🌷بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيم🌷
📸ازنگاه دوربین
🚩مراسم هفتگی
۲۵فروردین۱۴۰۰
🕌 🔅 @heydaryon110
کربلایی قهرمانی.m4a
8.61M
🏴 مراسم #هفتگی ;
#مناجات خوانی
#کربلایی_روح الله _قهرمانی
#چهار_شنبه_۲۵_فروردین_۱۴۰۰
#هیئت_حیدریون
🕌 🔅 @heydaryon110
کربلایی(قهرمانی).m4a
7.04M
🏴 مراسم #هفتگی ;
#مناجات _خوانی_روضه
#کربلایی_روح الله _قهرمانی
#چهار_شنبه_۲۵_فروردین_۱۴۰۰
#هیئت_حیدریون
🕌 🔅 @heydaryon110
کربلایی(قهرمانی)۰.m4a
2.65M
🏴 مراسم #هفتگی ;
#نوحه
#کربلایی_روح الله _قهرمانی
#چهار_شنبه_۲۵_فروردین_۱۴۰۰
#هیئت_حیدریون
🕌 🔅 @heydaryon110
5.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيم🌷
🚩شب زیارتی ارباب بی کفن
✨خشنودی دل حضرت زهرا سلام الله علیها
💥برشمرلعنت
#هیئت_حیدریون
🕌 🔅 @heydaryon110
✨سخن شب✨
ایمانی که در برخورد با حقیقت نتواند زنده بماند، ارزش تأسف خوردن هم ندارد.
#هیئت_حیدریون
🕌 🔅 @heydaryon110
🌹هیئت حیدریون شهرستان اسدآباد🌹۱۳۸۰ شمسی
🍃🍃🌺🍃🍃
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
راشدهمدانی وامام زمان(عج)
احمد بن فارس ادیب از اساتید شیخ صدوق می گوید:
راشد همدانی از مردم هَمَدان به حج می رود. هنگام بازگشت، کاروان در بیابانی منزل می کنند تا شب را به روز آورند.
مرد، در انتهای کاروان به خواب رفته بود. وقتی که از حرارت آفتاب بیدار شد، کاروان رفته بود و اثری از آن به جای نمانده بود.
حاجی همدانی در این زمینه می گوید:
در آن لحظه وحشت زده از جا برخاستم و بدون آن که بدانم به کجا می روم، با توکل به خدا به راه افتادم. مقداری راه رفته بودم که سرزمین سبز و خرمی را دیدم و در وسط آن منطقه سرسبز، خانه ای را دیدم که دربانی بر درِ آن ایستاده است. به سوی دربان رفتم، تا مرا راهنمایی کند.
دربان، مرا با خوشرویی پذیرفت و بعد از اجازه گرفتن از صاحب خانه مرا به درون خانه نزد صاحب خانه برد. جوانی در اتاق نشسته بود و در بالای سرش شمشیر بلندی از سقف آویزان بود. سیمای آن جوان مانند ماه شب چهارده می درخشید. سلام کردم بعد از پاسخ فرمود: می دانی من که هستم. گفتم: نه.
فرمود: من قائم آل محمد هستم. من آن کسی هستم که در آخر الزمان ظهور خواهم کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهم کرد؛ وقتی که از ظلم و بیداد پر شده باشد.
تا این سخن را شنیدم، به رو بر زمین افتادم و چهره ام را به خاک ساییدم. فرمود: این کار را نکن سرت را بلند کن.
من اطاعت کردم. سپس فرمود: تو فلانی هستی و نام مرا بر زبان آورد. از شهری هستی که در دامن کوه قرار دارد و هَمَدانش گویند.
گفتم: آری سرورم چنین است.
فرمود: می خواهی نزد خانواده ات بازگردی.
گفتم: بلی ای آقای من، و به آنان مژده دیدار شما را خواهم داد.
حضرتش به خادم اشاره ای فرمود.
خادم، دستم را گرفت و کیسه ای به من داد و چند قدم همراه من برداشت که من تپّه و ماهورها و درختانی و مناره مسجدی را دیدم.
پرسید: این شهر را می شناسی. گفتم: نزدیک ما شهری است به نام اسد آباد و این بدان شهرماند.
گفت: این همان اسد آباد است برو به خوشی و سعادت. دیگر او را ندیدم. وقتی که داخل اسد آباد شدم، کیسه را باز کردم. دیدم محتوی چهل یا پنجاه دینار زر است. پس به سوی همدان رفتم و تا دینارها باقی بود روزگار خوشی داشتم.
همسفران او که در حج بودند، پس از زمانی نه چندان کوتاه رسیدند و گم شدن او را به همه می گفتند. وقتی او را در شهر خودشان دیدند، تعجب کردند. فرزندان و خاندان او و بسیاری از کسان، از سفر این مرد هدایت یافتند.[1]
قبرشریف ایشان درپارک شهیدرجایی شهرستان اسدآبادمی باشد.
پی نوشت
[1] كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 188
منبع : امام زمان (ع) سرچشمه نشاط جهان، ص: 147؛ پاک نیا، عبدالکریم
گام مواسات درساخت مقبره حاج عبدالله راشد
باشماره ۰۹۱۸۹۰۰۰۳۴۱سالمی
۰۹۳۵۷۵۴۵۰۵۰احدی تماس حاصل فرمائید.
#رسانه_باشیم
#هیئت_حیدریون
🕌 🔅 @heydaryon110
🌹هیئت حیدریون شهرستان اسدآباد🌹۱۳۸۰ شمسی
🍃🍃🌺🍃🍃 بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم راشدهمدانی وامام زمان(عج) احمد بن فارس ادیب از اساتید شیخ ص
امام خمینی ره فرمودند.هرکس هفت جمعه حاج عبدالله راشدرازیارت کندمثل این است که امام رضاعلیه السلام رازیارت کرده است.