eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
984 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️ بخشی از وصیتنامه شهید همت: مادرجان، به خاطر داري که من براي يک اطلاعيه حاضر بودم بميرم؟ 🔹کلام او الهام‌بخش روح پرفتوح اسلام در سينه و وجود گنديده من بوده و هست. 🔺اگر افتخار شهادت داشتم از امام بخواهيد برايم دعا کنند تا شايد خدا من روسياه را در درگاه با عظمتش به عنوان يک شهيد بپذيرد. 🕊http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٥۱ #بسته_آجيل 🌷عمليات «والفجر ٨» به پايان رسيده بود و ما براى پدافند منطقه در شه
🌷 ٥۲ ؛ ! 🌷رفیعی با دست های خونی وارد سنگر شد. رنگم پرید. فکر کردم بلایی سر حمزوی آمده. از سنگر بیرون پریدم، دیدم او هم دستش خونی است. پرسیدم چی شده؟ گفتن برو عقب ماشین رو نگاه کن. ديدم یه گونی عقب ماشینه. 🌷داخل گونی یه شهید بود که سر و پا نداشت، پیراهنی سفید تنش بود و دکمه یقه رو تا آخر بسته بود. بچه ها گفتن: برای شستشوی بیل مکانیکی، جایی رو کندیم تا به آب برسیم. آب که زلال شد، دیدیم یک تکه لباس از زیر خاک بیرونه. کندیم تا به پیکر سالم شهید رسیدیم. 🌷خون تازه از حلقومش بیرون مى زد! ما برای شستشوی بیل جایی رو انتخاب کرده بودیم که یقین داشتیم هیچ شهیدی اونجا نیست! اصلاً اونجا اثری از جنگ و خاکریز نبود. 🌷دور تا دور منطقه را جست و جو کردیم، تا شاید شهید دیگه ای پیدا کنیم؛ اما خبری نبود. خیلی وقتها خودِ شهدا به میدان می آمدن تا پیداشون کنیم. 🌷رادیو روشن بود، گوینده از تشییع یک هزار شهید بر روی دست مردم تهران خبر می داد. شاید مادر این شهید، با دیدن تابوت های شهدا از خدا پسرش را خواسته بود و همان ساعت .... 📚 کتاب تفحص http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٥۲ #تفحص_شهیدی_که؛ #خون_تازه_از_حلقومش_بیرون_مى_زد! 🌷رفیعی با دست های خونی وارد
🌷 ٥۳ 🌷در خط بوديم. مسئول محور، «حاج على موحد» همراه با برادر «حسن قربانى» به خط آمده بودند تا به نيروها سر بزنند. من بيرون سنگر ايستاده بودم كه با آنها برخورد كردم. حاج على به من گفت: «فلانى برو داخل سنگر، اينجا در خطر هستى.» گفتم: «الان مى روم.» 🌷ايشان يك عصا همراه داشت. با آن مرا مورد خطاب قرار داده و گفت: «به تو مى گويم برو توى سنگر!» من بالاجبار تصميم گرفتم به داخل سنگر بروم. هنوز چند قدمى داخل سنگر نشده بودم كه پشت سرم يك گلوله به زمين خورد. 🌷نگاهى به عقب انداختم، ديدم حاج على موحدى و حسن قربانى هر دو بر زمين افتاده اند. هر دوى آنها در اثر برخورد تركشهاى آن گلوله به شهادت رسيده بودند. راوى: اسماعيل عابدى http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
بسم رب الشهدا و الصدیقین 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 #برای_خدا_خالص_بود #خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت قسمت 4
