eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
979 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))😍😍 سلام! شما اومدين؟😉 ابراهيم بود.😍 سرش را از بي
سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺 🌹قسمت دوم🌹 گردنش را راست گرفت و با غرور گفت:«محال است تو شهید شی!»😌 و زیر چشمی نگاهش کرد،حاجی کنار علاءالدین نشسته بود و آستین هایش را می کشید پایین😌. 👌 دسته نازکی از موهایش که از آب وضو خیس بود چسبیده بود به پیشانیش و به صورتش حالتی بچه گانه می داد.👌 پرسید «چرا؟»🤔 گفت : «برا این که تو همه کس منی پدرم ، مادرم ، برادرم،... خدا دلش نمی آد همه کس آدم رو یک جا از او بگیره»😥😌 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺 🌹قسمت دوم🌹 گردنش را راست گرفت و با غرور گفت:«محال
🌺سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺 🌹قسمت سوم 3⃣🌹 پاچه‌هاي شلوارش را تا مي‌زد تا زير زانو، آستين‌هاش را هم تا آرنج!☺️ مثل بقيه كشاورزها. نمي‌دانم مرزبندي زمين‌ها را ديده‌ايد يا نه. خيلي باريكند و راحت جا‌به‌جا مي‌شوند. 👌 آن موقع ابراهيم ده دوازده سالش بود. هر سال موقع كشت و درو مي‌رفت سر زمين. اگر يك سال مي‌گفت نمي‌توانم، بابا جون مي‌ماند چه كار كند. 🤔😢 موقع درو، به گندم‌هاي لب مرز كه مي‌رسيديم، ابراهيم مي‌رفت روي مرز مي‌ايستاد. 😢 دلش نمي‌خواست محصول زمين‌هاي كناري با محصول زمين بابا جون قاطي شود.😔😢👌 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❇️ شریف مجیر از روز چهارشنبه۹۸/۱۱/۹ 🌹🌹آغاز میشود ❇️ مدت این ختم گروهی روزی یک مرتبه دعای مجیر ❇️ طریقه نیت کردن در این ختم: شما باید بشکل زیر نیت کنید👇 من در این چله شرکت میکنم به نیت: ⚜فرج امام زمان عجل الله و سلامتی ایشان 🌹🌹هدیه به روح سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت🌹🌹 ⚜بہ نیت براورده بخیر شدن حاجت هر کسی ک در این ختم شرکت میکند ⚜بہ نیت حاجت خودم(حاجتتان را مدنظر بگیرید) ⚜به نیابت از همه ی شهدای مدافع حرم و شهدای دفاع مقدس ⚜شفای همه ی مریضان اسلام ⚜بخشیده شدن همه ے گناهانمون ⚜به نیابت همه شهدای عزیز ازصدر اسلام تاکنون ⚜به نیابت سردار عزیزشهید قاسم سلیمانے ثوابی ازاین چله ان شاالله هدیه به روح خادم الرضا(خادم الشهدا) 🌹🌹 محمدجواد میرزابیگی🌹🌹 می رسد ❇️ : درصورتی ک در این ختم، یکروز این دعارو نخوانید، دیگر اثر چله را نخواهد داشت ولی اثر مداومت بر خواندن این دعا برای حاجتتان محفوظ میماند👌 ❇️ در این مدت باید با خودمان ببندیم تا کمتر گناه کنیم و پافشاری بر روی کنیم و ذکر زیاد بگوییم تا ان شالله نتیجه بگیرید👌 ان شاالله هر روز در کانال یادآوری می شود تا فراموش نشود🌹 ڪسانے ڪہ تمایل دارند دراین چلہ شرڪت کنند بہ آیدے زیر اطلاع بدند👌 @deltange_hemmat68 حاجت روا ان شاالله😌 با انتشار حداکثری این پیام در ثوابش شریک شید👌👌 اجرتون باشهدا التماس دعا🙏🙏 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🚨توجه🚨➖🚨توجه🚨 دعاے شریف مجیر برای ثبت نام خانومها و آقایون به این آی دی مراجعه کنید👇👇👇👇 @deltange_hemmat68 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت سوزناکی از فرزند شهیدی که به شهید حاج قاسم می گفت بابا!