eitaa logo
حکمت و حکایت
556 دنبال‌کننده
307 عکس
919 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️پیرزنی که از اهالی خراسان بوده، می گفتند: 🔷گاوی داشتم که ابتدا شیر بسیار می داد، اما رفته رفته شیرش رو به کاستی گذاشت. به خدمت حاج شیخ حسنعلی اصفهانی که در آن هنگام در جا غرق(از ییلاقات مشهد مقدس) مشغول ریاضت بودند، رفتم و ماجرای گاو را برای ایشان نقل کردم.. فرمودند: فردا صبح پیش از آنکه گاو را بدوشی مرا خبر کن!! روز دیگر بنا به وعده آمدند و ایستاد و دست مبارکشان را بر پشت گاو می کشیدند. من مشغول دوشیدن شیر شدم، آن قدر شیر آمد که دلو گاو دوشی پر شد.. آنگاه فرمودند: بس است؟ عرض کردم: آری! و بعد از آن هم هر روز دلو خود را از شیر آن گاو پرمی کردم..
جناب آقای حاج حسین وفانژاد تعریف کردند: در حدود سال۱۳۴۲ هجری شمسی که به مشهد مقدس مشرف شده بودم، حال خوشی داشتم. وقتی اولین بار وارد حرم مطهر شدم، از حضرت رضا علیه السلام حوائجی درخواست نمودم و در آخر به حضرت عرض کردم: اگر آقای مجتهدی مورد تأیید شما هستند، من در این سفر با ایشان ملاقات کنم. چند روز بعد با تعدادی از دوستان در صحن عتیق(انقلاب) نزدیک سقاخانه ایستاده بودیم، ناگهان دیدم آقای مجتهدی از بست پایین(زیر نقاره خانه) وارد صحن شدند و پس از سلام و عرض ادب به حضرت، به طرف ما آمدند و هنگامی که نزدیک شدند دستان خود را باز کرده و مرا در آغوش کشیدند و بوسیدند. ⚡️⚡️⚡️ در این هنگام به یاد خواسته ام از حضرت رضا علیه السلام افتادم و اشکم جاری شد، ایشان هم گریه می کردند، سپس فرمودند: من در خارج از مشهد بودم که به امر حضرت قرار شد به حرم مطهر مشرف شوم. وقتی به اینجا آمدم و عرض ادب نمودم، از طرف حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام اشاره ای شد که به طرف شما بیایم! و آقای وفانژاد می گفتند: آن روز این گونه با عنایت حضرت، به خواسته ام رسیدم. سپس به اتفاق آقای مجتهدی به منزل یکی از دوستان رفتیم. در بین راه که صحبت می کردیم، آقا به حوائجی که از حضرت طلب کرده بودم اشاره کردند. ⚡️⚡️⚡️ و چون یکی از خواسته هایم تشرف به سفر حج بود، ایشان فرمودند: امسال شما به مکه مشرف می شوید. خواسته ی دیگرم این بود که بفهمم زیارتم قبول است یا نه؟ ایشان فرمودند: آن لحظه ای که شما را دعوت کرده اند، زیارت شما را قبول نموده اند. به هر حال در آن سفر مشهد، پیوسته خدمت ایشان بودم، تا روزی که می خواستم به قم مراجعت کنم. در آن روز هم ایشان مرا تا کنار ماشین بدرقه کرده و خداحافظی نمودند و دیگر با ایشان دیداری نداشتم تا وقتی که به قم عزیمت نمودند. 📗لاله ای از ملکوت
آقای مجاهدی نقل کرده‌اند: روزی به خدمت مرحوم جعفر آقای مجتهدی رسیدم و به هنگام خداحافظی عرض كردم كه قصد دارم خدمت آیت الله بهاءالدینی شرفیاب شوم. فرمودند: از قول من به آقا بگویید كه چرا برای فرج آقا امام زمان (عج الله تعالی فرج الشریف) دعا نمی‌كنند؟! وقتی كه خدمت آیت الله بهاءالدینی شرفیاب شدم و پیام آقای مجتهدی را با ایشان در میان گذاشتم، دقایقی به فكر فرو رفتند و بعد دست مبارك خود را بر چشم نهادند. معمولاً در مسجد محل، نماز مغرب و عشا را به ایشان اقتدا می‌كردم و آن روز نیز این توفیق نصیبم شد. به هنگام قنوت شنیدم كه آقا دعای همیشگی خود را عوض كرده و به جای آن، دعای سلامتی حضرت ولیعصر ارواحنافداه را (اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن...) می‌خوانند! بعدها عده ای از ایشان سوال کردند چرا دعای قنوتتان را تغییر داده اید؟ایشان گفتند: امام زمان علیه السلام دستور داده اند. معلوم می شود این درخواست خود امام زمان بوده است. 📗در محضر لاهوتیان،ج١،ص١٨۴
