••|بسماللھالࢪحمنالࢪحیـم🌱|••
🌺اگربه معنای واقعی کلمه،میخواھید انقلابی
باشید...⇩
↯باید²شرط داشته باشید:
💪🏼پشتیبان ولایت فقیہباشید
برای رضای خداکارکنید✌️🏻
________________________
https://eitaa.com/joinchat/2581004414C5d9c895596
#ڪانالِانقلابـٖے🌐🌱
#ڪانالِسربـــــازانانقـــــلاب😍
🌿••[بسم الله الرحمن الرحیم]••🌿
#کانالسربازانانقـــــلاب🌺
••|#بصیرتی
••|#محفل
••|#کلامشھدا
••|#کلامعلما
••|#سخناستادان
#انقلابیابیان✌️🏿
••منتظرچی هستےزودعضوشو🌼••
https://eitaa.com/joinchat/2581004414C5d9c895596
غسالی گفت ،وقتی که جوانی🧑🏻 را برای غسل کردن بردیم ميخواستیم لباس👕 های او را از بدن خارج کنیم اما از بس که لباس هایش تنگ
و اندامی بود، نتوانستیم آنها را از بدنش خارج کرده و مجبور شدیم با قیچی✂️ لباسهایش را برش داده و شروع به غسل کردن او کنیم.
اما ماجرا از آنجا شروع شد که وقتی سربندی که هنگام مرگ بر سرش بسته بود را باز کردیم بایک صحنه عجیب مواجه شدیم که😱😱😱
اگه میخوای بقیشوبخونی بیااینجاتوی این کانال
پیام سنجاق شده.
https://eitaa.com/joinchat/261619836Ce2e39059d2
❁﷽❁
🖋نمیگذاریم عَلَم عِلم بر زمین بماند
برای ساختن خوبیها تلاش کنیم♡
یه کانال با طعم موفقیت با طعم هدف و تلاش برای هدفت
چه هدفی؟
برای زندگی بهتر
برای اهداف درسی
برای اهداف اجتماعی
و هررررچیزی که برای خودت ارزشمنده
بهتره صبر کنم تا خودت بپیوندی به طعم زندگیا یا فاتحان خودمون😊
خوشحال میشم باهامون باشی
🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈
بزن روی رنگین کمونا اونا تو رو به هدفت نزدیک میکنن😊
https://eitaa.com/Fatehan_Irani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┈••✾✵❁✵✾••┈┈•
کاردستی
•┈┈••✾✵❁✵✾••┈┈•
#کاردستی
🌸دختران چادری🌸
🎀 #راضِ_بابا 🎀
#قسمت_چهارم🌸
به آرامی پلک هایم را بستم؛دستانم را به سمت آسمان بالا بردم و خداراشکر کردم.
مادر با تعجب گفت:《ننه خیلی خوشحالی! همه چشم انتظار پسر بودنا!》
کمی مکث کرد.
_ حتی تیمور!
لبخند کم رمقی روی لبانم نشست. همیشه از خدا می خواستم خدا دوتا دختر نصیبم کند و به نیت حضرت زهرا (علیه السلام) اسم هایشان را راضیه
ومرضیه بگذارم و بیمه ی بی بی بشوند.
دختر برایمان رحمت بود. سر مرضیه که باردار شدم، تیمور توی پتروشیمی به عنوان راننده آتشنشان استخدام شد. می دانستم با آمدن دختر دوم هم اتفاقات خوبی خواهد افتاد؛ اما تیمور دوست داشت بچه مان پسر باشد.
دست روی شکمم می کشید و می گفت میخواهم اسمش را مرتضی بگذارم و نوکر امام علی (علیه السلام) شود.
وقتی راضیه به دنیا آمد و در بیمارستان، صورت روشن و چشمان بزرگ و قهوه ایش در چشمان تیمور جا گرفت، انگار چشم انتظار همین دختر بوده است.
آن قدر وابسته اش شد که تحمل دوریش را نداشت. امشب برای من هم این دوری سه ساعته اش داشت غیر قابل تحمل می شد.
مقابل حسینیه همین طور که در جهت عکس بقیه جلو می رفتم...
ادامه دارد...
کپی داستان راض بابا ممنوع است ❌❌
🌸دختران چادری 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┈••✾✵❁✵✾••┈┈•
کاردستی
•┈┈••✾✵❁✵✾••┈┈•
#کاردستی
🌸دختران چادری🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┈••✾✵❁✵✾••┈┈•
کاردستی
•┈┈••✾✵❁✵✾••┈┈•
#کاردستی
🌸دختران چادری🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┈••✾✵❁✵✾••┈┈•
کاردستی
•┈┈••✾✵❁✵✾••┈┈•
#کاردستی
🌸دختران چادری🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┈••✾✵❁✵✾••┈┈•
کاردستی
•┈┈••✾✵❁✵✾••┈┈•
#کاردستی
🌸دختران چادری🌸