😭😢 فرزند شهید مدافع حرم حسین بواس؛😔 همون بچه ای که تو نماز به حاج قاسم گل میداد😭 بابامو میخوام😭😭 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۸۶ 🌸 تا حالا رفیقی داشتی که حاضر باشه اینجوری برات جون بده؟😢 #رفاقت #د
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۸۶ ✍ تا حالا رفیقی داشتی که حاضر باشه اینجوری برات جون بده؟😢😢 مونده بودیم وسط میدان مین. همه مجروح بودند و خسته.😭😢 یه رزمنده زخمی چند متر آنطرف‌تر از من افتاده بود که انگار درد شدیدی داشت.😔 دیدم با آرنج خودش رو کشید جلوتر و داشت از من دور میشد.😢 فکر‌کردم می‌خواد از میدانِ مین خارج بشه. بهش‌گفتم: با اینهمه درد چرا اینقدر به خودت فشار میاری؟😳😭 گفت: چند تا مجروحِ دیگه آن طرف هستند، من چند دقیقه بیشتر زنده نیستم، می خوام قمقمه‌ی آبم رو برسونم به اونا ...😞😞😢 📚منبع: کتاب خدمت از ماست82 ، صفحه 179 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۸۶ ✍ تا حالا رفیقی داشتی که حاضر باشه اینجوری برات جون بده؟😢😢 #متن_خاطره مو
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۸۷ 🌸 حرکات عجیب و بی‌نظیر شهید کلاهدوز در قبال همسایگان خود #حق_همسایه #حق_الناس #تقوا #شهیدکلاهدوز http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۸۷ 🌸 حرکات عجیب و بی‌نظیر شهید کلاهدوز در قبال همسایگان خود #حق_همسایه #
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۸۷ 🌸 حرکات عجیب و بی‌نظیر شهید کلاهدوز در قبال همسایگان خود #حق_همسایه #حق_الناس #تقوا #شهیدکلاهدوز http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
1_48807751.mp3
6.33M
😭 [ ببین صدای گریه‌های من شده بلند -😭😭😭😭 زمینه ] فوق العاده سوزناک 🖤🖤😭😭 اشکاتون جاری شد التماس دعا😭😭 - کربلایی محمدرضا بذرے - فاطمیه دوم ۹۳ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌺سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺 🌹قسمت سوم 3⃣🌹 پاچه‌هاي شلوارش را تا مي‌زد تا زير
🌺سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺 🌺قسمت چهارم4⃣🌺 سلام پدر!😌 پيرمرد قد و بالاي ابراهيم را برانداز كرد. با لبخندي كه چشم‌هاش را ريزتر مي‌كرد، جواب سلامش را داد.😌☺️ دست‌هاي زبر كار‌كرده‌اش‏، دست‌هاي او را محكم توي دست خودش گرفت.👌 ابراهيم هم‌قد پيرمرد شد و هم‌قدمش. تا زمين بابا جون كلي حرف براي گفتن داشتند. توي راه، زن‌هاي ده و بچه‌ها هم سلام ابراهيم را جواب ‌مي‌دادند. همه دوستش داشتند.😍😍 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
