هدایت شده از انقلاب ، قبل و بعد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 راز تشرهای ترامپ
هدایت شده از جهاد
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ گریه های آیت الله جوادی آملی دامت برکاته در فراق سردار سلیمانی
هدایت شده از دشمن شناسی
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴علت ترور #سردار_سلیمانی توسط آمریکا
🔹سردار سلیمانی سالها بود که در تیررس تروریستهای آمریکایی قرار داشت، از آن زمانی که نامهای مهر و موم شده با امضای سردار سلیمانی روی میز وزیر دفاع وقت آمریکا رفت و در آن تنها یک جمله بود...
هدایت شده از جهاد
⭕️ فهمیدم چرا آتیش به قلبمون افتاده
💠آیت الله حسین گنجی در درس خارج امروز:
🍃دلیل اینکه همه مردم دنیا برای سردار سلیمانی اشک ریختند و قلبشان سوخت و هنوز هم آرام نشدند این است که قلب عالم امکان حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف به درد آمد و اشک آن حضرت جاری شده و این مطلب بر کل عالم تاثیر میگذارد!
🍃ما هنوز سردار سلیمانی را نشناختیم او خدمت بزرگی به اهل بیت علیهم السلام کرد و حرم های ائمه اطهار علیهم السلام را از شر دشمنان اهل بیت حفظ کرد کسی که به تشیع جنازه او برود آمرزیده می شود. #انتقام_سخت
دفاع.mp3
6.5M
🎙فراموشی بزرگترین حقیقت...
#غدیر
#احتجاج_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#گریه_فاطمه
#مصیبت_رسول_خدا_ص
#_مثل_امام_کعبه
#پرسشگری
✔️ دفاع فاطمی - استاد رفیعی
📔اویس قرنی و اطاعت مادر
گويند اويس شتربانى مى كرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را مى داد. يك روز از مادر اجازه خواست كه براى زيارت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به مدينه رود. مادرش گفت اجازه مى دهم به شرط آنكه بيش از نصف روز در مدينه توقف نكنى. اويس حركت كرد وقتى به خانه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيد اتفاقا ايشان هم تشريف نداشتند. ناچار اويس بعد از يكى دو ساعت توقف پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را نديده به يمن مراجعت كرد. چون حضرت به خانه برگشت پرسيد اين نور كيست كه در اين خانه تابيده؟ گفت شتربانى كه اويس نام داشت به اينجا رسيد و بازگشت. فرمود آرى اويس در خانه ما اين نور را به هديه گذاشت و رفت .
درباره چنين شخصى #پیامبر 💚(صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد يفوح روائح الجنة من قبل القرن و اشوقاه اليك يا اويس القرن،
نسيم بهشت از جانب يمن و قرن مى وزد چه بسيار مشتاقم به ديدارت اى اويس قرنى
♨️کلید درهای بسته #ادب است
💢علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی نقل می کند:
🔸آن قدر متواضع و مؤدب و در حفظ #آداب، سعی بلیغ داشت که من کراراً خدمتشان عرض کردم: آخر این درجه از #ادب شما و ملاحظات شما ما را بی #ادب می کند! شما را به خدا فکری به حال ما کنید!
🔸از قریب چهل سال پیش تا به حال دیده نشد که ایشان در مجلس به متکا و بالش تکیه زنند؛ بلکه پیوسته در مقابل واردین، مؤدب قدری جلوتر از دیوار می نشستند؛ و زیر دست میهمان وارد.
🔸من شاگرد ایشان بودم؛ و بسیار به منزل ایشان می رفتم، و به مراعات #ادب می خواستم پایین تر از ایشان بنشینم، ابداً ممکن نبود، ایشان بر می خاستند، و می فرمودند:
🔸بنابراین ما باید در درگاه بنشینیم یا خارج از اتاق بنشینیم!
