YEKNET.IR - vahed - shabe 8 moharram1399 - javad moghaddam.mp3
7.09M
موذن کرببلا خاموشی چرا
رعنای من
به خاک و خون افتادی و
خون میباره از چشمای من
#واحد
#شب_هشتم #محرم
#جواد_مقدم
اللهم عجل لولیک الفرج 🌺
Mohammad Hossein Hadadian - Khamide Khamide.mp3
5.56M
لالا لالا علی اکبرِ من...
https://eitaa.com/joinchat/2353397780C983ce3a0dd
به نام خدایِ حسین (ع)
أخي
.
نسیم پردهی خیمه را دست گرفته بود و جلوی چشمم تکان میداد. هی شیهه میکشید و داغی دشت را داخل خیمه میدمید. مدام تصویر حزین مقابلم را با خود میبرد و میآورد.
بیرمق خود را جلو کشیدم. هر چه پیش میرفتم، تصویر دورتر میشد.
آتشِ تب و عطش توانم را ربوده بود.
همانجا خیمه زدم. روی دستها و پاهای لرزانم.
تنها رطوبت موجود دانههای ریز عرق بود که از پیشانیام چکه میکرد. نای اشک ریختن نداشتم. در واقع اشکی نداشتم. چشمهایم مثل زبانم خشک شده بود.
میخواستم عمه زینب (س) را صدا بزنم یا سکینه (س) و فاطمه (س) را که بیایند زیر بغلم را بگیرند و تنِ تب دارم را جلوی خیمه برسانند.
باقی مسیر را خودم میرفتم. همانطورکه پدر این راه را رفته بود. روی کف دستها و دو زانو.
آنقدر زانو روی خاک میکشیدم تا به عبای پدر برسم.
بعد... بعد نمیدانم چه میکردم؟ شاید مثل پدر که بالای سر عموحسن (ع) به پهنای صورت اشک ریخت و گفت:
غارت زده کسی نیست که مالش را به غارت بردهاند. غارت زده کسی است که مصیبت مرگ برادر دیده باشد.
بالای سر علی (ع) اشک میریختم و کمر خم میکردم. گوشهی عبا را میبوسیدم و گله میکردم از پیشتازیاش. از اینکه بیمن، بیبرادرش رفته. صورت با خون معطرش رنگین میکردم و همهی زخمهایش را بوسه میزدم.
اما این تنِ بیمار یاری نمیداد. میخواستم فریاد بزنم من نمیتوانم در عزای برادر زیر تابوت... گوشهی عبایش را بگیرم. نمیتوانم عصای دست پدر باشم.
یکی زیر بغل پدر را بگیرد. یکی دیگر چشمهایش را. دارد از دست میرود.
شما که میدانید علی فقط پسرِ حسین (ع) نیست.
علی، محمدِ حسین (ع) است. علی، فاطمهی حسین (ع) است. علی، علیِ حسین (ع) و تمامِ حسین (ع) است.
یکی علی (ع) را به دارالحرب ببرد. یکی رقیه (س) و سکینه (س) را در خیمه بنشاند.
هیچکس نگذارد پدر و خواهرها علی (ع) را اینطور ببینند. اینطور همه از دست میروند.
من دور بودم ولی دیدن زخمهای علی (ع) دوری و نزدیکی نمیخواست. از همین فاصله هم پیدا بود.
پدر روی دو کنده زانو خودش را کنار عبا نگه داشته بود. قوس کمرش از ماه هلالیتر بود.
نمیدانم من خوب نمیدیدم یا پدر در ساعتی این همه پیر شده و مو سپید کرده بود؟!
چشم از عبا نمیگرفت. پلکهایش روی هم نمیآمد. انگار نفس نکشد. انگار قلبش تپش نداشت. انگار روح از تنش پر کشیده بود.
عمه زینب (س) کنارش رفت. دست روی شانهاش گذاشت و تسلیاش داد.
کمی قبل صدای شیون زنها بالا رفت: علی، علی اکبر راهی میدان شده.
_ ارحم غربتنا علی. ارحم غربتنا.
_ وا محمدا! میانهی میدان سر علی جنگ شده!
دیگری نالید: عقاب خطا تاخته. تا دل لشکر کوفه رفته. افسارش دست سربازهای سپاه افتاده.
_ علی... علی اکبر را نمیبینم. میانهی میدان نیست. چه گرد و خاکی عقب لشکر بلند شده!
در خیمه و تب بودم و نمیتوانستم بایستم. صدای افتادن پدر را از روی ذوالجناح شنیدم. صدای شکستن کمرش را وقتی با سوز فریاد زد یا ولدی. یاعلی.
گفتند در سپاه همهمه پیچیده حسین (ع) صورت به صورت جوانش جان داده و عمهام زینب (س) برای نجات پدر تا قلب دشمن رفته.
شنیدم و سوختم. آتش گرفتم و آب شدم.
شنیدم برگرداندن علی (ع) کار کسی نبوده. پدر عبا پهن کرده و جوانان بنی هاشم پسر را در عبا چیدهاند.
دست و پاهایم لرزید. چند قدم پیشتر رفتم. باید بالای سر برادرم میرفتم. باید دم یا أخي میگرفتم و با برادرم وداع میکردم.
