باهمه بله با ماهم بله!؟
بازرگانی ورشكست شد و طلب كاراش اونو به دادگاه كشوندن بازر گانه با يه وكيل مشورت كرد
و وكيل بهش گفت : توی دادگاه هر كس از تو چيزی پرسيد بگو (بله)
بازرگان هم پولی به وكيل داد و قرار شد بقيه پول رو بعد از دادگاه به وكيل بده
فرداش در دادگاه در جواب قاضی و طلباراش همش گفت :
(بله و بله)تا اينكه قاضی گفت اين بيچاره از بدهكاری عقلش رو از دست داده
بهتره شما ببخشيدش طلب كارها هم دلشون به حال اون سوخت و اون رو بخشيدن
فردای اون روز وكيله به خونه بازر گان رفت و بقيه پولش رو طلب كرد
و مرد بده كار در جواب گفت:
(بله)وكيلم گفت:
باهمه بله با ما هم بله
https://t.me/maaref1346 https://eitaa.com/hekmat66
🌾🌾🌾
در کتاب کیمیای سعادت ( زندگی نامه شیخ رجبعلی خیاط ) آمده است که روزی مردی پیش شیخ رجبعلی خیاط که عارفی روشن ضمیر و حقیقت بین بود آمد و با غصه و نگرانی عرض کرد جناب شیخ فرزندم دل دردی عجیب گرفته که پیش هر پزشکی میبرم علت و دوا را تشخیص نمیدهد و فرزندم دارد از دست میرود ، شیخ نگاهی به او کرد و گفت شغلت چیست ، آنمرد گفت قصاب هستم ، شیخ ضمیر اعمال او را فهمید و به آن مرد گفت روزی گوساله ای را پیش چشم مادرش سر بریدی ، قصاب گفت بله درست است ، شیخ گفت آن گاو تو را نفرین کرد که خدایا همانگونه که این مرد بچه ام را جلوی چشمم کشت تو هم فرزندش را جلوی چشمش بکش و این اثر نفرین آن گاو است و فرزندت جلوی چشمت خواهد مرد و کاری نمیتوانی برای او بکنی
در نظامی که ظلم به یک گاو و نفرین او اثرش را در زندگی آدم خودخواه مغرور میگذارد چگونه است که به صغیر و کبیر و انسان و حیوان ظلم میکنیم و انتظار داریم چرخ زندگیمان بخوبی بچرخد
https://t.me/maaref1346 https://eitaa.com/hekmat66
🌾🌾🌾
❤️ حکایت شنیدنی از زبان شهید کافی
شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.می خواست کمکش کنم
لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین
رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه را خواب دیدم
فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟
آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه به من دارند
وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی
ولو به جواب دادن سوال رهگذری. https://t.me/maaref1346 https://eitaa.com/hekmat66
🌾🌾🌾
📚جزای خیانت
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم
شخصی به نام بُریحه عباسی از طرف متوکل، مسئولیت امامت نماز جمعه شهر مدینه و مکه را بر عهده داشت و جیره خوار او بود.
جهت تقرب به دستگاه، نامه ای بر علیه امام هادی (علیه السلام) به متوکل نوشت که مضمون آن چنین بود:
«چنانچه مردم و نیز اختیارات مکه و مدینه را بخواهی، باید امام هادی (علیه السلام) را از مدینه خارج گردانی، چون که او مردم را برای بیعت با خود دعوت کرده است و عده ای نیز اطراف او جمع شده اند»
بُریحه چندین نامه با مضامین مختلف برای دربار فرستاد.
متوکل با توجه به این سخن چینی ها و گزارشات دروغین و اینکه شخص متوکل نیز، دشمن سرسخت امام علی (علیه السلام) و فرزندانش بود، لذا یحیی فرزند هرثمه را خواست و به او گفت هر چه سریع تر به مدینه می روی و علی بن محمد (علیه السلام) را از مسیر بغداد به سامرا می آوری.
یحیی می گوید در سال ۲۴۳ به مدینه رسیدم و چون آن حضرت آماده حرکت و خروج از مدینه شد، عده ای از مردم و بزرگان مدینه به عنوان مشایعت، امام را همراهی کردند که از آن جمله همین بُریحه عباسی بود.
