eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
739 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو و در رابطه با خطر عدم حفظ حالات و احساسات و شور و حرارت ميفرمودند : روزی مرحوم حاج سید مرتضی قدس‌الله‌سره نقل کردند : مرحوم آقا قدس‌الله‌سره شاگردی داشتند که بسیار با حرارت و گرما و عشق و شور بود و همین موجب شده بود که به سرعت غیر مجاز در طریق دچار شود و مرحوم آقا بارها به ایشان توصیه های لازم را کرده اما ایشان تمکین نکردند و از دایره تلامذه ایشان خارج شدند. بعدها مرحوم آقا قدس‌الله‌سره به من فرمودند من هرچه چوب لای چرخ این شخص کردم، تمکین نکرد و بلاخره بر اثر سرعت غیرمجاز از مسیر خارج شد.
هو آیت الله مرعشی نجفی: در نجف نزد عالم بزرگوار به طور خصوصی درس می خواندم که بسیار مورد احترام همگان بود، و از کثرت علاقه به امام زمان در نظر مردم از منتظران بود. 🔶روزی برای فراگیری درس به محضرشان رفتم، دیدم بسیار پریشان است، علت را پرسیدم، فرمود: شب گذشته در عالم رؤيا امتحان شدم، ولی مردود شدم 🔶در خواب به من گفته شد که آقا ظهور کرده و در وادی السلام مردم با او بیعت مینمایند با شنیدن این موضوع از جا حرکت کردم و به عجله وارد خیابان شدم دیدم غوغائی از جمعیت است و هرکس به فکر این است که زودتر خود را به امام برساند و بیعت کند. 🔶دیدم عشق دیدار امام، چنان همه را خودباخته ساخته که کسی را با کسی کاری نیست آنها دیروز به من عشق می ورزیدند دیگر به من اعتنا نمی کنند. 🔶از همانجا نقشه کشیدم که در ملاقات با امام ایشان را محترمانه از ظهورش منصرف سازم. بعد از آنکه به خدمتش رسیدم، عرض کردم: فدایت شوم، خودتان را به زحمت انداختید، ماکارها را ساماندهی می کردیم و ... با این قبیل سخن ها می خواستم امام را از ظهورش منصرف کنم. بعد از چند جمله از این نوع گفتارها، یک مرتبه از خواب بیدار شدم و فهمیدم که هنوز لیاقت ندارم.
هو گر عاشق روی قیصر روم شوی امید بود که حی قیوم شوی از هجر مگو به پیش سلطان وصال میترس کزین حدیث محروم شوی ❤️‍🔥
هو نسبت به طريقت مرحوم ملاحسنقلي قدس سره بايد توجه داشت كه هر يك از أولياء كمل الهي بطريقه خاصي مناسب شاكله خود سير كرده اند واوحدي از ايشان بعلت سعه شاكله ميتوانستند از طرق متعددي سالك را سير بدهند مانند جناب شاه نعمة الله ولي كرماني قدس سره كه فرموده بود هر كس را بقيه أساتيد طرد كردند بيايد بيش ما وي را مناسب شاكله اش به مقصد ميرسانيم
هو روزی هجده بار خلع بدن نمودن میرزا ابوالقاسم راز شیرازی: ذکر و فکرم داد و در خلوت نشاند از حضیضِ تن به اوج دل رساند سِیر ها حاصل شدم از کشف و دید هرچه کردم عرض او کم می شنید آخرم گفت ، ای پسر ، اینجا بایست در طریقت دل به این ها بسته نیست سعی کن تا خلع تن حاصل شود گرددت دل زنده ، جان کامل شود چون شود خلع بدن حاصل تو را نفس میرد ، دل شود کامل تو را در ریاضت روز و شب من تن زدم تا دمی خلع بدن حاصل شدم عرض کردم من به پیر راهنما* خلع تن آمد نصیبم از خدا گفت: رو کین اضطرار است ، ای پسر تن بزن جان ز اختیار آید به در در ریاضت تن زدم من روز و شب تا عیانم آمد آثارِ عجب روز هجده بار خلع تن آمد مرا حاصل آمد راه روشن مرا عرض کردم نزد پیر نامدار خلع تن آمد نصیبم ز اختیار گفت این دم سیرِ تو رحمانی است بی خطر از لمهٔ شیطانی است 《رساله مرآت العارفین میرزا ابوالقاسم راز شیرازی》 *منظور مولانا محراب گیلانی طاب ثراه می باشد ، مؤلف طرائق الحقایق دربارهٔ او می نویسد: مولانا محراب جیلانی در زهد و انزوا و اعراض از ماسوا وحید عصر خود بوده و مرتبهٔ فضیلت، خصوص در مرتبهٔ علوم و معارف یگانه زمانه است.