✅اثر رضایت پدر در قبر! ✍️آیت‌الله آقا سیّد جمال‌الدّین گلپایگانی عارف بزرگی بودند. ایشان می‌فرمودند: در تخت‌ فولاد اصفهان - که معروف به وادی‌السّلام ثانی است، حالات عجیبي دارد و بزرگان و عرفای عظیم‌ الشّأنی در آن‌جا دفن هستند - جوانی را آوردند. من در حال سیر بودم، گفتند: آقا! خواهش می‌کنیم شما تلقین بخوانید. ايشان فرمودند: آن جوان ظاهر مذهبي داشت و خیلی از مؤمنین و متدّینین براي تشييع جنازه او آمده‌ بودند. وقتی تلقین می‌خواندم، متوجّه شدم که وقتی گفتم: «أفَهِمتَ»، گفت: «لا»، متعجّب شدم! بعد دیدم که دو سه بچّه شیطان دور بدن او در قبر می‌چرخند و می‌رقصند! از اطرافيان پرسیدم: او چطور بود؟ گفتند: مؤمن. گفتم: پدر و مادرش هم هستند. گفتند: بله، ديدم مادر او خودش را می‌زد و پدرش هم گریه می‌کرد. پدر را کنار کشيدم و گفتم: قضیه این است. گفت: من یک نارضایتی از او داشتم. گفتم چه؟ گفت: چون او در چنين زماني (زمان طاغوت) متدیّن بود، به مسجد و پای منبر می‌رفت و مطالعه داشت، احساس غرور او را گرفته بود و تا من یک چیزی می‌گفتم، به من می‌گفت: تو که بی‌سواد هستی! با گفتن این مطلب چند مرتبه به شدّت دلم شکست! ايشان مي‌فرمودند: به پدر آن جوان گفتم: از او راضی شو! او گفت: راضي هستم، گفتم: نه! به لسان جاری کنید که از او راضی هستید - معلوم است که گفتن، تأثير عجیبي دارد. پدر و مادر‌ها هم توجّه کنند، به بچّه‌هایشان بگویند که ما از شما راضی هستیم، خدا این‌گونه می‌خواهد وقتي می‌خواستند لحد را بچینند، ایشان فرمودند: نچینید! مجدّد خود آقا پاي خود را برهنه کردند و به درون قبر رفتند تا تلقین بخوانند. ايشان مي‌فرمايند: اين بار وقتی گفتم «أفَهِمتَ»، دیدم لب‌هایش به خنده باز شد و دیگر از آن‌ بچّه شيطان‌ها هم خبری نبود. بعد لحد را چیدند. من هنوز داخل قبر را می‌دیدم، دیدم وجود مقدّس اسدالله‌الغالب، علی‌بن‌ابی‌طالب فرمودند: ملکان الهی! دیگر از این‌جا به بعد با من است ... 💢لذا او جواني خوب، متدّین و اهل نماز بود كه در آن زمان فسق و فجور، گناهي نکرده بود امّا فقط با یک حرف خود (تو كه بی‌سواد هستی) به پدرش اعلان كرد كه من فضل دارم، دل پدر را شکاند و تمام شد! شوخی نگیریم. والله! اين مسئله اين‌قدر حسّاس، ظریف و مهم است. 📚گزیده‌ای از کتاب دو گوهر بهشتی آیت الله قرهی
هدایت شده از دانستنی
✍️ "تاکید بر نماز صبح" با خواب غلظت خون بالا میرود و هرچه به صبح نزدیک میشویم خون غلیظ تر میشود. و درست لحظات نزدیک شدن به اذان به حد اعلا می رسد.‌بهمین خاطر است که اکثر سکته ها سحر اتفاق میفتد... کسانی که بیدار میشوند با وضو گرفتن قدری خون تنظیم میشود و با خواندن نماز ، بدن کاملا بالانس شده و به حالت نرمال باز میگردد... و این چنین است که هیچ کدام از دستورات خداوند مهربان بدون حکمت نیست...
