هو
ای دوست
چون خدا خواهد که خود بیند
در آیینه روح ما نگرد....
عین القضات همدانی
هو
اى درويش!
تحمّل از همه
و تواضع با همه
و عزّت داشتِ همه
و شفقت بر همه ،
اخلاق انبياء و اولياء است....
شیخ عزیزالدین نسفی
هو
ای عبد! در هر حال كه باشی بگو؛ لَبيك يا رب !
ای عبد! حزنِ بر من، حقيقت حزن است!
ای عبد! من نزد محزونِ خويشم، هر چند كه از من روی برگردانده باشد!
ای عبد! آنكه مرا نديده، چگونه بر من محزون باشد؟! و آنكه مرا ديده، چگونه محزون نباشد؟!
ای عبد! بگو؛ لَبيك يا رب !تا تو را از وجهی، "مجيب" قلمداد كنم!
ای عبد! اگر تو را از وجهی مجيب بنويسم، تو را از همه وجهی مجيب نوشته ام! و اين بدان معنی است كه تو را نزدم حضور داده ام و اشياء را پشت سرت انداخته ام!
ای عبد! آنگاه كه در حضورم باشی، همه ی اشياء و حتی همِّ محزونت بر من،ناپديد ميگردند!
ای عبد! پاداش بنده ای كه برای من صبر و تحمل كند اينست كه با او باشم، هر كجا كه باشد!
ای عبد! در خانه ات برايم جايی مقرر كن!همانطور كه در قلبت برای ذكرم جايی مقرر كرده ای!
ای عبد! اين "همِّ محزون" توست كه مرا بخاطر همه ی نعمات، شاكر است! زيرا من، "حزن" را در آن ثبات بخشيده ام!
المخاطبات
هو
و گفت: هرکه را مروّت نبوَد عبادت نباشد.
لادین لِمَن لامُروّة لَه.
تذکرةالاولیاء
ذکر داوود طائی
هو
خدایا! مرا زاهدی نمیباید، و قرّائی نمیباید، و عالِمی نمیباید. اگرم از اهل چیزی خواهی گردانید، اهلِ شمهای از رازهای خود گردان!
بایزید بسطامی
@yarekhaksar
هو
روزی معین الدین پروانه از حضرت مولانا سؤال کرد که مشایخ ماضی را اورادی و ذکری بوده است... حضرتِ خداوندگار را طریقهی ذکر چگونه است؟ فرمود که ذکر ما الله الله الله است، از آنکه ما اللّهیانیم از الله میآییم و باز به الله میرویم.»
مناقب العارفین، تصحیح تحسین یازیجی
ویرایش و اضافات توفیق هـ. سبحانی
@yarekhaksar
هو
دریغا هفتاد و دو مذهب که اصحاب با یکدیگر خصومت میکند و از بهرِ ملت هر یکی خود را ضدی میدانند و یکدیگر را میکشند، و اگر همه را جمع آمدندی و این کلمات را از این بیچاره شنیدندی، ایشان را مصور شدی که همه بر یک دین و یک ملتاند، تشبیه و غلط خلق را از حقیقت دور کرده است.
اسمها بسیار است اما عین و مسمی یکی باشد. ترا ظهیرالدین خوانند، و خواجه خوانند و عالم خوانند و مفتی خوانند، اگر به هر نامی حقیقتِ تو بگردد، تو بیست ظهیرالدین باشی. اما اسم تو یکی نباشد، و مختلف باشد و مسمّی یکی باشد.
عین القضات همدانی
@yarekhaksar
هو
نقلی صحیح است که روزی پیغمبر (ص) با جمعی از اصحاب نشسته بود. شخصی درآمد و گفت یا رسول الله مردی و زنی در خانه به ناشایستی مشغول بودند. من درِ خانه بر ایشان بستم و به خدمت آمدم تا اشارت چیست؟ پیغمبر فرمود کسی برود از حال ایشان تفحص کند. شخصی از صحابه برخاست و دستوری خواست تا برود. رسول (ص) اجازت نداد، دیگری برخاست اجازت نداد، و همچنین هر که برمیخاست اجازه نمیداد، تا امیرالمومنین علی (ع) درآمد. رسول (ص) او را اشارت فرمود تا برود و از آن حال تفحص کند.
علی علیه السلام چون به در خانه رسید، در بگشود و چشم بر هم نهاد. دست بر دیوار میمالید تا گِرد خانه برآمد. پس بازگردید و به خدمت رسول (ص) آمد و گفت یا رسول الله! گِرد خانه برآمدم، هیچکس را ندیدم. پیغمبر به نور نبوت دانست که او چگونه تفتیش نمود فرمود: «انتَ فَتی هذهِ الاُمّة یا علی.» بعد از آن قدحی آب و پارهای نمک خواست و کفی از آن نمک برداشت و فرمود «هذهِ الشّریعة» و در قدح ریخت و کفی برداشت و فرمود «هذهِ الطّریقة» و در قدح انداخت و کفی دیگر برداشت و فرمود «هذهِ الحَقیقة» و در قدح ریخت، به علی (ع) داد تا بیاشامید و گفت «انتَ رَفیقی و انا رفیقُ جبرئیل و جبرئیل رفیقُ الله» و میان او در بست و اِزار خود در او پوشانید و فرمود «اکملتُکُ یا علی».
بعد از آن سلمان را فرمود تا قدح را از دست علی (ع) بیاشامید و حذیفه یمانی را فرمود تا از دست سلمان بیاشامید.
رساله در فتوت
علاء الدوله سمنانی
@yarekhaksar