°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
1⃣1⃣به یاد #شهید_هادی ثنایی مقدم🌹🎋🌹 شادی روحش صلوات 🍃🌹🍃🌹 @hemmat_channel
1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
⭕ ️ عکسی معروف؛ عکسی که بر روی دیوار اتاق رهبری نقش بسته است.
مشق هایش را نوشت و رفت
در والفجر هشت شیمیایی شد
در کربلای چهار مجروح شد
در کربلای پنج جلوی چند تانک فریاد میزد:
"یا اباعبدالله! شاهد باش جلوی دشمنانت ایستادم"
درحالی که پانزده سال بیشتر نداشت
پر کشید...
🌷 #شهید هادی ثنایی مقدم
🍃🌹🍃🌹
@hemmat_channel
💢به جهنم روانه شوند، اما دست و پا و صورت آنها نسوزد!
#فوق_العاده_زیبا
امام صادق(ع):
در روز قیامت دستور داده میشود که افرادی را به جانب آتش ببرند و خداوند عز و جل به مالک (نگهبان جهنم) میفرماید:
به آتش بگو که پای آنها را نسوزاند که با آن به جانب مساجد میرفتند، و صورت آنها را نسوزاند که آنها خوب وضو میگرفتند، و دستهای آنان را نسوزاند که آن را برای دعا بلند میکردند، و زبان آنان را نسوزاند که بسیار قرآن تلاوت میکردند!
نگهبان جهنم بدانها گوید:
ای بدبختها! شما چه حالی داشتید [با این کارهای خوبی که میکردید، چرا جهنمی شدید]؟
میگویند: ما [این کارها را] برای #غیر_خدا انجام میدادیم! پس به ما گفته شد: بروید پاداشتان را از همان کسی که برایش کار میکردید بگیرید!
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص224
📢📢لطفا انتشار دهید
@hemmat_channel
سلام دوستان یزرگوار😊
روزتون شهدایی🌺
از امروز
🌸🌺🌸🌺🌸🌸🌺🌺🌸🌺🌸🌺
خاطراتی از شهید سردار خیبر
محمد ابراهیم همت
🌺🌸🌺🌸🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
در کانال گذاشته می شود☺️☺️
که در ۴۰قسمت می باشد روزی یه خاطره گذاشته می شود.🌹🌹
با ما همراه باشید واگر کانال رو می پسندید کانال رو در بین دوستان و آشنایانتون و دربین گروهاتون انتشار بدید👌👌
اجرتون با حاج همت🌺
التماس دعا😊😭
یازهرا(س)
@hemmat_channel
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
خاطرات سردار خیبر شهید محمد
ابراهیم همت
قسمت اول:محمد ابراهیم
بخش اول
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
پاییز سال ۱۳۳۳بود که با همسرم و جمعی از دوستان،قصد زیارت امام حسین(ع)را کردیم و راهی کربلا شدیم.
آن موقع ابراهیم را باردار بودم،خیلی ها مرا از این سفر منع می کردند،اما به خدا توکل کردم وبه شوق زیارت اباعبدلله (ع) راهی کربلا شدم.😊
با اتوبوس تا کرمانشاه آمدیم و از آنجا به مرز خسروی رفتیم. راه بسیار سخت و طاقت فرسایی بود،با جاده های خاکی و ماشین های قراضه.😔
صبح روز بعد،مأموران مرزی عراق اجازه دادند که حرکت کنیم.هوا بسیار گرم بود و راه هم پر از دست انداز. از طرفی گرد و غباری که داخل ماشین میپیچید،کم کم حال مرا دگرگون کرد.تمام روز در راه بودیم و بالاخره پیش از غروب به کربلا رسیدیم.😊
چشم هایم سیاهی می رفت و حالم به کلی بد شده بود. با زحمت مرا پیش یک دکتر بردند . دکتر پس از معاینه گفت:"بچه از بین رفته و تلف شده"😭
مقداری هم قرص و کپسول نوشت و گفت:"اگه با این ها بچه سقط نشد،حتما بیاریدش تا عملش کنم."😔
حرف های دکتر مثل پتکی توی سرم کوبیده شد.خیلی ناراحت و دل شکسته شده بودم.علی اکبر خانه ای نزدیک حرم اجاره کرده بود و من پانزده روز تمام کنج خانه ،توی رختخواب افتاده بودم.لب به هیچ قرص و کپسولی هم نمیزدم..😔😭
ادامه دارد......
با ما همراه باشید😊
@hemmat_channel