✍️ روزی با مرحوم پدر (علّامۀ طهرانی) سوار تاکسی شدیم و به مسجد میرفتیم ؛ رانندۀ تاکسی همینطور ابتداءاً از آقا سؤال پرسید :
❓ چرا من به هر کاری دست میزنم به بن بست میرسم ؟ با اینکه شرائط این کار همه مهیّا بوده مانعی هم نیست ولی باز به بنبست میرسم.
🖌 تعبیر خود راننده این بود که میگفت من مثل کلاف سردرگم شدم ؛ تاکسی نو خریدم مشغول کار شدم باز ضرر میکنم.
🖌 آقا فرمودند : پدر و مادرت از تو راضی هستند؟ گفت : نه! راضی نیستند ؛ من اصلاً نمیخواهم که آنها را ببینم ، بیست سال است که ما با هم اختلاف داشته و رفت و آمدی نداریم.
🖌 آقا فرمودند : تنها راه درست شدن کار شما این است که پدر و مادر را از خود راضی کنی ؛ راه منحصر به این است.
🖌 عاقّ والدین این طور است که نه تنها برای انسان ضیق و تنگی و قبض میآورد که کار دنیایی انسان نیز به هم میریزد.
📔 سیدمحمدصادق حسینی طهرانی (فرزند علامه طهرانی) https://t.me/maaref1346 https://eitaa.com/hekmat66
🌾🌾🌾
هدایت شده از حیات طیبه
علت بکار بردن لفظ #یاعلی هنگام خداحافظی:
از پیغمبر سئوال شد:
یارسول الله،ما وقتی صحبتمون، حرفمون با یکی تموم میشه،
پایان کلاممون، او را به خدا
می سپاریم، به بیان پارسی
می گوییم:
خداحافظ و به زبان عربی
می گوییم:
فی امان الله
اگر بدون خداحافظی کردن،
در وسط سخن گفتن از او جدا بشیم، نوعی بی ادبی می پنداریم.
شما وقتی در معراج با خدا هم صحبت شدید ، پایان جمله که نمی توانستید به ذات خدا عرضه بدارید:تو را به خدا می سپارم!
آخرین جمله ی رد و بدل شده ، بین شما و خدا چه بود؟
حضرت فرمودند:
پایان صحبت،
خداوند سبحان به من گفت: "یاعلی"
من نیز به خدای خود " یا علی"
گفتم.
این آخرین جمله بین من و ذات مقدس خدا بود.
#یاعلی
📚 کتاب سخن خدا ص٧١ - زندگانی چهارده معصوم ص ۴٩ - معراج ص١
📗 ━━🍃🌺🍃━━━ 📜 https://eitaa.com/hayat66 https://t.me/maaref1346
هدایت شده از تبسم و دیدنی
دزدی مقادیر زیادی پول دزدید، دزد دیگری هم به کاهدان زد و مقداری کاه دزدید
هر دو را گرفتند و نزد قاضی بردند . قاضی دزد پول را آزاد کرد و دزد کاه را به دو سال حبس با اَعمال شاقه محكوم كرد .
كاه دزد به وكیلش گفت:
چرا قاضی پول دزد را آزاد كرد و من كه فقط مقداری كاه دزدیدم به دو سال حبس با اَعمال شاقه محكوم شدم؟!
وكیل گفت:
آخه قاضی، كاه نمیخورد..!
👤عبید زاكانی https://t.me/tbsm66 https://eitaa.com/tbsm66
═━⊰⊰❀ 😂😂😅 ❀⊱⊱━═
هدایت شده از عارفانه
شیخ رجبعلی خیاط میگفت..
من هروقت که نماز می خواندم از خدا
حاجتی میخواستم.
✔️یک روز گفتم بگذار یک روز برای خود خدا
نماز بخوانم و حاجتی نخواهم.
✔️همان شب در عالم خواب دیدم که به من
گفتند:چرا دیر آمدی⁉️
✔️یعنی باید سی سال پیش یاد
این کار میافتادی!" https://eitaa.com/arefane66 🙏 https://t.me/maaref1346
🔴 عطای بدون درخواست
محمدبن سهل قمي (ره) مي گويد:در سفر مكه ، به مدينه رفتم ، و به حضور امام جواد (ع) مشرف شدم ، خواستم لباسي را از آن حضرت براي پوشاندن مطالبه كنم، ولي فرصتي بدست نيامده و با آن حضرت خداحافظي كردم و از خانه او بيرون آمدم.
