🍂 #عباس خبر دار میشه وضعیت بچه ها خوب نیست. با یه نفر با ماشین? میرن جلو یه جایی #کنار_دیوار پارک میکنه تا بیان پایین، با موشک ضد تانک ماشین رو میزنن تا پیاده بشن #بین_درو_دیوار میسوزه
🍂حاجی گریه کرد و شونه هاش میلرزید. حاجی گفت: من #جنازشو دیدم.
✘نه #پهلو مانده بود
✘نه صورت
✘نه چشم
🍂حقش بود مثل #حضرت_زهرا(س) شهید بشه {تو آتیش،بین در و دیوار با پهلو وصورت زخمی} حاجی براش اسم گذاشت
عباس #جوان_مومن_انقلابی
#شهید_عباس_داشنگر
#شهید_مدافع_حرم
❤️ @hemmat_hadi
🔰شهید مظلوم و #دست_بسته
🔸عکس شهید در اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۳ توسط «احسان رجبی» به ثبت رسیده است. محل عکس برداری ارتفاع ۱۱۲، واقع در شمال منطقه عملیاتی فکه است!
🔹پیکر این #شهید که پس از ۱۲ سال، چهره نمایانده است، ویژگی بسیار بارز و تکان دهنده ای دارد. دست ها و پاهای جسد، با سیم تلفن
"بسته" شده و در غربت و #مظلومیت بی مانندی، به احتمال قوی، #زنده_به_گور گردیده است. سیم تلفن پیچیده به دور پاها، به خوبی مشخص است
🔸این رفتاری است که بعضی ها با بسیاری از رزمنده های مظلوم گرفتار شده، در حلقه ی محاصره ی فکه کردند....
شهــــدا...
#شرمنده_ایم
❤️ @hemmat_hadi
🌾زمانی که در #دمشق بودیم نیروهای فاتحین به شوخی به امیر می گفتند:
محاسنت را کوتاه کن اگر دست داعش اسیر شوی #محاسنت را می گیرند سرت را می برند⚡️
#شهید_سیاوشی می گفت:
🍃این اشک ها و گریه هایی که برای #امام_حسین(ع) کرده ام، به محاسنم ریخته شده است.
🍂من #محاسنم را نمی زنم و خود ارباب نمی گذارد، این #سر من دست داعشی ها بیوفتد.
#شهید_امیر_سیاوشی
#شهید_مدافع_حرم
❤️ @hemmat_hadi
ابراهیم در هر سه وعده روی بلندی می ایستاد و #اذان می گفت، همیشه با پخش نوای ملکوتی اذان ابراهیم گلوله باران دشمن #شدت می گرفت نمی دانم از چه چیزی #وحشت داشتند
یادم هست یک روز، در کنار اصغر وصالی و #ابراهیم و چند نفر از نیروها نشسته بودیم شخصی به ابراهیم اعتراض کرد که چرا در هر موقعیتی، حتی زمانی که در #محاصره هستیم اذان می گویی؟! آن هم با صدای بلند و در مقابل دشمن!
این سۇال در ذهن بسیاری از افراد بود اما شاید #جرئت نمی کردند بیان کنند همه منتظر جواب شدند، #ابراهیم کمی فکر کرد و چند جمله بیشتر نگفت تمام افراد جواب خودشان را گرفتند ابراهیم گفت: مگه توی #کربلا امام حسین (ع) محاصره نشده بود چرا اذان گفت و درست در جلوی دشمن نماز خواند؟ بعد مکثی کرد و گفت: "ما برای همین #اذان_ونماز با دشمن میجنگیم."
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
❤️ @hemmat_hadi
🔰پزشکی که از فرودگاه سوریه همراه حامد بود و در حین پرواز از او #مراقبت میکرد، خیلی منقلب شده بود. سوال کردم: #دکتر حال برادرم چطوره گفت: عینه خودشه ..!