مقداری راه که رفتیم، بُریحه جلو آمد و به امام عرضه داشت فهمیده ام که می دانی من با بدگویی و گزارشات کذب نزد متوکل، سبب خروج تو از مدینه شده ام.
چنانچه نزد متوکل مرا تکذیب نمایی و از من شکایتی کنی، تمام باغات و زندگی تو را آتش می زنم و بچه ها و غلامانت را نابود می کنم.
آن حضرت در جواب، با آرامش و متانت فرمود من همانند تو آبرو ریز و هتاک نیستم، شکایت تو را به کسی می کنم که من و تو و خلیفه را آفریده است.
در این هنگام، بُریحه با خجالت و شرمندگی روی دست و پای حضرت افتاد و ملتمسانه عذرخواهی و تقاضای بخشش کرد.
امام هادی (علیه السلام) اظهار نمود من تو را بخشیدم و سپس به راه خود ادامه داد.
منبع: اعیان الشیعه، جلد ۲، صفحه ۳۷
https://t.me/maaref1346 https://eitaa.com/hekmat66
🌾🌾🌾
🔴 عنایت امام حسین علیه السلام به کریم سیاه
آیة الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی مشهور به صاحب عروه (1253 – 1337 ق) برای صله ارحام عازم یزد بود، یک قطعه کفن برای خودش خریده در حرم امیرمؤمنان علیه السّلام همۀ قرآن را بر آن نوشته، سپس در حرم امام حسین علیه السّلام زیارت عاشورا را با تربت براطراف آن نوشته بود، در این سفر این کفن را با خودش به یزد می برد، در شب اول ورودش به یزد، در منزل یکی از دخترانش استراحت می کند، حضرت سیدالشهداء علیه السّلام به خوابش آمده می فرماید:
یکی از دوستان ما فوت کرده، در مزار یزد منتظر کفن است، ما دوست داریم این کفن به او اهداء شود.
بیدار می شود و می خوابد، دوبار دیگر این رؤیا تکرار می شود، لباس پوشیده به قبرستان یزد می رود و می بیند شخصی به نام «کریم سیاه» فوت کرده، او را غسل داده روی سنگ نهاده منتظر کفن هستند.
تا ایشان می رسد، می گویند: کفن را آوردند.
مرحوم یزدی از آن ها می پرسد: شما کی هستید؟ می گویند: همان آقایی که به شما امر فرموده کفن بیاورید، به ما نیز امر فرموده که برای تجهیز و دفن ایشان به این جا بیاییم.
مرحوم یزدی می پرسد: این شخص کیست؟ می گویند: او شخصی به نام «کریم سیاه» است، یک فرد معمولی، ولی عاشق امام حسین علیه السّلام بود، در هر کجا مجلسی به نام امام حسین علیه السّلام برگزار می شد، او بدون هیچ تکلّفی حاضر می شد.
جرعه ای از کرامات امام حسین، ص 97. https://t.me/maaref1346 https://eitaa.com/hekmat66
🌾🌾🌾
📚شکایت از فقر
شخصي آمد به نزد پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) شكايت از فقر و نداري كرد. حضرت فرمود: مگر نماز نميخواني عرض كرد من پنج وقت نماز را به شما اقتدا ميكنم، حضرت فرمود: مگر روزه نميگيري عرض كرد سه ماه روزه ميگيرم.
آن حضرت فرمود امر خدا را نهي و نهي خدا را امر ميكني يا به كدام معصيت گرفتاري. عرض كرد يا رسول الله حاشا و كلّا كه من خلاف فرمودهي خدا را بكنم حضرت متفكرانه سر به جيب حيرت فرو برد ناگاه جبرئيل نازل شد
عرض كرد يا رسول الله حق تعالي ترا سلام ميرساند و ميفرمايد در همسايگي اين شخص باغيست و در آن باغ گنجشكي آشيانه دارد و در آشيانه او استخوان شخص بينمازي ميباشد به شومي آن استخوان از خانهي اين شخص بركت برداشته شده است و او را فقر گرفته است.
حضرت به او فرمود برو آن استخوان را از آنجا بردار، بينداز دور. به فرمودهي آن حضرت عمل كرد بعد از آن توانگر شد.