بسم رب الشهدا و الصدیقین 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 قسمت 5⃣ راوی: علی اکبر همت پس از پایان دوران سربازی،در دانشگاه شرکت کرد و در همان شهرضا در رشته پزشکی قبول شد و از آن جا که قبل از سربازی، دوره ی تربیت معلم را گذرانده بود، در حین درس خواندن، تدریس هم میکرد. کم کم با بالا رفتن تب انقلاب، او هم درگیر مبارزه شد.هرکجا که میرفت و مینشست،برضد شاه حرف میزد،تا اینکه پس از4ماه، دانشگاه را رها کرد. میگفت:ما باید کاری کنیم که شاه سرنگون بشه. کار به جایی رسید که او و دوستانش توانستند مجسمه ی شاه را با سختی و زحمت، ازوسط میدان اصلی شهر، پایین بیاورند و خرد کنند. مأموران شهرداری هم با دیدن جوشش مردم، از ترسشان در شهربانی را بستند و بیرون نیامدند. همان روز مردم به فرمان او،ریختند داخل شهربانی و آنجا را تخلیه کردند و تعدادی از مأموران را به اسیری گرفتند. اسناد و مدارک و پرونده های زیادی را هم با خودشان از شهربانی آوردند که در بین آن اسناد، ما حتی حکم اعدام ابراهیم را هم دیدیم. کار آنها به قدری سر وصدا راه انداخت که سرلشکر ناجی اعلام کرد: این ها توی شهرضا جنایت کردند و بزرگی جنایتشون حد نداره. ابراهیم آن روز پیش من نشسته بود و میگفت:ارواح پدرت؛ این جنایتی رو که توی شهرضا کردیم، می آییم توی اصفهان هم میکنیم. اگه مردی بیا شهرضا. ادامه دارد... 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
نوشت؛ ما که رفتیم با دلی و‌ چشم کربلا ‌ندیده تو اما ای برادر ، مسافر اگر شدی جای من به مولا سلامی برسان.. ❣ # به یاد شهدا🌱 شهدا نگاهی التماس دعا وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
بسم رب الشهدا و الصدیقین 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 #برای_خدا_خالص_بود #خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت قسمت 5
بسم رب الشهدا و الصدیقین 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 قسمت 6⃣ راوی: علی اکبر همت فردای روزی که مجسمه ی شاه پایین آورده شد،یکی از دوستان ابراهیم خبر آورد که فردا قراره یه لشکر نیرو بیاد شهرضا و همه رو محاصره و سرکوب کنه.ابراهیم به او گفت: اگه میترسی و وحشت کردی، برو خونه و بگیر بخواب.کاری هم به این کارها نداشته باش. ابراهیم همه ی کسانی را که با او همراه بودند، جمع کرد و به آنها گفت: برید قلوه سنگ جمع کنین و بیارین. مقدار زیادی قلوه سنگ جمع شد، بعد گفت:توی کوچه ها و خیابون ها می ایستین و این قلوه سنگ ها با خودتون میبرین. در خونه ها رو هم باز بذارین که اگه سربازها حمله کردن، برید توی خونه ها و در رو ببندین. تقریبا افراد همه ی کوچه ها را توجیه کرد. فردای آن روز، یک لشکر نیرو آمد و سربازها رفتند به میدان طالقانی و بعد هم در همه جا مستقر شدند. درگیری شدید بین مردم و سربازها درگرفت و مردم با قلوه سنگ افتاده بودند به جان سربازها.بلایی به سرشان آوردند که آنها در جواب قلوه سنگ تیراندازی میکردند. سه تا سرباز را هم گرفته بودند.بیچاره سربازها التماس میکردند که ما اسلحه ها رو تحویل میدیم، مارو نکشین. میگفتند: اگه ما به اینجا نمی اومدیم، اعداممون میکردن.اسلحه هایشان را گرفتند و رهایشان کردند. تا ساعت 2بعد از ظهر دیگر اثری از سربازها نبود، همه رفته بودند. مدتی بعد امام آمد و انقلاب پیروزشد. ادامه دارد.... 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
1_485984705.mp3
3.08M
از نیل رَد شـده‌ای؛🌊 و به ساحِل رسـیده‌ای! ما غرق فـتـنه‌ایم.. دُعا ڪن بَراے مٰا...😔 ☘☘☘☘ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٥۳ #فرمان_با_عصا 🌷در خط بوديم. مسئول محور، «حاج على موحد» همراه با برادر «حسن قر
