▪️مادری میگفت:
من ۵ فرزند دارم، به تنهایی
همه را در یک خانۀ کوچک بزرگ کردم،
ولی آنها نتوانستند
در ۵ خانۀ بزرگ خود
برای من اتاقی پیدا کنند.....
✔️مراقب برکت زندگیمون باشیم
تا دیرنشده...
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
آیت الله العظمی جوادی آملی:
انس میگوید كسی آمده حضور مبارك پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، عرض كرد من در قلبم حيات و فروغ و نوری احساس نمیکنم، از عبادت لذت نمیبرم و خلاصه دلمردهام، فرمود:زيارت قبور [و ياد قيامت] خيلی كمك میکند.[۱]
اين كارهايی كه متأسفانه در بين ما كم است اينها خيلی انسان را زنده نگه میدارد. آن گاه میداند چيزی كه بايد به دست بياورد در دست مردم نيست و چيزی كه در دست مردم است تحصيل آن هدف نيست.
[۱]ارشادالقلوب ص۱۲
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
۵ تیر ۱۴۰۳
🟢 توسل به حضرت سیدالشهدا(ع)؛
مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری رضوان الله علیه نقل می کنند: در موقعی که سرپرستی حوزه علمیه اراک را به عهده داشتند برای حضرت آیت الله حاج مصطفی اراکی نقل فرموده بودند.هنگامی که من در کربلا بودم شبی که شب سه شنبه بود در خواب دیدم شخصی به من گفت: شیخ عبدالکریم کارهایت را انجام بده سه روز دیگر خواهی مرد. من از خواب بیدارشدم و متحیر بودم.گفتم: البته خواب است و ممکن است تعبیر نداشته باشد.روز سه شنبه و چهارشنبه مشغول درس و بحث بودم تا خواب از خاطرم رفت پنج شنبه که تعطیل بود با بعضی از رفقا به طرف باغ مرحوم سید جواد رفتیم، در آنجا قدری گردش و مباحثه علمی نمودیم تا ظهر شد ناهار را همانجا صرف کردیم پس از ناهار ساعتی خوابیدیم.در همین موقع لرزه شدیدی مرا گرفت. رفقا آنچه عبا و روانداز داشتم روی من انداختند ولی همچنان بدنم لرزه داشت و در میان آتش تب افتاده بودم حس کردم که حالم بسیار وخیم است به رفقا گفتم مرا به منزلم برسانید. آنها وسیله ای فراهم کرده و زود مرا به شهر کربلا آوردند و به منزلم رساندند.
در منزل بی حال و بی حس افتاده بودم بسیار حالم دگرگون شد. در این میان به یاد خواب سه شب پیش افتادم علائم مرگ را مشاهده کردم با در نظر گرفتن خواب احساس آخر عمر کردم.ناگهان دیدم دو نفر ظاهر شدند و در طرف راست و چپ من نشستند و به همدیگر نگاه می کردند و گفتند: اجل این مرد رسیده مشغول قبض روحش شویم.در همین حال با توجه عمیق قلبی به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله(ع) متوسل شدم و عرض کردم: ای حسین عزیز دستم خالی است کاری نکردم و زادی تهیه ننموده ام شما را به حق مادرتان زهرا(ع) از من شفاعت کنید که خدا مرگ مرا تاخیر اندازد تا فکری به حال خود نمایم.بلافاصله پس از توسل دیدم شخصی نزد آن دو نفر که می خواستند مرا قبض روح کنند آمد و گفت: حضرت سیدالشهدا(ع) فرمودند: شیخ عبدالکریم به ما توسل کرده و ما هم در پیشگاه خدا از او شفاعت کردیم که عمر را تاخیر اندازد.خداوند اجابت فرموده بنابراین شما روح او را قبض نکنید در این موقع آن دونفر به هم نگاه کردند و به آن شخص گفتند: “سَمعاً وَ طاعَه” سپس دیدم آن دو نفر و فرستاده امام حسین(ع) (سه نفری) صعود کردند و رفتند.در این موقع احساس سلامتی کردم. صدای گریه و زاری شنیدم که بستگانم به سر و صورت می زدند آهسته دستم را حرکت دادم و چشمم را گشودم دیدم چشمم را بسته اند و رویم چیزی کشیده اند خواستم پایم را جمع کنم ملتفت شدم که شستم (انگشت بزرگ پایم) را بسته اند.دستم را برای برداشتن چیزی بلند کردم. شنیدم می گویند ساکت شوید گریه نکنید که بدن حرکت دارد.آرام شدند رواندازی که بر روی من انداخته بودند برداشتند و چشمم را گشودند و پایم را فوری باز کردند با دست اشاره به دهانم کردم که به من آب بدهند آب به دهانم ریختند کم کم از جا برخاستنم و نشستم.تا پانزده روز ضعف و کسالت داشتم و به حمدالله از آن حالت به کلی خوب شدم این موهبت به برکت مولایم آقا سیدالشهدا(ع) بود.
* ایشان سپس در مابقی عمر خود، حوزه علمیه قم را تاسیس کردند که به مرکز علمی جهان تشیع تبدیل گردید.
