هدایت شده از اربعین خانوادگی
#سه_دقیقه_در_قیامت
#روزشمار
#اطلاعیه_مشترک
به اطلاع کاربران عزیز کانال های اربعین خانوادگی و شهید محمد ابراهیم همت میرساند که تنها#دو_روز تا مسابقه انلاین کتاب سه دقیقه به همراه🎁🎁 جوایز نفیس🎁🎁 در قیامت باقی مانده است-
پیشنهاد میگردد در روز ازمون در صورت بروز مشکل یا اختلال سریعا با حفظ کامل خونسردی به لینک:https://eitaa.com/M_M_Mohamadian مشکل خود را در میان بگذارید
🌹با ارزوی موفقیت در روز ازمون برای شما عزیزان🌺
✅ @seh_daghigheh_in_ghiyamat
✅ @Arbaeenkhanevadegi
✅ @hemmat_channel
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔥 📛 #هر_وقت_فکر_گناه_میاد_به_ذهنم۱۳ ➰ #مرگ_در_قرآن_مجید 🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊 🔶 قُتِلَ الْخَرَّ
🔥
📛 #هر_وقت_فکر_گناه_میاد_به_ذهنم۱۴
➰ #مرگ_در_قرآن_مجید
🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊
🔶 نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقينَ
🔷ما مرگ را بر شما مقدر ساختيم و ناتوان از آن نيستيم كه
📗سوره: جمعه آيه: 6
#تلنگر
🗯زندگی نام زندگی دارد ولی در حقیقت گذر زمان برای مرگ است....🗯
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از اربعین خانوادگی
#اعلام_جوایز_نفرات_برتر
نفر اول:مبلغ۲۵۰۰۰تومان
نفر دوم:مبلغ۱۵۰۰۰تومان
نفر سوم:مبلغ۱۰۰۰۰تومان
به حساب نفرات برتر واریز میگردد
✅ @seh_daghigheh_in_ghiyamat
✅ @Arbaeenkhanevadegi
✅ @hemmat_channel
هدایت شده از اربعین خانوادگی
ضمن عذرخواهی از شما عزیزان به دلیل مشکلاتی که با سایت ازمون مواجه شده ایم ازمون یک روز عقب تر افتاد
انشاالله عذرخواهی ما را پذیرا باشید
انشالله ازمون روز دوشنبه ،اطلاع رسانی نهایی صورت خواهد گرفت
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔥 📛 #هر_وقت_فکر_گناه_میاد_به_ذهنم۱۴ ➰ #مرگ_در_قرآن_مجید 🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊 🔶 نَحْنُ قَدَّرْ
🔥
📛 #هر_وقت_فکر_گناه_میاد_به_ذهنم۱۵
➰ #مرگ_در_قرآن_مجید
🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊
🔶وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحيدُ
🔷به راستي كه بيهوشي مرگ فرا مي رسد اين است آنچه از آن مي گريختي
📗سوره: ذاريات آيه: 10
#تلنگر
🗯چرا وقتی حرف مرگ میاد واسه همه میدونیم ب جز خودمون🗯
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• مثل فنر از جا كنده شد. هميشه جلو پاي بسيجي بلند ميشد و بعد انگار سالها همديگر را
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• #تصمیم
مسألهای كه زمان ازدواج حاج همت پیش آمد، موضوع سیگار كشیدن🚬 او بود. حدود چهارده سال سیگاری بود؛ خیلی هم سیگار میكشید. به عنوان مثال، شب عملیات «محمد رسولالله(ص)» در قله «شمشیر»، از ساعت هشت شب تا هشت صبح، سه پاكت «هما»ی چهلتایی، دو بسته هما فیلتردار و یك بسته هما پنجاهتایی كشید؛😐 چیزی حدود ده پاكت كشید❗️ همه اینها به خاطر فشار روحی فراوانی بود كه در آن لحظات متحمل میشد.با همه این حرفها، وقتی خانمش از او خواست كه دیگر سیگار نكشد، همانجا در حضور همسرش سیگار را خاموش میكند😊 و دیگر هرگز به آن لب نمیزند.این مسأله عجیب بود؛ كسی كه روزی چند پاكت سیگار میكشید، چگونه میتواند در یك لحظه تصمیم بگیرد، آن را كنار بگذارد و تا آخر به قولش وفادار بماند😇. ولی او بر سر تصمیم خود ماند.🌹 راوی : مجتبی صالحی
🌸🌈🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• #تصمیم مسألهای كه زمان ازدواج حاج همت پیش آمد، موضوع سیگار كشیدن🚬 او بود. حدود چ
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• #اینها_به_چی_فکر_میکنن #حاجی آمده بود شهرضا مدتی قبل از آن، یک نامه از طرف اداره آموزش و پرورش برایش ارسال شده بود✉️، اما چون او در منطقه حضور داشت، هنوز به دستش نرسیده بود فرصت را مناسب دیدم و نامه را برایش آوردم متن نامه این بود که به #حاجی اخطار داده بودند❌ که اگر هرچه سریع تر به شغل قبلیش که معلمی بود برنگردد🙁، از مسئولان ذی ربط درخواست می شود که حقوق ماهیانه اش را قطع کنند😐 #حاجی از طرف آموزش و پرورش، به عنوان مأمور در سپاه خدمت می کرد و چون دائم در جبهه ها بود، چنین نامه ای برایش آمده بود وقتی #حاجی نامه را تا آخر خواند، خندۀ معنی داری کرد😊 و با لحن خاصی گفت «اینها معلوم نیست به چی فکر می کنن نمی دونن که ما اصلاً میریم جبهه که حقوقمون قطع بشه👌🙂 📓 برگرفته از کتاب برای خدا مخلص بود
به روایت «ولی الله همت>>
#شهیدابراهیم_همت 🌸🌈🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :0⃣3⃣ #فصل_چهارم
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :1⃣3⃣
#فصل_چهارم
همان شب فکر کردم هیچ مردی در این روستا مثل صمد نیست. هیچ کس را سراغ نداشتم به زنش گفته باشد تکیه گاهم باش. من گوش می دادم و گاهی هم چیزی می گفتم. ساعت ها برایم حرف زد؛ از خیلی چیزها، از خاطرات گذشته، از فرارهای من و دلتنگی های خودش، از اینکه به چه امید و آرزویی برای دیدن من می آمده و همیشه با کم توجهی من روبه رو می شده، اما یک دفعه انگار چیزی یادش افتاده باشد، گفت: «مثل اینکه آمده بودی رختخواب ببری!»