دلباخته بسیجیان😍 همانطور که بسیجی ها حاجی رو دوست داشتند😍،حاجی هم به شدت به بسیجیان عشق می ورزید و انها را مانند فرزندان و برادران خود دوست می داشت. همیشه می گفت🗣: من خاک پای بسیجی ها هم نمی شم. ای کاش من هم یه بودم و در سنگر نبرد از اونها جدا نمی شدم. می گفت: شما بسیجیان تجسمی از روح والا و برتر یک انسان کامل هستید که امام زمان(عج)همواره در کنار شماست. شما باید بدونید که چرا می جنگین، چرا کشته می دین و به کشته ی خود می بالید و خرسند☺️ هستین. اولین دوره ی انتخابات مجلس شورای اسلامی بود که برادرش از قمشه به منطقه امد و به حاجی گفت🗣:{مردم از تو خواستن که بیایی و کاندید نمایندگی بشی. باید خودتو اماده کنیم بریم.} حاجی پس از قدری تاُمل به برادرش گفت:《من اون لحظه ای که بسیجی ها با پیشونی بندهاشون میان و واسه رفتن به خط از من خداحافظی می کنن رو با هیچ چیز و هیچ کجا عوض نمی کنم و تا لحظه ی⏳اخر هم در کنار همین بسیجی ها می مونم.》 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ 😱😱👻👻 قسمت ۱۳ 🔵عاقبت ریا😱😱 هر طور بود بقیه راه را پیمودیم تا اینکه به مح
🛑سرگذشت ارواح در عالم برزخ😱😱👻👻 (قسمت ۱۴) 🔵آتش حسرت😱😱😢 🔷از کثرت اندوه و حسرتی که بر وجودم نشسته بود، بر جای نشستم و با خود گفتم: چه مقامی! چه منزلتی! 😞😢 در حالیکه من مدت‌هاست در این بیابان سرگردانم و با تمام موانع و مشکلات دست به گریبانم، هنوز هم به جایی نرسیده‌ام، اما شهیدان با این سرعت خود را به مقصد می‌رسانند. براستی خوشا به حال آنان که به شهادت رفتند.😢😢 🔘اشک بر گونه‌هایم سرازیر شد و بغض گلویم را چنگ زد.😭😔 ♨️چندان بلند بلند گریستم که نیک آرام به سمتم آمد، مرا دلجویی داد و تشویق به ادامه راهی کرد که بس طولانی و طاقت سوز بود...😭 🔵 گردباد شهوات😱😱😭 🔸با اینکه راه زیادی را پس از آن پیمودیم، اما خبری از انتهای بیابان نبود. از دور، ستون سیاهی 🌪را دیدم که از پایین به زمین و از بالا به دود و آتش🔥 آسمان ختم می‌شد و در حال حرکت بود.😢😱 با نزدیک شدن ستون سیاه، متوجه شدم که همانند گردباد🌪 به دور خود می‌چرخد. با دیدن این صحنه، خود را به نیک رساندم و با ترسی که در وجودم رخنه کرده بود، پرسیدم: این ستون چیست؟😭😐👌 ✨نیک گفت: این گردباد شهوات است، که چنین با سرعت عجیبی به دور خود می‌چرخد.😐😕 ⚡️با اضطراب گفتم: حالا دیگر، باید چه کنیم؟😢😱 نیک گفت: دست‌هایت را محکم به کمرم حلقه بزن و مراقب باش گردباد، تو را از من جدا نسازد. 😱😢 💥رفته، رفته آن گردباد وحشتناک با آن صدای رعب آورش، به ما نزدیک می‌شد و اضطراب مرا افزایش می‌داد، تا اینکه در یک چشم بر هم زدن، هوا تاریک شد.😱😢 🍃گردباد🌪 اطراف ما را فرا گرفته بود و سعی داشت ما را با خود همراه کند. نیک مانند کوه به زمین چسبیده بود و من در حالی که دستم را به دور کمر او قفل کرده بودم، به سختی خود را کنترل می‌کردم.