eitaa logo
حلیة المتقین
258 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.1هزار ویدیو
64 فایل
اينستاگرام پيج: Instagram.com/helyat_almotaghin این کانال دارای احادیث و پیام های قرآنی و مطالب اسلامی هست: https://eitaa.com/joinchat/2353397780C983ce3a0dd جهت تبادل https://eitaa.com/fatemehfatem
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۱۰ بهمن ۱۴۰۲ میلادی: Tuesday - 30 January 2024 قمری: الثلاثاء، 18 رجب 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹وفات حضرت ابراهیم پسر حضرت رسول اکرم، 10ه-ق 🔹آغاز خلافت یزید لعنة الله علیه، 60ه-ق 📆 روزشمار: ▪️7 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ▪️8 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام ▪️9 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم ▪️14 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام ▪️15 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙃💔 ـــــــــ🌼ــــــــ تاخداهست،دلی‌تنهانیست🌸🕊 🥀اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🥀 @helyat_almotaghin
💠امام رضاعلیه السلام 🔹خيْرُ مَالِ اَلْمَرْءِ ذَخَائِرُ اَلصَّدَقَةِ 🔸بهترين دارايى انسان، اندوخته هاى صدقه است 📗ميزان الحكمه جلد11 صفحه 179 @helyat_almotaghin
🔹يسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ 🔸آنچه در آسمان ها و زمين است همواره براى او تسبيح مى گويند 🔸Whatever there is in the heavens glorifies Him and [whatever there is in] the earth 📗سوره حشر، آیه 24 @helyat_almotaghin
🔅 ✍️ روی به‌سوی تو کنم با چه رو؟ 🔹چوپانی گوسفندان را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید. 🔸از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان طوفان سختی در گرفت. خواست فرود آید، ترسید. 🔹باد شاخه‌ای را كه چوپان روی آن بود به این‌طرف و آن‌طرف می‌برد. دید نزدیک است كه بیفتد و دست‌وپایش بشكند. مستاصل شد. 🔸صورتش را رو به بالا کرد و گفت: ای خدا گله‌ام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم. 🔹قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوی‌تری دست زد و جای پایی پیدا كرد و خود را محكم گرفت. 🔸بعد گفت: ای خدا راضی نمی‌شوی كه زن‌وبچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می‌دهم و نصفی هم برای خودم. 🔹قدری پایین‌تر آمد. وقتی كه نزدیک تنه درخت رسید، گفت: ای خدا نصف گله را چطور نگهداری می‌كنی؟ آن‌ها را خودم نگهداری می‌كنم، در عوض كشک و پشم نصف گله را به تو می‌دهم. 🔸وقتی كمی پایین‌تر آمد، گفت: بالاخره چوپان هم كه بی‌مزد نمی‌شود. كشكش مال تو، پشمش مال من به‌عنوان دستمزد. 🔹وقتی باقی تنه را سُر خورد و پایش به زمین رسید، نگاهی به آسمان کرد و گفت: چه كشكی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یک غلطی كردیم. غلط زیادی كه جریمه ندارد. 💢 در زندگی شما چند بار این حکایت پیش آمده است؟! @helyat_almotaghin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توصیه امام رضا علیه السلام در باب شروع موفقیت ✍استاد فاطمی‌نیا @helyat_almotaghin
