❇️آداب انتقاد ❇️
🔶 انتقاد، زمان و مکان مناسب می خواهد.
🔸 اول تمجید یا تحسین نقاط مثبت؛ بعد نقد.
🔸 هر بار فقط یک نکته؛ رگبار انتقادات خاموش.
🔸 "عمل اشتباه" نقد شود، نه خود شخص.
🔸 انتقاد، کوتاه و گویا باشد.
🔸 تا می شود در قالب پیشنهاد یا سؤال نقد کنید.
🔸 یادتان نرود "گوشه و کنایه زدن ممنوع!"
🔸 کلی گویی نکنید؛ "تو همیشه ..."، " تو هیچ وقت..." و...
🔸 به دلایل و درد دل فرد نقد شونده، گوش دهید.
🔸 لجبازی، پیامد تکرار بی جای انتقاد است.
🔸 در ضمن از نقد خودتان هم غافل نباشید.
💚💓💚💓❤️💓💚💓💚
@Shamim_best_gift
🌸داستان شب
آهسته چند ضربه به در حمام زدم و گفتم مادر جان چیزی لازم ندارید؟
مادر از زادگاه، به دیدن فرزندانش آمده بود اینبار مهمان خانه من بود!
دلم آشوب بود درحمام را باز کردم...
مادرم را دیدم که گیسوان درهم تنیده سپیدش را شانه می کشد نرم کننده را روی سرش خالی کردم ...
موهایش به نرمی شانه شد...
مادرم گفت خدا خیرت بدهد این دیگر چه بود؟!
از خودم خجالت کشیدم
سالها بود که نرم کننده موی سر در بازار آمده بود و طفلک مادرم سرش را به سختی شانه می کرد.
بدون اینکه از او اجازه بگیرم لیف را پُر از کف صابون کردم و به تن نحیفش کشیدم دردش آمده بود...
می گفت کافیست!
دلم آشوب بود گوش به حرفش نمی دادم درست مثل وقتی که من بچه بودم و مرا به حمام می برد
درست مثل موقعی که مرا کیسه می کشید و من دردم می آمد و او وعده سینما به من میداد که ساکت شوم .
درست مثل همان روزها مادر پیرم را شستم حوله سپیدی را به دور تن نحیفش کشیدم مثل یک شاخه گل روی تختم نشاندمش موهایش را با سشوار خشک کردم
لباسهایش را تنش کردم به زور یک ماتیک قرمز به روی لبهایش کشیدم ...
دلم آشوب بود هفته بعد مادرم پر زد اما لیف ماند... تار موهای سپیدش در شانه ماند!
... دخترم گفت مادر چرا صدای گریه ات در حمام قطع نمی شود؟
گفتم بخاطر اینکه عُمر لیف، حتی این شانه از عُمر مادر من بیشتر بود.
📝نسرین بهجتی
🍁🌱🍁🌱❤️🌱🍁🌱🍁
@Shamim_best_gift
دلم تنگ است این شبها یقین دارم ڪہ میدانی
صدای غربت من را ز احساسم تو میخوانی
شدم از درد تنہایی گلی پژمردہ و غمگین
ببار ای ابر پاییزی ڪہ دردم را تو میدانی
⭐️شب بخیر مولای غریبم🌟
@Shamim_best_gift