eitaa logo
حکمت و حکایت
560 دنبال‌کننده
307 عکس
915 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 نتیجه قطع رابطه با خویشاوندان امام صادق علیه السلام ، پسرعمویی داشتند به نام "حسن افطس" که به امام صادق توهین می کرد و حتی یکبار با خنجری بزرگ به امام صادق حمله کرده بود. هنگامی که امام صادق علیه السلام در بستر شهادت قرار گرفت ، وصیت نمود هفتاد دینار به حسن افطس بدهند . یکی از اطرافیان به امام اعتراض کرد : "چگونه چنین وصیتی می کنید در حالی که او به شما حمله کرد و قصد جان شما را داشت ؟" امام صادق علیه السلام در جواب فرمود: "عطر مطبوع بهشت ازفاصله ای به مسافت دو هزار سال هم به مشام می رسد ، اما دو نفر نمی توانند بوی بهشت را استشمام کنند :کسی که عاق والدین شده ، و کسی که با خویشاوندانش قطع رابطه کرده است. آیا نمی خواهید مشمول آیه ۲۱ سوره رعد باشیم : «الَّذينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ »"صاحبان اندیشه کسانی اند که پیوندهایی را که خداوند به برقراری آن امر کرده برقرار می کنند و از پروردگارشان و از سختی حساب بیم دارند" 📚بحارالانوارج ۴۷ص۲۷۶
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
🔴 داستان دفاع از حریم تشیع مرحوم سید شرف‌الدین از علمای بزرگ شیعه، هنگامی‌که در زمان عبدالعزیز آل سعود به زیارت خانه‌ی خدا مشرف شد، از جمله علمایی بود که به کاخ پادشاه دعوت شده بود که طبق معمول در عید قربان به او تبریک بگویند. زمانی‌که نوبت به وی رسید و دست شاه را گرفت، هدیه‌ای به او داد که هدیه‌اش عبارت بود از یک قرآن که در جلدی پوستین نگه داشته شده بود. ملک، هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان احترام و تعظیم، بر پیشانی خود گذاشت. سید شرف‌الدین ناگهان گفت: ای پادشاه! چگونه این جلد را می‌بوسی و تعظیم می‌کنی، در حالی‌که چیزی جز پوست یک بز نیست!؟ ملک گفت: غرض من قرآنی است که در داخل این جلد قرار دارد، نه خود جلد! آقای شرف‌الدین فوراً گفت: احسنت، ای پادشاه! ما هم وقتی پنجره یا درب اتاق پیامبر -صلی‌الله علیه و آله-را می‌بوسیم، می‌دانیم که آهن هیچ کاری نمی‌تواند بکند؛ ولی غرض ما آن کسی است که ماورای این آهن‌ها و چوب‌ها قرار دارد. ما می‌خواهیم رسول الله -صلی‌الله علیه و آله- را تعظیم و احترام کنیم، همان‌گونه که شما با بوسه زدن بر پوست بز، می‌خواستی قرآنی را تعظیم نمایی که در جوف آن پوست قرار دارد. حاضران تکبیر گفتند و او را تصدیق نمودند. آن‌جا بود که ملک ناچار شد اجازه دهد حجّاج با آثار رسول خدا -صلی‌الله علیه و آله- تبرّک جویند، ولی آن‌که پس از او آمد، به قانون گذشته‌ی‌شان بازگشت
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
🔴زبان هر انسان، بزرگ‌ترین کیسهٔ زر اوست تاجری دو شاگرد برای تجارت داشت که در سفرهای تجاری، آن دو را همراه خود می‌برد که بار تاجر بر شتر می‌زدند و از بار او مراقبت می‌کردند تا دزد و سارقی بر آن نزند یا در طول راه بر زمین نریزد. شرط یکی از شاگردان اخذ دستمزد، و شرط دیگری فقط اخذ پند و کلام از تاجر بود؛ و اگر تاجر به او دستمزدی می‌داد، آن را می‌گرفت ولی شرط کرده بود که اگر دستمزد از او دریغ کرد، پند و کلام و نصیحت را از شاگرد خود دریغ نکند. شاگرد عاقل و طالب معرفت هر لحظه برای یادگرفتن درس و حکمتی همراه تاجر بود. روزی در بغداد به مردی برخورد کردند که مرد دیگری را ناسزا می‌گفت. مرد به نزد قاضی شکایت برد و قاضی به علت ناسزا حد قذف بر آن مرد رأی داد و چون مرد را توان شلاق‌خوردن در بدن نبود، شکایت را شاکی تغییر داده و بر اساس تغییر شکایت، رأی قاضی به جریمه 20 سکه طلا تغییر یافت. تاجر روی به شاگرد خود گفت: ای جوان! بدان چنانچه سیم و زر را در هر جا روی در کیسه و انبانی می‌نهی و درب کیسه را محکم می‌بندی و طلا در کیسه زندانی می‌کنی، باید زبان خود نیز پشت میله‌های دندان خود در دهان زندانی کنی. اگر کیسۀ زر بند دهانش باز شود، همۀ زرها به فنا می‌رود و اگر کیسه سوراخ شود شاید فرصتی یابی و زود بفهمی و سکه یا سکه‌هایی از تو فنا رود. گاهی انسان سخن بی‌ربطی در تجارت می‌گوید، گویی کیسه او سوراخ است و اندک سکه‌ای ضرر می‌کند؛ ولی گاه کیسه زر باز می‌کند و زبان درنده از کام دهان رها می‌سازد و مثل آن مرد هرچه در کیسه زر داشت، بیرون می‌ریزد. پس بزرگ‌ترین کیسۀ زر تو دهان توست که باید بیش از کیسۀ زر همراه خود، مراقبش باشی.