تصميم گرفتم نامه اي براي آن حضرت بنويسم و در آن نامه ، لباسي را درخواست كنم ، نامه را نوشتم و به مسجد رفتم و پس از انجام دو ركعت نماز و استخاره ، به قلبم آمد كه نامه را نفرستم. از اين رو نامه را پاره كردم ، و از مدينه بيرون آمدم.
همچنان به پيمودن راه ادامه دادم ناگاه ، شخصي نزد من آمد و دستمالي كه لباس در آن بود، در دستش بود و از افراد مي پرسيد: محمد بن سهل قمي كيست ؟ تا اينكه نزد من آمد، وقتي كه مرا شناخت ، گفت : مولای تو (امام جواد (ع)) اين لباس را برای تو فرستاده است ، نگاه كردم ديدم دو لباس مرغوب و نرم است. محمدبن سهل (ره) آن لباسها را گرفت ، و تا آخر عمر نزد او بود، وقتي كه از دنيا رفت ، پسرش احمد، با همان دو لباس او را كفن كرد.
📚داستان های شنيدنی از چهارده
معصوم(ع)/ محمد محمدی اشتهاردی 📜🌾🌾🌾🌾📚 https://t.me/maaref1346 https://eitaa.com/hekmat66
🌾🌾🌾
🔴 گواهی حجرالاسود
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻯ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﺎ ﺑﺎ ﻋﻤﺮ ﺩﺭ ﺍﻭّﻟﻴﻦ ﺣﺠّﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻠﺎﻓﺘﺶ ﻛﺮﺩ، ﺣﺞّ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ. ﭼﻮﻥ ﻋﻤﺮ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﺴﺠﺪﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﺣﺠﺮﺍﻟﺎﺳﻮﺩ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﺳﺖ ﻣﺎﻟﻴﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺣﻘﺎً ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻢ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﻰ ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴﺘﻰ! ﻧﻪ ﻧﻔﻌﻰ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺿﺮﺭﻯ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﻧﻤﻰ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺑﻮﺳﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻰ ﻣﺎﻟﺪ، ﻫﺮ ﺁﻳﻨﻪ ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺑﻮﺳﻴﺪﻡ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﻤﻰ ﺯﺩﻡ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﺎ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﻋﻤﺮ! ﺍﻳﻦ ﺳﻨﮓ ﻫﺮ ﺁﻳﻨﻪ ﻧﻔﻊ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺿﺮﺭ ﻣﻰ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: «ﻭ ﻳﺎﺩ ﺑﻴﺎﻭﺭ ﺍﻯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺫﺭّﻳﻪ ﺑﻨﻰ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﮔﻮﺍﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻛﻪ ﺁﻳﺎ ﻣﻦ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺴﺘﻢ؟ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺁﺭﻯ! » ﻭ ﭼﻮﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻮﺣﻴﺪ ﮔﻮﺍﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﻭ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺻﺎﺣﺐ ﻋﺰّﺕ ﻭ ﺟﻠﺎﻟﺖ ﺍﺳﺖ، ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻋﻬﺪ ﻭ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﭘﻮﺳﺖ ﻧﺎﺯﻛﻰ ﻧﻮﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﻨﮓ (ﺣﺠﺮﺍﻟﺎﺳﻮﺩ) ﺧﻮﺭﺍﻧﻴﺪ. ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺵ ﺍﻯ ﻋﻤﺮ! ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﻨﮓ ﺳﻴﺎﻩ، ﺩﻭ ﭼﺸﻢ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻳﻚ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﺩﻭ ﻟﺐ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﮔﻮﺍﻫﻰ ﺑﻪ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﻫﺎ ﻭ ﺁﻣﺪﻥ ﻫﺎﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺪﻳﻦ ﺟﺎ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺳﻨﮓ ﺍﻣﻴﻦ ﺧﺪﺍﻯ- ﻋﺰّﻭﺟﻞّ- ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻜﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﺍﺑﺎﺍﻟﺤﺴﻦ! ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﻰ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﮕﺬﺍﺭﺩ.
ﻣﻌﺎﺩ ﺷﻨﺎﺳﻰ، ﺝ 7، ﺹ 25 ﺑﺤﺎﺭﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ، ﺝ 8 ﻭ ﺹ 298
📜🌾🌾🌾🌾📚 https://t.me/maaref1346 https://eitaa.com/hekmat66
هدایت شده از حکمت و حکایت
یادگار آقا فخر...!