کمر پدر هلالیتر شد و سرش خم. و چشمهای من تَر.
این تصویر را سالها قبل در مدینه دیده بودم. وقتی عموحسن (ع) روی تشت خم شد و پارههای جگرش بیرون ریخت.
پدر هم شبیه عمو شده بود. همانقدر بیرمق، خمیده و از دست رفته. با این تفاوت که پارههای جگرش در عبا ریخته بود. پارههایی هم در میدان جامانده...
عمه زینب (س) گفت عبا را به دارالحرب ببرند. گفت احتیاط کنند. صدایش لرزید: فرق علی (ع) شکافته و پهلویش شکسته است. سینهاش هم... احتیاط کنید.
پدر دست به زانو و کمر بلند شد. از عبا چشم گرفت و زمزمه کرد: تنها فرق و پهلو و سینه نیست. پسرم را آرام حمل کنید. از نسیم ملایمتر. همهی علی دَرهم شده...
.
لیلی سلطانی
#آیه_های_جنون
#لیلی_سلطانی
https://eitaa.com/joinchat/2353397780C983ce3a0dd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ #کاغذوتا | سرنوشت قاتل حضرت علیاکبر علیهالسلام
▪️مرة بن منقذ عبدی از یاران امیرالمومنین علیهالسلام در جنگ جمل بود اما در جریان عاشورا در سپاهیان عمر قرار گرفت و او را قاتل حضرت علیاکبر علیهاسلام میدانند که در زیارت عاشورا هم مورد لعن قرار گرفته.
https://eitaa.com/joinchat/2353397780C983ce3a0dd
نماهنگ پاییز.mp3
4.47M
سر ظهره پاشو اذون بگو
اذون غروب عمر عمه ها رو
بیا خورشید رو خیمه ها بتاب
نرو یه نگاه کن اشک دیده ها رو
🎙 #حاج_محمود_کریمی
✳️ #جدید
#️⃣ #شب_هشتم_محرم
https://eitaa.com/joinchat/2353397780C983ce3a0dd
نماهنگ خداحافظ علی اکبر.mp3
4.5M
ای خدا با چه دلی زینب صدا میزد حسین
دست و پا میزد علی زینب صدا میزد حسین
🎙 #محمد_حسین_حدادیان
#️⃣ #شب_هشتم_محرم
#️⃣ #محرم
#️⃣ #احساسی
#️⃣ #استودیویی
https://eitaa.com/joinchat/2353397780C983ce3a0dd
قدم بزن جلو چشمام.mp3
8.24M
قدم بزن جلو چشمام تا دلم آروم بگیره
هنوز نرفتی تو میدون که جون من داره میره
🎙 #جواد_مقدم
#️⃣ #شب_هشتم_محرم
https://eitaa.com/joinchat/2353397780C983ce3a0dd
نماهنگ بالا بلند بابا.mp3
3.95M
بالا بلند بابا گیسو کمند بابا
اگه تو بری تو این غریبی
دل به کی ببنده بابا
🎙 #حاج_محمود_کریمی
#️⃣ #شب_هشتم_محرم
#️⃣ #محرم
https://eitaa.com/joinchat/2353397780C983ce3a0dd
میلرزه پیکر لشکر.mp3
4.85M
میلرزه پیکر لشکر اومد جناب پیغمبر
کفار و صف به صف پس زد با نعره ی الحیدر
🎙 #حسین_طاهری
#️⃣ #شب_هشتم_محرم
#️⃣ #محرم
https://eitaa.com/joinchat/2353397780C983ce3a0dd
#نصایح
استاد الهی:
▪️جز محبت و ولایت امام حسین علیه السلام، هیچ قدرتی در این عالم حریف این همه بدی نیست.
❗️به همین خاطر در زمانی که نه پیغمبری هست، نه معجزه ای هست و نه امامی شما مومن ماندید.
اللهم عجل لولیک الفرج 🌺
https://eitaa.com/joinchat/2353397780C983ce3a0dd
آیتالله #شبیری_زنجانی حفظهالله:
❇️مرحوم والد ما (#آیتاللهسیداحمدزنجانی) خادمی داشت به نام «مشهدی ولی». آدم خیلی باتقوا و بیآزاری بود. در تمام سال - به غیر از تاسوعا و عاشورا و عیدهای فطر و قربان - #روزه بود. روزهای جمعه در منزل خود #روضه داشت و یکی ـ دو تا منبری نیز منبر میرفتند. او مختصر پولی را هم که میگرفت، صرف روضه میکرد.
🔸 مرحوم والد میفرمود: در روایات آمده است که انسان اگر بخواهد #سعادت دنیا و آخرت را داشته باشد، باید در امور #معنوی به بالاتر از خودش و در امور #دنیوی به پایینتر از خودش نگاه کند. چون که اگر در امور دنیوی به پایینتر از خود نگاه کند، سختی وضع خودش را از یاد میبرد و اگر در امور اخروی به بالاتر از خود نگاه کند، #عُجب او را نمیگیرد.
⭐️ و من «مشهدی ولی» را برای هر دو جهت نگاه داشتم.
📙جرعهای از دریا ؛ ج ۱ ص ۶۰۱
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/2353397780C983ce3a0dd