🔸در چندین سال قبل در مشهد مقدس که وارد شده بودم، برای دیدنشان به منزل ایشان رفتم، دیدم در اتاق روی تشکی نشته اند (به علت کسالت قلب طبیب دستور داده روی زمین سخت ننشینند) ایشان از روی تشک برخاستند و مرا به نشستن روی آن تعارف کردند؛ من از نشستن خودداری کردم؛ من و ایشان مدتی هر دو ایستاده بودیم تا بالاخره فرمودند:
بنشینید، تا من باید جمله ای را عرض کنم!
🔸من #ادب کرده و اطاعت کرده نشستم، و ایشان نیز روی زمین نشستند، و بعد فرمودند:
🍀جمله ای را که می خواستم عرض کنم، اینست که: آنجا نرم تر است!
📒آن مرد آسمانی
🌿خاطره هائی از زندگی فیلسوف بزرگ قرن
🌿علامه طباطبائی (ره )
✍️نویسنده: مرتضی نظری
📝 ✅خدمت به پـدر مادر
💠جوانی به محضر رسول خدا (ص) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! خیلی مایلم در راه خدا بجنگم. حضرت فرمود: در راه خدا جهاد کن؛ اگر کشته شوی زنده و جاوید خواهی بود و از نعمت های بهشتی بهره مند می شوی و اگر بمیری، اجر تو با خداست. چنانچه زنده برگردی، گناهانت بخشیده شده و مانند روزی که از مادر متولد شدی، از گناه پاک می گردی.
جوان عرض کرد: ای رسول خدا! پدر و مادرم پیر شده اند و می گویند: ما به تو انس گرفته ایم و راضی نیستند من به جبهه بروم.
پیامبر (ص) فرمود: در محضر پدر و مادرت باش. سوگند به آفریدگارم! یک شبانه روز در خدمت پدر و مادر بودن، بهتر از یک سال جهاد در جبهه جنگ است. ( البته در صورتي كه جهاد واجب عيني نباشد بلكه واجب كفائي باشد )
📚بحارالأنوار ، جلد 52/74
پیرمرد محتضری که احساس می کرد مردنش نزدیک است، به پسرش گفت: مرا به حمام ببر. پسر، پدرش را به حمام برد.
پدر تشنه اش شد. آب خواست. پسر قنداب خنکی سفارش داد برایش آوردند و آن را به آرامی در دهان پدر ریخت و پس از شست وشو پدر را به خانه برد.
پس از چندی پدر از دنیا رفت و روزگار گذشت و پسر هم به سن کهولت رسید روزی به پسرش گفت: فرزندم مرگ من نزدیک است مرا به حمام ببر و شست وشو بده.
پسر نااهل بود و با غر و لند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با خشونت به شستن پدر پرداخت.
پیرمرد رفتار خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت: پسرم تشنه هستم.
پسر با تندی گفت: این جا آب کجا بود و طاس را از گنداب حمام پر کرد و به حلقوم پدر ریخت.
پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت: من قنداب دادم، گنداب خوردم. تو که گنداب می دهی ببین چه می خوری؟
30.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 سید مهدی قوام - https://eitaa.com/hekmat66☕️
♨️غیرت و حیا چه شد؟
✍🏻شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتاب های خود مینویسد:
«روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد. قاضی شوهر را احضار کرد. سپس از زن پرسید: آیا شاهدی داری؟
🔻زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند.قاضی از گواهان پرسید: گواهی دهید که این زن پانصد مثقال از شوهرش طلب دارد.
💠گواهان گفتند: سزاست این زن نقاب صورت خود را عقب بزند تا ما وی را درست بشناسیم که او همان زن است. چون زن این سخن را شنید، بر خود لرزید!
✍️ شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد؟! هرگز! هرگز! من پانصد مثقال را خواهم داد و رضایت نمیدهم که چهرهی همسرم درحضور دو مرد بیگانه نمایان شود.
🌷چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش بخشید.»
✍🏻چه خوب بود که آن مرد با غیرت، جامعه امروز ما را هم میدید که چگونه رخ و ساق به همگان نشان میدهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند.