سلام بر دوستان و یاوران مهدی فاطمه (عج) ✋
امروز روز جمعه و متعلق به مهدی فاطمه (عج) میباشد. ختم صلوات رو ادامه میدهیم و ان شاءالله امروز افضل همه دعاهامون فرج مولامون صاحب الزمان (عج) باشه.
به نیت حاجت روایی همه دوستان
شفای همه ی بیماران
❤️ به نیابت از عزیزان :
🎀 رهبر عزیزمان امام سید علی خامنه ای
🎀شهید محمد مهدی حمیدی
🎀شهید محمد حمیدی
🎀شهید محمد حسن حمیدی
🎀 شهید ابراهیم هادی
🎀 شهید رضا پناهی
🎀شهید فریدون جلیلیان
🎀 شهید دکتر مجید شهریاری
🎀 شهید فرهاد دهقان کروکی
🎀 شهید علیرضا جان بزرگی
🎀شهیدنوید صفری
🎀شهیداحمد مشلب
🎀مرحوم حاج میرزا حسن حمیدی(پدر بزرگوار شهید محمد مهدی حمیدی)
🎀مرحومه حاجیه لیلی حسنی (مادر بزرگوار شهید محمد مهدی حمیدی)
دوستان عزیز و بزرگواری که توفیق ذکر صلوات رو دارن جا نمونید و هر چقدر در توانتون هست صلوات ختم کنند.
خیر دنیا و آخرت نصیبتون
یا علی✋🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام علیکم رفقای خوبم
از حضور گرم و صمیمی شما عزیزان در مراسمات ترحیم پدر عزیزم کمال تشکر را دارم.
اجرتون با شهداء
🎥زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه تقدیم شما بزرگواران
گردان را بردیم براے تمرین
کلے سینه خیز بردیم
بعد رسیدیم به یڪ ڪانال پر از گل و لاے بود....
گفتم همه باید سینه خیز بروند!
صحنه جالبے بود...
وقتے بچه ها از ڪانال خارج میشدند از همه وجودشان گل مےچڪید!!
حتے موهاے آنها عرق در گل بود...
بعدبه همان صورت برگشتیم سمت اردوگاه ...
من جلوے تویوتا بودم
بچه ها به همراه محمد در عقب ماشین بودند...
رسیدیم به سه راه چند مغازه آنجا بود..
محمد سریع از ماشین پیاده شد و گفت:
حاجے وایسااااا
همه ریختند پایین!!!
محمد داد مےزد: فرمانده باید چے بخره؟
همه مےگفتند: نوشابه نوشااابه
وقتے محمد به شوخی و خنده مے پرداخت دیگر ول ڪن نبود!!
بچه ها خیلی از دست او میخندیدند
مشغول خوردن نوشابه بودیم
یڪے از مسئولین از آنجا رد مےشد
محمد اشاره ڪرد و گفت:
یه حالے به این بنده خدا بدیم
خیلے ڪت و شلوار قشنگے داره...
آن مسئول و محافظین او پیاده شدند..
محمد جلو رفت و با همام سر و وضع گلے سلام ڪرد و دست داد...
بعد هم او را به آغوش گرفت
چند نفر از بچه ها هم همین ڪار را ڪردند
سرتا پاے آن مسئول گلے شده بود!!!
محافظین هم همینطور
بعدها فهمیدیم ڪه این آقا براے سخنرانے در یڪ جلسه امده بود..
خلاصه آن روز حڪایتے داشتیم بعد همه باهم حمام رفتیم...
آنجا هم ماجرایے داشتیم...
همه از دست ڪارهاے محمد میخندیدیم...
بعد محمد شروع ڪرد لباسهاے من را شست
گفت لباس هاے فرمانده را شستم تا زودتر به من مرخصے بدهد...
بعد هم یڪ پیراهن زیبا داشتم که برداشت و گفت:
حیف است شما بپوشی من باید بپوشم
محمد روزها همیشه میگفت و میخندید همیشه شاد بود
اما نیمه شبها خلوت عجیبی باخدا داشت
ناله هاے او مارا به یاد اصحاب پیامبر درصدر اسلام مینداخت..
یڪے از ڪسانے ڪہ مجذوب محمد شده بود حضرت ایت الله العظمے فاضل لنکرانے بود..
شهید محمدرضا تورجےزاده
🕊🌴🕊🌴💓🌴🕊🌴🕊
@Shamim_best_gift
✍مجموعه رفتارهاش نشون می داد که انسان خودساخته ایه.!
وقتی شهید گمنامی رو برای تدفین به پادگان می آوردند از تابوت جدا نمیشد.!
✍می دوید و کار می کرد. خلوت که میشد می نشست به نجوای با شهید و عقده های دلش رو باز می کرد
✍رفتاهاش رو زیر نظر داشتم
حالاتش برام جالب بود و آموزنده.
✍توی کارهاش که دقت می کردم حق داشتم بهش بگم تو آخرش شهید می شی این حرفم رو که می شنید، هر بار میخندید و متواضعانه می گفت: من کجا و شهادت کجا؟ من و شهادت دو واژه بیگانه از همیم.!
شهید عبدالصالح زارع
شهید:مدافع حرم
@Shamim_best_gift
یادمہ وقتی شهید مرادخانی
شروع بہ ڪاری میڪردن
بچہ ها و نوجوونای
مثل پروانہ دورش میگشتن
این مرد بزرگ با رفتار و ڪردار صادقانش ،
با اون چهره آرومش ، با لبخندهای ملیحش
همہ رو جذب خودش میڪرد .
توی شبای احیا بچہ ها را جمع میڪرد
و بهشون احڪام یاد میداد .
ایشون اراده بسیار قوی داشتن و
وقتی ڪسی صحبت از نشدن ڪاری میڪرد
خیلی آروم با اون لبخند زیبا میگفت
میشہ ، شما یاعلی بگو
خدا ڪمڪت میڪنہ و
همین رفتار ایشون
باعث ایجاد اعتماد بہ نفس
توی جوونا میشد
شهید سردار محرمعلی مرادخانی
@Shamim_best_gift
روایت همسر شهید محرابی از حضور مقام معظم رهبری در منزلشان:
🔸 پیش از شهادت خبر آمدن مقام معظم رهبری را به خانواده اطلاع داده بود؛ شهید محرابی لحظه آخری که میخواست به جبهه برود به ما گفت: قطعا من شهید می شومـ و حضرت آقا به منزل ما می آید، سلام من را به ایشان برسانید و بگویید ببخشید که یک جان بیشتر نداشتم تا تقدیمتان کنم.
🔹وقتی این را به مقام معظم رهبری گفتم ایشان گفتند: که خوشحالم در منزل شهید هستم. شهید گفته بود که تاقبل از حضرت آقا هیچ مسئولی به منزل ما نمی آید که واقعا هم همینطور شد
🔸وقتی موضوع را به مقام معظم رهبری گفتم ایشان پرسید: چه مدت از شهادت میگذرد؟ گفتم: یک سال و چهار ماه، ایشان فرمودند ببخشید که دیر آمدم. گفتم این چه حرفیست منت سر ما گذاشتید.
شهید حسین محرابی
شهید امام رضایی
@Shamim_best_gift