روز ششم جنگ
دیشب بدون صدا خوابیدیم. شهر آرام است. صفحههای پمپ بنزین خلوت شده است. فروشگاهها بیشترین کالایی که میفروشند آب معدنی است!
در این چند روز از چند نفر پیشنهاد ترک خانه را داشتیم! دیشب و امروز اقوام زنگ زدند و گفتند: " .... وضعیت قرمز است! امن نیست!! از بالا خبر رسیده باید تخلیه کنند! فلانی گفته فلان جا اعلام کردهاند! شما هم جمع کنید بیایید بیرون!"
میخواهند ترس بیاندازند به جان ملت! که توی رسانههای دروغگویشان بگویند ایران دارد از سکنه خالی میشود! بگویند ما پیروز شدهایم!
اما احمقاند! نمیدانند توی مملکت ما پیرمردی رهبری میکند که با ده دقیقه صحبت، نقشههای ده سال اتاق فکرشان را پودر میکند!
پیرمرد امروز گفت
نترسید و زندگی را به همان روال قبلتان ادامه بدهید!
ما هم به همان روال قبلی روی مبل خانهی خودمان لم میدهیم و از صدای پرتاب موشکها به سمت تلآویو لذت میبریم. آنها را از پنجره به بچههایمان نشان میدهیم و میگوییم: "رفت که بچههای غزه رو نجات بده"
دیروز به مامان گفتم: " در صورتی از خونهام بیرون میرم که بگن نیروهای پیاده نظام صهیونیست یا تولههای پس افتادهشان رسیدهاند به ...."
روز ششم جنگ است. امروز پسرم را بردیم آرایشگاه. برای هیئت خانگی دوستمان خرید کردیم. با دخترم ناهار خوردیم. تلویزیون تماشا کردیم. منتظریم شب برای صدای موشکها ذوق کنیم و توی آسمان بهم نشانشان بدهیم...
#روزانهنویسی_جنگ
✍🏻فاطمه سعادت
به تاریخ ۲۸خرداد ۰۴
@hobut68