🔰گفتم: چی عینه خودشه؟! چندین مرتبه دیگر با حالی #مبهوت، همین کلمات راتکرار کردوگفت: #حامد مثلهِ حضرت عباسه وقتی اولین بار دیدمش انگار #حضرت_اباالفضل رودیدم. دستان قطــع شده و پیکر #بیچشم وبدن پر از ترکش حامد حال همه را منقلب میکرد.
🔰حامد ۴۲ روز در #کما بود و نهایتاً در چهارم تیر سال ۹۴ در شبهای ماه مبارک رمضان، به #شهادت رسید آن زمان بحث مدافعان حرم هنوز درمیان مردم جا نیفتاده بود موضوع #امنیتی بود و تشییع پیکرها هم خیلی با شکوه برگزار نمیشد. تشییع پیکر حامد به عنوان #مدافع_حرم برای اولین بار در تبریز علنی شد.
🔰وقتی #خبر_شهادت به دوستانش رسید، پایگاه بسیج و هیئت های مذهبی تا اذان صبح به صورت کاملاً خودجوش و بدون اجازه از ارگانها، بنرهایش را در سرتاسر شهر نصب کردند در واقع مسئولین در عمل انجام شده قرار گرفته بودند. تشییع #باشکوهی هم برگزار شد.
راوی: برادرشهید
#شهید_حامد_جوانی 🌷
❤️ @hemmat_hadi
🔰کمک کار حرفهای
🔸حامد در کمک کردن به دیگران بسیار حرفهای بود از کمک به دوستان و آشنایان بگیر تا کمک های #مخفیانه به خانوادههای نیازمند ای که بعد از #شهادتش🌷 معلوم شد
🔹یکی از دوستان تازه می خواست عروسی بگیرد و خانه ای در یکی از روستاهای اطراف #کرایه کرده بود حامد در آن زمان تمام دوستان و نزدیکان را جمع کرد تا با رنگ آمیزی و تعمیر خانه شرایطی را به وجود بیاورد که #تازه_عروسِ رفیقش در خانهای که می خواهد برای اولین بار پا بگذارد زیبا و پر رنگ و لعاب✨ باشد و به اصطلاح توی ذوقش نخورد بماند
🔸که آخر کار هنگام #تعمیر سقف آنقدر سقف پوسیده بود که پایش تا بالای زانو روی سقف رفته و مجبور شد #خانه_خودش را برای تازه عروس و داماد خالی کند و تا تعمیر سقف برود خانه #مادرش.
🔹در کمک مالی به دیگران هم که بسیار مخفیانه و #مخلصانه کار میکرد حامد فامیلی داشت کارگر بنده خدا چند وقتی بود که سفارش #کار نداشت و وضع مالی اش خراب شده بوده حامد در آن ایام به هر #بهانه ای به خانه آنها سرکشی میکرد و بارها وقتی آن بنده خدا از اتاق بیرون میرفت مخفیانه در جیب کت او پول می گذاشت وقتی حامد #شهید_شد آن بنده خدا در بین گریه ها و ناله هایش داستان را برای من تعریف کرد.
#شهید_حامد_کوچک_زاده
❤️ @hemmat_hadi
🔻مادر شهید
🔰همه میدانستند #من_ومجید رابطهمان به چه شکل است. رابطه ما مادر فرزندی نبود. مجید مرا مریم خانم و #پدرش را آقا افضل صدا میکرد. ما هم همیشه به او #داداش_مجید میگفتیم.
🔰آنقدر به هم نزدیک بودیم که وقتی رفت همه برای آنکه آرام و قرار داشته باشیم در خانهمان #جمع میشدند. وقتی خبر #شهادتش پخش شد اطرافیان نمیگذاشتند من بفهمم لحظهای مرا تنها نمیگذاشتند.