✍️پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را می‌طلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بی‌حکمت نیست.» پادشاه از شنیدن این حرف ناراحت‌تر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند ... روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیله‌ای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر می‌اندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایده‌ای داشته؟» وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»
هدایت شده از عارفانه
✅ تا میتونید بسم الله بگید: در روایت آمده چون بنده را پای میزان حساب حاضر می کنند نامه اعمال او را در حالی که مملو از افعال و کردار زشت است به دست او میدهند، بنده در حین گرفتن نامه اعمال بنابر عادتی که در دنیا به گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» داشته آن را بر زبان جاری می‌کند و نامه اعمال را به دست می‌گیرد، چون نامه اعمال را می‌گشاید آن را سفید می‌بیند، در حالی که هیچ عمل بدی در او نوشته نشده است. در این هنگام بنده عاصی به فرشتگانی که حاضرند می‌گوید: در این نامه عمل چیزی نوشته نیست که بخوانم، و فرشتگان گویند: در همین نامه تمام اعمال بد تو نوشته بود اما به برکت و میمنت کلمه «بسم الله الرحمن الرحیم» که بر زبانت جاری کردی،‌ محو شد. 💥و در روایت دیگر رسول اکرم (ص) فرمودند: چون روز قیامت شود به بنده خدا امر می‌شود که وارد آتش دوزخ شود، چون نزدیک دوزخ می‌شود می‌گوید: «بسم الله الرحمن الرحیم» و پا در دوزخ می‌نهد آتش دوزخ هزاران سال راه از او دور می شود. 📚منهج الصادقین، ج۱، ص۳۳
✨رسول اڪرم صلے اللہ علیہ و آله: روز قيامت فردى را مےآورند و او را در پيشگاہ خدا نگہ مےدارند و كارنامہ اش را بہ او مےدهند، اما حسنات خود را در آن نمےبيند. عرض مےكند: الهى! اين كارنامۂ من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمےبينم! بہ او گفتہ مےشود: پروردگار تو نہ خطا مےكند و نہ فراموش. عمل تو بہ سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد ديگرى را مےآورند و كارنامہ اش را بہ او مےدهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهدہ مےكند. عرض مےكند: الهى! اين كارنامہ من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياوردہ ام! گفتہ مےشود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را بہ تو دادم. 📔جامع الأخبار
هدایت شده از معارف
✅نه ثروت، تکریم است و نه فقر، اهانت! ✍️آیت الله العظمی جوادی آملی: هر چيزی که در دنيا ذات أقدس الهي مقرّر کرد، يک آزمون است؛ در سوره مبارکه «فجر» چند بار اين آيه مطرح شد، کساني که وضع مالي‌شان خوب است خيال مي‌کنند که خدا اينها را گرامي داشت، برخي‌ها خيال مي‌کنند آنها که وضع مالي‌شان خوب نيست، خدا به اينها اهانت کرده است؛ در صورتی که نه آن درست است، نه اين درست است. ﴿فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ ٭ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ ٭ كَلاَّ﴾، هر دو ابتلاء است. خداوند می فرماید آنها که مبتلا به ثروت هستند، ما آنها را آزموديم، آنها که مبتلا به فقر هستند، ما آنها را آزموديم. هر دو ابتلاء است. افرادي که سالم هستند در خانه‌ها زندگي مي‌کنند، مبتلا به سلامت هستند. آنها که در بستر بيماري بيمارستان هستند، مبتلا به مرض هستند. نه آن تکريم است، نه اين اهانت. نه سرمايه‌دار مکرّم است، نه تهيدست تحقير شده. إکرام در قيامت روشن مي‌شود: «إنَّ الْغِنَی وَ الْفَقْرِ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَی اللهِ» 📚جلسه درس تفسیر۲۰ اسفند۹۷
