eitaa logo
هیئت محبان المهدی(عج الله)
269 دنبال‌کننده
205 عکس
24 ویدیو
3 فایل
کانال اطلاع رسانی برنامه ها و جلسات هیئت محبان المهدی عجل الله به یاد آقای میوندار ، شهید سید مهدی جلادتی بسیج مسجد میثم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عصرعاشورا تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هر که هر چه دلش خواست داد، حتی سر سیدحمیدرضابرقعی 🆔@heyate_mohebanolmahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏راوی نوشته است که آن جسم چاک چاک در آفتاب ماند دو سه روزی به روی خاک… 🆔@heyate_mohebanolmahdi
میاندار همیشه میانداره حتی بعداز شهادت یادت بخیر میاندار 🆔@heyate_mohebanolmahdi
*حب و بغض واقعی* 🔹 ما در عرصۀ زیارت ‌عاشورا، دشمن حقیقی را می‌شناسیم و نحوهٔ دشمنی‌کردن را هم یاد می‌گیریم. یاد می‌گیریم با غضب خدا غضب کنیم و با خشنودی خدا خشنود شویم. و یاد می‌گیریم آرام‌‌آرام آن خواسته‌های‌ نفسانی خودمان در حب‌ و بغض از بین برود. 🔸 همۀ ما پر از حب ‌و بغض هستیم؛ از یک‌سری چیزها بدمان می‌آید و از یک‌سری چیزها خوشمان می‌آید. این دوست ‌داشتن و بد آمدن باید کاملاً منطقی و معقول و شرعی باشد. 🆔@heyate_mohebanolmahdi
🏴 امان از شام! ☑️ از امام سجاد (علیه السلام) پرسیدند:‌ 🔹 سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ ▫️ در پاسخ سه بار فرمودند: 🔸 الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ۱. ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ۲. سرهای شهداء را در میان کجاوه‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم (علیها سلام) نگه‌ داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم چارپایان قرار می‌گرفت. ۳. زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند و امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ۷. ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... ⬅️ برگرفته از کتاب تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی 🆔@heyate_mohebanolmahdi
باز این چه شورش است‌که در خلق عالم است🖤 باز این چه عزا و چه روضه چه ماتم است🖤 📷گزارش تصویری 🏴محرم 1404 🆔🔍 @heyate_mohebanolmahdi