eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
985 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❣﷽❣ 6⃣3⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨ 🔻 #تضرع، #راه_نجات🔻 امام کاظم(ع) در نصایح خود به هِشام فرمودند:👇 ⚡️
❣﷽❣ 7⃣3⃣ ✨ 🔻 🔻 ✍ قرآن کریم درباره و آیاتِ زیادی داره. امّا فقط در یکجایِ قرآن صحبت از گروهی میکنه و بعد می‌فرماید این گروه هستند. 👈 أُولَٰئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا... یعنی اینا دیگه اصلِ جنس هستند. اینا هستند.😨 ⁉️ فکر می‌کنید این گروه کیا هستند؟!🤔 جواب: 👈 کسانی که با احکام و دستوراتِ دینی، برخوردِ گزینشی می‌کنند. 👈 کسانی که هر جا از دین رو عشقشون بکشه عمل می‌کنند، و هر جا رو عشقشون نکشه عمل نمی‌کنند. 👈 کسانی که وقتی به دستوراتِ دین می‌رسند، میگن اینجا رو قبول داریم، ولی اونجا رو قبول نداریم. 👈 کسانی که وقتی به دستورات دینی می‌رسند: 🕋 یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ، وَ یُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذَٰلِکَ سَبِیلًا (نساء/۱۵۰) 💢 می‌گویند: «به بعضی ایمان می‌آوریم، و بعضی را انکار می‌کنیم» 💢 و می‌خواهند در بینِ این دو، راهی برای خود انتخاب کنند. در آیه بعد می‌فرماید:👇 🕋 أُولَٰئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا (نساء/۱۵۱) 💢 آنها کافران حقیقی‌اند. ⚠ به این و به این میگن: ☝️ اینطوری فقط یه کاریکاتوری از باقی میمونه. نیمی از می‌گيرند و نیمی از . احکام رو گزینش می‌کنند، و هر جا رو که دوست دارند قبول می‌کنند.🤔 ❗️ نماز میخونه، رشوه هم می‌گيره. ❗️ روزه می‌گیره، بدترین حجاب رو هم داره. ❗️ مجلس روضه‌ی امام حسين میره، صبح تا شب با نامحرم چت هم میکنه. ❗️ قرآن میخونه، تو گوشی موبایلش همه جور عکس و فیلمی هم داره. ❗️ حرم امام رضا میره، سر مردم هم کلاه میذاره. ❗️ صبحهای جمعه تو دعای ندبه يابن‌الحسن میگه، شبهای جمعه پارتی و عروسی مختلط هم میره. ❗️ و این داستان ادامه داره... 👌 اونه که، در برابرِ همه‌ی قوانین الهى تسلیم باشه. ⚡️ چون بعضی چیزها نصفه‌اش به هیچ دردی نمی‌خوره. مثلاً: ✔ هیچ خانومی با یه لنگه گوشواره عروسی نمیره. ✔ هیچ آقایی با یه لنگه کفش بیرون نمیره. ✔ هیچ آدمی با یه لنگه جوراب مهمونی نمیره. 👈 هم همینطوره. نصفه‌ و نیمه‌اش به درد نمیخوره. ️🔚 باید به همه‌‌ی اجزایِ این نسخه‌ی شفابخش عمل کرد تا به نتیجه‌ی مطلوب برسه، وگرنه به درد نمی‌خوره.✋ 💯 ... 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :6⃣0⃣1⃣ #فصل_یازد
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :7⃣0⃣1⃣ در همین موقع، مردی از ته کوچه بدوبدو آمد طرفمان. یک جارو زده بود زیر بغلش و چند تا کتاب هم گرفته بود دستش. از ما پرسید: «شما اهل روستای حاجی آباد هستید؟!» ما به هم نگاه کردیم و جواب دادیم: «نه.» مرد پرسید: «پس اهل کجا هستید؟!» صمد سفارش کرده بود، خیلی مواظب باشم. با هر کسی رفت و آمد نکنم و اطلاعات شخصی و خانوادگی هم به کسی ندهم. به همین خاطر حواسم جمع بود و چیزی نگفتم. مرد یک ریز می پرسید: «خانه تان کجاست؟! شوهرتان چه کاره است؟! اهل کدام روستایید؟!» من که وضع را این طور دیدم، کلید انداختم و در حیاط را باز کردم. یکی از زن ها گفت: «آقا شما که این همه سؤال دارید، چرا از ما می پرسید. اجازه بدهید من شوهرم را صدا کنم. حتماً او بهتر می تواند شما را راهنمایی کند.» مرد تا این حرف را شنید، بدون خداحافظی یا سؤال دیگری بدوبدو از پیش ما رفت. وقتی مرد از ما دور شد، زن همسایه گفت: «خانم ابراهیمی ! دیدی چطور حالش را گرفتم. الکی به او گفتم حاج آقامان خانه است. اتفاقاً هیچ کس خانه مان نیست.» یکی از زن ها گفت: «به نظر من این مرد دنبال حاج آقای شما می گشت. از طرف منافق ها آمده بود و می خواست شما را شناسایی کند تا انتقام آن منافق هایی را که حاج آقای شما دستگیرشان کرده بود بگیرد.» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﯾﮏ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﻧﺪ . 🌹ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻓﻠﺠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﮑﻮﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ🌹 ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ .... ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : 🌹ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ🌹 ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻃﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺳﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ🌹 🌹ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺷﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ . ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﻭ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ🌹 ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﻓﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ 🌹ﻭﺳﻄﯽ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﻡ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻥ .🌹 ﺯﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺷﻔﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ🌹 ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ . ﺑﻪ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ 🌹ﭘﺪﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺟﺎﺩﻩ🌹 ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺲ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ؟🌹 🌹ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟🌹 ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﮔﺸﺘﯿﻢ، ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ🌹 🌹ﭘﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭ ﺟﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ . ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻡ.🌹 شهید گمنام سلام... خوش اومدی مسافر من خسته نباشی پهلوان🌹 🌺 رفاقت با شهدا تا قیامت 🌺 🕊 یاد شهدا با ذکر صلوات 🕊 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#حساب_کتاب ✍ بگذار خیالت را راحت کنم ؛ مار که باشی؛ طعمِ خدا، زیرِ زبانت نمی اُفتد! مار، زبانش نیــ
🌈رنگ مان که عوض می شود؛ همه می فهمند عُمــری، عاریه، کنارمان زیسته اند! کنارِ مایـــی....که خودمان نبــود! رنگ مان که عوض می شود؛ همه میفهمند ما را عوضی گرفته اند! با همانی که خودمان نبـــود... صداقت آزمودنی است! ... ✨صداقتِ میانِ ما و خدا ✨ میانِ ما و خودمان ✨ میان ما و دیگران دنیـا، هر روز برگه ی امتحانیِ جدیدی را از جامیزش بیرون می کشد و روبریمان میگذارد! شرایطِ دور و بَرِمان که عوض می شود؛ چه رنگی می شویم؟ ، هویّتِ آفتاب پرست ها را تغییر می دهند! 🔺 نباشیم.... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_5771702482589714584.mp3
6.62M
احساسی 🍃مرحمتی اربابا به حال بنده کن😭 🍃مثل همیشه منو آقا شرمنده کن😭 🎤 👌فوق زیبا http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از ستارگانِ دوکوهه
سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت: " دولت فرانسه فاحشه سیاسی است " ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✅ صفحات شھدای لشڪر۲۷ محمدرسول‌الله ﷺ👇🏼 🔗 تلگرام | اینستاگرام | ایتا ✓ @lashkar027
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❣﷽❣ 7⃣3⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨ 🔻 #کافران_حقیقی🔻 ✍ قرآن کریم درباره #کفر و #کافران آیاتِ زیادی داره.
❣﷽❣ 8⃣3⃣ 🕊🦃🐓 تا حالا به چشم های پرندگان 🐤🐦🐧 دقت کردید❓❓ ↩️ شاید در ذهنتان بیاید خب چرا🤔❓ و برای چی 🤔❓❓ 🔰🔰🔰 👈 چشم های پرندگان در دو سوی چهره شان هست... ‼️ 👇👇👇 🌀 و می توانند به سمت راست و چپ خود مسلط باشند 🔁 ⤵️⤵️⤵️ و شکار🐇، یا دانه ی 🦃🐓🌾 اطرافِ خود را می بینند.✔️ 🔰🔰🔰 💠 خداوند در قرآن اشاره های فراوانی به نگاه 👁 👁 ما انسان ها به پیرامون مان کرده است.📖 ⬇️⬇️⬇️ 🔹🔷🔹 بیشترین آیاتی که با فعل [ریشه ی (نظر) ]آمده، اشاره به نگاه همراه با تدبّر است🤔✅ 🔆 ↩️ نگاه اندیشمندانه ⚡️سوره ی مبارک یونس آیه ی«101» قُلِ أنظُرُواْ مَا ذَا فِی ألسماواتِ وَ ألاَرْضِ... بگو: «با تأمل بنگرید که در آسمان ها 🌫 و زمین 🌍 [از شگفتی های آفرینش 🌕 ⭐️ 🌙و عجایب خلقت]. 👇👇👇 کافیست، چشم ها را که نعمت إلهی ست، قدر دانسته، و با عقل و درایت، شگفتی های زیبای نهفته در ملکوت عالم را نظاره گر باشیم.علم بیاموزیم و عبرت بگیریم.🐠🐬🐳🎋🌻💐🌳🌴🍇🍐🍒 🌹پیامبر رحمت(ص)🌹 فرمودند: ↩️ چشمان خود را کنترل کنید تا شگفتی های ملکوت را مشاهده کنید🌹✅ 💯 ... 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 #برای_خدا_خالص_بود #خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت قسمت 8