🔰با اجبار مرا به خانه برادرم بردند که کسی برای گفتن #خبرشهادت به خانه آمد، من متوجه نشوم. حتی یک روز عموها و برادرهایم تا ۴ صبح تمام پلاکاردهای دورتا دور #یافتآباد را جمع کرده بودند که من متوجه شهادت پسرم نشوم
🔰این کار تا ۷ روز ادامه پیدا کرد و من چیزی نفهمیدم ولی چون تماس نمیگرفت بیقرار بودم. یکی از دخترهایم درگوشی همسرش #خبر_شهادت را دیده بود و حسابی حالش خرابشده بود
🔰او هم از ترس اینکه من بفهمم خانه ما نمیآمد آخر از تناقضات حرف هایشان و #شهید شدن دوستان نزدیک مجید، فهمیدم #مجیدمن هم شهید شده است.
#شهید_مجید_قربانخانی
#شهید_مدافع_حرم
❤️ @hemmat_hadi
🔸نمیدانم بگویم خوشبختانه یا متأسفانه #آخرین_دیدار ما با داریوش در زمان #شهادتش بود من و آرمیتا همراه داریوش از محل کار به خانه باز میگشتیم که کنار درب منزلمان دو نفر تروریست منتظرمان بودند و به محض رسیدنمان به جلوی #درب_منزل یکی از آن دو نفر به سمت ماشین ما آمد و #داریوش را به گلوله بست و با شش گلوله داریوش را به شهادت رساند
🔹آخرین دیدار من و #داریوش با دردناک ترین خاطره در ذهن من و دخترم نقش بسته شده است همسرم بی گناه و ناجوانمردانه در مقابل دیدگان من و #دخترم به رگبار گلوله بسته شد و حتی فرصت #خداحافظی هم پیدا نکردیم
🔸آرمیتا همیشه میگه که آرزویم این است که #شغل_پدرم را ادامه بدم و مثل بابا #شهید بشم. من به او میگویم که مامان جان پس من چی من #تنها بمونم؟ و او جواب میدهد: «مگه شما نمیگی #شهدا_زندهاند و ما نمیتونیم اونا رو ببینیم ولی اونا ما رو میبینند؟ هر وقتی که منم #شهید_بشم همیشه میام بهت سر میزنم و تنهایت نمیگذارم!».
#شهید_داریوش_رضایی_نژاد
#شهید_هسته_ای
❤️ @hemmat_hadi
| چند تا #سرباز از قرارگاه ارتش مهمات آورده بودن
دو ساعت گذشت و هنوز یک سوم تریلی هم خالی نشده بود #عرق از سر و صورتشون می ریخت
یه بسیجی لاغر و کم سن و سال اومد طرفشون خسته نباشیدی گفت و مشغول کار شد.
🔆 ظهر که کار تموم شد
سربازها پی فرمانده می گشتند تا رسید رو امضاکنه...
همون بنده ی خدا، عرق دستش رو با شلوارش پاک کرد، رسید رو گرفت و امضا کرد و بعد هم رفت
#شهید_مهدی_زین_الدین
❤️ @hemmat_hadi
💠همسرشهید
🌺🍃همسرم در زندگی خیلی #قناعت پیشه میکرد. همیشه مواظب این بود که ولخرجی و اسراف نکنیم.
زندگی !عالی هم داشتیم.حسرت هیچ چیزی را ندارم و جز درد دلتنگی،چیز دیگری نیست...
آنقدر روی مسئله ی #اسراف حساس بود که همیشه میگفت حیاط خانه را باید جارو زد. نباید با آب شست. آب #مهریهی مادرمان، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)است.
#شهید_محمدجواد_قرباني🌷
❤️ @hemmat_hadi
وضعیت مالی خوبی نداشت، به رزق کفاف اعتقاد داشت.
می گفت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند بهترین رزق رزق کفاف است، سوال کردند
یا رسول الله #رزق_کفاف چیست؟
فرمودند: اینکه امروز داشته باشی و از فردا اطلاع نداشته باشی
#شهید_علی_تمام_زاده به این حدیث باور داشت.
وقتی حقوق چند ماهه اش را واریز کردند، همه اش را به خانواده شهدای مدافع حرم #افغانستانی هدیه کرد.
میگفت آنها کسی را ندارند.
❤️ @hemmat_hadi