شمر آهسته صدا زد : جگرت میسوزد..؟
عضو عضو بدنت ، بال و پرت میسوزد..؟
وای . . . در تیر رس چشم حرامی دیدم
معجر دخترکان حرمت میسوزد
یک نفر در میان گودال و
صد نفر میزدند زینب را
تیغ ها مانده بود در بدن و
با سپر میزدند زینب را
هر چه او بیشتر نفس میزد
بیشتر میزدند زینب را . . . 😭😭😭😭"
لبها معطـر است
سلام علی الحسین
ساعات آخر است
سلام علی الحسین
این خاک، رستخیز
تمام مصائب است
صحرای محشر است
سلام علی الحسین
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
قافله ی دل
عزم کرببلا دارد
اگر سقای لب تشنگان
نگاه محبتی نمایند
جواز کربلا را امضاء کنند