eitaa logo
انگیزشی | حس زیبای زندگی😊
1.5هزار دنبال‌کننده
50.9هزار عکس
5.7هزار ویدیو
96 فایل
🥰کانــال حـس زیـبــای زنــدگی محل بارگذاری بهترین مطالب مــعنـوی؛ ارزشـــی؛ انـگیزشی... با یــک حس خـــوب و عــالی بــا مـــا هــمــراه باشید🥰 🌟درسته برای پست ها خیلی زحـمت میکشیم ولی کپی حلالتون🦋 ارتباط مستقیم با مدیر کانال @Shahd_Behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸داستان شب کشیشی تازه کار و همسرش برای نخستین ماموریت و خدمت خود که بازگشایی کلیسایی در حومه بروکلین (شهر نیویورک) بود در اوایل ماه اکتبر وارد شهر شدند. زمانی که کلیسا را دیدند، دلشان از شور و شوق آکنده بود. کلیسا کهنه و قدیمی بود و به تعمیرات زیادی نیاز داشت. دو نفری نشستند و برنامه ریزی کردند تا همه چیز برای شب کریسمس یعنی 24 دسامبر آماده شود. کمی بیش از دو ماه برای انجام کار ها وقت داشتند. کشیش و همسرش سخت مشغول کار شدند. دیوار ها را با کاغذ دیواری پوشاندند. جاهایی را که رنگ لازم داشت، رنگ زدند و کار های دیگری را که باید می کردند، انجام دادند. روز 18 دسامبر آنها از برنامه شان جلو بودند و کارها تقریباً رو به پایان بود. روز 19 دسامبر باران تندی گرفت که دو روز ادامه داشت. روز 21 دسامبر پس از پایان بارندگی، کشیش سری به کلیسا زد، وقتی وارد تالار کلیسا شد، نزدیک بود قلب کشیش از کار بیافتد. سقف کلیسا چکه کرده بود و در نتیجه بخش بزرگی از کاغذ دیواری به اندازه ای حدود 6 متر در 5/2 متر از روی دیوار جلویی و پشت میز موعظه کنده شده و سوراخ شده بود. کشیش در حالی که همه خاکروبه های کف زمین را پاک می کرد، با خود اندیشید که چاره ای جز به عقب انداختن برنامه شب کریسمس ندارد. در راه بازگشت به خانه دید که یکی از فروشگاه های محلّه، یک حراج خیریه برگزار کرده است. کشیش از اتومبیلش پیاده شد و به سراغ حراج رفت. در بین اجناس حراجی، یک رومیزی بسیار زیبای شیری رنگ دستبافت دید که به طرز هنرمندانه ای روی آن کار شده بود. رنگ آمیزی اش عالی بود. در میانه رومیزی یک صلیب گلدوزی شده به چشم می خورد. رومیزی درست به اندازه سوراخ روی دیوار بـود. کشیش رومیزی را خرید و به کلیسا برگشت. حالا دیگر بارش برف آغاز شده بود. زن سالمندی که از جهت رو به روی کشیش می آمد دوان دوان کوشید تا به اتوبوسی که تقریباً در حال حرکت بود برسد، ولی تلاشش بی فایده بود و اتوبوس راه افتاد. اتوبوس بعدی 45 دقیقه دیگر می رسید. کشیش به زن پیشنهاد کرد که به جای ایستادن در هوای سرد به درون کلیسا بیاید و آنجا منتظر شود. زن دعوت کشیش را پذیرفت و به کلیسا آمد. کشیش رفت نردبان را آورد تا رومیزی را روی دیوار نصب کند. پس از نصب، کشیش نگاهی به پرده آویخته شده کرد، باورش نمیشد که این قدر زیبا باشد. کشیش متوجه شد که زن به سوی او می آید. زن پرسید: این رومیزی را از کجا گرفته اید؟ و بعد گوشه رومیزی را به دقت نگاه کرد. در گوشه آن سه حرف گلدوزی شده بود. این ها سه حرف نخست نام و نام خانوادگی او بودند. او 35 سال پیش این رومیزی را در کشور اتریش درست کرده بود. وقتی کشیش برای زن شرح داد که از کجا رومیزی را خریده است. باورکردنش برای زن سخت بود. سپس زن برای کشیش تعریف کرد که چگونه پیش از جنگ جهانی دوم، او و شوهرش در اتریش زندگی خوبی داشتند، ولی هنگامی که هیتلر و نازی ها سر کار آمدند، او ناچار شد اتریش را ترک کند. شوهرش قرار بود که یک هفته پس از او، به وی بپیوندد ولی شوهرش توسط نازی ها دستگیر و زندانی شد و زن دیگر هرگز شوهرش را ندید و هرگز هم به میهنش برنگشت. کشیش می خواست رومیزی را به زن بدهد، ولی زن گفت: بهتر است آن را برای کلیسا نگه دارید. کشیش اصرار کرد که اقلاً بگذارد او را با اتومبیل به خانه اش برساند و گفت این کمترین کاری است که می توانم برایتان انجام دهم. زن پذیرفت. شب کریسمس برنامه عالی برگزارشد. تالار کلیسا تقریباً پر بود. در پایان برنامه و بعد از خداحافظی با حضار، وقتی کشیش به درون تالار نیایش برگشت مرد سالمندی را که در نزدیکی کلیسا زندگی می کرد، دید که هنوز روی نیمکت نشسته است. مرد از کشیش پرسید که این رومیزی را از کجا گرفته اید؟ و سپس برای کشیش شرح داد که همسرش سال ها پیش در اتریش که رومیزی درست شبیه به این درست کرده بود و شگفت زده بود که چگونه ممکن است دو رومیزی عیناً شکل هم باشند. مرد به کشیش گفت که چگونه توسط نازی ها دستگیر و زندانی شده و هرگز نتوانسته همسر گم شده اش پیدا کند. پس از شنیدن این سخنان، کشیش به مرد گفت: اجازه بدهید با ماشین دوری بزنیم و با هم گفت و گویی داشته باشیم. سپس او را سوار اتومبیل کرد و خانه زنی که سه روز پیش او را دیده بود، برد. کشیش به مرد کمک کرد تا از پله های ساختمان سه طبقه بالا برود و وقتی جلوی در آپارتمان زن رسید، زنگ در را به صدا درآورد. وقتی زن در را باز کرد، صحنه دیدار دوباره زن و شوهر پس از سال ها وصف ناشدنی بود. آنچه خواندید یک داستان واقعی بود که توسط کشیش Rob Reid گزارش شده است که می گوید: کار های خداوند شگفت انگیز است. 🍁🌴🍁🌴🌸🌴🍁🌴🍁 @Shamim_best_gift
اگرخداوند مقرر میکرد که بدون هیچ مشکلی زندگی کنید مطمئن باشید که به اندازه کافی قوی نمی شدید پس بدون هیچ ترسی وباتمام قوا ادامه دهید @Shamim_best_gift
خدایا آرامش را نصیب همه دلها بگردان خدایا شبی بی دغدغه شاد و بی نظیر قسمت عزیزانم بگردان به امید طلوعی دیگر 🌟شبتون بخیر و آرام🌟 @Shamim_best_gift
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بارالها روزم را با یاد و نام تو آغازمیڪنم صبح آغازدیگریست برای دویدن درروزگار ولبخندراتقدیم میڪندبه لبها این صبح است که مے آید وهواے تازه مے آورد ♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️ @Shamim_best_gift
به آیه آیه قرآن احمدی صلوات به بهترین گل گلزار سرمدی صلوات به اهل بیت رسول گرامی اسلام  به غنچه غنچه باغ محمدی صلوات 🍁اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🍁 @Shamim_best_gift
🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله 💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین 🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ 💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی 🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ 💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ 🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی 🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری 💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان 💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕 @Shamim_best_gift
امروزتون سرشار از معجزه الهی روزتون پر از رحمت دلتون پر از محبت زندگیتون پر از برکت لحظه هاتون پر از موفقیت و عاقبتتون بخیر باشه سلام دوستان خوبم✋ صبحتون پر انرژی🌸 @Shamim_best_gift
🌸آنکه قرآن را داردچیزی کم ندارد، آنکه قرآن را نداردچیزی ندارد. 🌹پس دوای دردخویش را ازقران بجویید وبرای غلبه مشکلات خودازآن یاری بخواهید 📚بخشی ازخطبه۱۷۶ نهج البلاغه @Shamim_best_gift
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم 💐 #پنجشنبه۲۳خرداد_ماه_۹۸ 💐 #امروز_صفحه۳۲۴ 💐 #کانال_شمیم_رضوان ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @Shamim_best_gift ╚═ ⚘════⚘ ═╝