بر مهدے دین مُنجے دنیا صلوات
برچهره ے آن ماه دل آرا صلوات
در دامن نرجس گل زهرا بشکُفت
براین گلُ برنرگس؛و زهرا صلوات
💓اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💓
@Shamim_best_gift
هدایت شده از 🌻حس زیبای زندگی🌻
🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله
💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین
🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ
💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی
🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ
💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ
🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی
🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری
💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان
💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕
#اول_صبح_سلامم_به_شما_میچسبد
#روزم_به_نام_شما_اختران_الهی
#کانال_شمیم_رضوان
@Shamim_best_gift
1_1677737.mp3
4.21M
💐 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم
💐 #با_صدای_استاد_معتزآقایی
💐 #سه_شنبه_۳۱_اردیبهشت_ماه_۹۸
💐 #امروز_جز_۱۵
💐 #کانال_شمیم_رضوان
╔═ ⚘════⚘ ═╗
@Shamim_best_gift
╚═ ⚘════⚘ ═╝
🌸سحر پانزدهم....
و..... وعده دیدار رسید....
ســـلام مادر!
برای عرض تبــــریک آمده ام!
قدم نو رسیــــده ات، مبــــارک.
همه این سحرها، دلم را، به امید سرزدن به خانه تو، لنگ لنگان، تا پانزدهمین سحر، کشانده ام.
چقدر دلم، تنگ آغوشت، بود....
و اولین دردانه تو... اولین بهانه من، برای کوفتن درب خانه ات....
هلال رمضان، به قرص ماه، بدل گشته...تا زمین آماده رونمايي فرزند تو شود.
ماه زاده را، جز قرص قمر، چه کسی رونمايي تواند کرد؟
صدای نوزدات، خواب را از چشمان مان ربوده است.
نوازش های تو بر قنداقه مجتبی، قند در دلمان، می کند!
کمی آهسته تر، نوزادت را بنواز... مادر
دلمان شیشه ترک خورده ایست، که در حسرت آغوش تو، سالهاست، بر چادر مشکی ات، بوسه می زند.
آغوشت، مأمن بی همتای دربدری های من است،
کاش، لحظه تولدم به آسمان، مرا نیز، چون دردانه ات، در آغوش بکشی،
و هزاار بار، عاشقانه بنوازی ام؛ مادر
پشت قنوت امشبم، گرم است به آغوش تو...
من به دنبال لمس حرارت بوسه هايت، سجاده گرد سحر پانزدهم، شده ام.
آنقدر به تکرار نامت، مست ، میکنم... تا تمام آرامش نَفْس تو را ، به یک جرعه سر بکشم.
مادر....
چــون دردانه ات، مرا نیز...بوسه باران می کنی؟
🌸🌱🌸🌱💐🌱🌸🌱🌸
@Shamim_best_gift
اَمّن یجیبُ المُضطّر
اِذا دعاهُ و یَکشِفُ السوء
درلحظات سحر براے تمام گرفتاران ومریض داران وحاجت داران ڪہ محتاج دعاے من وتوهستند
دعاڪنیم
خدا دراین لحظات بہ گوش است
التماس دعـا...
@Shamim_best_gift
روز پانزدهم ماه است"الهی العفو"
عبد توغرق گناه است"الهی العفو"
تو برانی ونبخشی،گدایت هستم
آخرین راه من آه است"الهی العفو"
@Shamim_best_gift
سحر پانزدهم
در مناجات سحر عشقِ تو را میخواهم
یا ڪریم ابن ڪریم ،از تو دوا میخواهم
ای ڪه حاجت داده ای بد دهن شامےرا
از شما یڪ سفر ڪربُ بلا میخواهم
@Shamim_best_gift
هدایت شده از 🌻حس زیبای زندگی🌻
4_5857412493466402957.mp3
1.43M
دعای روحبخش يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ يَا غَفُورُ يَا رَحِيمُ أَنْتَ الرَّبُّ الْعَظِيمُ
اى خداى بلند مقام اى بزرگوار اى آمرزنده اى مهربان تويى خداى بزرگ
@Shamim_best_gift
🔸 " در محضـــر شهیـــــد "...
