eitaa logo
💚 سید رؤیایی من 💚
13 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
28 فایل
حسن قشنگ ترین واژه ی جهان من است👌 هزار شکر که نام تو بر زبان من است💚 محفل امام حسنی ها💚
مشاهده در ایتا
دانلود
محمد حسین حدادیان_۲۰۲۲_۱۱_۲۴_۱۹_۵۶_۴۱_۰۴۱.mp3
14.23M
"پام برسه به حَرَمِت حسابی گریه میکنم کربلایی محمد حسین حدادیان شب زیارتی
لا تَکرَهوا الفِتنَه فِی الآخرالزمان... در آخر الزمان از فتنه بدتان نیاید! خاصیت خوبش این است، که قرار است را رُسوا کند... 📚 میزان الحکمه حدیث ۱۵۷۴۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5906965386586232307.ogg
744.7K
گوش بدید و لذت ببرید خودت خبر داری چقدر خرابه حالم😔💔
ارباب اشک مرا هر وقت میبینی تفضل کن هر وقت گریه میکنم یعنی گرفتارم!😭✋
مَنْ اَحَبَّنا اَهْلَ الْبَيْتِ فَلْيَحْمِدِ اللّه َ تَعالى عَلى اَوَّلِ النِّعَمِ قِيْلَ: وَ ما اَوَّلُ النِّعَمِ؟ قالَ: طيبُ الْوِلادَةِ، وَ لايُحِبُّنا اِلاّ مَنْ طابَتْ وِلادَتُهُ وَ لا يُبْغِضُنا اِلاّ مَنْ خَبُثَتْ وِلادَتُهُ. كسی كه خاندان ما را دوست دارد، بايد خدا را بخاطر نخستين نعمتهايش سپاس گويد، گفته شد: نخستين نعمتها كدام است؟ فرمود: پاكزاد بودن، ]چون] دوست نمى دارد ما را مگر كسى كه پاكزاد باشد و دشمن نمى دارد ما را جز كسى كه پاكزاد نباشد. عن رَسُول اللّه ِ صلي الله عليه و آله معانى الاخبار، ص 160، موضوع: نخستین نعمت
🔴شهیدی‌که‌برای‌آب‌نامه‌ می‌نوشت!!😔 شهید غواص، یوسف قربانی در این دنیای فانی هیچکس را ندارد در ۶ ماهگی پدرش را در ۶ سالگی مادرش را در ۸ سالگی مادر بزرگش را و برادرش را هم در سانحه رانندگی از دست داد... زمان شهادتش هم غریبانه دفنش می کنند🖤🥀 🔹همرزم یوسف می‌گوید: هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هرروز؟ یک روز گفتم یوسف نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟ دست مرا گرفت و کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم ، کسی را ندارم که..😭 🔸بیاییم برایش ، پدری ، مادری ، برادری و خواهری کنیم و به هرکس که میتوانیم ارسال کنیم تا سِیلی از فاتحه و صلوات به روح مطهرش هدیه کنیم. تا ابد مدیون شهداء هستیم.. 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
شهید بی نشان (شعراستادمنوچهری).mp3
2.61M
🌹تقدیم به مادران شهیدان خوشنام🌹 دو چشمش اشک بود و داد عالی امتحانش را بغل وا کرد و هی بوسید و راهی کرد، جانش را دلش آشوب اما تا خم کوچه تماشا کرد قدم ها و قد و بالای رعنای جوانش را بهار باغ را می دید و می دانست روزی هم تب تند رسیدن می دهد حکم خزانش را نمی دانست اما تا کجای قصه خواهد داشت برای هضم دلتنگی بعد از او توانش را کنار حوض خالی کرد بغض در گلو را ،آه مگر می شد بگیرد راه اشک بی امانش را گذشت از ماه و چشمانش به در خشکید اما باز نیامد ماه تا روشن نماید آسمانش را هوای شهر ابری شد تمام کوچه مشکی پوش خبر آمد مسافر کرده پیدا کاروانش را و مادر با دلی آکنده از غم چادرش را بست بگیرد حال در آغوش نعش قهرمانش را دو شب ده شب هزار و بی نهایت شب پر از حسرت گذشت اما نیاوردند حتی استخوانش را به سربندی ، پلاکی قانع است اما نمی گیرد چرا پایان خوبی فصل تلخ داستانش را شهید بی نشان آورده اند و بازهم رفته است مگر پیدا کند در بین این گلها جوانش را 🖍 🎤 با صدای 🎤 ( ؏ـارفــ ) شنبه ١٠ دی ۱۴۰۱
10.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسمتو بردم زیر بارون بارون گریھ‌ ڪرد ...💔
با که گویم که دل از دورے جانان چه کشید طاقت از دست برون شد کہ چنین زارشدم..
دیدی که آدمی چه کشد در وداعِ جان؟ بر ما ز هجر یار دو چندان همی رود! ۰.. یا حسین ع 💔