eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
986 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
️⃣2️⃣ 🌹اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ دَخَلْتُ فِیهِ بِحُسْنِ ظَنِّی بِکَ أَنْ لَا تُعَذِّبَنِی عَلَیْهِ وَ رَجَوْتُکَ لِمَغْفِرَتِهِ فَأَقْدَمْتُ عَلَیْهِ وَ قَدْ عَوَّلْتُ نَفْسِی عَلَى مَعْرِفَتِی بِکَرَمِکَ أَنْ لَا تَفْضَحَنِی بَعْدَ أَنْ سَتَرْتَهُ عَلَیَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹 ترجمه🔽 🌸بارخدایا! از تو آمرزش می‌طلبم برای هر گناهی که وارد آن شدم به واسطه حسن ظنّ به تو که مرا بر آن عذاب نمی‌کنی و امیدوار بودم که آن را می‌آمرزی، پس به آن اقدام کردم، در حالی که اتّکای من بر کَرَمی بود که از تو می‌شناختم، که دیگر پس از آنکه آن را بر من پوشاندی رسوایم نمی‌کنی. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و این‌گونه گناهان را بر من بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
️⃣2️⃣ 🌹اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ اسْتَوْجَبْتُ مِنْکَ بِهِ رَدَّ الدُّعَاءِ وَ حِرْمَانَ الْإِجَابَهِ وَ خَیْبَهَ الطَّمَعِ وَ انْفِسَاخَ الرَّجَاءِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹 ترجمه🔽 🌸بارخدایا! از تو آمرزش می‌طلبم برای هر گناهی که به واسطه آن مستحق رد شدن دعا و محرومیت از اجابت و ناامیدی از طمع و گسستن آرزو شده‌ام. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و این‌گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
️⃣2️⃣ 🌹اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَعْقُبُ الْحَسْرَهَ وَ یُورِثُ النَّدَامَهَ وَ یَحْبِسُ الرِّزْقَ وَ یَرُدُّ الدُّعَاءَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹 ترجمه🔽 🌸بارخدایا! از تو آمرزش می‌طلبم برای هر گناهی که موجب حسرت و سبب پشیمانی و باعث بند آمدن روزی و رد شدن دعا می‌شود. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و این‌گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🍃﷽🌸🍃 📖 #درمحضرقرآن 4⃣ ✍ #قرآن کریم دستور میده با همه‌ی مردم خوب صحبت کنید: 🕋 وَ قُولُوا لِلنَّاسِ
5⃣ دوربین خدا روشنه! 🛑دیدین گاهی میریم عروسی یا جشن تولد ، دوربین داره فیلمبرداری میکنه و تا نوبت به ما میرسه خودمون رو جمع و جور میکنیم.. چرا ؟ چون دوربین روی ما زوم میکنه ، نکنه زشت و بد قیافه بیفتیم! اگه فقط به این فکر کنیم که دوربین خدا همیشه روشنه و روی ما هم زوم شده ، شاید یه جور دیگه زندگی می کردیم! شاید اخلاقمون یه جور دیگه بود! شاید لحن صحبتمون یه جور دیگه میشد!‌ شاید دیگه انقدر بد زندگی نمی‌کردیم پر از استرس، ناشکری، ناامیدی، غم.... مطمئن باشیم که دوربین خدا همیشه روشنه و روی تک تک ما زوم شده چون خودش فرمود: «ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری» (علق/14) 🌸 آیا نمی دانند خدا می بیند 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#درمحضرقرآن 5⃣ دوربین خدا روشنه! 🛑دیدین گاهی میریم عروسی یا جشن تولد ، دوربین داره فیلمبرداری میکن
🌸🍃﷽🌸🍃 📖 ⃣ : خدایا قدمهای گمشده‌ای دارم، که تنها هدایتگرش تو هستی👌 🕋 اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ(سوره حمد) 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :3⃣9⃣1⃣ #فصل_شانز
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :4⃣9⃣1⃣ وضو گرفتم و نمازم را با صمد خواندم. بعد از نماز، صمد مثل همیشه یونیفرم پوشید تا برود. گفتم: «کاش می شد مثل روزهای اول برای ناهار می آمدی.» خندید و طوری نگاهم کرد که من هم خنده ام گرفت. گفت: «نکند دلت برای حاج آقایت تنگ شده...» گفتم: «دلم برای حاج آقایم که تنگ شده؛ اما اگر ظهرها بیایی، کمتر دلتنگ می شوم.» در را باز کرد که برود، چشمکی زد و گفت: «قدم خانم! باز داری لوس می شوی ها.» چادر را از سرم درآوردم و توی سجاده گذاشتم. صمد که رفت، بلند شدم و رفتم توی آشپزخانه. خانم های دیگر هم آمده بودند. صبحانه را آماده کردم. آمدم بچه ها را از خواب بیدار کردم. صبحانه را خوردیم. استکان ها را شستم و بچه ها را فرستادم طبقه پایین بازی کنند. در طبقه اول، اتاق بزرگی بود پر از پتوهایی که مردم برای کمک به جبهه ها می فرستادند. پتوها در آن اتاق نگهداری می شد تا در صورت نیاز به مناطق مختلف ارسال شود. پتوها را تا کرده و روی هم چیده بودند. گاهی بلندی بعضی از پتوها تا نزدیک سقف می رسید. بچه ها از آن ها بالا می رفتند. سر می خوردند و این طوری بازی می کردند. این تنها سرگرمی بچه ها بود. بعد از رفتن بچه ها شیر سمیه را دادم و او را خواباندم. ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :4⃣9⃣1⃣ #فصل_شانز
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 5⃣9⃣1⃣ خودم هم لباس های کثیف را توی تشتی ریختم تا ببرم حمام و بشویم که یک دفعه صدای وحشتناکی ساختمان را لرزاند. همه سراسیمه از اتاق بیرون آمدند. بچه ها از ترس جیغ می کشیدند. تشت را گذاشتم زمین و دویدم پشت پنجره. قسمتی از پادگان توی گرد و خاک گم شده بود. خانم ها سر و صدا می کردند و به این طرف و آن طرف می دویدند. نمی دانستم چه کار کنم. این اولین باری بود پادگان بمباران می شد. خواستم بروم دنبال بچه ها که دوباره صدای انفجار دیگری آمد و انگار کسی هلم داده باشد، پرت شدم به طرف پایین اتاق. سرم گیج می رفت؛ اما به فکر بچه ها بودم. تلوتلوخوران سمیه را برداشتم و بدوبدو دویدم طبقه اول. سمیه ترسیده بود. گریه می کرد و آرام نمی شد. بچه ها هنوز داشتند توی همان اتاق بازی می کردند. آن قدر سرگرم بودند که متوجه صدای بمب نشده بودند. خانم های دیگر هم سراسیمه پایین آمدند. بچه ها را صدا کردیم که دوباره صدای انفجار دیگری ساختمان را لرزاند. این بار بچه ها متوجه شدند و از ترس به ما چسبیدند. یکی از خانم ها اتاق به اتاق رفت و همه را صدا کرد وسط سالن طبقه اول. ده پانزده نفری آدم بزرگ بودیم و هفت هشت تایی هم بچه. بوی تند باروت و خودمان سالن را پر کرده بود. بچه ها گریه می کردند. ما نگران مردها بودیم. یکی از خانم ها گفت: «تا خط خیلی فاصله نداریم. اگر پادگان سقوط کند، ما اسیر می شویم.» ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f