مرحوم مجتهدی تهرانی میگفتند: پردهدری نکنید. همانطور که خدا نسبت به ما چنین کرده است. ما خیلی بدی کردیم اما خدا نگذاشته است کسی بفهمد. اگر بوی گناه بلند میشد، دو نفر نمیتوانستند کنار هم بنشینند. چون گناه بو دارد و فقط اولیاء خدا متوجه میشوند و گاهی آن فرد را صدا کرده و به او میگویند: مواظب باش، چه کار کردهای که بوی گناه میدهی؟ خودت را جمع و جور کن.
.
.
خرده بینانند در عالم بسی
واقفند از کار و بار هر کسی
.
. ?خداوند ستارالعیوب است. پس ما هم باید عیب مردم را مخفی کنیم. وقتی خدا این لطف را به ما کرده است، ما هم همین کار را انجام دهیم. اگر عیب مردم را مخفی کردید، خدا هم عیب شما را مخفی میکند. اما اگر نه، عیب مردم را همه جا گفتید، خدا شما را رسوا میکند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم طیبنا للموت
شادی روح اموات فاتحه ای هدیه کنیم
شب جمعه است و دلم کرببلا می خواهد
کربلا هم که دلِ غرقِ صفا می خواهد
چه کنم من که ندارم به جز این قلبِ سیه
دلِ من از تو حسین قدری دوا می خواهد
روضه ی آب و عطش گر چه ملول است و ولی
دلِ بشکسته و صد شور و نوا می خواهد
شب جمعه شد و مادر به حرم آمده است
وا که این صحنه عجب حال و هوا می خواهد
آخر این غرقِ گنه را چه به این حال و هوا
دلِ من جرعه ای از آبِ شفا می خواهد
کی شود قسمت من هم بشود کرببلا
دلم عطرِ حرمِ شاهِ ولا می خواهد
10.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نائب الزیاره همه شیعیان آقا امیرالمومنین سلام الله علیه در حرم کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
14.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اقرار علمای اهل سنت به ظهور حضرت صاحب الزمان عج
صد درس از زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
11. هرگاه با کسي، هم صحبت میشد به سخنان او خوب گوش فرا میداد.
12. چون با کسی سخن مي گفت کاملا بر میگشت و رو به او مینشست.
13. با هرکه مي نشست تا او اراده برخاستن نمي کرد آن حضرت برنمیخاست.
14. در مجلسی نمینشست و برنمیخاست مگر با ياد خدا
15. هنگام ورود به مجلسي در آخر و نزديک درب مینشست نه در صدر آن.
16. در مجلس جاي خاصي را به خود اختصاص نمیداد و از آن نهي مي کرد.
17. هرگز در حضور مردم تکيه نمیزد.
18. اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.
19. اگر در محضر او چيزی رخ میداد که ناپسند وی بود ناديده میگرفت.
20. اگر از کسي خطایی صادر مي گشت آن را نقل نمی کرد
📚برگرفته از کتاب منتهیالآمال و کتاب مکارمالاخلاق
از مدینه تا به قم اشراق نور آوردهای!
یا نشان آسمان از کوه طور آوردهای؟
وه چه زیبا! ، محملی از نور و هودج، سبزپوش
کاروان در کاروان، شور و شعور آوردهای
آسمان ها در نظاره، شهر غرق موج نور
بر کویر آباد، احساس غرور آوردهای
دم به دم پروانهی شمع وجودت قدسیان
گوییا از سمت جنّت، فوج حور آوردهای
عشق هم محو تماشای جمال جاهِ توست
عقل را حتی به وجد و شوق و شور آوردهای!
می تراود نام زهرا از شمیم نام تو
از مزار گمشده، عطر حضور آوردهای؟
دسته دسته مردم قم، پایبوست آمدند
ای کریمه! سوی ما سرّ سرور آوردهای
میدهی درس کرامت، درس عرفان، درس عشق
مکتبی آکنده از آیات نور آوردهای
در مسیر عمهات زینب به دنبال امام
صد پیام از سیرِ آن سروِ صبور آوردهای
ای ثواب زائرانت جنّت این عشّاق را
با کدامین عشق از نزدیک و دور آوردهای
در مسیر از حرم تا جمکران، گفتم به مهر:
در نگاهت مژدهی صبح ظهور آوردهای
این غزل را لحن داودی سزا باشد «بشیر»!
بیتهایی چون مزامیر زبور آوردهای