گفتند: «علامت محبت چیست؟» گفت: «آن که عبادت وی اندک بود و تفکر او دایم بود و خلوتِ او بسیار و خاموشی او پیوسته. چون درو نگرند او نبیند و چون بخوانندش او نشنود. و چون مصیبتی رسدش اندوهگین نشود و چون صوابی روی به وی نهد شاد نگردد و از هیچکس نترسد و به هیچکس امید ندارد.»
تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری
مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
ذکر احمد بن عاصم انطاکی
نشر سخن
جلد اول
صفحهی ۴۲۵
#یک_جرعه_کتاب
#تذکره_الاولیاء
@hibook
برخلاف آنچه که تصور کردهای، حرف تازهای ندارم. حقیقت این است که حرفها فراوان است و دردها گران؛ اما جایشان در این یک وجب کاغذ نیست. کاغذ نمیتواند دردی دوا کند و گرهای از عقدهی فشرده باز نماید.*
همراه با احمد محمود
گردآورنده: کیوان باژن
انتشارات هزاره سوم اندیشه
صفحهی ۲۵
*از نامهی احمد محمود به احمد آقایی
@hibook
هنر مجاهد
لوران بینه، یک جایی از #کتاب «ههحه» تعریف میکند آنقدر پیرامون زندگی رایهارنت هایدریش _معروف ب
میگویند تعداد میخانههای محلهی کارگری ژیژکوف، در شرق پراگ، از میخانههای کل شهر بیشتر است. این محله همچنین کلیساهای فراوانی دارد، نکتهای که در این «پایتخت هزارناقوس» شگفت نمینماید. کشیش یکی از همین کلیساها به خاطر میآورد که یک روز، «در فصلی که لالهها به گُل نشسته بودند»، زوج جوانی به دیدنش آمدند. مرد قدی کوتاه، نگاهی نافذ و لبانی ظریف داشت. دختر جوان نیز دلربا بود و سرشار از شور زندگی. به نظر میرسید عاشق همدیگرند. آنها میخواستند با هم ازدواج کنند، البته نه در آن روز. زوج جوان از کشیش درخواست کردند برای ازدواجشان تاریخی دقیق اما نامعلوم را در دفتر خود ثبت کند: «پانزده روز پس از پایان جنگ.»
ههحه
نوشتهی لوران بینه
ترجمهی احمد پرهیزی
نشر ماهی
صفحهی ۲۵۸
@hibook
▫️
"صد سال تنهایی" همراه با روایت تبار بوئندیا ، در کنار اشارات محکم تاریخی و سیاسیاش به دنیای مردمان آمریکای لاتین، روایت شکست است.تمامی داستان، تمامی شخصیتها، تمامی اعضای خاندان بوئندیا در #عشق خود شکست میخورند و این انگار سرنوشت محتوم تمامی انسانهاست. هر کس به نوعی.
#معرفی_کتاب
#صدسال_تنهایی
#گابریل_گارسیا_مارکز
@hibook
هنر مجاهد
تا جوان هستی سعی کن تا جایی که میتوانی رنج #عشق را بچشی. چون اینطور چیزها تا آخر عمر نمیماند .
_ برخی #عشق را چنگکی می دانند که نیازهای تنشان را به آن بیاویزند.
لحظه ای را که "نیاز" غلیان می کند ،
"حادثه #عشق " می نامند و آن را با تمنا می جویند و آن گاه که نیاز فروکش کرد ، #عشق را از یاد می برند.
"#عشق" محصول "انس" است
و بعد از نیاز تن و در غیاب آن ، آغاز می شود.
غیر از این تعریف را برای حضرت #عشق ، توهین آمیز می دانم.
+ پس جایگاه تن کجاست؟ آن را نادیده می گیری و به حساب نمی آوری؟
_ تن و لامسه واقعیتی انکار ناپذیر است دریا!
ولی #عشق نه با آن آغاز می شود و نه با آن پایان می یابد.
در سطحی پایین تر از کلمه و معنا ، گاهی تن و لامسه هم با حرارتش ، حضور #عشق را تایید می کند.