راست می گفت. خندیدم و پتویی برداشتم و رفتم توی آن یکی اتاق، دیدم خدیجه بدون لحاف و تشک خوابش برده. زن برادرهای دیگرم هم توی حیاط بودند. کشیک می دادند مبادا برادرهایم سر برسند.
ساعت چهار صبح بود. صمد آمد توی حیاط و از زن برادرهایم تشکر کرد و گفت: «دست همه تان درد نکند. حالا خیالم راحت شد. با خیال آسوده می روم دنبال کارهای عقد و عروسی.»
وقتی خداحافظی کرد، تا جلوی در با او رفتم. این اولین باری بود بدرقه اش می کردم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :1⃣3⃣ #فصل_چهارم
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :2⃣3⃣
#فصل_پنجم
در روستا، پاییز که از راه می رسد، عروسی ها هم رونق می گیرند. مردم بعد از برداشت محصولاتشان آستین بالا می زنند و دنبال کار خیر جوان ها می روند.
دوازدهم آذرماه 1356 بود. صبح زود آماده شدیم برای جاری کردن خطبه عقد به دمق برویم. آن وقت دمق مرکز بخش بود. صمد و پدرش به خانه ما آمدند. چادر سرکردم و به همراه پدرم به راه افتادم. مادرم تا جلوی در بدرقه ام کرد. مرا بوسید و بیخ گوشم برایم دعا خواند. من ترک موتور پدرم نشستم و صمد هم ترک موتور پدرش. دمق یک محضرخانه بیشتر نداشت. صاحب محضرخانه پیرمرد خوش رویی بود. شناسنامه من و صمد را گرفت. کمی سربه سر صمد گذاشت و گفت: «برو خدا را شکر کن شناسنامه عروس خانم عکس دار نیست و من نمی توانم برای تو عقدش کنم. از این موقعیت خوب بهره ببر و خودت را توی هچل نینداز.»
ما به این شوخی خندیدیم؛ اما وقتی متوجه شدیم محضردار به هیچ عنوان با شناسنامه بدون عکس خطبه عقد را جاری نمی کند، اول ناراحت شدیم و بعد دست از پا درازتر سوار موتورها شدیم و برگشتیم قایش. همه تعجب کرده بودند چطور به این زودی برگشته ایم. برایشان توضیح دادیم. موتورها را گذاشتیم خانه. سوار مینی بوس شدیم و رفتیم همدان.
عصر بود که رسیدیم. پدر صمد گفت: «بهتر است اول برویم عکس بگیریم.»
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🗝🔑🗝🔑🗝🔑 #تمثیل هاے خدایے5⃣8⃣1⃣ مثل کلید!🔑 👧بچه که بودیم وقتی انگشتري به دست میکردیم و بیرون نمیآ
📖 #درمحضرقرآن
#تمثیل هاے خدایي6⃣8⃣1⃣
🧐🤨راه بلد یا چاه بلد؟🧐🤨
❇️چجوری ماهی🐟🐠 هوش🧠 انسان رو زیاد میکنه؟
این که خودش انقد اسکله یه کرم وصل به قلاب میبینه،
متوجه مشکوک بودن قضیه نمیشه😜😂😂
✅کسی که خودش تهِ چاهِ تنها راهی که بلده تَهِشْ چاهِ.
💠أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی
💚دنبال کسی بیفت که اگه افتادی تو بغل #خدا جات باشه،
🔥نه پنت هاوس #جهنم.
❤️آقامون مهدیُ میگما❤️
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
1_375030957.mp3
6.12M
#طاهر_قریشی
🎼 یا مولا دلُم تَنگ اومده...💔
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f