🎙حجت السلام و المسلمین
استاد محمدحسن الهی:
خداوند آقا فخر را رحمت کند، زمانی من با شوخی به او گفتم آقا! شما چرا درس طلبگی نخواندید؟ شما که در حوزه علمیه نجف بودید؟! ایشان گفت من زمانی در نجف بودم، آنجا از ناحیهی امیرالمومنین-علیهالسلام- عنایتی به من رسید ... . گفتم آقا ممکن است آن عنایت را به ما هم بگویید؟ فرمودند:
شبهای جمعه سی مرتبه سورهی قدر را میخوانم و بعد هم میگویم «اللهم الهمنا الخیر و العمل به» که فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی است؛ ایشان میفرمودند:
به این ترتیب من در طول هفته میفهمم چه کاری باید انجام بدهم، کجا باید بروم و کجا نباید بروم!
🔹در شب جمعه آخر ماه قمری سفارش شده سی مرتبه سوره قدر خوانده شود و پس از آن سه مرتبه بگوید: «اللَّهُمَّ أَلْهِمْنِي الْخَيْرَ وَ الْعَمَلَ بِهِ»: خدایا! به من کار خیر را الهام کن و توفیق عمل به آن را به من بِده! (فرازی از دعای ابوحمزه ثُمالی).
🔸شما هر شب جمعه سی مرتبه [سوره] «انا انزلناه» بخوانید. آقای طلبه این یادگاری را از من گوش کن! هر شب جمعه سی مرتبه سورهی قدر بخوان و ببین مطالب را چه طوری میفهمی؛ دیگر مُدام نمیآیی و بگویی من حافظهام کار نمیکند، مطالب سنگین است، نه! میفهمی. ما نمیدانیم اینها چیست!
در آخرین شب جمعه ماه محرم به ارواح تمام شیعیان و محبین امیرالمؤمنین صلواتی هدیه بفرمائید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ حکایت شیرین درویش و پادشاه. 👏
📜🌾🌾🌾🌾📚 https://t.me/maaref1346 https://eitaa.com/hekmat66
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖌 ماجرای امام زمان(علیه السلام) و جوان قصاب 📜🌾🌾🌾🌾📚 https://t.me/maaref1346 https://eitaa.com/hekmat66
10.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖌 داستان عجیب گلایه از امام زمان (علیه السلام) و مشاهده خانه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
🖥 استاد عالی 📜🌾🌾🌾🌾📚 https://t.me/maaref1346 https://eitaa.com/hekmat66
📖 داستان دعای مشلول
✍️ درباره دعاي مشلول آمده است بعد از ايام حج شبی حضرت اميرالمومنين (علیه السلام) با حضرت سيد الشهداء(علیه السلام) براي طواف ، به مسجد الحرام آمدند. در مسجد صداي ناله حزيني به گوش مي رسید. حضرت امير المومنين (علیه السلام) به حضرت اباعبدالله (علیه السلام) فرمودند ، پسرم! برو ببين کيست؟ بگو بيا ببينيم چرا اين قدر نگران است؟ حضرت سيدالشداء آمدند ديدند مرد جواني است به او فرمودند : اجب اميرالمومنين (علیه السلام) جوان بلند شد و به حضرت سيد الشهداء گفت : شما بفرماييد جلو من پشت سرشما مي آيم.
🖌 حضرت اميرالمومنين (علیه السلام) فرمودند : جوان! خيلي محزون و نگراني! مشکلت چیست؟ گفت آقا جان جريان من خيلي عجيب است... من در خانواده ای مرفه بودم و پدرم خیلی به من محبت مي کرد تا اینکه من راه هوس بازی ، افراط و اسراف در هزینه ها را پیش گرفتم روزی متوجه شدم پدرم پول یا طلائي را دفن کرده ، رفتم بردارم ، پدرم رسيد و مانع شد. هولش دادم خورد زمين همانجا گفت : پسر! من تو را خيلي تحمل کردم، به تو محبت کردم و تو قدر ندانستي اگر ادامه دهی به کنار کعبه مي روم و به تو نفرين مي کنم ....پدرم آمد اينجا و من را نفرين کرد ، بلافاصله من بيمار شدم.