😔😢😭 🍀هر از گاهی صدای فریادهای نیک را می‌شنیدم، که در هیاهوی گردباد فریاد می‌کشید: مواظب باش گردباد تو ار از من جدا نسازد!😱😢 🌾 لحظات بسیار سختی را سپری می‌کردم و بیم آن داشتم که مبادا از نیک جدا شوم. دست‌هایم سست و گوش‌هایم از صدای گردباد، سنگین شده بود. دیگر صدای نیک را نمی‌شنیدم. 😒😱😢 📛ناگهان دستم از نیک جدا شد و در یک چشم به هم زدن، کیلومترها از نیک دور گشته و به بالا پرتاب شدم! 😭😔 چندی نگذشت که از شدت هیاهو و گرمای طاقت فرسایش از حال رفتم...😱😢 ❌وقتی چشمانم را گشودم هیکل سیاه و وحشتناک گناه را دیدم که بر بالای سرم ایستاده بود. بوی متعفنش به شدت آزارم می‌داد. 😱😭 🔆به سرعت برخاستم و چون خواستم فرار کنم دستم را محکم گرفت و به طرف خود کشید و گفت: کجا؟ کجا دوست بی‌وفای من؟ هم نشینی با نیک را بر من ترجیح می‌دهی؟ و حال آنکه در دنیا مرا نیز به همنشینی با خود برگزیده بودی.🤤😪😈😈👹 ❎ نیم نگاهی به صورت گناه افکندم، قیافه‌اش اندکی کوچک‌تر شده بود.👹😈😈 بدون توجه به سخنانش گفتم: چه شده که لاغر و نحیف گشته‌ای؟😧😧 💠 با ناراحتی گفت: هر چه می‌کشم از دست نیک است. 🙄😲 با تعجب پرسیدم: از نیک؟! 👹 گفت: آری، او تو را از من جدا کرده تا با عبور دادن تو از راه‌های مشکل و طاقت فرسا باعث زجر کوتاه مدت تو شود.👹 🌀گفتم: خوب، زجر من چه ارتباطی با ضعیف شدن تو دارد؟ 😪 🔥پرخاشگرانه پاسخ داد: هر چه تو سختی بکشی، من کوچکتر می‌شوم و گوشت‌های بدنم ذوب می‌شود. 😈👿 و چنانچه تو به وادی السلام برسی دیگر اثری از من بر جای نخواهد ماند. 😐😑 💥آنگاه دندان بر هم فشرد و گفت: اکنون نوبت من است، باید همراه من بیایی...😐😲👹😈 ✍ ادامه دارد...👌👌 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
💠 لیست شرکت کنندگان در 💠 💠 چله دعاے شریف مجیر 💠 🔷➖🔷 ۱- خانم دلتنگ کربلایم حسین جانم ۲_خانم دلم تنگ داداش همت ۳-خانم یاحسین ۴-خانم صباحی ۵-خانم یازینب ۶-خانم مادرم زهرا هوامو داشته باش ۷-خانم سیاهکویے ۸-خانم سمانه احمدی تنها ۹-خانم شهیدهمت ۱۰-خانم آفاق بهرمانے ۱۱-خانم خشنود ۱۲-خانم حیرتے ۱۳-خانم بخشی زاده ۱۴-خانم سرباز سیدعلی ۱۵-خانم یاس ڪبود ۱۶-خانم لیلا ۱۷-خانم مامان امیرعلے ۱۸-آقاے عبادے ۱۹-خانم شهیدهادے ۲۰-خانم فاطیما ۲۱-خانم عصمت راه شهید همت ۲۲-خانم کنیزحضرت مادر ۲۳-خانم طبائي ۲۴-خانم مرادے ۲۵-خانم ریحانه فاطمے ۲۶-خانم روح الامین ۲۷-خانم عباس بابایي ۲۸-خانم سمیه نصیرے ۲۹-خانم حسینے زاده ۳۰-خانم ضحے ۳۱-خانم ابووصال ۳۲-خانم فرجے ۳۳-خانم یازهرا ۳۴‌- ۳۵- ۳۶- ۳۷- ۳۸- ۳۹- ۴۰- 🔷➖🔷 🔲این لیست جهت اطلاع اعضا، از تعداد شرکت کنندگان میباشد👌 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۸۷ 🌸 حرکات عجیب و بی‌نظیر شهید کلاهدوز در قبال همسایگان خود #حق_همسایه
