5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قرار_شبانه_قرآنی
🌹💐هدیه به روح پاک و مطهر امام شهدا،شهدای انقلاب،شهدای هشت سال دفاع مقدس ،شهدای مقاومت، بخصوص سیدالشهدای مقاومت حاج قاسم سلیمانی،شهید ابومهدی المهندس،شهیدپورجعفری.🍂
🔰 رهبر انقلاب در پیام به پنجاه وپنجمین نشست اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا:
❣حضرت آیتالله خامنهای در پیامی به پنجاه وپنجمین نشست اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا، نشاندن نشان «نقشآفرینی در مسائل اساسی» بر سینه جوانان برومند کشور را از برترین افتخارات انقلاب اسلامی خواندند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی که صبح امروز حجتالاسلام احمد واعظی نماینده مقام معظم رهبری در امور دانشجویان در اروپا آن را در نشست مجازی این اتحادیه قرائت کرد، به این شرح است:
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️
🎓دانشجویان عزیز
هر روز که میگذرد اهمیت نقش جوانان در پیشرفت کشور و تضمین آیندهی آن بیشتر آشکار میشود. بلیّهی عمومی کرونا هم این را یکبار دیگر به اثبات رسانید. همت و انگیزه و امید شورانگیز جوانان در این ماجرا نیز مانند بسیاری از مسائل کشور، پیشران گشایشهای علمی و عملی شد. این یکی از برترین افتخارات انقلاب اسلامی است که توانسته است نشان «نقشآفرینی در مسائل اساسی» را بر سینه جوانان برومند کشور بنشاند.
از شما دانشجویان عزیز انتظار میرود که در این فرصت مغتنمی که در اختیار شما است، خود را هر چه بیشتر به صلاحیتهای علمی و دینی و اخلاقی آراسته کنید و آمادهی نقشآفرینی شوید، و اتحادیهی انجمنهای اسلامی در اینباره دارای وظیفهئی سنگینتر و البته افتخارآمیزتر است.
والسلام علیکم و رحمةالله
سیّدعلی خامنهای
اسفند ۱۳۹۹
🌙توصیههای عملی برای ماه رجب و ماه شعبان
⭐️ماه رجب، ماه شعبان، یک آمادگاهی است برای اینکه انسان در ماه مبارک رمضان -که ماه ضیافت الهی است- بتواند با آمادگی وارد شود.
📌آمادگی به چیست؟
➕در درجهی اول، آمادگی به توجه و حضور قلب است؛ خود را در محضر علم الهی دانستن، در محضر خدا دانستن، همهی حالات خود را، حرکات خود را، نیّات خود را، خطورات قلبی خود را در معرض و محضر علم الهی دانستن؛ در درجهی اول، این مهم است.»
🗓۱۳۹۲/۰۲/۲۵
ذِکرِ إِمروز:
#یاذَالْجَلالِوَالْإکرامْ🍃
{إیصاحبِجلالتوکرامت}
۱۰۰مَرتَبِہ...
#خاطره_بازی
حسن مردی بود آسمانی از تبار سلمان فارسی با اعتقادی متاثر از عشق علی (ع)،غیرتی برگرفته از ارادت علوی و الگو گرفته از علمدار کربلا که جبههها به وسعت تمامی مرزهای درگیر جنگ و فراتر از آن سیاناو - سه راه حزبالله - چناره و گله-ساوجی- و شکلان- آلمانه-دزلی-سروآباد- قله قوچ سلطان- جاده بسطام،میسر مریوان،سقز- خشکلان– ژاورود - پایگلان - کوماسی و کلاترزان ... با قدمهای استوارش مانوس هستند. رزم ایشان فقط به مرز داخل محدود نشده بلکه در عملیات کانیمانگاه در کردستان عراق،کوخلان کردستان عراق و آزادسازی منطقه طویله و بیاره عراق بارها و بارها تا مرز شهادت پیش رفت اما تقدیر وی را هدایت کرد تا ماموریتهای سنگین دیگری را انجام دهد و در وانفسای آن زمان به عنوان یکی از بازوان توانمند نظام مقدس جمهوری اسلامی مسیری را که شهید بروجردیها – ابوعمارها - قهاریها و متوسلیانها طراحی کرده بودند ادامه دهد .
شهید حسن مدنی فرد به معنای واقعی جمع اضداد بود.در عین سکوت بسیار پرخروش،در نهایت تواضع،بسیار قاطع،باوقار اما بیقرار بود.هیچگاه از مرگ باز نمیایستاد. از مرگ نمیهراسید بلکه مرگ را خسته کرده بود.تاکتیکهای دفاعیاش را بر اساس الهام و ارشادهای قرآنی ایجاد میکرد.در پذیرش مسئولیت هیچگاه عقبنشینی نمیکرد. او جواب سالهای پرالتهاب،اضطراب و خانه به دوشی در مریوان را با شهادتش پایان داد و در سختترین شرایط نبرد، در صعبالعبورترین منطقه به جدال با معاندین نظام رفت و به آرزوی دیرینهاش یعنی شهادت رسید؛ شهادتی که پیامبر اعظم (ص)آن را بالاترین مقام عنوان کرده است.