📚منبع
کرامات الحسینیه، حجت الاسلام و المسلمین شیخ علی میرخلفزاده، ص۲۶۳
۲۱ تیر ۱۴۰۳
15.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همگان،مخصوصا مریضدارها بادقت گوش کنند
حکایتی شنیدنی از عنایت و شفای آقای افشار توسط امام حسین علیه السلام بخاطر توسل بهحضرت رقیه سلاماللهعلیها
۲۲ تیر ۱۴۰۳
🔴 آثار بی حجابی زنان
🔵 فرزند شیخ رجبعلی خیاط میگوید پدرم چیزهایی می دید که دیگران نمی دیدند. یکی ازدوستان پدرم نقل میکرد. یک روز با جناب شیخ به جایی میرفتیم که دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لبـاس شیـکی داشـت نگـاه میکند
از ذهنم گـذشت که شیـخ به ما می گوید چشمتان را از نامحرم برگردانید و خود ایشان اینطور نگاه میکند! نگاهی به من کرد و فرمـود: توهم میخواهی ببینی من چی میبینم؟ ببین! نگاه کردم دیـدم همینطور از بـدن آن زن مثل سُرب گـداخته ، آتش و سرب مذاب به زمین میریزد و آتش او به کسانی که چشم هایشان به دنبـال اوست سـرایت میکند .
شیخ رجبعلی فرمـود این زن راه میـرود و روحـش یقـه مـرا گـرفته او راه میـرود و مردم را همینطور با خـودش به آتش جهنـم می بَرَد .
📚 کتاب بوستان حجاب ص ۱۰
#حجاب
۲۵ تیر ۱۴۰۳
هدایت شده از عارفانه
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 جن و بشر نمیتوانند به تو ضرر بزنند، شیخ احمد کافی
۲ مرداد ۱۴۰۳
یادگار آقا فخر...!
🎙حجت السلام و المسلمین
استاد محمدحسن الهی:
خداوند آقا فخر را رحمت کند، زمانی من با شوخی به او گفتم آقا! شما چرا درس طلبگی نخواندید؟ شما که در حوزه علمیه نجف بودید؟! ایشان گفت من زمانی در نجف بودم، آنجا از ناحیهی امیرالمومنین-علیهالسلام- عنایتی به من رسید ... . گفتم آقا ممکن است آن عنایت را به ما هم بگویید؟ فرمودند:
شبهای جمعه سی مرتبه سورهی قدر را میخوانم و بعد هم میگویم «اللهم الهمنا الخیر و العمل به» که فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی است؛ ایشان میفرمودند:
به این ترتیب من در طول هفته میفهمم چه کاری باید انجام بدهم، کجا باید بروم و کجا نباید بروم!
🔹در شب جمعه آخر ماه قمری سفارش شده سی مرتبه سوره قدر خوانده شود و پس از آن سه مرتبه بگوید: «اللَّهُمَّ أَلْهِمْنِي الْخَيْرَ وَ الْعَمَلَ بِهِ»: خدایا! به من کار خیر را الهام کن و توفیق عمل به آن را به من بِده! (فرازی از دعای ابوحمزه ثُمالی).
🔸شما هر شب جمعه سی مرتبه [سوره] «انا انزلناه» بخوانید. آقای طلبه این یادگاری را از من گوش کن! هر شب جمعه سی مرتبه سورهی قدر بخوان و ببین مطالب را چه طوری میفهمی؛ دیگر مُدام نمیآیی و بگویی من حافظهام کار نمیکند، مطالب سنگین است، نه! میفهمی. ما نمیدانیم اینها چیست!
در آخرین شب جمعه ماه محرم به ارواح تمام شیعیان و محبین امیرالمؤمنین صلواتی هدیه بفرمائید.
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
10.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✔️جریان یک دستگیری!!
🌿 فرزاد جمشیدی ،مجری معروف صدا و سیما به اتهام تبرک جستن به قبر مطهر مادر امام رضا(ع) در مدینه دستگیر میشه و.....
🌿اما در پایان اتفاقی عجیب و بسیار زیبا میُفته؛
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
☘️ نماز اول وقت در همه حال
🖌 در یکی از مجالس مناظرات امام رضا (علیه السلام) «عمران صابی» که از فحول دانشمندان بود ، در مجلس حاضر شد و در حضور مأمون درباره ی توحید خدا ، با امام رضا علیه السلام به بحث پرداخت ، هر سۆالی که مطرح میکرد ، امام با استدلال محکم ، جواب او را میداد ، بحث و مناظره به اوج خود رسیده بود و کاملا داغ شده بود ، در همین هنگام وقت ظهر فرارسید.
🖌 امام رضا (علیه السلام) هماندم به یاد نماز افتاد و به مأمون فرمود : «وقت نماز فرارسید.»
🖌 عمران صابی گفت : «ای آقای من! دنباله ی بحث و بررسی و پاسخ به سۆال مرا قطع نکن همانا دلم سوخت و فروریخت.»
🖌 امام رضا (علیه السلام) تحت تأثیر احساسات عمران صابی قرار نگرفت و نماز اول وقت را فدای بحث و بررسی نکرد و با کمال قاطعیت فرمود :
☘️ «نماز را اقامه میکنیم و بازمیگردیم.»
🖌 امام رضا (علیه السلام) با همراهان برخاستند و نماز را خواندند و پس از نماز به همان مجلس بازگشته و به بحث و بررسی ادامه دادند.
📗 عیون اخبار الرضا(علیه السلام) ، ج۱ ، ص۱۷۲
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 عنایت امام رضا (ع) به دختر دزدیده شده
شهید شیخ احمد کافی
۱۴ شهریور ۱۴۰۳