. با عرض سلام و خداقوت و تشکر از اینکه در این شب های پر برکت خانواده ی هیئت المهدی رو دوباره دور هم جمع کردید 🙏 . بهترین خاطره من شب تاسوعا بود که من مطمئنم اون شب آقا صاحب الزمان در مجلسمون حضور داشتند ؛ و وقتی که پرچم حرم سیدالشهدا مهمان مجلس شد و اون عِطر دل انگیز در فضای حسینیه پخش شد ، اون شب مسقیم رفت توی یکی از بهترین شبهای عمرم !!! . . خدا خیرتون بده و نفستون همیشه پر برکت باشه 🌱🌹 #حال_و_هوای_محرم_۱۴۰۲ #خاطرات

سلام خداقوت بابت این ۱۲ شب واقعا تو ۱۰ شب که من بودم خیلی حال خوبی بود قبلا خیلی پول لازم داشتم ولی همش به بابام اصرار میکردم که پول بریزه والان دیگه به بابام نمیگم هر وقت خود بابام دوست داشت پول بریزه و مامانم خیلی کارش سریع انجام میدم دیگه نون گرفتن و ظرف شستن برام سخت نیست و انشالله بتونم هم خودم امام حسینی شم و سرباز امام زمان و هم بتونم بقیه امام حسینی و سرباز امام زمان کنم ممنون بابت حال خوب که تو هیئت گرفتم و بهترین خاطرم از شب تاسوعا تا شب آخر همش خوب بود و حال خوب به ما داد که از این دنیا رها شیم یکم به فکر خودمون باشیم #حال_و_هوای_محرم_۱۴۰۲ #خاطرات

سلام علیکم هر کس در هر جای عالم نشانه های خداوند را زنده نگه دارد از نشانه های تقوای اوست اشک ریختن، روضه خواندن، مقتل خواندن، حتی جفت کردن کفش ها و چای ریختن در هیئت نیز از نشانه های خداوند است این کارها نیز بوی خدا و رنگ خدا دارد. اتفاقا جایی که مردم با اخلاص می آیند همین مجالس اهل بیت(ع) است هیئت المهدی از اون دسته عزاداری های بی ریا ست که نظروتوجه خاص خود اهل بیت به این مجلس وعزاداران را دارد و هرساله مارو جذب خودش می‌کنه الحمدلله به خاطر وجود انسانهای دغدغه مند،ولایی وبابصیرت که راه وهدفشان رضایت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. نگاه ودعای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بدرقه خادمین هیئت المهدی انشاالله🤲 #حال_و_هوای_محرم_۱۴۰۲ #خاطرات

یک چیز خیلی جالب که بنظر اومد که باعث میشه این جلسه با تقریبا همه جلسه فرق داشته باشه اینه که هرشب از هر شهید کربلا یک درس می‌گرفتیم. بعد نکته جالب اینه که زاویه دید به شهدای کربلا کاملا با جاهای دیگه فرق داشت،یعنی اگه توی جلسه های دیگه میگفتن حر با یه نگاه امام حسین عوض شد توی هیئت المهدی گفتن حر چون از نگاه امام حسین به خدا نگاه کرد عوض شد. حقیقتا من فقط به درس های که تا شب دهم یاد گرفتم عمل میکردم و هیچ تصمیم خاصی نگرفتم اما شب دهم که بجای سخنران،راوی دعوت کرده بودن چنتا تصمیم گرفتم. یکدونه از اون تصمیم ها این بود که فوق العاده مطیع حرف های پدر مادرم باشم اگه قبلا سر پیچی میکردم از حرفشون دیگه نکنم،حتی اگه منو از چیز هایی که دوست دارم دور کنه بازم باید به حرفشون کنم. خلاصه بگم من تا حالا هیچ هیئت رو ندیدم که اینقدر دلسوز بچه باشند تا جایی که شب آخر آقای فرحناکی با گریه به پدرومادر ها میگفتن:تورو خدا مواظب این بچه ها باشین اینا امانتن... #حال_و_هوای_محرم_۱۴۰۲ #خاطرات