حسن مدنی فرد فرزند شهید توفیق مدنی فرد متولد 1/7/1332 در خانهای باصفا و آغشته به عشق و نور الهی و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در روستای بلکر از توابع شهرستان مریوان به دنیا آمد.
در سن سه سالگی دیدگانش از وجود مهر و عاطفه مادری محروم شد و پدرش زیر سایه حق،با کار فروشندگی فرزندش را چون شیر بزرگ کرد. از همان زمان طفولیت که نوای روحانی اذان و اقامه را در گوش خود با تمام احساس لمس کرد زمینه مبارزه با نفس را در وجود خود فراهم کرد. پدر و مادر وی انسانهایی آزاده در مسیر ولایت و تبعیت از امامت و عامل و معتقد به اصول و فروع دین بودند.
دوران کودکی خود را در روستای بلکر و بعد از فوت مادرش مجبور به ترک وطن و عزیمت به شهر مریوان شد.پس از مهاجرت به شهر مریوان حسن در آنجا ثبتنام کرد و به منظور فراگیری درس مشغول تحصیل شد. دوران ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را تا مقطع سوم دبیرستان با کسب نمرات بالا به اتمام رساند . اما به علت فقر مالی که خانوادهاش با آن دست و پنجه نرم میکردند به ناچار مجبور به ترک تحصیل شد و با تلاش شبانهروزی ضمن کمک به والدین خود در مسجد محله همراه پدر به کسب علوم قرآنی پرداخت.از آنجا که برای حرکت و مبارزه به دنبال حجت شرعی بود ضمن مشورت با بعضی افراد صاحب نظر در شهربانی استخدام ، نه به عنوان نظامی ارتش طاغوت بلکه تحت عنوان یک نظامی مکتبی آن هم با نیت خدمت به میهن اسلامی وکسب رضای حق تعالی به خدمتش ادامه داد و درحفظ آرامش شهر نقش بر جستهای داشت.
ادامه دارد......
⛔️ انقلاب #توقف ندارد
[هفت توصیه رهبر معظم انقلاب اسلامی در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی ۲۹ بهمن ۹۹]
1️⃣ نترسید؛
2️⃣ خسته نشوید؛
3️⃣ ناامید نشوید؛
4️⃣ تنبلی نکنید؛
5️⃣ ناخواسته وارد نقشه دشمن نشوید؛
6️⃣ وارد میدان شوید؛
7️⃣ فداکاری کنید.
#طنز_جبهه
مجروح خجالتي
سلام
اين شيطنت يک نرس در بيمارستان خط مقدم
توي اون فضاي تيرباران و خمپاره باران بيمارستان امام نزديک اروند....
اين ماجرا اتفاق افتاد ....
البته محض تبادل انرژي بود به قول خودشون.....
يک يار بچه هاي مومن و خجالتي مريض اين نرس شده بود .
يه شب تصميم اين شده بودکه يکم سر به سر اين مجروح بزارن
با خره سر پرستار قبول کرد
بچه ها امدن دور تخت ايشون .
نرس: برادر آب بدم خد مت تان؟؟
مجروح:خدا خير تون بده... بله
نرس پلاستيک آب را برداشت آورد بالاي سر مجروح
نرس: بفرمايئد ...و نايلکس پر آب رو گرفت بالاي سر مجروح
چشمتان روز بد نبينه ..... از همون بالا ولش کرد و......
محروح: اخه بزرگوار چرا؟؟
نرس :ببخشيد بايد لباستونو عوض کنيم
مجروح :نه......... خوبه هوا گرمه
نرس : نه خواهش ميکنم.. پزشک بياد دعوا مي کنند..
مجروح قبول کرد...
ولي تا متوجه شد منظورش خانم هاي امداد گر هست
مجروح: نه .... نميخواهد...
و روشو بر گرداند تا کسي چهره شو نبيند
نرس:اينو نفرمائيد اين چهارتا خواهر فورا لباستونو عوض مي کنند
مجروح: چي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نرس:بله اينها مسئول تعويض لباس تون هستند
مجروح : نه اينطوري نميشه ...بفرمائيد خوابم مياد..
نرس: بچه ها پرده بياريد... لباس تميز هم بياورين
مجروح که طاقت نداشت داد زد ...
دکتر به دادم برسيد برادرا ......
وبا التماس ميگفت بفرمائيد بيرون...
بخش رو گذاشته بود روي سرش... همه مجروحها و نرسها و امداد گر ها جمع شدن
وقتي موضوع رو فهميدن
همه با نرس همکاري ميکردند
و ميگفتن بابا بزار وظيفه شونو انجام بدن
من که دلم سوخت رفتم وسط معرکه
دادزدم
بسه ديگه اينم سهميه خنده امشبتون کلي انرزي گرفتين... دست از سر برادرم برداريد
مجروح ما نفسي راحت کشيد و کلي دعام کرد
بعد از آن به يکي از پرستارها خواهش کردم بياد و پشت پرده کمکش کنه
همه متفرق شدن
و من توي فکر بودم اين اقاي افشار نرس بيمارستان شب بعد چطوري ميخواهد روحيه بده به مجروحين؟؟؟