ولی آن هایی که #عشق را از سطح تن و لامسه آغاز می کنند بعید می دانم به سطحِ کلمه و معنا اوج بگیرند.
همان طور که اگر بگویند "#عشق" در یک نگاه متولد می شود و شعله می کشد ، دغل بازی کرده اند.
" تازه کارها غالبا سرکشیِ هوس را با تولد #عشق اشتباه می گیرند... "
#ارتداد
#وحید_یامین_پور
@hibook
هنر مجاهد
▫️ "صد سال تنهایی" همراه با روایت تبار بوئندیا ، در کنار اشارات محکم تاریخی و سیاسیاش به دنیای مرد
▫️
در " صد سال تنهایی" مرگ، عقوبتی جانکاه یا ناگهانی نیست. همه پیشاپیش و در آرامشی حزنانگیز از آن خبر دارند. در میان تصاویر متعدد مرگ که همپای شخصیتهای فراوان، تکرار و تکرار میشود، هیچ کدام به اندازهی لحظهی بردن جنارهی آئورلیانو سگوندو طنازانه نیست.
" رفقای قدیمی عیش و نوشهای آئورلیانو سگوندو روی تابوتش تاجگلی گذاشتند با نواری کبود که بر آن نوشته شده بود: بروید کنار مادهگاوها چون عمر کوتاه است."
@hibook
▫️
آخرین ماموریت هرکول این بود که به عالم اموات برود و سربر(سگ هادس) را به روشنایی روز بیاورد؛ یا به قول چاسر، در «قصهی صومعهنشین»:« او، سربر، سگ پاسبان جهنم، را بیرون بیاورد ». زاکاری گری، نویسنده انگلیسی قرن هجدهم، در تفسیری بر کتاب« Hudibras »، ماموریت هرکول را چنین تعبیر میکند:
« مقصود از این سگ سه سر: گذشته، حال و آینده است؛ زمان که همیشه همه چیز را میگیرد و میبلعد. هرکول بر او فائق میآید؛ و این بدان معناست که همیشه اعمال متهورانه بر زمان پیروز میشود زیرا این اعمال همیشه در خاطرهی آیندگان زنده است».
کتاب موجودات خیالی
بورخس
ترجمهی احمد اخوت
نشر ماهریز
@hibook
▫️
تو میگی من دارم مست میشم؟ پرت و پلا میگم؟
حرفات منطقیه
میگم تو نمیدونی آدم چه حالی داره. کسی نمیدونه آدم چه حالی داره
گفتم:جز زن آدم
جک گفت:اون میدونه. اون خیلی خوب میدونه. اون میدونه. اون کاملا میدونه
همینگوی
پنجاه هزار دلار
@hibook
هنر مجاهد
قسمت بیستم: تا صفحه ۲۶۶ پایان موومان سوم! 📚#سمفونی_مردگان 📝#عباس_معروفی @hibook با ما بشنوید✨ 2⃣0
آیدین گفت: دنیا پوچ و بی ارزش است و هیچ ارزشی ندارد.
سورمه گفت: حرف های خوب بزن، دنیا بی ارزش نیست، فقط انسانی زندگی کردن خیلی سخت است.
#سمفونی_مردگان
#عباس_معروفی
@hibook
ننه: فقط یک هنر را باید یاد بگیری
و آن هم تحمل است، تحمل
مریم: تحمل چی ننه؟
ننه: نگران آن نباش،
موضوع کم نمی آوری.
هزار خورشید تابان
خالدحسینی
@hibook
گفت: "دیوانگی شاخ و دم ندارد. وقتی آدم با آدم های دیگر شباهت نداشته باشد، دیوانه محسوب میگردد."
گفتم: "اگر همه مردم دیوانه بودند، تا حالا همدیگر رو خورده بودند ."
گفت: "نکته همینجاست که آفت عالم و بلای جان بنی آدم همیشه نیم عقلا و نیم ديوانگان بوده اند. و الا از آدم تمام عاقل و تمام دیوانه -اگر فرضا پیدا شود- هرگز سر سوزنی آزار نمی رسد."
#محمد_علی_جمالزاده
@hibook