May 11
اگر افراد میتوانستند یاد بگیرند
که، آنچه برای من خوب است،
لزومی ندارد که برای دیگران هم خوب باشد،
آنگاه دنیای شاد و خوشایندتری میداشتیم.
تئوری انتخاب به ما میآموزد که دنیای مطلوب من، اساس زندگی من است نه اساس زندگی دیگران.
#ویلیام_گلسر
#تئوری_انتخاب
@hibook
«وقتی هست برای نوشتن، وقتی برای جنگیدن و وقتی برای نغمه سر دادن. آری! زمانی باید نوشت، زمانی باید جنگید، و زمانی باید به صدای خود گوش داد.»
#حقیقتومرددانا
#بهرام_بیضائی
@hibook
«تو را از اسب میتوان فرو کشید، شلاق تو را میتوان گرفت و قدّارهی تو را میتوان شکست. به این جمع نگاه کن که در آنها ولوله افتاده. تو با تک تک اینها حرف میزنی و من با کلّشان. اگر کلشان از زمین بلند شوند تو پایین میغلتی. اگر کلشان نفس بکشند تو مثل پر کاهی به هوا میروی. اگر کلشان آب دهن بیندازند تو غرق میشوی.»
#حقیقتومرددانا
#بهرام_بیضائی
@hibook
- در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را در انزوا...
- میخورد و میتراشد...
- این زخمها را نه به کسی میتوان گفت، نه به کسی نشان داد...
#محمدرضا_شرفیخبوشان
•عاشقی به سبک ونگوگ•
@hibook
نفس آدم اگر زیر سقف نخورد سقف میریزد. خانه به آدم است که خانه است. آدم نباشد، غمباد میگیرد، خودش را شل میکند، میافتد.
#محمدرضا_شرفیخبوشان
•عاشقی به سبک ونگوگ•
@hibook
4_6037577476656335638.m4a
2.02M
همزمان داشتم سه تا کتاب میخواندم و با هم پیش میبردمشان، همه را گذاشتم زمین و چسبیدهام به مدار صفر درجهی احمد محمود، چه کتاب خوبیست، چه داستانی، چه قلمی، طیبالله انفسکم جناب احمد محمود.
🎙صفحاتی از جلد دوم #مدار_صفر_درجه.
#معرفی_کتاب
@hiboo
هنر مجاهد
مصیبتهای #عشق اگرنبود،هیچوقت رنج لذتبخش وجود نداشت. #عشق #حقایق @hibook
تا جوان هستی سعی کن تا جایی که میتوانی رنج #عشق را بچشی. چون اینطور چیزها تا آخر عمر نمیماند .
#عشق_در_زمان_وبا
#گابریل_گارسیا_مارکز
@hibook
گفتند: «علامت محبت چیست؟» گفت: «آن که عبادت وی اندک بود و تفکر او دایم بود و خلوتِ او بسیار و خاموشی او پیوسته. چون درو نگرند او نبیند و چون بخوانندش او نشنود. و چون مصیبتی رسدش اندوهگین نشود و چون صوابی روی به وی نهد شاد نگردد و از هیچکس نترسد و به هیچکس امید ندارد.»
تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری
مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
ذکر احمد بن عاصم انطاکی
نشر سخن
جلد اول
صفحهی ۴۲۵
#یک_جرعه_کتاب
#تذکره_الاولیاء
@hibook
برخلاف آنچه که تصور کردهای، حرف تازهای ندارم. حقیقت این است که حرفها فراوان است و دردها گران؛ اما جایشان در این یک وجب کاغذ نیست. کاغذ نمیتواند دردی دوا کند و گرهای از عقدهی فشرده باز نماید.*
همراه با احمد محمود
گردآورنده: کیوان باژن
انتشارات هزاره سوم اندیشه
صفحهی ۲۵
*از نامهی احمد محمود به احمد آقایی
@hibook
هنر مجاهد
لوران بینه، یک جایی از #کتاب «ههحه» تعریف میکند آنقدر پیرامون زندگی رایهارنت هایدریش _معروف ب
میگویند تعداد میخانههای محلهی کارگری ژیژکوف، در شرق پراگ، از میخانههای کل شهر بیشتر است. این محله همچنین کلیساهای فراوانی دارد، نکتهای که در این «پایتخت هزارناقوس» شگفت نمینماید. کشیش یکی از همین کلیساها به خاطر میآورد که یک روز، «در فصلی که لالهها به گُل نشسته بودند»، زوج جوانی به دیدنش آمدند. مرد قدی کوتاه، نگاهی نافذ و لبانی ظریف داشت. دختر جوان نیز دلربا بود و سرشار از شور زندگی. به نظر میرسید عاشق همدیگرند. آنها میخواستند با هم ازدواج کنند، البته نه در آن روز. زوج جوان از کشیش درخواست کردند برای ازدواجشان تاریخی دقیق اما نامعلوم را در دفتر خود ثبت کند: «پانزده روز پس از پایان جنگ.»
ههحه
نوشتهی لوران بینه
ترجمهی احمد پرهیزی
نشر ماهی
صفحهی ۲۵۸
@hibook