✨﷽✨ 💢اهمیت احترام به پدر و مادر ✍کافی است که در مقابل پدر و مادرمان کمر خم کنیم، تا خدا آسمانی مان کند. کتاب های مرحوم علامه شیخ مرتضی انصاری قریب نود سال است که در حوزه تدریس می شود، چون مادرش را بر روی شانه می گذاشت و به حمام می برد تا زن ها او را بشویند و مجدد بر روی شانه می گذاشت و به منزل می آورد. مردم از او می پرسیدند: در منزل قاطر یا الاغی نداری که او را روی آن بگذاری؟ فرمود: دارم. نمی دانید وقتی مادرم را بر دوش گرفتم، زیر این بار سنگین چه گره هایی برایم باز شد. وقتی مادر ایشان از دنیا رفت، به پهنای صورت گریه می کرد، یتیمی سن بردار نیست. وقتی به او اشکال کردند، فرمود: گریه ام برای این است که از امروز به بعد، به چه شخصی خدمت کنم که خدا این همه گره هایم را باز کند؟ در عالم از مادر، سنگین وزن تر برای رسیدن به خدا داریم؟ 💥پس تا زنده اند احترامشان را داشته باشید. @helyat_almotaghin
حلیة المتقین
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوپنجاه‌وپنج 👈این داستان⇦《 چهارمین نفر 》 ــــــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 سنجش یا چالش... 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎آقای علیمرادی خودش رو جلو کشید ... طوری که دید من و آقای افخم روی هم کمتر شد ... - چقدر سخت می‌گیری به این جوون ... تا اینجا که تشخیصش قابل تأمل بوده ...🤔 🔹افخم با همون حالت، نگاهش رو از من گرفت و چرخید سمت علیمرادی ... - تصمیم گرفتن در مورد رد یا پذیرش افراد، کار راحتی نیست... که خیلی راحت، افراد بی‌تجربه واردش بشن ... قصد اهانت به ایشون یا شخص معرف و پذیرنده رو ندارم ... اما می‌خوام بدونم چی تو چنته داره ...😳 🔸پام رو به پایه میز کنفرانس تکیه دادم و صندلی رو چرخوندم... تا دیدم نسبت به آقای افخم واضح‌تر بشه ... 🔻نفر چهارم شدید حالت عصبی داره ... سعی می‌کنه خودش رو کنترل کنه ... و این حالت رو پشت خنده‌هاش و ظاهر شوخ طبعش مخفی می‌کنه ... علی رغم اینکه قدرت برقراری ارتباطش خوبه ... اما شخصیه که به راحتی کنترلش رو از دست میده ...✨ 💢شما گفتید توی پذیرش به افرادی با دقت نظر بالا نیاز دارید ... افرادی که کنترل درونی و موقعیتی داشته باشن ... افراد عصبی، نه تنها نمی‌تونن همیشه با دقت بالا کار کنن ... و در مواقع فشار و بحران هم دچار مشکل میشن ... بلکه رفتار آشفته شون، روی شرایط و رفتار بقیه هم تأثیر می‌گذاره ... و افراد زیر دستشون رو هم عصبی می‌کنن ... 🔹لبخند عمیقی چهره علیمرادی رو پر کرد 😊... و سرش چرخید سمت افخم ... آقای افخم چند لحظه صبر کرد ... حالت نگاهش عوض شد... 🔸از کجا فهمیدی عصبی بودنش موقعیتی نیست؟ ... طبیعتا برای مصاحبه اومده ... و یکی از مصاحبه‌گرها هم از خودش کوچک‌تره ... فکر نمی‌کنی قرار گرفتن در چنین حالتی هر کسی رو عصبی می‌کنه؟ ... و واکنش خندیدن توی این حالت می‌تونه طبیعی باشه‼️ ... 🔻نمی‌دونستم، سوالش حقیقیه؟ ... قصد سنجیدن من رو داره یا ... فقط می‌خواد من رو به چالش بکشه؟ ... حالتش تهاجمی بود و فشار زیادی رو روم وارد می‌کرد ... از طرفی چهره‌اش طوری بود که نمی‌شد فهمید واقعا به چی داره فکر می‌کنه ...😳 💢توی اون لحظات کوتاه ... مغزم داشت شرایط رو بالا و پایین می‌کرد ... و به جوابهای مختلف ... متناسب با دریافت‌های مختلفی که داشتم فکر می‌کرد ... که یکی از اون افراد، سکوت کوتاه بین ما رو شکست ...⚡️ 🔹حق با این جوانه ... من، نفر چهارم رو از قبل می‌شناسم... باهاش برخورد داشتم ... ایشون نه تنها عصبیه ... که از گفتن هیچ حرف زشتی در قالب کلمات شیک ... هیچ ابایی نداره ... ولی چیزی که برام جالبه یه چیز دیگه است ... 💢چرخید سمت من ... - چطور تونستی اینقدر دقیق همه چیز رو در موردش بفهمی⁉️... نمی‌دونستم چی بگم ... شاید مطالعه زیاد داشتم ... اما علم من، از خودم نبود ... به چهره آدم‌ها که نگاه می‌کردم... انگار، چیزی برای مخفی کردن نداشتند ...🍃✨ 🔻چند دقیقه بعد، سری بعدی مصاحبه‌ها شروع شد ... ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ @helyat_almotaghin
🔻 👈این داستان⇦《 چند مرده حلاجی 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎حدود ساعت ۸ شب، بررسی افراد مصاحبه شده تمام شد... دو روز دیگه هم به همین منوال بود ... 🔹اصلا فکر نمی‌کردم بین اون افراد، جایی برای من باشه ... علیالخصوص که آقای افخم اونطور با من برخورد کرده بود ... هر چند علیرغم رفتارش با من، دقت نظر و علمش به شدت من رو تحت تأثیر قرار داد ... شیوه سوال کردن‌هاش و برخورد آرام و دقیق با مصاحبه شونده ها ...😳😳 🔸از جمع خداحافظی کردم، برگردم ... که آقای افخم، من رو کشید کنار ... - امیدوارم از من ناراحت نشده باشی ... قضاوت در مورد آدم‌ها اصلا کار ساده‌ای نیست ... و با سنی که داری ... نمی‌دونستم به خاطر توانایی اینجا بودی یا ...😳 🔻بقیه حرفش رو خورد ... - به هر حال می‌بخشی اگر خیلی تند برخورد کردم ... باید می‌فهمیدم چند مرده حلاجی ...👌💪 💠خندیدم ... - حالا قبول شدم یا رد⁉️ ... - با خنده زد روی شونه‌ام ... - فردا ببینمت ان‌شاء‌الله ... 🔹از افخم دور شدم ... در حالی که خدا رو شکر می‌کردم ... خدا رو شکر می‌کردم که توی اون شرایط، در موردش قضاوت نکرده بودم ... آدم محترمی که وقتی پای حق و ناحق وسط می‌اومد ... دوست و رفیق و احدی رو نمی‌شناخت ... محکم می‌ایستاد ... 🔸روز آخر ... اون دو نفر دیگه رفتن ... من مونده بودم و آقای علیمرادی ... توی مجتمع خودشون بهم پیشنهاد کار داد ... پیشنهادش خیلی عالی بود ...👌 🔹هر چند هنوز مدرک نگرفتی ولی باهات لیسانس رو حساب می‌کنیم ... حیفه نیرویی مثل تو روی زمین بیکار بمونه ... 🔸یه نگاه به چهره افخم کردم ... آرام بود اما مشخص بود چیزهایی توی سرش می‌گذره ... که حتما باید بفهمم ... نگاهم برگشت روی علیمرادی ... با احترام و لبخند گفتم ...😊 - همین الان جواب بدم یا فرصت فکر کردن هم دارم❓ ... 🔻به افخم نگاهی کرد و خندید ... - اگه در جا و بدون فکر قبول می‌کردی که تشخیص من جای شک داشت ... 