هو
نبیّ اُمّی - صلی الله علیه و سلم-
عرب اصل و منشأ را «أمّ» گویند چنانچه مکّه را امّ القری گویند که مبدأ و منشأ همه شهرها و دیهههاست و لوح محفوظ را اُم الکتاب خوانند که اصل همهٔ کتب است پس حضرت رسالتپناه - صلی الله علیه و سلم- را به اصل منسوب ساخته تا دانند که اصل همهٔ موجودات و اوّل همهٔ مکوّنات اوست و نکتهٔ «لولاک ما خلقتُ الافلاک» مؤیّد این معنی است.
بیت
تو اصلِ وجود آمدی از نخست
دگر هر چه موجود شد فرعِ توست
📗 تفسیر حسینی
مولانا حسین واعظ کاشفی - قدّس سرّه-
@salvatia
هو
التَّصَوُّفُ هُوَ عِلمٌ تُعرَفُ بِهِ أحْوالُ تَزكيةِ النَّفّسِ وَ تَصفِيَةِ الأخلاقِ و تَعميرِ الظَّاهِرِ وَ البَاطِنِ لِنَيلِ السَّعَادَةِ الأبَدِيَّةِ وَ يَحْصُلُ بِه اِصْلاحُ النَّفسِ و المَعرفةُ وَ رِضاءُ الرّبِ وَ موضوعُهُ التزكيةُ وَ التَّصفيةُ وَ التَّعميرُ المَذكورِ و غَايَتُهُ نَيلُ السَّعَادةُ الأبَدِيّة💐
📚 دلائل السلوك، صفحه 36،
ترجمه:
تصوف علمي است، كه با آن، كيفيت تزكيه نفس، و تصفيه اخلاق، و اصلاح ظاهر و باطن، شناخته ميشود، به جهت رسیدن به سعادت ابدي. و از طريق آن، اصلاح نفس، و معرفت و رضاي پروردگار، حاصل ميشود، و موضوع آن تزكيه نفس، و تصفيه قلب، و اصلاح ظاهر و باطن، ميباشد، و مقصود از آن رسيدن، به سعادت ابدي است.
@salvatia
هو
می نوش که عمر جاودانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست
هنگام گل و باده و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست
#جناب_خیام
هو
بدان که هریک از اعضای آدمی را کاری است. تا آن نبود او بیکار بود.
دیده را کارِ دیدن و گوش را شنیدن و کارِ دل عشق است.
تا عشق نبود بیکار بود. پس يقين آمد
که دل را برای عاشقی آفریدهاند
و هیچ چیز دیگر نداند.
▪︎شیخ احمد غزالی
هو
گفتند:
بر میخیزند و رقص میکنند..
گفت:
دست از ایشان بدارید ..
تا ساعتی با خدای خویش باشند..!
#عطار
#تذکرةالاولیاء
هو
ابلیس چون به دل آدم رسید
خواست تا راهی یابد تا در
اندرون دل در رود
هیچ راه نیافت...
با خود گفت: کار مشکل اینجاست
اگر ما را وقتی آفتی رسد ازین شخص
ازین موضع تواند بود
و اگر حق تعالی را با این قالب
سر و کاری باشد، درین موضع
تواند داشت.
با صدهزار اندیشه نومید از
درِ دل بازگشت.
از اینجا بود که حق تعالی فرمود:
هیچ کس استحقاق خزینهداری
حضرت ما را ندارد
الا دِل آدم
▪︎شیخنجمالدینرازی
▪︎مرصادالعباد
هو
ای عزیز!
بخدا که دشمنیِ درویشان
و مخالفتِ اهل دل،
دل را سنگ میکند،
و دوستی و متابعتِ ایشان،
سنگ را دل میسازد.
✍ ملاصدرا
📕 رسالهسهاصل
صفحه ۸۷
هو
در حالات بشر حافی نوشتهاند:
و طریقِ زهد پیش گرفت و از شدتِ غلبهٔ مشاهدهٔ حق تعالی، هرگز کفش در پای نکرد حافی از آن گفتند، با او گفتند: چرا کفش در پای نکنی؟ گفت آن روز که آشتی کردند پایْ برهنه بودم، باز شرم دارم که کفش در پای کنم و نیز حق تعالی میگوید: زمین را بساطِ شما گردانیدم، بر بساطِ پادشاهان ادب نبود با کفش رفتن.
جمعی از اصحاب خلوت، چنان شدند که به کلوخی استنجا نتوانند کرد، آبی از دهن بر زمین نتوانند انداخت که جمله در او نورالله بینند.
بشر را نیز همین افتاد. بل که نورِ الله چشمِ رونده گردد. بییَبصر جز خدایِ خود را نبیند. هر که را خدایْ چشمِ او شد، جز خدای نتواند دید.
چنان که خواجهٔ انبیاء _علیهم السلام_در پس جنازهٔ ثعلبه به سرِ انگشت پای میرفت، فرمود: ترسم که پای بر سر ملایکه نهم و آن ملایکه چیست؟ "نورالله المؤمن ينظر به نورالله
نور الله
بشر حافی
هو
صوفی آن بود که:
صافی شود از کدر
و پر شود از فکر
و در قرب خدای منقطع شود از بشر
و یکسان شود در چشم او خاک و زر.
و گفت: تصوف اندک خوردن است و با خدای آرام گرفتن و از خلق گریختن
#سهلتستری
هو
آنک بیباده کند جان مرا مست کجاست؟
وانک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست؟
وانک سوگند خورَم جز به سَرِ او نخورم
وانک سوگندِ من و توبهام اِشکست کجاست؟
وانک جانها به سَحَر نعرهزنانند از او
وانک ما را غمش از جای ببردهست کجاست؟
جان جانست وگر جای ندارد چه عجب
اینکه جا میطلبد در تنِ ما هست کجاست؟
غمزهٔ چشم بهانهست وزان سو هوسیست
وانک او در پس غمزهست دلِ خَست کجاست؟
پردهٔ روشن دل بست و خیالات نمود
وانک در پرده چنین پردهٔ دل بست کجاست؟
عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد
وانک او مست شد از چون و چرا رست کجاست؟
#مولانا
هو
به خدا که وصل شوی،
آرامش وجودت را فرا میگيرد.
نه به راحتی میرنجی، و نه به آسانی میرنجانی.
آرامش، سهم دلهايیست که به سمت خداست.