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۸۷ ✍ حرکات عجیب و بی‌نظیر شهید کلاهدوز در قبال همسایگان خود👌🙄 ما طبقۀ پایین زندگی می‌کردیم و آقای کلاهدوز طبقۀ بالا. هیچوقت متوجه ورود و خروجِ ایشان نشدم.😞👌 یه شب اتفاقی در رو بازکردم، دیدم آقای‌کلاهدوز پوتین‌هاش رو در آورده، توی دستش گرفته و از پله‌ها میره بالا. 😢 طوری رفت و آمد می‌کرد که مزاحمِ همسایه‌ ها نشه. صبح‌ ها هم چون زود می‌رفت بیرون، ماشینش رو خاموش تا سرِکوچه هُل می‌داد و اونجا روشن می‌کرد تا برا همسایه‌ها مزاحمت ایجاد نشه😢😢👌 📌خاطره ای از زندگی سرلشکر شهید یوسف کلاهدوز 📚منبع: سالنامه عطش ظهور 1385 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌺سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺 🌺قسمت چهارم4⃣🌺 سلام پدر!😌 پيرمرد قد و بالاي ابرا
🌺سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺 5⃣🌹قسمت پنجم🌹 همه رفته بوديم مشهد و فقط ابراهيم و ولي‌الله مانده بودند خانه. 😌 ابراهيم تابستان‌ها كار مي‌كرد.👌 وقتي برگشتيم، انگار نه انگار فقط دو تا پسر خانه ‌داري كرده بودند.☺️ سن و سالي هم نداشتند. 😊 تازه پول تو جيبي‌هاشان و حقوقي كه ابراهيم از كار تابستان جمع كرده بود‏‏، روي هم گذاشته بودند و يك اجاق گاز بزرگ براي خانه خريده بودند.😍😍😊 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#نکته_های_مهدوی ۱۰ ↶نورانے‌تر‌از‌خورشیـ|☀️|ـد°• آیه ای فکرم را مشغول کرده بود »فَآمِنُوا بِال
۱۱ ⁉️ -سؤالی شگفت انگیز! سعیش این بود از محضر امام، خوب استفاده کند. روزی سؤالی پرسید که تعجب دیگران را برانگیخت! معنای سلام بر رسول خدا چیست؟ با پاسخ امام، اطرافیان تازه دریافتند که داوود رقّی چقدر اهل دقت است❗️ امام صادق علیه السلام فرمودند: وقتی خداوند متعال،)در عالَم ارواح( پیامبر و جانشین و دختر و دو فرزندِ پیامبرش و همه ائمه علیهم السلام را آفرید و همچنین پیروانشان را خلق کرد از آنان پیمان گرفت که »أَنْ یَصْبِرُوا وَ یُصَابِرُوا وَ یُرَابِطُوا وَ أَنْ یَتَّقُوا اللَّهَ« ) در برابر مشكلات( استقامت داشته باشند و در برابر دشمنان )نیز(، پایدار باشند و )از حق( محافظت و مرزبانی داشته و پرهیزگار باشند. ) و در مقابل این پیمان( به آنان وعده داد که سرزمین مبارک و حرم امن را تسلیمشان گرداند... و عالَم، آنگونه که آنان دوست دارند باشد)دشمن خدا و ظلمی نباشد( و رسول خدا از همه، این پیمان را گرفت. و همانا سلام بر حضرت، یادآوری آن پیمان و تجدید این عهد نزد خداست به امید آن که خداوند در تحقق این وعده شتاب کند و در سلامی فراگیر برای همه شما)شیعیان شتاب نماید.۱ به عبارت دیگر می توان گفت: آرزوی همه انبیاء و اوصیاء علیهم السلام، تحقق هدف خلقت بوده که همه جن و انس در این عالم شاهد <یَعْبُدُونَنی ال یُشْرِکُونَ بی شَیْئا>باشند. ۲ همان چیزی که ما از آن به ظهور حق و عدالت در گستره جهانی به دست توانای امام مهدی علیه السلام یاد می کنیم. نتیجه این که سلام بر رسول اعظم خدا، دعای برای ظهور و تعجیل فرج است و چه زیباست که: هر روز در نماز، چندین مرتبه می گوییم: (السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته) آیا تا به حال به این نكته توجه داشته ایم؟! ‌<نماز با طعم ظهور>. 