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
گزارش کارهای شیعیان به امامان موسی بن یسار میگوید: من در خدمت امام رضا علیه السلام بودم؛ وارد کوچه‌های شهر طوس شدیم (شهر مشهد امروز) سر و صدایی شنیدم به طرف آن صدا رفته دیدم جنازه ای است می‌برند ناگاه امام علیه السلام از مرکب پیاده شدند و تابوت را گرفتند و از پی آن به راه افتادند. آنگاه فرمودند: «ای موسی بن یسار! هر کس جنازه یکی از دوستان ما را تشییع نماید چنان گناهانش می‌ریزد گویا اینکه تازه از مادر به دنیا آمده است و آثار گناه در پرونده او نمی ماند.» امام همچنان از پی جنازه رفتند تا اینکه او را در کنار قبر گذاشتند. حضرت جلو رفتند و مردم را از جنازه کنار زدند، تا میت را مشاهده کردند سپس دستشان را روی سینه میت گذاشتند و فرمودند: «فلانی پسر فلان! تو را به بهشت بشارت می‌دهم؛ دیگر از این ساعت، ترسی نخواهی داشت.» عرض کردم: فدایت شوم این مرد را می‌شناسید؟! شما که تا کنون به این منطقه قدم نگذاشته اید! حضرت فرمودند: «مگر نمی دانی "تعرض علینا اعمال شیعتنا صباحا و مساء"؛ اعمال شیعیان هر صبح و شام بر ما پیشوایان عرضه می‌شود هرگاه کوتاهی داشته باشند، از پروردگار تقاضا می‌کنیم از آن چشم پوشی نماید، و هر کار خیری را انجام داده باشند، از خداوند درخواست میکنیم اجر آنها را بدهد.» 📚 بحار،ج ۴۹، ص ۹۸
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
20.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✔️ خواب جالب و تمثیلی یک مرد نق‌نقو در درگاه خداوند... 👌🙏🌺
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
پاداش عظیم عمل برای رضای خدا پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، یاران حضرت علی (علیه السلام) نزد زید بن ارقم که یکى از اصحاب رسول خدا و در جریان غدیر خم نیز حضور داشت آمدند و از او گواهى خواستند؛ ولى او چون از طرف حکومت براى خود احتمال خطر مى‌ داد، از بیان حقیقت و جریان غدیر خوددارى کرد. بعد از گذشت مدتى، همین شخص در بستر بیمارى افتاد. وقتى امیرالمؤ منین (علیه السلام) شنید که زید بن ارقم مریض حال است، به عیادت و دیدار او آمد. همین‌ که زید چشمش به جمال نورانى حضرت افتاد گفت مرحبا به امیرمؤمنان که از من عیادت مى‌ نماید، با اینکه از ما دلگیر و آزرده خاطر است. امام علی (علیه السلام) فرمود اى زید، آن ناراحتى که براى ما به وجود آوردی، هرگز مانع آن نمى‌ شود که ما شرط انسانیت و حق‌ دوستى را فراموش نموده و تو را در حال بیمارى عیادت نکنیم. سپس فرمودند هر کس مریضى را براى رضاى خداوند عیادت کند، تا هنگامى که در کنار مریض نشسته باشد، در سایه رحمت و لطف الهى خداوند قرار خواهد داشت و چون بخواهد برخیزد که از نزد مریض بیرون رود، خداوند متعال هفتاد هزار ملِک را مأمور مى‌ نماید تا براى او درود و تحیت فرستند و مشمول رحمت الهى قرار مى‌ گیرد. سپس افزود اى زید، من دوست داشتم که چنین فضیلتى شامل حالم گردد و به همین جهت از تو عیادت کردم. 📚 منابع: ۱. بحارالانوار، جلد ۸۱، صفحه ۲۲۸ ۲. دعائم الاسلام، جلد ۱، صفحه ۲۱۸ ۳. مستدرک الوسائل، جلد
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
