هدایت شده از 🛠 آچار ؛ آقای اقتصاد انقلاب اسلامی 🇮🇷
از سر لطف است نه وظیفه...
شاید بد نباشه یکم سر این تیکه متن فکر کنیم؛
زن در خانه جز تمکین هیچ وظیفه شرعی دیگه ای نداره، حتی شیردادن بچه رو میتونه بگه: پول میگیرم، شیر میدم.
ببخشید آقای اسلام! حالتون خوبه؟! بابا شیر دادن که انحصار خانومه! یا چیزی مثل خانهداری معلومه که بیشتر از خانوما برمیاد! آخه چرا هیچکدوم از اینا رو تکلیف نکردی؟! آخه اینطوری میخوای به خانواده استحکام ببخشی؟!
(فرض کنید ماشینتون وسط بیابون خراب شده و زیر بارون موندید و خیلی شرایط سختیه...
بالاخره امداد خودرو میاد؛ حالا پول میگیره یا نمیگیره، ماشین شما رو بکسل میکنه؛ طبیعتاً تشکر میکنید و حالا چون زیر بارون هم مونده بودید، تشکر بیشتری میکنید و تمام!
ولی اگه یک سواریِ شخصی که مثلاً معلم و روحانی و ... هستش اینکارو میکرد، یک غریبهی غریبه اینکارو میکرد، برخوردتون فرق نداشت؟! ۱۰۰۰بار تشکر نمیکردید؟! ۱۰۰جا قضیه رو تعریف نمیکردید؟! بابا اصلاً شمارش رو میگرفتید، رفت و آمد میکردید و ...
خب چرا؟ چون وظیفش نبوده! اگه شما کاری رو طبق وظیفه انجام بدید، اثر پیوندی نداره! محبت نمیاره!)
جواب یک کلمست: محبت!
اگه وظیفه و تکلیفِ خانوم بود، آقا میگفت اینا وظیفشه ضعیفه!
با همین ساختار و سازکارهای عجیب و غریبه که محبت در رگ خانواده پمپاژ میشه!
خانوم من، کار خونه میکنی؛ آشپزی میکنی؛ لباس میشوری؛ جمع و جور میکنی؛ بچه رو تر و خشک میکنی؛ هرکاری که میکنی، داری لطف و محبت میکنی و من رو مدیون و طلبکار خودت میکنی!
تعبیر زنندهی زن ذلیل اشتباه در رفته! زن ذلیل یعنی من به واسطه خانمم، تن به کارهای ناحق بدم؛ نه وقتی من محبت و احترام خانومم رو نگه میدارم و معاملهای برخورد نمیکنم؛ نه وقتی حق خانومم رو میدم بدون اینکه چرتکه بندازم که مثلاً اون چقدر حقوقم رو داده؛ به اینا میگید زن ذلیلی؟! اینا اوج معرفت انسانه!
اینه اسلام! اومد یه زندگی مشترک تعریف کرد و بسته خانواده رو تشکیل داد و گفت دوطرف باید کارهایی بکنند که وظیفه هیچکدوم نیست! کل اون چیزی که واجب کرده، یکسری ملزومات زندگی بوده که گفته وظیفه حقی و قانونی و شرعیه، سرشون سفت و سخت هم هست؛ اما همه و همش یک درصدِ زندگیه! ۹۹درصد بقیه رو تو تعاملات آورده! نه وظیفه توئه خانوم، نه وظیفه توئه آقا ولی هم تو انجام بده خانوم، هم تو انجام بده آقا! چرا؟ تا پیوند زندگی افزایش پیدا کنه!
به خانوم میگه خواهش میکنم آشپزی کن ولی وظیفت نیستا، از اونطرفم به آقا میگه نگاه چه غذایی درست کرده، وظیفش نیستا، قدر بدون!
