هم برای نیروهای مقاومت دعا کنیم
هم برای مردم عادی...
برای مردم بیدفاعی که اضطراب افتاده به جان و قلبشان زیاد دعا کنیم...
امّن یُجیبُ المضْطَرَّ اذا دَعاه و یَکشِف السوء...
@hobut68
روز هشتم جنگ
دیشب صدای پدافند زیاد بود. دلهره داشتم که بچهها با صدا از خواب نپرند! از صبح هلیکوپتر مدام در حال پرواز است. صدایش به من آرامش میدهد.
چند پیام از آدمهای مختلف داشتم که ترس افتاده بود به جانشان. نگران بچهها و خانوادههایشان هستند. دخترعمویم گفت کاش بچه نداشتم. گفت حسرت آدمهایی را میخورد که تنها هستند و عزیزی ندارند. نگران است. نگران آسیب دیدن بچهها و عزیزانش. از شنیدن خبرها ناراحت است.
امروز روز هشتم جنگ است. پسرم یاد گرفته مرگ بر اسرائیل بگوید. دخترم توی نقاشیهایش پرچم ایران میکشد. خودم مثل همیشه خستهام! فکر میکنم که چرا در شرایط جنگی و دو قدم مانده به شهادت آدم نشدهام!
جنگ را به بازی گرفتهایم. صدای پدافندها برایمان معنی مقاومت میدهند.
#روزانهنویسی_جنگ
✍🏻 فاطمه سعادت
۳۰خرداد ۰۴
@hobut68
ألا اِنَّ أَوْلِیَاءَ اللهِ لاخَوفٌ عَلَیهِم و لَا هُم یَحزَنون...
ما پیروزیم... با یاری خداوند...
@hobut68
روز نهم جنگ
دیشب بچهها را بردیم پارک نزدیک خانه. موقع فعال شدن پدافند دخترم از بالای سرسره با جیغ ذوقش را نشان میداد. پسرم دست میزد و میگفت: آگا بزن! آگا بزن! و آگایان تا خود صبح زدند! هنوز نفهمیدم کی میزنیم کی میخوریم؟! فقط کمی تفاوت صدای متلاشی شدن پهباد با صدای شلیک موشک را متوجه شدهام! صبح گفتم خدا را شکر چند روز است نماز صبحم قضا نمیشود!
امروز برای اولین بار لرزیدن در و پنجرهی خانه را تجربه کردم! کمی ترسیدم اما بیشتر از ترس، هیجانزده بودم! نمیدانم چرا اینقدر جنگ را به مسخره گرفتهام! و هر کسی را که زنگ میزند و میگوید جمع کنید و از .... بیرون بروید مسخره میکنم!
چند شب است موقع خواب چادر نمازم را رویم میکشم و میخوابم تا اگر کشته شدم، امدادگرها چادر را بپیچند دورم و بعد جسدم را بگذارند توی کاور! ولی هنوز به آن درجه از ایمان و پذیرش نرسیدهام که روسری هم سر کنم!
روز نهم جنگ است، امروز کتاب (مثل نهنگ نفس تازه میکنم) را تمام کردم. کتاب را مبارکه اکبرنیا برایم هدیه فرستاده است. موقع تمام کردنش برای مبارکه دعا کردم خودش و بچههایش در سلامت و آسایش باشند.
مغزم آنقدر کشش نداشت که بتوانم بفهمم کتاب خوبی بود یا نه! اما با مستورهی کتاب زیاد همذاتپنداری کردم...
روز نهم جنگ است و زندگی روال عادی خودش را دارد...
#روزانهنویسی_جنگ
✍🏻فاطمه سعادت
روز آخر بهار ۰۴
@hobut68
دل ما قرص است
به قرص ماه ِ بنیهاشم...
به دلاوری و جنگاوریاش...
بله
ما پسر ِ امالبنین را داریم
و آنها پسران شیطان را...
ما با هم فرق داریم!
میگویند آمریکا قصد ورود به جنگ را دارد!
خب! الان باید بترسیم؟!
یَدُالله فَوقَ اَیدیهِم...
میدونم سخته
ولی
به اطرافیانتون امید و روحیه بدید...تا جایی که توان دارید و حتی بیشتر از توان!
نذاریم پشت ِ نیروهای مقاومت خالی بشه...
انشاالله بعد از پیروزی برای غم الانمون سوگواری میکنیم...
#نه_به_صلح_تحمیلی
بسم الله الرحمن الرحیم
خدا جان!
تو مالک دلهای مایی...
خانهات را در پناه خودت بگیر!
ما به یاری تو امیدواریم و به یاری تو پیروز ِ نبرد بزرگ خواهیم شد...
آمریکا تا الان هم وسط جنگ بوده است...
با نقاب ِ سگ ِ هارش در منطقه!
مزیت برداشتن نقاب و حضور علنی در جنگ، باز شدن دست ایران برای از بین بردن پایگاههای آمریکایی در منطقه است...
پس ما مثل قبل قوی و با سلاح دعا ادامه میدهیم و منتظر انتقام خون حاج قاسم میمانیم...
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله قاصم الجبارین...
ما با این مردک ِ مست ِ حرامزاده، پدرکشتگی داریم!
پنج سال و شش ماه است که منتظر این روزهاییم!
صد حمد بخوانیم و هدیه کنیم به مادر ِ بینظیر ابالفضل العباس
برای آنکه برای ما دعا کنند...