🌷 ٥۴ ! 🌷يك شب كـه مأموريـت داشـتيم ١٠ كيلـومتر خـاكريز بـزنيم، چنـان مشغول كار بوديم كه متوجه پـيشروى خـود نـشديم. سـه لـودر و سـه بولدوزر داشتيم و سعى مى كرديم هر چه سـريعتـر ١٠ كيلـومتر خـاكريز بزنيم و برگرديم. 🌷اما بدون اينكه بفهميم دسـت بـه چـه ريـسك بزرگـى زده ايم، ٢٠ كيلومتر خاكريز زديم و جلو رفتيم. عراقيها كـه فكـر كـرده بودند نيروهاى ايرانى با تانك و لودر حمله را آغاز كرده اند، پـا بـه فـرار گذاشته و عقب نشينى كردند. آنها فرداى آن روز تازه متوجـه شـدند كـه مرتكب چه اشتباه بزرگى شده اند. 📚 كتاب خاكريز و خاطره راوى: رزمنده سعدالله مشايخى http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٥۴ #حمله_با_لودر! 🌷يك شب كـه مأموريـت داشـتيم ١٠ كيلـومتر خـاكريز بـزنيم، چنـان
🌷 ٥۵ 🌷يكى از بچه هاى تخريب مجروح شده بود. وقتى بچه هاى حمل مجروح او را مى بردند، در وسط راه گفته بود: «نگه داريد! چرا مرا دور مى كنيد؟» بچه ها گفته بودند: «برادر جان تو را از چه چيزى دور مى كنيم؟» در جواب گفته بود: «آقا دارد مى آيد و شما داريد مرا دور مى كنيد! چرا اين كار را مى كنيد؟» 🌷تا اينكه در جايى يك دفعه خودش را بلند كرده و مثل اينكه دستش را توى گردن كسى بيندازد، دست را به حالت بغل كردن كسى حركت داده بود و بعد از روى برانكارد روى زمين افتاده بود. همين كه او را بلند كرده بودند، ديده بودند كه شهيد شده است!… راوى: رزمنده سيدابوالقاسم حسينى http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#تمثیل هاي خدایي8⃣9⃣1⃣ مثل قبله نما ❗️ ☢عقربه هاي قبله نما را ببین که پیوسته لرزانند، مگر زمانی که
هاے خدایے9⃣9⃣1⃣ مثل کود❗️ ♂باغبان هیچگاه پاي بوته ي خار کود نمیریزد، درست بر خلاف گل که بدون کود نمیشود.🌷🎋 🌿البته وقتی به پاي بوته گل کود میریزند براي مدتی کوتاه و محدود بویی ناخوش و ناخوشایند و نامطبوع پراکنده میشود، 😷امادیري نمیپاید که جاي خود را به بوي خوش و دل انگیز گل خواهد داد.💐 ❤️و حسین(ع) گل است و توهینها و جسارتها و هتاکیها چیزي شبیه کودند. ❌ یعنی اگر چه براي مقطعی موقت ناخوشایند وآزاردهنده اند اما چندان نمیگذرد که بوي خوش حسینی مشام تمامی دلها را نوازش میدهد.💐❤️ ⚠️هر چند، تا بوده همین بوده و همین خواهد بود. یعنی مثل گل که هر از چند گاهی به کود مبتلا میشود، حسین(ع) نیز آماج جهالتها خواهد بود.📛 ✴️یک زمانی مزار و بارگاهش را در هم کوبیدند و شخم زدند و جو کاشتند؛☹️ ❗️ یک روزگاري وهابیت آمد و پس از کشتاري عظیم درکربلا ضریح امام را که از چوب بود به آتش کشید و بر روي آن قهوه درست کرد و سر کشید. 🔥 💥امروز از آن سرکشها اثري نمانده است، اما ببین شکوه و هیمنه دستگاه امام را.⚡️ ⬅️میخواهم بگویم این اتفاقات براي امام سراسر خیر و رحمت و لطف و عنایت است،✅ Ⓜ️ اما براي ما نیست مگر واکنشی و حساسیتی به جا، مناسب و درخور و معقول، که از خود نشان دهیم.✅ 🔆و این را بدانیم که خداوند نسبت به حسین بن علی(ع) گونه ي دیگري است، چون او در روزي همچون عاشورا همه چیزش را حتی طفل شش ماهه ي خود را نثار راه خدا کرد. ❤️ ⭕️هیچ تردید نکن که خداوند نیز همه چیز را به پای او خواهد ریخت.💯 «زین قصه هفت گنبد افلاك پر صداست کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت» -------------------------- http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f