eitaa logo
حکمت و حکایت
556 دنبال‌کننده
307 عکس
919 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
👈 سخی تر از حاتم از حاتم طائی سئوال كردند: از خود كريم تر ديده ای؟ گفت: آری ديده ام. گفتند: كجا ديده ای؟ گفت: وقتی در بيابان می رفتم به خيمه ای رسيدم، پيرزنی در آن بود و بزغاله ای پشت خيمه بسته بود. پيرزن نزد من آمد و مرا خدمت كرد و افسار اسبم را گرفت تا فرود آمدم. مدتی نگذشت كه پسرش آمد و با خوشحالی تمام از احوال من سئوال كرد. پيرزن پسرش را گفت: برخيز و برای ميهمان وسايل پذيرايی را آماده كن، آن بزغاله را ذبح كن و طعام درست نما. پسر گفت اول بروم هيزم بياورم، مادرش گفت تا تو به صحرا بروی و هيزم بياوری دير می شود و ميهمان گرسنه می ماند و اين از مروت دور باشد. پس دو نيزه داشت آن دو را شكست و آن بزغاله را كشت و طعام ساخت و نزدم بياورد. چون تفحص از حال ايشان كردم جز آن بزغاله چيز ديگری نداشت و آن را صرف من كرد. پيرزن را گفتم: مرا می شناسی گفت: نه، گفتم: من حاتم طائی هستم، بايد به قبيله ما بيايی تا در حق شما پذيرايی كامل كنم و عطايا به شما بدهم! آن زن گفت: پاداش از ميهمان نگيريم و نان به پول نفروشيم ؛ از من هيچ قبول نكرد؛ از اين سخاوت بی نظير دانستم كه ايشان از من كريم ترند. 📗 ✍ سدیدالدین محمد عوفی 🖋https://eitaa.com/hekmat66☕️
هدایت شده از تبسم و دیدنی
مردی در کنار چاه زن زیبایی را دید
هدایت شده از تبسم و دیدنی
مردی در کنار چاه زن زیبایی را دید ازاو پرسید : زیرکی زنان به چیست ؟ زن داد و فریاد کرد ومردم را فراخواند مرد بسیار وحشت کرد و پرسید : چرا داد میزنید ؟ من قصد اذیت کردن شما را نداشتم ، دیدم خانم محترم و زیبا رویی هستی ، خواستم ازشما سوالی بپرسم . در این هنگام تا قبل از رسیدن مردم ، زن سطل آبی ازچاه بیرون کشید وآن را برسرخود ریخت، مرد با تعجب پرسید : چرا این کار را کردی ؟ زن خطاب به مردمی که برای کمک آمده بودند گفت : ای مردم من درچاه افتاده بودم . این مرد جان مرا نجات داد ، مردم از مرد تشکرکرده و متفرق شدند . دراین هنگام زن خطاب به مرد گفت : این است زیرکی ما زنان . اگر آزارمان دهید ، شما مردان را به کام مرگ میکشیم و اگر بر ما احترام گذارید ، خوشبخت تان میسازیم
👈 دزد اموال نه دزد عقاید رئیس گروهی از دزدان، اموال قافله ای را غارت نمود در میان کاروانیان شخصی بود که بر روی طاقه های پارچه خود جمله بسم الله الرحمن الرحیم را نوشته بود (در میان تجار سابق برای محفوظ ماندن اموالشان از دست راهزنان این عمل مرسوم بوده است) وقتی که چشم رئیس راهزنان به این جمله شریفه افتاد فوراً دستور داد که این اموال را به صاحبانش برگردانید. برخی از دزدها به او اعتراض نموده و علت این کار را جویا شدند رئیسشان گفت: آخر ما دزد اموال مردم هستیم نه دزد عقیده آنها، چون اگر به آن نوشته ترتیب اثر ندهیم آنها بی اعتقاد خواهند شد. 📗 ✍ محمود قاری ‌زاده‌ کاشانی 🖋https://eitaa.com/hekmat66☕️