📚مکیال المکارم
https://t.me/maaref1346 https://eitaa.com/hekmat66
🌾🌾🌾
🔴 حکمت کشته شدن پسر بچه، توسط حضرت خضر علیهالسلام...
باز به راه خود ادامه دادند، تا اينكه پسربچهای را ديدند؛ و او آن پسربچه را كُشت. موسى گفت: «آيا انسان پاكى را، بى آنكه كسى را به قتل رسانده باشد، كُشتى؟! بهراستى كار زشتى انجام دادى»!(کهف/۷۴)
🌕 امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«بَیْنَمَا الْعَالِمُ یَمْشِی مَعَ مُوسَی إِذَا بِغُلَامٍ یَلْعَبُ قَالَ فَوَکَزَهُ الْعَالِمُ فَقَتَلَهُ فَقَالَ لَهُ مُوسَی أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً قَالَ فَأَدْخَلَ الْعَالِمُ یَدَهُ فَاقْتَلَعَ کَتِفَهُ فَإِذَا عَلَیْهِ مَکْتُوبٌ کَافِرٌ مَطْبُوعٌ.»
«وقتی آن عالم (خضر علیهالسلام) با موسی علیهالسلام راه میرفت، به پسر بچهای رسیدند که مشغول بازی بود، خضر (ع) مشتی به او زد و او را کشت. موسی به او گفت: «آیا انسان پاکی را، بیآنکه قتلی کرده باشد، کشتی؟! بهراستی کار زشتی انجام دادی». در این هنگام حضرت خضر(ع) دست خود را دراز نمود و لباس پسر بچّه را از شانهاش کنار زد و موسی (ع) دید که بر روی شانهٔ پسر نوشته شده بود: ذاتاً کافر است.»
📗تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸،ص۵۶۴
📗التفسير (للعیاشی)، ج ۲، ص۳۳۵
📗التفسير القمی. ج ۲، ص ۳۸
📗البرهان فيتفسيرالقرآن،ج۳، ص۶۵۵
📗بحارالأنوار، ج۱۳، ص۳۱۰
✍️امور حکیمانه از امام زمان علیهالسلام در عصر ظهور نیز به وفور سر میزند؛ و اگر مانند موسی علیهالسلام تسلیم حکمت او نباشیم سرنوشتی جز جدایی از ولی خدا نداریم!!!
https://t.me/maaref1346 https://eitaa.com/hekmat66
🌾🌾🌾
ابو بصير میگوید بر امام باقر و امام صادق(سلام الله علیهما) وارد شدم و گفتم:
آيا شما ورثه پيامبر اكرم(صلّی الله عليه وآله وسلّم) هستيد؟ امام(سلام الله علیه) فرمود: آری.
پرسيدم: آيا رسول خدا(صلّی الله عليه وآله وسلّم) وارث انبيا بود و آنچه آنها می دانستند، رسول اكرم(صلّی الله عليه وآله وسلّم) میدانست؟ فرمود: آری.
گفتم: آيا شما میتوانید مردگان را زنده كنيد و كورهای مادرزاد و مبتلايان به برص را بهبودی بخشيد؟ فرمود: آری به اذن الهی میتوانیم.
آنگاه فرمود:
نزديك بيا! وقتی جلو رفتم، دستی بر چشم و صورتم كشيد، ديدگانم باز شد و خورشيد، آسمان، زمين، خانهها و آنچه در خانه بود را ديدم.
سپس فرمود: آيا دوست داری به همين صورت بينا باشی و در قيامت مانند ديگران حساب پس بدهی يا اينكه مثل سابق، نابينا باشی و بهشت از آن تو باشد؟ «أُدنُ منّی يا أبامحمد ـ فمسح يده علی عينی و وجهی و أبصرتُ الشمس و السماء و الأرض و البيوت و كلّ شي ءٍ في الدار قال: ـ أتحبّ أن تكون هكذا و لك ما للناس و عليك ما عليهم يوم القيامة أو تعود كما كنت و لك الجنّة خالصاً»؟گفتم: دوست دارم به حال سابقم برگردم؛ آنگاه دستی به چشمم كشيد و به حالت اوليه ام برگشتم.