با قایق گشت می زدیم. چند روزی بود
عراقی ها راه به راه کمین می زدند به مان.
سر یک آب راه، قایق حسین پیچید رو به رویمان. ایستادیم و حال و احوال.
پرسید « چه خبر؟ »
- آره حسین آقا. چند روز بود قایق خراب شده بود. خیلی وضعیت ناجوری بود. حالا که درست شده، مجبوریم صبح تا عصر گشت بزنیم.
مراقب بچه ها باشیم. عصر که می شه، می پریم پایین، صبحونه و ناهار و شام رو یک جا می خوریم.»
پرسید « پس کی نماز می خونی؟ »
گفتم : « همون عصری. »
گفت : « بیخود. »
بعد هم وادارمان کرد پیاده شویم.
همان جا لب آب ایستادیم، نماز خواندیم.
شهید حسین خرازی
🌱🌸🌱🌸💓🌸🌱🌸🌱
@shamim_best_gift
🌸 فرازی از ملاقات در ملکوت
ماه رمضان برای احمد طعم خاصی داشت.
انتظار ماه رمضان را می کشید که اعتکاف کند و شبـهای قدر احیا و شـب زنده داری نماید.
او رمضان را ایستگاهی برای توقف و به راه افتادن با نیروی بیشتر می دانست.
سفارش می کرد که به ایتام رسیدگی کنیم
از بچه های کشافه می خواست هر کس چیزی با خود از خانه بیاورد و همه را به خانواده های مستضعفین که می شناخت می داد.
با این کار هم بخشندگی را به اعضای کشافه آموزش می داد و هم انجام کار گروهی و در واقع می خواست همه را در این امر مستحب شریک کند.
بچه ها همچنان راه احمد را ادامه داده و این کار را انجام می دهند.
🌷شهید مدافعحرم احمد محمّد مشلب 🌷
نام جهادی: غریب طوس
ولادت: ۱۹۹۵/۸/۳۱میلادی
شهادت: ۲۰۱۶/۲/۲۹
@Shamim_best_gift
🌸وصیت شهید مرتضی جاویدی
«نميدانم من چکار کرده ام که شهيد نميشوم شايدقلبم سياه است. خدارحمت کند حاج محمود ستوده را ،وقتي باهم صحبت ميکرديم مي گفتيم اگر جنگ تمام شود ما زنده باشيم چکار کنيم ؟ واقعاّنمي شود زندگي کرد و به صورت خانواده هاي شهدا نگاه کرد…
و اين جاست که ما و جاماندگان از قافله نور بايد بگوييم خوشابه حال آنان که با شهادت رفتنند.
@shamim_best_gift
خيلی عصبانی بود. سرباز بود و كرده بودندش مسئول آشپزخانه.
ماه رمضان بود، گفت هركس بخواد روزه بگيره، بهش سحری میرسونم.
ولی يك هفته نشده، خبر سحری دادنها به گوش سرلشكر ناجی رسيد.
اونم سرضرب خودش رو رسوند و دستور داد همهی سربازها به خط بشن.
يكی يه ليوان آب به خوردشون داد كه "سربازها رو چه به روزه گرفتن"
و حالا ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه.
با کمک چند نفر ديگر، كف آشپزخانه رو تميز شستن و با روغن موزاييكها رو برق انداختن و منتظر شدن.
براي اولين بار خدا خدا میكردن سرلشكر ناجی سر برسه،
ناجي دم درِ آشپزخانه ايستاد. نگاه مشكوكی به اطراف كرد و وارد شد. اولين قدم رو كه گذاشته بود،
تا ته آشپزخانه چنان سُر خورد که كارش به بيمارستان كشيد
پای سرلشكر شكسته بود و میبايست چند صباحی توی بيمارستان بمونه.
تا آخر ماه رمضان، بچهها با خيال راحت روزه گرفتن
شهید محمدابراهیم همت
@Shamim_best_gift