✨بسم رب الشهدا ✨
💚لیست اسامی بسیج خیریه شهید ابراهیم هادی
💟 #شهید_همت🌷10ت
💟 #شهید_حججی🌷150ت
💟 #شهیدبیضایی🌷30ت
💟 #شهید_بابایی🌷10ت
💟 #شهید_خرازی 🌷100ت
💟 #شهید_بابایی1🌷5ت
💟 #شهید_همت_هادی🌷10ت
💟 #شهیدخلبان_چاغروند🌷20ت
💟 #شهید_محمدابراهیم_همت🌷20ت
💟 #شهیدابراهیم_هادی🌷5000ت
💟 #شهید_رحمانیان🌷10ت
💟 #شهید_ذوالفقاری🌷10ت
💟 #شهید_تهرانی_مقدم🌷20ت
💟 #شهید_ابراهیم_هادی1🌷20ت
💟 #شهید_ابراهیم_هادی2🌷10ت
💟 #شهید_محمدابراهیم_یزدانفر🌷5ت
💟 #شهید_محمدرضا_صباحی🌷30ت
💟 #شهیدطلبه_عباس_بابایی🌷10ت
💟 #شهید_ابراهیم_هادی3🌷5ت
💟 #شهدای_غواص🌷5ت
💟 #شهيد_احمدعلى_نيرى🌷20ت
💟 #شهید_هادی_همت🌷15ت
💟 #شهیدضرغام🌷3ت
💟 #شهیدپناهی🌷3ت
💟 #شهیدحجابی🌷3ت
💟 #شهیدنوری🌷3ت
💟 #شهیدابراهیم_هادی4🌷2ت
✨ #اسامی_بسیجان_ثابت_طرح ✨
💠 #واریز_ثابت_ماهانه
📚اطلاعات بیشتر پست های بالا را مطالعه کنید برای شرکت و ثبت نام در بسیج خیریه شهید هادی 👇🏻👇🏻
@shahidhadi
سلام بر ابراهیم
✨بسم رب الشهدا ✨ 💚لیست اسامی بسیج خیریه شهید ابراهیم هادی 💟 #شهید_همت🌷10ت 💟 #شهید_حججی🌷150ت 💟 #شه
دوستان برای ثبت نام بسیج خیرین شهید هادی به ایدی مربوطه اقدام کنید شده ماهانه مبلغی دو سه تومن ولی ثابت
@shahidhadi
﴾﷽﴿
📚 #داستان_واقعی
#راز_کانال_کمیل
✫⇠ در کانال کمیل چه گذشت؟😭
9⃣ #قسمت_نهم
🔻آغاز عملیات
✨از میدان مین عبور کردیم. کل مسیر پر از تپه های رملی کوچک و بزرگ بود. اما دو تپه رملی، از بقیه بزرگتر بودند که در شناسایی ها به تپه های دوقلو معروف شده بودند. شروع کار ما ار آنجا بود. درست بعد از این تپه ها بود که اولین کانال، برای جلوگیری از پیش روی ما قرار گرفت. حدود پانصد متر مانده بود به تپه های دوقلو، درست در ساعت نه و سی دقیقه ی شب یکشنبه هفدهم بهمن ماه 1361 از پشت بیسیم رمز عملیات اعلام شد. شیپور جنگ به صدا درآمد، همان شیپوری که شهید چمران، آن را معیار شناختن مرد از نامرد می دانست.
✨کار حسینی در پیش بود. فرزندان خمینی بعد از پیروزی در جهاد اکبر، آماده ی جان بازی در جهاد اصغر، در میدان کارزار بودند. و چه سهل است آن جهادی که از بزرگ به کوچک می رسد. آنجا به خوبی می دیدیم که راه صدساله تکامل، برای فرزندان امام مهربان امت، یک شبه طی می شد. سوز سرمای بهمن ماه توی صورت ما می خورد، اما هیجان و اضطراب عملیات، زمانی برای فکر کردن درباره ی سرما باقی نمی گذاشت. بچه ها به زیر تپه های دوقلو رسیدند. بعثی های مستقر در تپه های از قبل منتظر گردان کمیل بودند! آنها بکباره منوّر زدند و فضا همانند روز روشن شد.