میگه وظیفه نیست و از اونطرفم کلی تشویق میکنه:
میگه خانوم یه لیوان آب بده دست شوهرت، ثوابش از یک سال عبادت بیشتره! با هر جرعه برات تو بهشت یک شهر میسازن و ۶۰خطات بخشیده میشه...
یدونه هم از اون روایتهایی که آقایون خیلی بدشون میاد و خانوما میگن بیشتر بگو:
یک روز پیامبر میرن خونه حضرت فاطمه(س) و میبینند که حضرت دارن غذا میپزن؛ آقا امام علی(ع) هم یه گوشه در حال پاک کردن عدس هستند؛ پاک کردن عدسا! خیلی هم کار شاقی نیست! ولی پیامبر ۱/۵ صفحه A4، با فونت بی نازنین، اندازه ۱۲، بولد، فاصله سطور یک، میان میگن: یا علی؛ یک ساعت خدمت کردن به همسر در کارهای خانه بهتر است از هزار سال عبادت! هزار حج! هزار عمره! آزاد کردن هزار بنده! هزار جنگ! رفتن به عیادت هزار بیمار! هزار...هزار! تا صبح هزار داره! (تازه این فقط یک تیکه روایته، همش رو نمیذارم تا آقایون متأهل زندمون بذارند؛ خانوما خودشون برن اینجا بخونن:) )
بابا بس کن! مگه رفتیم جنگ؟! یه عدس بودا!
بله یه عدس بود! میتونستم بگم واجبه، ولی نگفتم و تو هنر داشته باش و انجام بده! چون محبت میاره، اطاعت میاره! (إنَّ المُحِبَّ لِمَن يُحِبُّ مُطيعُ)
محبت زمانی رشد میکنه که معاملهای نباشه! بازاری نباشه! فقط تو نابازاره که محبت رشد میکنه و سیر صعودی میگیره!
چرتکه رو بنداز دور! وقتی به اندازه نیازی که دارم به شما محبت کنم، میشه همون معامله و بازار: کُلُّ شَیءٍ کالا و کُلُّ اَرضٍ بازار!
هیچ عقل و وجدان سالمی این رو نمیپذیره الا لیبرالیسم!
پس آهای لیبرالیسم! خوب بدون که آتیش هم بگیری، #آقای_انقلاب_اسلامی نمیگذاره که محبت رو کالا کنی!
بله بزرگواران! در یک جمله:
خانواده، دستاورد آقای انقلاب اسلامی!
🛠 آچــــــــــــــــــــــار: 🇮🇷
💠 @Achar_Ir
هدایت شده از اقتصاد فرهنگی
13951112000359.mp3
2.41M
تو امام منی
با صدای علی زکریایی
ترانه: #دلاوار
♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷
💠 @h_abasifar
هدایت شده از اقتصاد فرهنگی
یه نکته به اونها که دارن فحش میدن به مربی ایرانی و تیم ملی:
اون توپی که آخر بازی خورد به تیر دروازه!
همه تحلیلهاتون رو باید میذاشتید در کوزه و آبش رو میخوردید اگر میرفت تو گل!
اما از این روحیه ایرانیها خوشم میاد!
حتی ضدانقلاب هم غیر قهرمانی برای ایران کسر شان میدونه 😍
♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷
💠 @h_abasifar
هدایت شده از افرا (اقتصاد فردای روشن ایران)
«زجر مردم از ارزانی بنزین»!
میگوید اگر گران نکنید مردم زجر میکشند!
ترجمه روان:
برای جلب رضایت مردم همه چیزا را گران کنید(به ویژه بنزین).
اگر گران نکنید مردم را زجر میدهید.
پ.ن: من اعلام آمادگی میکنم در برابر زجر ارزانی به هیچ عنوان گلایه نکنم و منتقد نباشم.
این از من!