❤️ عجایب آیت الکرسی «ابوبکر بن نوح» می گوید: پدرم نقل کرد: دوستی در نهروان داشتم که یک روز برایم تعریف کرد که من عادت داشتم هر شب آیة الکرسی را می خواندم و بر در دکان و مغازه ام می دمیدم و با خیال راحت به منزلم می رفتم. یک شب یادم رفت آیةالکرسی را به مغازه بخوانم، و به خانه رفتم و وقت خواب یادم آمد، از همان جا خواندم و به طرف مغازه ام دمیدم. فردا صبح که به مغازه آمدم و در باز کردم، دیدم دزدی در مغازه آمده و هر چه در آنجا بوده جمع کرده، بعد متوجّه مردی شدم که در آنجا نشسته. گفتم: تو که هستی و در اینجا چه کار داری؟ گفت: داد نزن من چیزی از تو نبرده ام، نگاه کن تمام متاع تو موجود است، من اینها را بستم و همینکه خواستم بردارم وببرم در مغازه را پیدا نمی کردم، تا اثاثها را زمین می گذاشتم در را نشان می کردم باز تا می خواستم ببرم دیوار می شد. خلاصه شب را تا صبح به این بلا بسر بردم تا اینکه تو در را باز کردی، حالا اگر می توانی مرا عفو کن، زیرا من توبه کردم و چیزی هم از تو نبرده ام. من هم دست از او برداشتم و خدا را شکر کردم. 📕شفا و درمان با قرآن ، ص 50
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
هدایت شده از حیات طیبه
❤️ بهترین چیز برای زن محدثین از امام علی ـ علیه‌السلام ـ حکایت کرده‌اند: روزی در جمع عده‌ی از اصحاب و یاران نشسته بودیم که حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله سؤال فرمود: بهترین چیز برای زن چیست؟ و هیچ‌یک از افراد جواب مناسبی برای آن نداشتند. هنگامی که من به منزل، نزد فاطمه سلام‌الله‌علیها آمدم، موضوع را برای ایشان، مطرح کردم که امروز پیامبر خدا چنین سؤالی را بیان نموده است؟ حضرت فاطمه اظهار داشت: آیا هیچ‌کدام از اصحاب جواب آن را ندانستند؟ گفتم: خیر، کسی جوابی نداد. پس از او اظهار نمود: بهترین چیزی که برای زن سعادت‌بخش و مفید می‌باشد، آن است که مردی را نبیند و هیچ مرد نامحرمی نیز او را نبیند. امام علی علیه‌السلام افزود: چون شب فرا رسید، در جلسه‌ای با حضور اصحاب و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مشارکت نموده و من گفتم: یا رسول اللّه، از ما سؤال کردی: چه چیزی برای زن بهتر است؟ اکنون جواب آن را آورده‌ام و آن این‌که بهترین چیز برای زن آن است که مردی را نبیند و هیچ مرد نامحرمی هم او را نبیند. حضرت رسول فرمود: چه کسی این پاسخ را گفته است؟ گفتم: فاطمه زهرا . حضرت فرمود: بلی، دخترم راست گفته است، همانا که او پاره تن من می‌باشد. (احقاق الحقّ، ج ۲۵، ص ۳۵۰ و اعیان الشّیعة، ج ۱، ص ۳۲۲
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
❤️ حکایت شنیدنی از زبان شهید کافی شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.می خواست کمکش کنم لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه را خواب دیدم فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟ آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه به من دارند وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی ولو به جواب دادن سوال رهگذری.
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
هدایت شده از حیات طیبه
🌷 امیرالمومنین امام علی(علیه السلام) فرمودند : 🖌 هر که گناهی را مرتکب شود عقلی از او جدا شود ، که دیگر هرگز به او باز نگردد. 📚 محجّهُ البیضاء ، ج ۸ ، ص ۱۶۰
۲۳ شهریور ۱۴۰۳