✨معرکه ای برپا شد. دوشکاهای دشمن حسابی از بچه ها تلفات گرفت. اگه شجاعت آر پی جی زنها نبود، بچه های گردان کمیل همان جا قتل عام می شدند. در میان تعدادی از آنها هم شهید شدند. عده ای نیز سنگرهای دشمن را به تصرف درآوردند. بقیه نیروها هم با درایت فرمانده گردان، برادر محمود ثابت نیا، توانستند بدون درگیری تپه دوقلو را دور بزنند و مسیر را ادامه دهند. این هنرمندی فرمانده شجاع و کاردانی مثل ثابت نیا بود که همه نیروها درگیر نشوند. هدف او رسیدن به کانال ها بود. به همین خاطر فقط یک دسته نیرو در کنار تپه های دوقلو نگه داشت و بقیه را همراه خود برد.
👈 #ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
💟 @hemmat_hadi
سلامتی وفرج مولا صلواٺ🌹:
✫⇠#راز_کانال_کمیل
✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭
0⃣1⃣ #قسمت_دهم
🔻موانع
✨تپه های دوقلو را دور زدیم، رسیدیم به سیم خاردارهای حلقوی، جنس آنها سخت بود با سیم چین تخریب چی بریده نمی شد. عبور از آنها سخت و نفس گیر بود. با زحمت تعدادی از آنها را بریدیم و روی دو ردیف آخر آنها برانکارد قرار دادیم. نیروها به سختی از آنها عبور کردند. بعد از سیم خاردارهای حلقوی، حدود ده متر سیم خاردار فرشی کشیده شده بود. همه برای این بود که وقت گرفته شود و هوا روشن شود. تعدادی از بچه ها کوله پشتی و اورکت خود را روی آن پهن کردند، و نیروها با سختی و جراحت پاهایشان از آنها عبور کردند.
✨پس از سیم خاردارهای فرشی، به یک زمین صاف رسیدیم که خالی از موانع بودند، که به زمین کشتار معروف بود. وقتی وارد این منطقه شدیم فرصت کوتاهی برای استراحت فراهم شد. جلوی ما یک میدان مین بود. تخریب چی ها برای باز کردن یک معبر در میدان مین اقدام کردند. ساکت و آرام نشسته بودیم که یک باره دشمن محل تجمع افرادی را که منتظر باز شدن معبر بودن زیر آتش قرار داد. برخی رزمندگان ناگریز برای نجات از معرکه به هر سو می دویدند. در تاریکی شب بعضی ناخواسته وارد میدان مین شده و طعمه مین های بی رحم دشمن شدند. ما سریع از جا بلند شدیم و از منطقه کشتار گاه بیرون رفتیم.