💠از اونجا که خارج می‌شدیم ... آقای افخم اومد سمتم ... - برسونمت مهران ... - نه متشکرم ... مزاحم شما نمیشم ... هوا که خوبه ... پا هم تا جوانه باید ازش استفاده کرد ... 🍃خندید ... - سوار شو کارت دارم ... 💢حدسم درست بود ... اون لحظات، به چیزی فکر می‌کرد که حسم می‌گفت ... - حتما باید ازش خبردار بشی ... 💠سوار شدم ... چند دقیقه بعد، موضوع پیشنهاد آقای علیمرادی رو کشید وسط ... - نظرت در مورد پیشنهاد مرتضی چیه؟ ... قبول می‌کنی❓... 🔻هنوز نظری ندارم ... باید روش فکر کنم و جوانب رو بسنجم... نظر شما چیه؟ ... باید قبول کنم؟ ... یا نه❓ ... ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ @helyat_almotaghin
🔻 👈این داستان⇦《 خارج از گود 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎حس کردم دقیق زدم وسط خال ... می‌خواستم مطمئن بشم در همون جهت، بحث ادامه پیدا می‌کنه ... - در عین اینکه پیشنهاد خوبیه ... فکر می‌کنم برای من که خیلی بی‌تجربه‌ام ورود تو این زمینه کار درستی نباشه ...😔 🔹ماشین رو کشید کنار و خاموش کرد ... من بیست ساله مرتضی رو می‌شناسم ... فوق‌العاده قبولش دارم ... نه همین طوری کاری می‌کنه نه همین طوری تصمیم می‌گیره ... نقاط ضعف و قوت افراد رو می‌سنجه ... و اگر طرف، پتانسیل داشته باشه دستش رو می‌گیره ... اینکه بهت چنین پیشنهادی داده، شک نکن که مطمئنه از پسش برمیای ...😊😊 ▫️سکوت کرد ... - به نظر حرف‌تون اما داره ... 🔸چند لحظه بهم نگاه کرد ... - ولی تو به درد اونجا نمی‌خوری ... نه اینکه پتانسیل و استعدادش رو نداشته باشی ... اتفاقا اگر بخوای کار کنی جای خیلی خوبیه ... ولی استعدادت مهار میشه ... تو روحیه تاثیرگزاری جمعی داری ... می‌تونی توی محیط و اطرافت تغییر ایجاد کنی و اون رو مدیریت کنی ... بودن کنار مرتضی بهت جسارت و قدرت عمل میده ... مخصوصا که پدرانه حواسش به همه هست ... اما بازم میگم اونجا جای تو نیست ... 🔻خیلی آروم به تک تک جملات و حرف‌هاش گوش می‌کردم... - قاعدتا انتخاب همیشه بین دو گزینه است ... فکر می‌کنید کجا جای منه؟ ... - فقط با بچه مذهبی‌ها می پری؟ ... یا سابقه فعالیت با همه قشری رو داری⁉️... 💠ناخودآگاه خنده‌ام گرفت ... - رزومه‌ای بهش نگاه کنید؛ نه ... سابقه فعالیت با همه قشر رو ندارم ... مثل همینجا که عملا این اولین سابقه رسمی مصاحبه من بود ... اما نبوده که فقط با بچه مذهبی و هیئتی هم صحبت باشم ... نون گندم هم خوردیم ...😊 💢بلند خندید ... - اون رو که می‌گفتی صفر کیلومتری ... این شد ... این یکی رو که میگی خارج از گود هم نبودی ... حالا مرد و مردونه ... صادقانه می‌پرسم جواب بده ... وضع مالیت چطوره⁉️ ... 💠چند لحظه جدی بهش نگاه کردم ... مغزم داشت همه چیز رو همزمان محاسبه می‌کرد ... شرایط و موقعیت ... چیزهایی رو که ممکن بود ندونم ... و ... اونقدر که حس کردم الان می‌سوزه ... داشتم قدم‌هایی بزرگتر ظرفیتی که فکرش رو می‌کردم برمی‌داشتم ... 💢بستگی داره ... به اینکه سوالتون واسه کار فی سبیل الله باشه ... یا چیزی که من اهلش نباشم ...🍃✨ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ @helyat_almotaghin