1. کافی، ج1 ،ص 151 ،کتاب الحجة، ابواب التاریخ، باب مولد النبی صلی الله علیه وآله،ح 93 2. نور، 5 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌺بسم الله الرحمن الحیم🌺 "تعاونوا علی البر و التقوی" ماعده/2 با سلام و وقت بخیر خدمت دوستان گرامی. میخواهیم به یڪی از بندگان خدا ڪه دختری هستن ڪه پدرشون بیمارسرطانی و خوده دختر هم مریض هست و مشڪل ستون فقرات و... داره و در حال درمان هست ولی خانوادش در بدترین شرایط مالی هست و حتی ملزومات روزانه رو هم گاهی ندارن مدد برسانیم، تا بتونیم گوشه ای از مشڪلاتش رو التیام ببخشیم.😔😔 نفری حتی 2 هزار تومن هم کمک کنید کافی هست 👌 کسانی که مایل به کمک هستن به ایدی زیر اطلاع بدن👍 @deltange_hemmat68 اگه کسی مدرکی خواست بیاد پیویم بهش بدم که متاسفانه حقیقت داره 😢 اگه کسی شماره کارت خواست بیاد پیویم بهش بدم👌👌👌 ان شاالله همت کنیم وکمکش کنیم هزینشو جور ڪنیم😭😢😭 همتون کمک کنین نفری ده تومن هم بدین کلی میشه همت کنید وبسم الله بگید ودست به کارشین برای رضای خدا یاعلی👌👌 به خاطر شهداوامام زمان یاعلی بگید وکمک کنید فقط دیدن کافی نیست دست به کارشیم👌 بسم الله👌👌👌
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۸۸ 🌸 کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟😢😢 #ایثار #ازخودگذشتگی #گذ
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۸۸ ✍ کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟😢😢 چند تا بسیجی داخلِ جیپ بودند. یهو دشمن شیمیایی زد و بسیجی ها باید ماسک می‌زدند. اما یک ماسک کم بود. به همین خاطر هیچکس راضی نمیشد ماسک بزنه.😔😢 تا اینکه یک نفر از اونا، بقیه رو قانع کرد. لحظاتی بعد در حالیکه اون بنده‌ی خدا شدیداً سرفه می کرد ، دوستاش بهش نگاه می‌کردند و از زیر ماسک اشک می‌ریختند.😭😢😭 📚منبع: سالنامه عطش ظهور 1385 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌺سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺 5⃣🌹قسمت پنجم🌹 همه رفته بوديم مشهد و فقط ابراهيم
🌺سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺 🌹قسمت ششم🌹6⃣ زودتر از هر روز آمد خانه؛‌ اخمو و دمق.😞😢 مي‌گفت ديگر برنمي‌گردد سر كار، به آن ميوه‌فروشي. آخر اوستا سرش داد زده بود.😢 خم شد صورتش را بوسيد و آهسته صداش كرد. 😞 ابراهيم بيدار شد،‌ نشست. اوستا آمده بود هرطور شده، ناراحتي آن روز را از دل او درآورد و بَرش گرداند سر كار.😔 اوستا مي‌گفت «صد بار اين بچه را امتحان كردم؛‌ پول زير شيشه‌ي ميز گذاشتم،‌توي دخل دم دست گذاشتم. ولي يه بار نديدم اين بچه خطا كنه.»😢👌 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🛑سرگذشت ارواح در عالم برزخ😱😱👻👻 (قسمت ۱۴) 🔵آتش حسرت😱😱😢 🔷از کثرت اندوه و حسرتی که بر وجودم نشسته بو