🖌 لباسش را کنار زد يک طرف پهلويش گود افتاده و دست چپ و پاي چپش از کار افتاده بود.
غير از بيماری خود ، شکستگي پدرم و عاق کردنش من را خيلي اذيت مي کرد ، از طرفي در قبيله خودمان به فردي شوم و نفرين شده مشهور شدم.
🖌 مدتی بعد گفتم : بابا! من ديگه سرم به سنگ خورد، بيا دعا کن من خوب بشوم، گفت نمي کنم، التماسش کردم، گفت نمي کنم، بزرگان قبیله را واسطه قرار دادم قبول نکرد. سه سال به او التماس کردم تا بالاخره قبول کرد بيايد همين جايي که نفرين کرده به من دعا کند. او را سوار بر شتر کردم در راه مکه کنار دره ای شتر رم کرد و پدرم افتاد به درّه و فوت کرد! او را دفن کردم و با دلي شکسته و مايوس، به مسجد الحرام آمده ام.
🖌 حضرت از او تفقد کرد وفرمودند : چقدر بر تو سخت گذشته است!! ولی نگران نباش، دعايي به تو تعليم مي دهم که حقوقي را که بر گردن تو هست تسويه می کند ، بيماري تو را درمان و عاقبت تو را به خير مي کند.
🖌 فرمود : قلم و کاغذ بياوريد؟ آوردند ، حضرت دعاي #مشلول را انشاء کردند و حضرت اباعبدالله مینوشتند.
🖌 حضرت سيد الشهداء(علیه السلام) فرمودند ما از آن جوان خوشحال تر بوديم از يافتن اين دعا و حل مشکل جوان. فرمودند : ده مرتبه اين دعا را بخوان وخبرش را بده.
🖌 بعد از مدتی جوان آمد عرض کرد: وقتي خواندم و خوابيدم پيغمبر خدا را در خواب ديدم و حضرت من را تفقد کردند و فرمودند قدر اين دعا را بدان و سعادتمند خواهي شد و دستي به پهلويم کشيدند و فرمودند: شفا یافتی. وقتی بیدار شدم خود را سالم دیدم.
📖 بحار ، ج۲۲ ، ص۳۹۴
📖 مهج الدعوات ، ص۱۹۱ 📜🌾🌾🌾🌾📚 https://t.me/maaref1346 https://eitaa.com/hekmat66
#دعای_مادر....سلام امام
روزی جوانی را دیدم که در کمال ادب سمت حرم اباعبدالله آمد و سلام داد و من نیز جواب سلام امام حسین به آن جوان را شنیدم. از جوان پرسیدم چه کرده ای که به این مقام رسیدی درحالیکه من پانزده سال است امام جماعت کربلا هستم و جواب سلامم را نمی شنوم؟
پاسخ داد پدر و مادر پیر و از کارافتاده ای داشتم که دیگر توانایی پیاده زیارت آمدن را نداشتند؛ قرار بر این شد هر شب جمعه یکی از والدینم را روی پشتم سوار کنم و به زیارت ببرم. یک شب جمعه که بسیار خسته بودم و نوبت پدرم بود، خستگی و گرسنگی و تشنگی ام را به رویشان نیاوردم و پدرم را سوار بر پشتم به زیارت امام حسین علیه السلام آوردم و برگرداندم. وقتی خسته به خانه رسیدم دیدم مادرم بسیار گریه می کند؛ پرسیدم مادرم چرا گریه می کنی؟ پاسخ داد پسرم می دانم که امشب نوبت من نبود و تو هم بسیار خسته ای. اما می ترسم که تا هفته ی بعد زنده نباشم تا به زیارت اباعبدالله بروم. آیا می شود امشب مراهم به زیارت ببری؟
هرطور بود مادرم رو بر پشتم سوار کردم و به زیارت رفتیم. تمام مدت مادرم گریه می کرد و دعایم می نمود. وقتی به حرم رسیدیم دعا کرد ان شاء الله هربار به امام حسین علیه السلام سلام بدهی، خود حضرت، سلامت را پاسخ بدهند. و این شد که من هر بار به زیارت اباعبدالله علیه السلام مشرف می شوم و سلام می دهم، از داخل مضجع شریف صدای جواب سلام حضرت را میشنوم. همهی اینها از یک دعای مادر است
📚 آیت الله میلانی 📜🌾🌾🌾🌾📚 https://t.me/maaref1346 https://eitaa.com/hekmat66