هدایت شده از پیر طریقت
مجموعه کامل شفا اثر ابن سینا دوره ده جلدی به زبان عربی باز چاپ نشر پژوهشکده ادیب فقه جواهری کتابشناسی تفصیلی و خرید انلاین در کتابگاه https://arabadib.ir/shop/product/view/1/1221 کتابگاه ادیب www.arabadib.ir کتابگاه تماس 09197459063 کتابگاه تخفیف فقط با خرید200 هزارتومان= ارسال رایگان کتابگاه ایتا https://eitaa.com/ketabgah
هو ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را آنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی بی‌وفا نگار من، می‌کند به کار من خنده‌های زیر لب، عشوه‌های پنهانی دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟! "ما ز دوست غیر از دوست، مقصدی نمی‌خواهیم" حور و جنت ای زاهد بر تو باد ارزانی رسم و عادت رندیست، از رسوم بگذشتن آستین این ژنده، می‌کند گریبانی زاهدی به میخانه، سرخرو ز می ‌دیدم گفتمش: مبارک باد بر تو این مسلمانی زلف و کاکل او را چون به یاد می‌آرم می‌نهم پریشانی بر سر پریشانی خانهٔ دل ما را از کرم، عمارت کن! پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانی ما سیه گلیمان را جز بلا نمی‌شاید بر دل بهائی نه هر بلا که بتوانی
هو دل به امید وصل تو باد به دست می‌رود جان ز شراب شوق تو باده‌پرست می‌رود رخ بنمای گه گهی کز پی آرزوی تو بر دل و جان عاشقان سخت شکست می‌رود
هو تو را غیر این غذای خواب و خور، غذای دیگر است. در این عالَم، آن غذا را فراموش کرده ای! و به این مشغول شده ای و شب و روز تَن را می پروری، آخر، این تَن اسبِ توست و این عالَم آخورِ اوست غذای اسب، غذای سوار نباشد! هر جا که باشی و در هر حال که باشی، جهد کن تا مُحب باشی و عاشق باشی. و چون محبّت ملکِ تو شد، همیشه مُحب باشی در گور و در حَشر و در بهشت الی مالا نهایه. چون تو گندم کاشتی قطعا گندم روید و در انبار همان گندم باشد و در تنور همان گندم باشد! مرغی خواهد که بر آسمان پَرَد، اگر چه بر آسمان نرسد، الّا دَم به دَم از زمین دور می شود و از مرغانِ دیگر بالا می گیرد. پس یادِ حق همچنین است: اگر چه به ذاتش نرسی، الّا یادش جلّ جلاله اثرها کند در تو و فایده های عظیم از ذکرِ او حاصل شود! فیه_ما_فیه
هو چون حاصل آدمی در این شورستان جز خوردن غصه نیست تا کندن جان خرم دل آنکه زین جهان زود برفت و آسوده کسی که خود نیامد به جهان خیام
هو در مقامی که حدیثِ می و معشوق نرفت تا ابد پایگهِ گاو و خران خواهد بود
هو بایزید بسطامی شبی با خدای خود خلوت کرد آتش عشق خدا در درونش زبانه می‌کشید و مرتب گریه می‌کرد. از روی درماندگی زبان به شکوه گشود و گفت: بارخدایا تا به کی در آتش عشق تو سوزم؟ به سویش ندا آمد که ای بایزید هنوز توییِ تو، همراه توست. اگر خواهی که به ما رسی خود را بر در بگذار و داخل شو