بصائرالدرجات ص۲۸۹
ادب فنای مقربان ج۲ ص۹۰،۹۱ https://t.me/maaref1346 https://eitaa.com/hekmat66
🌾🌾🌾
✍️ روزی با مرحوم پدر (علّامۀ طهرانی) سوار تاکسی شدیم و به مسجد میرفتیم ؛ رانندۀ تاکسی همینطور ابتداءاً از آقا سؤال پرسید :
❓ چرا من به هر کاری دست میزنم به بن بست میرسم ؟ با اینکه شرائط این کار همه مهیّا بوده مانعی هم نیست ولی باز به بنبست میرسم.
🖌 تعبیر خود راننده این بود که میگفت من مثل کلاف سردرگم شدم ؛ تاکسی نو خریدم مشغول کار شدم باز ضرر میکنم.
🖌 آقا فرمودند : پدر و مادرت از تو راضی هستند؟ گفت : نه! راضی نیستند ؛ من اصلاً نمیخواهم که آنها را ببینم ، بیست سال است که ما با هم اختلاف داشته و رفت و آمدی نداریم.
🖌 آقا فرمودند : تنها راه درست شدن کار شما این است که پدر و مادر را از خود راضی کنی ؛ راه منحصر به این است.
🖌 عاقّ والدین این طور است که نه تنها برای انسان ضیق و تنگی و قبض میآورد که کار دنیایی انسان نیز به هم میریزد.
📔 سیدمحمدصادق حسینی طهرانی (فرزند علامه طهرانی) https://t.me/maaref1346 https://eitaa.com/hekmat66
🌾🌾🌾
هدایت شده از حیات طیبه
علت بکار بردن لفظ #یاعلی هنگام خداحافظی:
از پیغمبر سئوال شد:
یارسول الله،ما وقتی صحبتمون، حرفمون با یکی تموم میشه،
پایان کلاممون، او را به خدا
می سپاریم، به بیان پارسی
می گوییم:
خداحافظ و به زبان عربی
می گوییم:
فی امان الله
اگر بدون خداحافظی کردن،
در وسط سخن گفتن از او جدا بشیم، نوعی بی ادبی می پنداریم.
شما وقتی در معراج با خدا هم صحبت شدید ، پایان جمله که نمی توانستید به ذات خدا عرضه بدارید:تو را به خدا می سپارم!
آخرین جمله ی رد و بدل شده ، بین شما و خدا چه بود؟
حضرت فرمودند:
پایان صحبت،
خداوند سبحان به من گفت: "یاعلی"
من نیز به خدای خود " یا علی"
گفتم.
این آخرین جمله بین من و ذات مقدس خدا بود.
#یاعلی
📚 کتاب سخن خدا ص٧١ - زندگانی چهارده معصوم ص ۴٩ - معراج ص١
📗 ━━🍃🌺🍃━━━ 📜 https://eitaa.com/hayat66 https://t.me/maaref1346
هدایت شده از تبسم و دیدنی
دزدی مقادیر زیادی پول دزدید، دزد دیگری هم به کاهدان زد و مقداری کاه دزدید
هر دو را گرفتند و نزد قاضی بردند . قاضی دزد پول را آزاد کرد و دزد کاه را به دو سال حبس با اَعمال شاقه محكوم كرد .
كاه دزد به وكیلش گفت:
چرا قاضی پول دزد را آزاد كرد و من كه فقط مقداری كاه دزدیدم به دو سال حبس با اَعمال شاقه محكوم شدم؟!
وكیل گفت:
آخه قاضی، كاه نمیخورد..!
👤عبید زاكانی https://t.me/tbsm66 https://eitaa.com/tbsm66
═━⊰⊰❀ 😂😂😅 ❀⊱⊱━═
هدایت شده از عارفانه
شیخ رجبعلی خیاط میگفت..
من هروقت که نماز می خواندم از خدا
حاجتی میخواستم.
✔️یک روز گفتم بگذار یک روز برای خود خدا
نماز بخوانم و حاجتی نخواهم.
✔️همان شب در عالم خواب دیدم که به من
گفتند:چرا دیر آمدی⁉️
✔️یعنی باید سی سال پیش یاد
این کار میافتادی!" https://eitaa.com/arefane66 🙏 https://t.me/maaref1346