✨میدان مین با عمق سیصد متر جلو ما قرار داشت که بچه ها معبر باز کردند. بعد به جاده ای به نام ذوزنقه رسیدیم. بعثی ها با استفاده از خاک، شیب جاده ی مرزی را از بین برده بودند تا نیروهای ایرانی موفق به پناه گرفتن پشت آن نشوند! بچه های گردان نجف هم که آنجا بودند راه را گم کرده بودند. تعدادشون با بچه های گردان کمیل همراه شدند و بقیه همان جا ماندند. درست بعد از این جاده به کانال اول رسیدیم. همه ی نیروها از برزگی این کانال تعجب کردند. چگونه باید از این کانال عبور کنیم!؟
#ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
💟 @hemmat_hadi
هدایت شده از طرح شهید ابراهیم هادی
✨بسم رب الشهدا ✨
💚لیست اسامی بسیج خیریه شهید ابراهیم هادی
✅ #شهید_همت🌷10ت
💟 #شهید_حججی🌷150ت
✅ #شهیدبیضایی🌷30ت
💟 #شهید_بابایی🌷10ت
💟 #شهید_خرازی 🌷100ت
💟 #شهید_بابایی1🌷5ت
✅ #شهید_همت_هادی🌷10ت
💟 #شهیدخلبان_چاغروند🌷20ت
💟 #شهید_محمدابراهیم_همت🌷20ت
✅ #شهیدابراهیم_هادی🌷5000ت
💟 #شهید_رحمانیان🌷10ت
💟 #شهید_ذوالفقاری🌷10ت
💟 #شهید_تهرانی_مقدم🌷20ت
💟 #شهید_ابراهیم_هادی1🌷20ت
✅ #شهید_ابراهیم_هادی2🌷10ت
💟 #شهید_محمدابراهیم_یزدانفر🌷5ت
💟 #شهید_محمدرضا_صباحی🌷30ت
✅ #شهیدطلبه_عباس_بابایی🌷10ت
💟 #شهید_ابراهیم_هادی3🌷5ت
✅ #شهدای_غواص🌷5ت
💟 #شهيد_احمدعلى_نيرى🌷20ت
✅ #شهید_هادی_همت🌷15ت
✅ #شهیدضرغام🌷3ت
✅ #شهیدپناهی🌷3ت
✅ #شهیدحجابی🌷3ت
✅ #شهیدنوری🌷3ت
✅ #شهیدابراهیم_هادی4🌷2ت
💟 #جاویدالاثر_حاج_متوسلیان🌷 5ت
💟 #مرحومه_حاجیه_خانم_مصطفوے🌷10
✅ #شهدای_غواص1🌷5ت
✅ #شهید_ابراهیم_هادی4🌷10تومن
💟 #شهیدضرغام2🌷5ت
💟 #شهید_ابراهیم_هادی5🌷10ت
💟 #شهید_ابراهیم_هادی6🌷2ت
✨ #اسامی_بسیجیان_ثابت_طرح ✨
💠 #واریز_ثابت_ماهانه
📚اطلاعات بیشتر پست های بالا را مطالعه کنید برای شرکت و ثبت نام در بسیج خیریه شهید هادی 👇🏻👇🏻
@shahidhadi
دوستان برای ثبت نام بسیج خیرین شهید هادی به ایدی مربوطه اقدام کنید شده ماهانه مبلغی دو سه تومن ولی ثابت
@shahidhadi
#خاطرات_شهدا 🌷
✨۲ سال بود که وارد #سپاه شده بود. مدتی به عنوان تیرانداز نمونه انتخاب شده بود. وقتی اعتراض مرا از خطرناک بودن کارش می شنید می گفت #مادرجان غصه مرا نخور، من به عشق کسی می روم که اگر تیر بخورم می دانم #خودش برای بردن من خواهد آمد.
✨به من می گفت مادر اگر روزی نبودم ۱۳ روز #روزه_قضا برای من بگیر. خمس مالش را پرداخت کرده بود. قبل از اعزام به #سوریه خیلی روی خودش کار کرد و برای عروج و آسمانی شدن کاملا آماده شده بود.
✨عباس سخنی از سوریه با من نزد و تنها گفت برای یک #ماموریت ۴۵ روزه خواهد رفت. من طاقت دوری از او را نداشتم برای همین زمانی که ساکش را می بست بیرون رفتم تا خداحافظی کردن و #رفتنش را نبینم.
✨آن شب چند بار تماس گرفت وقتی متوجه حال #خراب من شد از مسئولان مربوطه اجازه گرفت و به منزل آمد او به من گفت #مادر هر زمان که جنگی رخ دهد و من در آن حاضر شوم #شهید خواهم شد چون آن را از امام حسین(ع) خواسته ام.