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ😱😱👻 👻 (قسمت ۱۵) 🔵به سوی آتش!😱😱🔥🔥 🔸در حالیکه از شدت وحشت و اضطراب به خود می‌لرزیدم، پرسیدم به کجا؟😢😱 🔥 گناه به کوه سمت چپ اشاره کرد و گفت: پشت این کوه وادی باصفایی است که دوست دارم تا قیامت در آنجا بمانی.😢😱😱👹😈 🌿می‌دانستم لجاجت و طفره رفتن من بی فایده است پس به همان راهی که اشاره کرده بود قدم نهادم. 😪😪 گناه با عجله و شادی کنان جلو می‌رفت.👹 🍂 هراز گاهی بر می‌گشت و مرا تشویق به ادامه راه می‌کرد.😪😯😱😨 با اینکه از گناه خیری ندیده بودم، اما مژده‌های مکرر و شادمانی بی سبب او مرا نیز به وجد آورده بود و امیدوارانه به مسیر ادامه می‌دادم.😤 🌵از نیمه کوه گذشته بودیم که ناله‌هایی از دور به گوشم خورد.از ترس و دلهره بر جای ایستادم و به گناه گفتم: این چه صدایی است که به گوش می‌رسد؟ 😢😩😱 🔥گناه گفت: من صدایی نمی‌شنوم، شاید هلهله و شادی اهالی آنجاست که غرق نعمتند. 😢😩 گفتم: ولی صدایی که من می‌شنوم به ناله و فغان بیشتر شباهت دارد تا هلهله و شادمانی کردن.😩 💥گناه گفت: من چیزی نمی‌شنوم، بی جهت وقت را تلف نکن و زودتر به راهت ادامه بده.😠😡 🍁دریافتم که گناه مطلبی را از من پنهان می‌کند و بی جهت خود را به ناشنوایی می‌زند...اما چاره ای نبود.😢😩😰 🌄در کشاکش کوه و با شک و تردید به دنبال گناه در حرکت بودم که ناگهان صدای نیک را شنیدم، فریاد کشید: خودت را کنار بکش.😢😱 ✅ با عجله خودم را به کناری کشیدم، ناگهان سنگ سیاه بزرگی با شدت تمام به فرق گناه🔥 فرود آمد و او را به پایین کوه پرتاب کرد.😱😱 ✨پس از آن نیک را دیدم که با عجله از قله کوه به طرفم آمد و مرا در آغوش گرفت.😥😰 من نیز صورت بر شانه مهربانش گذاردم و زار زار گریستم..😭😭 🌻نیک در حالی که اشک‌هایم را پاک می‌کرد گفت: دوست من اینجا چه می‌کنی؟ هیچ می‌دانی اینجا کجاست؟ گفتم: نه. 😢😩😱 🌼نیک سری تکان داد و گفت: تو در چند قدمی وادی عذاب هستی. اینجا جایگاه افرادی است که توان عبور از برهوت را ندارند و روز قیامت نیز قدرت عبور از پل صراط را نخواهند داشت و سرانجام به قعر جهنم سقوط می‌کنند. 😰😰 🌷نیک پس از آن مرا دلداری داد و خواست تا برای رفع خستگی اندکی استراحت کنم.😱 🔵عذاب یکی از بزرگان برزخ!😱😱😩 🔷در همین میان و در لا به لای فریادهای اهل عذاب صدای ناله ای را شنیدم که به ما نزدیک می‌شد.😫😫 پس از لحظه ای صدا واضح تر شد. و شنیدم که صاحب صدا با ناله ای جگر خراش از تشنگی شکایت می‌کرد. 😰 🔘با وحشت رو به نیک کردم و پرسیدم: این دیگر چه صدایی است؟😭😢 🔆نیک نگاه مهربانانه اش را به صورت من دوخت و گفت: به بالای کوه بنگر و آرامشت را حفظ کن.