شما چطور؟
حاضرید مثل من زجر بکشید؟
✍سیدامیرحسین حسینی
✅به افرا بپیوندید:
@afra_eco
🔰 همه کسانی که مخاطبینی دارند وظیفه دارند مردم را به انتخابات دعوت کنند
مقام معظم رهبری ۲/ ۱۰/ ۱۴۰۲
✅ در راستای هم افزایی بیشتر بین مراکز، سازمان ها و گروه های مردمی فعال در فضای مجازی و #دعوت از مردم برای شرکت در انتخابات کانال #دعوت_کرمان تاسیس شد
✳️ در این حرکت محتوای تولید شده در موضوع انتخابات توسط گروه های مختلف جمع آوری شده و پس از بررسی توسط تیم سردبیر در کانال #دعوت_کرمان بارگزاری میشود
❇️ شما میتوانید با عضویت در این کانال به محتوای خوب و جذاب برای انتشار و توزیع در فضای مجازی دسترسی پیدا کنید
🔷 از شما دعوت میکنیم به کانال ما در ایتا بپیوندید
🟪 لینک کانال:👇👇👇
https://eitaa.com/davat_kerman
هدایت شده از اقتصاد فرهنگی
تا بشر از آدمیت رو گرفت
با گناه و بت پرستی خو گرفت
راه خونخواری گرفت و پیش رفت
رو به سوی ظلمت و تشویش رفت
آتش و آشوب شد روز و شبش
بت پرستی شد مرام و مذهبش
خودپرست و بت پرست و مست بود
درکنار کعبه بود و پست بود
بردگی می کرد جای بندگی
قتل و غارت بود سبک زندگی
بعد از ابراهیم کعبه رنگ باخت
نسل شیطان آمد و بتخانه ساخت
از زمانه بوی بیشرمی چکید
از طناب دارها خون میچکید
دفن مي كردند با شور و سرور
دختران خويش را زنده به گور
فتنه ابلیس میشد سختتر
کعبه گشته پر ز بتها سر به سر
کاخ هایی پر ز شهوت ساخته
دین و دل را در هوایش باخته
عصر عصر بت پرستی و ریا
مردمانی مشرک و دور از خدا
در دل تاریکی شبهای دور
آرزویش بود مردی غرق نور
تا که شهر مرده را احیا کند
بردگی را محو از دنیا کند
آرزویش بود روزی با غرور
جاهلیت را کند زنده به گور
در میان نفرت اهل زمین
یک نفر اهل خدا اهل یقین
یک نفر با نام احمد در سما
یک محمد در زمین محو خدا
یک نفر یکتا امین روزگار
بنده ی خوب خداوند بهار
یک نفر با نور فطرت شد قرین
یک نفر با حق سرمد همنشین
مردی از نور خدا در قاب تن
مردی از نسل خلیل بت شکن
برترين خلق خدا روي زمين
در ميان آسمان بالا نشين
از غبار مردمان دل را گرفت
پیش دلبر برد و آن بالا گرفت
تا بگوید دین فقط بالندگی ست
بندگی و بندگی و بندگی ست
تا بیاید با دم: الله ُ نور
جاهلیت را کند زنده به گور
او نشان میداد راهش رفتنی ست
او نشان می داد اهل حرف نیست
کی کند عاقل قبول این ننگ را
سجده آرد خاک و چوب و سنگ را؟
آن قدر مرد ادب بود و عمل
تا که در هر کوچه شد ضرب المثل
پاک بود و پاک بود و پاک بود
در امینی شهرهی افلاک بود
او سراپا نور خلقت بود و بس
یکه تاز هر فضیلت بود و بس
آمد و جاي قدومش پاك شد
خاك پايش برتر از افلاك شد
چله ای از عمر خود را کرده طی
در حرا از حق خطاب آمد به وی
نغمهای از سوی آن دلبر رسید
تا چهل سالِ فراقش سر رسید
طور موسی شد حرای مصطفی
کوه خم گشته بپای مصطفی
جبرئیل آمد ندای شور داد
نذر او در آسمان انگور داد
جلوهی مهتاب بودش دیدنی
لعل لبهای نبی بوسیدنی
نیمه شب قلب حرا پر نور شد
کوه نور، آیینه ای از طور شد
لحظهها جذاب و فوق العاده بود
لرزه بر جان هُبل افتاده بود
در حرا جبريل آمد نيمه شب:
قال يا محمود اقرا بسم رب
روح انسان را به پروازی بخوان
خاتمیت را تو آغازی بخوان
گفت اقراء داد احمد هم جواب:
چون بخواند آنکه ناخوانده کتاب؟
گفت اقراء یا محمد زود باش
زخمها را مرهم و بهبود باش
گفت اقراء یامحمد! "یاعلی"
نیست در کار خدا اما، ولی!