⭕️حتی فکر گناه هم نکنید! 🍃امام صادق علیه السلام می فرمایند: روزی حضرت عیسی (علیه السلام) در جمع حواریون نشسته بودند. حواریون به عیسی علیه السلام عرض کردند: آموزگار راه هدایت! ما را از نصایح و پندهایت بهره مند ساز. 🍃عیسی علیه السلام: پیامبر خدا موسی علیه السلام به اصحاب فرمود؛ سوگند دروغ نخورید، ولی من می گویم سوگند خواه دروغ و خواه راست نخورید. آنها عرض کردند: ما را بیشتر موعظه کن. 🍃 ایشان به حواریون فرمود : برادرم موسی میگفت :‌ زنا نکنید ولی من به شما میگویم : حتی فکر زنا نکنید ؛ زیرا فکر گناه مثل این است که در اتاقی آتش روشن کنند که اگر خانه را هم به آتش نکشد، دیوارها را سیاه میکند. 📕سفینه البحار، ج ۳، ص ۵۰۳
✍️امام صادق عليه السلام: سه دعاست كه از درگاه خداوند متعال رد نمى شود: دعاى پدر براى فرزندش، هر گاه كه به او نيكى كند، و نفرينش در حقّ او، آن گاه كه از او نافرمانى نمايد؛ نفرين ستم ديده در حقّ كسى كه به او ستم كرده است، و دعايش براى كسى كه انتقام او را از ستمگرى گرفته است؛ و دعاى مرد مؤمن براى برادر مؤمنش كه به خاطر ما به او كمك [مالى] كرده است و نفرينش درباره وى، هر گاه بتواند به او كمك [مالى ]كند و برادرش به آن كمك نياز شديد داشته باشد و وى كمكش نكند... 📚بحارالأنوار
✅خوابهای خود را برای هرکسی تعریف نکنید! ✍️عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله ) بود، زنى شوهرش به سفر رفت ، او در غیاب شوهر، خوابى دید و به حضور رسول خدا آمد و گفت : در خواب دیدم تنه درخت خرما در خانه ام شکسته شد. پیامبر به او فرمود: شوهرت با سلامتى باز مى گردد. پس از مدتى شوهرش ، با سلامتى بازگشت . بار دیگر شوهر او به سفر رفت ، و او همان خواب را دید و نزد پیامبر رفت و خواب خود را گفت ، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: شوهرت سالم باز مى گردد .پس از مدتى شوهرش با سلامتى بازگشت . بار سوم شوهر او سفر کرد، آن زن همان خواب را دید، وقتى که بیدار شد اینبار خدمت پیامبر نرفت، همان اطراف مرد چپ دستى را دید و خواب خود را براى او نقل کرد، آن مرد گفت : واى!شوهرت میمیرد! این خبر به پیامبر صلی الله علیه و اله رسید، پیامبر فرمود: الا کان عبر لها خیرا: آیا او نمى توانست خواب آن زن را تعبیر نیک کند؟ ( چراتعبیر نیک نکرد؟) بر طبق روایات خواب آنگونه كه تعبیر می شود ،اتفاق می افتد .پس هرگاه یكی از شما خوابی رادید آن را به جز نزد عالم و یا ناصحی بازگو ننماید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود: کسى که خواب دیده، خواب او بر فراز او به صورت پرنده است تا آن هنگام که تعبیر نشده است، اما هنگام که تعبیر شد، آن پرنده سقوط مى کند(هر گونه که تعبیر شد ممکن است همان گونه اتفاق بیفتد) بنابراین خواب خود را جز براى آن کسى که دوست صمیمى تو است و یا تعبیر خواب مى داند، براى هر کس نقل نکن. و در جای دیگر فرمود: خواب خود را براى هیچکس جز مؤمنى که دور از حسادت است ، نقل نکن تعبیر بعضى از خوابها، فورى ، یا پس از ساعاتى ، آشکار مى شود، ولى تعبیر بعضى از خوابها ممکن است سالها یا دهها سال بعد از خواب دیدن ، واقع گردد. مثلا تعبیر خواب حضرت یوسف (که در خواب دید یازده ستاره و ماه و خورشید او را سجده مى کنند ) بعد از چهل سال ، آشکار شد.