👈 حکایت پدر و پسران او آورده اند که مردی کاسب و پیشه ور، پسری چند داشت که با هم خصومت و منازعت می کردند. مرد کهنسال، یک بسته چوب طلب کرد و پسران را گفت از شما هر یک به قوتی که او دارد، در شکستن بسته چوب ها سعی کند. کسی از آنان، آن بسته را خم کردن نتوانست تا چه رسد به شکستن. پس پدر به فرزندان خطاب کرد و گفت اکنون بسته چوب ها را از هم جدا کرده، هر چوب را جداگانه بشکنید. هر یک از پسرانش با اطاعت کردن امر پدر و با کمال سهولت، چوب را جداگانه بشکستند. پدر ناصح فرمود آنچه شما مشاهده کردید، نمونه احوال شما است. یعنی تا مادامی که متفق باشید، عافیت و سلامت نصیب شما باشد و چون از دیگر بریده و جدا شوید، تباهی و هلاکت عاید حال شما گردد. 👌 تا افراد قومی با هم متفق باشند، بر دشمن غالب و مسلط شوند و چون خلاف و نفاق در میان آنها پیدا شود، موجب فتح و پیروزی دشمن گردد. 📗 ✍ محمدمهدی واصف 🖋https://eitaa.com/hekmat66☕️
🔸مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان ، مراجعه کرد و گفت: ای پیامبر میخواهم، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی. سلیمان گفت: توان تحمل آن را نداری. 🔸اما مرد اصرار کرد سلیمان پرسید، کدام زبان؟ جواب داد: زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند. 🔸سلیمان در گوش او دمید و عملا" زبان گربه ها را آموخت روزی دید دو گربه با هم سخن میگفتند. 🔸یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم. دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد، آنگاه آن را میخوریم. 🔸مرد شنید و گفت: به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید، آنرا خواهم فروخت، فردا صبح زود آنرا فروخت گربه امد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت: نه، صاحبش فروختش، اما، گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد. 🔸صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت. گربه گرسنه آمد و پرسید: آیا گوسفند مرد؟ گفت: نه! صاحبش آن را فروخت. 🔺اما صاحب خانه خواهد مرد، و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم! مرد شنید و به شدت برآشفت نزد پیامبر رفت و گفت: گربه ها میگویند امروز خواهم مرد! خواهش میکنم کاری بکن! 🔺پیامبر پاسخ داد: خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، 🔺سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن! . 🔅خداوند الطاف مخفی دارد، ما انسانها آن را درک نمی کنیم. او بلا را از ما دور میکند، و ما با نادانی خود آن را باز پس میخوانیم !!
👈 شيطان و عابد در بنی اسرائيل عابدی بود به او گفتند: در فلان مكان درختی است كه قومی آن را می پرستند. خشمناك شد و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را قطع كند. ابليس به صورت پير مردی در راه وی آمد و گفت: كجا می روی؟ عابد گفت: می روم تا درخت مورد پرستش مردم را قطع كنم، تا مردم خدای را نه درخت را بپرستند. ابليس گفت: دست بدار تا سخنی باز گويم. گفت: بگو، گفت: خدای را رسولانی است اگر قطع اين درخت لازم بود خدای آنان را می فرستاد. عابد گفت: ناچار بايد اين كار انجام دهم. ابليس گفت: نگذارم و با وی گلاويز شد، عابد وی را بر زمين زد. ابليس گفت: مرا رها كن تا سخن ديگری برايت گويم، و آن اين است كه تو مردی مستمند هستی اگر ترا مالي باشد كه بكارگيری و بر عابدان انفاق كنی بهتر از قطع آن درخت است. دست از اين درخت بردار تا هر روز دو دينار در زير بالش تو گذارم. عابد گفت: راست می گويی، يك دينار صدقه می دهم و يك دينار بكار برم بهتر از اين است كه قطع درخت كنم؛ مرا به اين كار امر نكرده اند و من پيامبر صلي الله عليه و آله نيستم كه غم بيهوده خورم؛ و دست از شيطان برداشت. دو روز در زير بستر خود دو دينار ديد و خرج می نمود، ولی روز سوم چيزی نديد و ناراحت شد و تبر برگرفت كه قطع درخت كند. شيطان در راهش آمد و گفت: به كجا می روی؟ گفت: می روم قطع درخت كنم، گفت: هرگز نتوانی و با عابد گلاويز شد و عابد را روی زمين انداخت و گفت: بازگرد و گرنه سرت را از تن جدا كنم. گفت: مرا رها كن تا بروم؛ لكن بگو چرا آن دفعه من نيرومندتر بودم؟ ابليس گفت: بار اول تو برای خدا و با اخلاص قصد قطع درخت را داشتی لذا خدا مرا مسخر تو كرد و اين بار برای خود و دينار خشمگين شدی، و من بر تو مسلط شدم. 📗 🖋https://eitaa.com/hekmat66☕️
👈 می بیند و می شنود علی بن الحسین (ع) چون طهارت می کرد و وضو می ساخت، روی وی زرد می شد. می گفتند: ای پسر رسول خدا! این زردی از چیست؟ می گفت: آیا نمی دانید که پیش که خواهم ایستاد. و چون زلیخا، یوسف (ع) را به خویشتن دعوت کرد، پیش تر برخاست و آن بت که وی را می پرستید، روی پوشانید. یوسف گفت: تو از سنگی شرم می داری، من از آفریدگار هفت آسمان و زمین شرم ندارم که می بیند و می شنود؟ و رسول (ص) گفت: خدای را چنان پرست که گویی تو وی را پیش رو می بینی، و اگر این نتوانی، باری به حقیقت بدان که وی تو را می بیند؛ چنان که خود فرموده است: «ان الله کان علیکم رقیبا» همانا خدا شما را مراقب است و می نگرد. (سوره نساء، آیه 1) 📗 🖋https://eitaa.com/hekmat66☕️
amal be ahd.ali.mp3
2.7M
🌷 تشرف راننده کامیون خدمت امام زمان (عج) 🖋https://eitaa.com/hekmat66☕️ 👤|
هدایت شده از عارفانه
دستگاه سونوگرافی ما دقیقتر است یا پیشگویی آن عالِم ! 🔻یکی از مریدان آیت الله کشمیری حدودا ۱۷ سال بچه دار نمیشد 🙏خدمت آیت الله کشمیری عرض کرد دعا کنید خداوند متعال به من فرزندی عطا کند ✔️ایشان هم فرمودند: انشاالله به زودی خدای تعالی به شما پسری عطا می فرماید 🔰طولی نکشید که همسرش باردار شد . پس از چند ماه که به سونوگرافی رفت گفتند فرزند شما دختر است . ❗️تعجب کرد که دعا و پیشگویی آقای کشمیری در اصل فرزنددار شدن درست بود ولی نوع فرزند معکوس شد لذا به تهران رفت و دوباره آزمایش داد و گفتند فرزند شما دختر است ! ❓خدمت آیت الله کشمیری آمد و گفت اگر بچه به دنیا بیاید اسمش را چه بگذارم؟ ⚜فرمود: علی با شنیدن این پاسخ فهمید پیشگویی آقای کشمیری تغییر نکرده است ⭕️ دوباره به تهران رفت و به دکتر گفت دستگاه شما اشتباه کرده ، فرزند پسر است 🖐دکتر به او میگوید : دستگاههای ما دقیق است ، شما از کجا میگویید پسر است؟! 〽️سپس پیشگویی آیت الله کشمیری را برای دکتر نقل کرده بود ❌دکتر میگوید : دستگاه های امروزی آن قدر دقیق است که انسان را از این پیشگویی ها بینیاز میکند و حتماً پیشگویی این آقا اشتباه است . دوست دارم زایمان خانم شما در بیمارستان ما باشد که بدانید آیا دستگاه سونوگرافی ما دقیقتر پیشبینی میکند یا عالِم شما ! ☀️ زمان زایمان همسرش را به همانجا برده بود وقتی بچه به دنیا می آید میبیند که پسر است دکتر تعجب میکند و میگوید : این آقا کیست که دید باطنی او از تمام دستگاههای ما قوی تر و دقیق تر است ⁉️ 🙏 و به دیدن آیت الله کشمیری اظهار تمایل می کند .(1) 📚 1- سر دلبران (خاطرات عرفانی حضرت آیت الله مبشر کاشانی) صفحه ۱۴۳.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
😱 مرتاض هندی که شش ماه خواب و شش ماه بیدار است با عمری بیش از 900 سال 🌹عنایت خاص حضرت رضا علیه السلام به او به خاطر ادبش در مجلس مناظره ی مامون 📚منبع : آیت الله وحید خراسانی درس خارج اصول سال 81 جلسه 51