گفت: "اقراء" شعلهها بالا گرفت
دیگ می را جوش سربالا گرفت
گفت اقراء زانوی بتها شکست
خنده بر لبهای دخترها نشست
گفت اقراء ریخت دنیا را بهم
کَند از جا ریشه ظلم و ستم
گفت اقرء غار را پر نور کرد
گفت اقراء دشمنان را کور کرد
گفت اقراء عالمان دین فروش
خونشان آمد ز آوازش به جوش
گفت اقرا شد جهانی یکصدا
یک جهان شد یکصدا یا مصطفی
گفت اقراء آسمانها و زمین
یکصدا گفتند بر او آفرین
گفت اقراء درب جنت باز شد
رسمِ عاشق تا ابد پرواز شد
عاقبت بعد از چهل رکعت بهار
خاتم پیغبران شد آن نگار
تا شده عید خوش پیغمبری
بر جهان تبریک باد این رهبری
تا که در غار حرا اعجاز شد
راه اقیانوس ایمان باز شد
نور ایمان بر دو عالم چیره شد
آسمان بر نور احمد خیره شد
راه سير آسمان هموارتر
مستی افلاکیان هموارتر
احمد آمد کعبه را تطهیر کرد
لات و عزی را ز بالا، زیر کرد
بار دیگر کعبه شد بیت الحرام
خالی از بد مستی و فعل حرام
نور آمد، ظلمت شب را گرفت
جاهلیت مُرد و ایمان پا گرفت
او رسول خالق عالم شده
بر نگین انبیا خاتم شده
او رسول مهربانیهاست او
بر همه خلق جهان مولاست او
او که هستی از طفیلش هست یافت
بر مقام مصطفایی دست یافت
عرشیان مبهوت جاهش ماندهاند
رحمه للعالمینش خواندهاند
خلق ایزد سائل دربار او
جانفدای بوذر و عمار او
حمزهها دارد برای مکتبش
نگذرد جز وحی حرفی از لبش
بینی شیطان بخاک است آشنا
هر زمان یک آیه آید از سما
ایزد او را نور خود آميخته
خلقتش را زير پايش ريخته
كشتى او مأمن شاه و گداست
ساحلش مطلوب اهل ماسواست
از صفاتش هیچ کس آگاه نیست
محرم این ماه زیبا چاه نیست
آبرو و هیبت افلاک اوست
تا ستون خیمه لولاک اوست
رقص مستی ملائک دیدنیست
جلوههای رب مالک دیدنیست
تا محمد نالهی ایّاک زد
در جوابش نغمهی لولاک زد
پای او معراج را هم گُل زدند
از محمد تا به حیدر پل زدند
عید #مبعث آمده بگشای لب
عیدی از درگاه داور کن طلب
بعد از این دارد جهان این زمزمه
یامحمد یاعلی یافاطمه
تا خدا هست و خدایی میکند
نام احمد دلربایی میکند
محمدموحدی، محمدمبشری، اصغرچرمی، اصغراعرابی، مهدی موسوی، عباس اسلامی، بهمن عظیمی، حسین واعظی، ایمان کریمی،ابراهیم چاووشی، وحیدکردلو، مجتبی خرسندی، رضامحمدی، حسینعباسیفر
💠 @h_abasifar