در این مکتب علاوه بر کسب درجات عالیه معرفت و سلوک عرفانی، خود را تافته جدابافته از سایر مؤمنین و متشرعه نخواهد دید و همواره بر همراهی سالم شریعت، طریقت و حقیقت اصرار خواهد ورزید و از این طریق به فهم طولی و همه جانبه معارف اسلامی دست خواهد یافت به نحوی که هر سطح از معارف را در جای خود معتبر خواهد دانست؛ لذا ظاهر را فدای باطن و باطن را فدای ظاهر نمی سازد. به عبارت دیگر هم از قشریگری مصون است و هم از تعدّی به ناموس الهی در امان خواهد بود. انشاءالله. https://eitaa.com/hekmat121
📌ابعاد فلسفی و عرفانی امام خمینی: آیت الله جوادی آملی: 🔹امام(ره) از کسانی بودند که توانستند جمع کنند به جمع سالم بین علوم نقلی و عقلی، یعنی هم جامع معقول و منقول بود، هم عقلا را و هم اهل نقل، مورد عنایت داشتند. 🔸 مرحوم حاج آقامصطفی(ره) این قصه را نقل می کردند که یک بزرگواری در یکی از سخنرانیها نسبت به صدرالمتألهین بی مهری کرده بودند. مرحوم حاج آقامصطفی فرمودند تا اینکه این گذشت و وقتی بعد از ماه مبارک رمضان که دوباره درس حوزه شروع شد و پایان سال تحصیلی مرحوم امام(ره) موعظه ای داشتند که خیلی از مراجع چنین موعظه ای داشتند. ایشان یک مقدار بازتر نصیحت می کردند. در نصیحت پایان سال یکی از مطالبی که فرمودند این بود که حرمت بزرگان را داشته باشیم و اینها آدمهای کوچکی نیستند و بعد درباره صدرالمتألهین فرمود: مبادا حریم این بزرگوار را بشکنیم «و ما ادارک من الّصدرا». 🔹مرحوم شهید مطهری و بعضی از آقایان سالیان متمادی اسفار را خدمت امام(ره) درس می گرفتند، امام از هوش سرشاری برخوردار بود. 🔸سرّ اینکه عرفان امام پیش از فلسفه ی امام ظهور کرد این است که ایشان عرفان عملی را در طول این سالیان متمادی ارائه کرد، «از علم به عین آمد و از گوش به آغوش»، آنچه را انسان در شرح حال اهل معرفت می خواند در ایشان می بیند. در قول و فعل یکسره توکل بود تسلیم بود، رضا بود، 🔹 و صحبتی که برای مسئولان می کرد هر کسی در هر فرصتی می آمد حداکثر ایشان 30 دقیقه صحبت می فرمودند معمولاً ربع اولش مسائل عرفانی بود. در همان صحبتها از مناجات شعبانیه به نیکی یاد می کرد و شرح می کرد و غالب فرمایشات ایشان ترجمه ی روایات یا ترجمه ی آیات بود و در عمل هم نشان داد. 🔸مسئله ی جنگ باعث شد که صبغه ی عرفانی امام بیش از همه ی وجوه ایشان ظهور کرد، جنگ جهانی سوم بود؛ جنگ جهانی معنایش این نیست که همه با هم بجنگند، معنی آن این است که جهان در جنگ شرکت کند. حالا یا با هم می جنگند یا همه بر سر یک مظلومی حمله می کنند، این جنگ هشت ساله جنگ جهانی سوم بود و در این جنگ، تنها تکیه گاه مرحوم امام خدا بود. کار آسانی نیست. بدون اسلحه در برابر دشمنان مسلح شده به سلاحهای مدرن، ایستادن. جنگ هم نابرابر که تمام مسئولیت هم به عهده ی ایشان بود. این یک عارف می طلبد که در تمام حالات به قدرت غیرمادی تکیه کند و دشمن را بشکند 🔹و اصرار ایشان بر مناجات شعبانیه، دلیلش آن است که مناجات شعبانیه مناجات عارفانه است: که اول ندا است، بعد نجوا، بعد خاموشی، و بعد ندای حق است، بعد نجوای حق است که او مناجی است و انسان مستمع نجوای اوست. تا بخشی از راه منادات تعبیر می کند، بعد مناجات تعبیر می کند، بعد مناجی بشری، بعد مناجی الهی؛ ایشان غالبا از مناجات شعبانیه به عظمت یاد می کرد و اصرار می کرد به صاحبان این رشته که شرح کنید، و چاپ شدن تعلیقات ایشان بر مصباح الانس و بر فصوص هم مؤید این مسئله است. 🔸از ایشان آثار فلسفی چاپ نشده و به این دلیل است که بعد فلسفی ایشان خیلی روشن نشده و تحت الشعاع بعد عرفانی ایشان قرار گرفته است. حشرش ان شاءالله با انبیا و اولیا باشد. 📃منبع: حکمت صدرایی ماهیت و مختصات/ در گفتگو با آیت الله عبدالله جوادی آملی، مجله قبسات، زمستان 1377 و بهار 1378، شماره 10 و 11 . https://eitaa.com/hekmat121