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 قسمت 9⃣3⃣ راوی:مهدی شفازند سوار بر موتورهایمان به راه افتادیم. حاج همت و میر افضلی جلو میرفتند و من هم پشت سرشان. دو سه متری با هم فاصله داشتیم. جایی که حاجی میخواست برود، پایین جاده بود. برای رفتن به آنجا می بایست از پایین پد میرفتیم روی جاده. این کار باعث می شد که شتاب دور موتور کم شود. عراقی ها هم روی آن نقطه دید کامل داشتند و درست به موازات نقطه ی مرکزی پد، تانکی را مستقر کرده بودند و هر وقت ماشین یا موتوری از آنجا رد میشد، تیر مستقیم شلیک میکردند. موتور حاج همت کشید بالا تا برود روی پد، من که پشت سر آنها بودم، گفتم:" حاجی، اینجا رو گاز بده." حاجی گاز را بست به موتور که یک آن، گلوله ای شلیک و منفجر شد. دود غلیظی بین من و موتور حاج همت ایجاد شده بود. بر اثر موج انفجار، به گوشه ای پرتاب شدم و تا چند لحظه گیج و منگ بودم. دود و گرد و غبار که خوابید، موتوری را دیدم که در سمت چپ جاده افتاده بود و دو جنازه هم روی زمین بود. تازه یادم افتاد که موتور حاج همت و میرافضلی جلوی من حرکت میکرد. به سمت جنازه ها رفتم، اولی را که با صورت روی زمین افتاده بود، برگرداندم، تمام بدنش سالم بود، فقط صورت نداشت و دست چپ؛ موج انفجار صورتش را برده بود. اصلا قابل شناسایی نبود. به سراغ دومی رفتم، نمیتوانستم باور کنم، میرافضلی بود. عرق سردی روی پیشانی ام نشست. پایان 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
ستارگان آسمان گمنامی شهدای اطلاعات و عملیات لشکر ۱۰ حضرت سیدالشهدا {علیه السلام} کربلایی ها از راست = "شهید احمد رضا عراقی" شهادت = عملیات کربلای ۸ "شهید ناصر دوّاری" مجروحیت = عملیات کربلای ۲ شهادت = حدود یک ماه بعد "شهید مهدی خسرونژاد" شهادت = عملیات کربلای ۵ "شهید عیسی کره ای" شهادت = عملیات کربلای ۴ "شهید غلامرضا کیانپور" شهادت = عملیات کربلای ۵ عکس مربوط به عیادت رزمندگان واحد اطلاعات و عملیات لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا {علیه السلام} از شهید ناصر دواری است که مدتی بعد از این عکس به مقام شهادت رسید کمتر از چند ماه بعد همرزمانی نیز که به عیادت او آمده بودند شهید شدند و به دیدارش شتافتند و جمعشان در بهشت دوباره جمع شد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 🦋 📢 🖥 فیلم/ بازگویی وقایع روز ۱۵ تیر و اسارت از زبان سردار حاج - همرزم و یار صدیق ایشان. 🏷 📺 💠 منبع: برنامه / حاج احمد متوسلیان: از پاوه تا اسرائیل - شبکه افق - ۱۴ تیر ۱۳۹۶. ✔ ✅ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :7⃣0⃣1⃣ #فصل_یازد
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :8⃣0⃣1⃣ با شنیدن این حرف، دلهره به جانم افتاد. بیشتر دلواپسی ام برای صمد بود. می ترسیدم دوباره اتفاقی برایش بیفتد. مرد بدجوری همه را ترسانده بود. به همین خاطر همسایه ها به خانه ما نیامدند و رفتند. من هم در حیاط را سه قفله کردم. حتی درِ توی ساختمان را هم قفل کردم و یک چهارپایه گذاشتم پشت در. آن شب صمد خیلی زود آمد. آن وضع را که دید، پرسید: «این کارها چیه؟!» ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «شما زن ها هم که چقدر ترسویید. چیزی نیست. بی خودی می ترسی.» بعد از شام، صمد لباسش را پوشید. پرسیدم: «کجا؟!» گفت: «می روم کمیته کار دارم. شاید چند روز نتوانم بیایم.» گریه ام گرفته بود. با التماس گفتم: «می شود نروی؟» با خونسردی گفت: «نه.» گفتم: «می ترسم. اگر نصف شب آن مرد و دار و دسته اش آمدند چه کار کنم؟!» صمد اول قضیه را به خنده گرفت؛ ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f