✨پس بعد از شهادت من گریه نکن و هر زمان که به یاد من افتادی و دلتنگ شدی به یاد #علی_اکبر امام حسین(ع) گریه کن. می گفت کسانی که برای دفاع از حریم اهل بیت به سوریه می روند در حقیقت می روند تا #دشمن به کشور ما نیاید چرا که هدف اصلی دشمنان #ایران است از این رو ما با حضور در سوریه دشمن را در پشت مرزهای سوریه نگه داشته ایم تا #امنیت در کشور ما همچنان ادامه یاید.
#شهید_عباس_آسمیه
💟 @hemmat_hadi
سلامتی وفرج مولا صلواٺ🌹:
✫⇠#راز_کانال_کمیل
✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭
0⃣1⃣ #قسمت_دهم
🔻موانع
✨تپه های دوقلو را دور زدیم، رسیدیم به سیم خاردارهای حلقوی، جنس آنها سخت بود با سیم چین تخریب چی بریده نمی شد. عبور از آنها سخت و نفس گیر بود. با زحمت تعدادی از آنها را بریدیم و روی دو ردیف آخر آنها برانکارد قرار دادیم. نیروها به سختی از آنها عبور کردند. بعد از سیم خاردارهای حلقوی، حدود ده متر سیم خاردار فرشی کشیده شده بود. همه برای این بود که وقت گرفته شود و هوا روشن شود. تعدادی از بچه ها کوله پشتی و اورکت خود را روی آن پهن کردند، و نیروها با سختی و جراحت پاهایشان از آنها عبور کردند.
✨پس از سیم خاردارهای فرشی، به یک زمین صاف رسیدیم که خالی از موانع بودند، که به زمین کشتار معروف بود. وقتی وارد این منطقه شدیم فرصت کوتاهی برای استراحت فراهم شد. جلوی ما یک میدان مین بود. تخریب چی ها برای باز کردن یک معبر در میدان مین اقدام کردند. ساکت و آرام نشسته بودیم که یک باره دشمن محل تجمع افرادی را که منتظر باز شدن معبر بودن زیر آتش قرار داد. برخی رزمندگان ناگریز برای نجات از معرکه به هر سو می دویدند. در تاریکی شب بعضی ناخواسته وارد میدان مین شده و طعمه مین های بی رحم دشمن شدند. ما سریع از جا بلند شدیم و از منطقه کشتار گاه بیرون رفتیم.
✨میدان مین با عمق سیصد متر جلو ما قرار داشت که بچه ها معبر باز کردند. بعد به جاده ای به نام ذوزنقه رسیدیم. بعثی ها با استفاده از خاک، شیب جاده ی مرزی را از بین برده بودند تا نیروهای ایرانی موفق به پناه گرفتن پشت آن نشوند! بچه های گردان نجف هم که آنجا بودند راه را گم کرده بودند. تعدادشون با بچه های گردان کمیل همراه شدند و بقیه همان جا ماندند. درست بعد از این جاده به کانال اول رسیدیم. همه ی نیروها از برزگی این کانال تعجب کردند. چگونه باید از این کانال عبور کنیم!؟
#ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
💟 @hemmat_hadi
﴾﷽﴿
📚 #داستان_واقعی
#راز_کانال_کمیل
✫⇠ در کانال کمیل چه گذشت؟😭
1⃣1⃣ #قسمت_یازدهم
🔻کانال اول
✨اولین کانال مرزی فکه حدود صد کیلومتر از شرهانی تا چزابه و دارای پنج تا شش متر عرض و سه تا چهار متر عمق بود. این کانال با سه ردیف سیم خاردارهای حلقوی، نبشی های نوک تیز و مین های والمری مسلح بود. کسی جرات ورود به این کانال را نداشت. در اطراف کانایل تعدادی بشکه آتش زا یا همان فوگاز درون زمین جاسازی شده بود. انفجار این بشکه ها تا شعاع بیست متری زبانه می کشید و نفرات را کاملا می سوزاند. خاک کف کانال هم از جنس رس بود که بخاطر بارندگی در زمستان تبدیل به گل و لجن شده بود. عبور از کانال بدون پل بسیار سخت و دشوار بود. همینطور به کانال و موانعش نگاه می کردم و می گفتم خدای من چه باید کرد؟
✨بچه ها به سختی پل را روی کانال قرار دادند. بچه ها شروع به عبور از روی پل کردند. هنوز چند نفر رد نشده بودند که بخاطر خیس خوردگی لبه جلویی کانال، پل حدود یک متر به داخل کانال سقوط کرد و چند نفر به داخل کانال افتادند و لای سیم خاردارها گیر کردند. عجب اوضاعی بود. سرما، گلوله ها و خمپاره هایی که به سوی ما می آمد، کم شدن تعداد نفرات و ... واقعا کار سخت شده بود.