😥😥 ✳️وقتی به اوج قله نگریستم شخصی را دیدم که در گردنش غل و زنجیر آویخته اند و دو مرد زشت رو و قوی هیکل سر زنجیر را به دست گرفته اند. 😫 ▪️آن شخص در حالیکه مرتب از تشنگی می‌نالید به این سو و آن سو نگاه می‌کرد.😢 🔘پس از دیدن ما با عجله به طرفمان حرکت کرد؛ من از ترس خودم را به نیک رساندم و آهسته پرسیدم: این شخص کیست؟😢😩😱 🔶 نیک گفت: صاحب ناله یکی از سرشناسان برهوت است که در دشت عذاب معذب است. 😩 🔥آن شخص همانطور که به ما نزدیک می‌شد دست‌هایش را مانند گدایی به سمت ما دراز کرده بود و طلب آب💦 می‌کرد. وقتی به چند قدمی نیک رسید، مامورانش با کشیدن زنجیر از نزدیک شدن او به ما جلوگیری کردند، او در حالی که اشک می‌ریخت با التماس از نیک درخواست یک قطره💧 آب کرد، اما نیک امتناع ورزید. او همچنان التماس می‌کرد..😢😩 ✨ نیک از او پرسید: مگر تو از داشتن دوستت نیک محرومی؟ 😢😢 سر به زیر افکند و گفت: چه دوستی، چه نیکی، دوست من گناه من است که در همان لحظات اول مرا به دست این ماموران عذاب سپرد و رفت. 😩😩 ☄حال باید تا روز قیامت از این تشنگی عذاب آور رنج ببرم و در غل و زنجیر محبوس باشم.😥😰 🍀نیک با کنایه گفت: پس دعا کن هر چه زودتر روز قیامت بر پا شود تا از این عذاب رهایی یابی.😤😭 🍂 او به ناگاه سر بلند کرد و با تمام قوی فریاد برآورد: نه، نه، نه، ما اهالی دشت عذاب هرگزنمی خواهیم قیامت برپا شود، عذاب اندک برزخ ما را به ستوه آورده تا چه رسد به عذاب جهنم که...🔥 😥😰😱😱 اما ماموران با گرزهای آتشینی که همراه داشتند به جان او افتادند. آن شخص ناگهان از جا پرید و در حالیکه صدای شتری می‌داد که داغ شده باشد، شروع به جست و خیز کرد. آتش🔥 از پیکرش زبانه می‌کشید و صدایش زمین را می‌لرزاند...😩😩😥😰😢😱 ✍ادامه دارد..👌👌 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌺سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺 🌹قسمت ششم🌹6⃣ زودتر از هر روز آمد خانه؛‌ اخمو و
🌹سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌹 🌺قسمت هفتم🌺 اوايل فروردين سال 1360 بود. نيمه شب از خواب بيدار شدم. سالن بزرگى پشت اتاقمان قرار داشت، ديدم كه از سالن صداى ناله مى‏آيد، جلوتر كه رفتم ديدم حاج همت است كه ناله مى‏كند.😢😢 كمى دقت كردم; ديدم با يك حالت عرفانى عجيبى نماز شب مى‏خواند و به درگاه خدا ناله و گريه مى‏كند.😭😔 اين شايد عجيب‏ترين صحنه‏اى بود كه در طول عمرم مى‏ديدم.😢 اگر كسى يك ساعت سخنرانى حاج همّت را گوش كند مى‏بيند ايشان دائم از خدا، ايمان، صداقت و دوستى مى‏گويد، هميشه مى‏گفت: «اگر هر كارى كنيد براى خدا باشد، پيروزى از آن ما خواهد بود.»👌 او مى‏گفت «همه كارهايمان بايد براى خدا باشد; جنگمان براى خدا باشد، همه چيزمان براى خدا باشد حتى خوابيدنمان هم براى خدا باشد. اگر همه كارها براى خدا باشد چه بكشيم و چه كشته شويم، پيروز هستيم.»👌😰 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f