🍃❤️بسم رب الشهدا❤️🍃
اے شهید
ڪاش بفهمیم معناے ڪلام تــو را
ڪه:
" اگر ڪار براے خداست
پس گفتن براے چه؟! "
واے به حالمان است
ڪه غرقیم در این گفتن ها و عمل نڪردن ها.😔💔
🕊🍃♥ ╣ @hemat3131 ╠ ♥🍃🕊
🍃❤️بسم رب الشهدا❤️🍃
✍این دقت ها شهادت💔🕊
را رقم می زند👌☺️
اگه شهادت💔می خوایم باید جا پاے شهدا بزاریم☺️☝️
#متن-خاطره:
هنوز آفتاب ڪامل غروب نڪرده بود🌞.عطاءالله مثل همیشه پدرش رو مجبور به بستن مغازه ڪرد😊. مے گفت: ڪارڪردن وقت نماز برڪت نداره، بریم مسجد، بعد ڪه برگشتیم خودم همه ے ڪارهارو مے ڪنم☺️، اینطورے پولے ڪه در میارین دیگه شبهه اے نداره و آدم رو به یه جایے مے رسونه...☺️👌❤️
خاطره اے از زندگے #شهید_عطاءالله_اڪبرے❤️
#نماز_اول_وقت
#مسجد
#امر_به_معروف
#شهید_اڪبرے
#نوجوان_شهید
🕊🍃♥ ╣ @hemat3131 ╠ ♥🍃🕊
🍃❤️بسم رب الشهدا❤️🍃
#خاطرات_شهید ❤️✨
« می خواهم مثل #حر باشم »
#همسر شهید محمد جعفر سعیدی نقل می کند که در یکی از روزها با شهید نشسته بودیم که یک خاطره بسیار زیبا برایم نقل کرد و گویا می خواست که مرا نیز آماده کند که در شهادتم صبر و حوصله داشته باشم . او گفت در یکی از جبههها جوانی خوش سیما بنام شهید حر خسروی که از بندر گناوه اعزام شده بود را دیدم به او گفتم : که آقای خسروی شما خوب است سری به گناوه بزنید و با پدر و مادر خود ملاقاتی داشته باشید و بعدا بیایید جبهه که ایشان در جواب می گوید من دلم نمی خواهد به پشت جبهه بروم .می خواهم مثل شهید کربلا حر باشم و تا می توانم لشکر امام حسین (ع) را یاری نمایم و این خاطره ای بود که شهید محمد جعفر سعیدی از شهید حر خسروی برایم گفت.
روای :همسر شهید
#شهید_محمدجعفر_سعیدی🌷
🕊🍃♥ ╣ @hemat3131 ╠ ♥🍃🕊