✨سقوط پل کار را سخت کرد، مانده بودیم چه کنیم. ابراهیم هادی دید ممکن است بچه ها قتل عام شوند، به همین خاطر رفت سمت لبه جلویی پل ایستاد و به بچه ها گفت بیایید. وقتی آنها به انتهای پل می رسیدند، ابراهیم با گرفتن فانسقه نیروها، به سرعت آنها را به سمت بالا هل می داد و از روی پل که سقوط کرده بود عبور می داد. یکی از جاهایی که بدن ورزیده ابراهیم کارساز شد همین جا بود.
👈 #ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
💟 @hemmat_hadi
✫⇠#راز_کانال_کمیل
✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭
2⃣1⃣ #قسمت_دوازدهم
🔻تعویض لباس
✨بچه ها که به کمک ابراهیم هادی از کانال رد می شدند، منتظر می ماندند تا بقیه بچه ها برسند. همین چند دقیقه بهترین فرصت برای استراحت نیروها بود. البته بخاطر گلوله هایی که از سمت دشمن شلیک می شد، بچه ها فقط می توانستند به حالت درازکش به زمین بچسبند. برادر شکریز از این فرصت استفاده کرد و خواست لباسش را با لباس نویی که مدتی پیش گرفته بود، عوض کند!
✨مسئول دسته با این کار او به شدت مخالفت کرد، اما او مدام خواهش می کرد. بالاخره فرمانده دسته اجازه داد. اما مسئول دسته فرصتی پیدا نکرد تا قضیه تعویض لباس را بپرسد. برادر شکرریز خیلی سریع پیراهنش را عوض کرد و هنوز فرصت باقی بود و شلوارش را هم عوض کرد. احمد بویانی آهسته به علی گفت باید دلیل تعویض لباس را به مسئول دسته می گفتی. اما برادر شکرریز گفت نمی خواهم ریا شود.
✨بعدها برادر بویانی راز تعویض لباس را برملا کرد. او گفت: بیست روز قبل از عملیات که در خط پدافندی فکه مستقر بودیم، آبی برای استحمام نبود و بدن بسیاری از رزمندگان بوی عرق می گرفت. برادر شکرریز هم لباس نوی خود را از قبل مختصر گلابی زده بود و آرزو داشت در لحظه شهادت، آن لحظه ای که لایق زیارت ارباب بی کفن خود می شود، بدنش بوی عرق ندهد. او همیشه می گفت: دوست دارم در لحظات آخر زندگی ام و در آن زمان که مولایم سرم را به دامن میگیرد، از بوی بد عرق بدنم شرمنده و خجالت زده نباشم!! علی شکرریز لباس هایش را عوض کرد و لباس نو و معطر پوشید. او در همین عملیات شهید شد و به آرزویش رسید، آرزویی که مدتها انتظارش کشیده بود.
#ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
💟 @hemmat_hadi