راوی میگوید که قاسمبنالحسن پیش عمّ بزرگوار خود آمد، گریان و دلی پُرآتش گفت: ای شاهزادهی دو جهان، مرا دیگر قوّت مفارقت اقربا نماند و زمانه از سریر سرور و بهجتم بر خاك اندوه و مصیبت نشانده، دستوری ده تا سوال اهل ضلال را به تیغ زبان و زبان سنان، جواب گویم.
حسین گفت: ای جان عمّ، تو مرا از برادر یادگاری و در این صحرا انیس دلافگاری. من تو را چگونه اجازت دهم و داغ فراق تو بر سینهی پر غم نهم؟ مادر قاسم نیز از خیمه بیرون دوید و دامن قاسم بر دست پیچیده فریاد کشید؛
ای به دلم گرفته جا، لطف کن از نظر مرو
مرهم سینه چون تویی، مردم دیده هم تو شو...
#روضه
@hojre_name
ردِّ پایی که چنین
دور خودش چرخیده
حالُ روز پدری هست
ک حیران شده است...!
@hojre_name
شش ماهه را به سمت کوفیان گرفت.
داشت می گفت:
"ای قوم تنها این کودک برایم مانده ..."
که لحنش عوض شد
و گفت:
"این را هم گرفتید ..."
#علیاصغر
@hojre_name
پدر به علی اکبر گفت:
«پیش رویم، مقابل چشمانم راه برو!»
و او راه رفت.
چه می گویم؟ راه نرفت.
ماه را دیده ای که در آسمان چگونه راه می رود؟
چطور بگویم؟ طاووس خیلی کم دارد.
اصلاً گمان کن که سرو، پای راه رفتن داشته باشد،
نه ،پای راه رفتن نه، قصد خرامیدن داشته باشد...
📚پدر، عشق، پسر
#علی_اکبر🥀
@hojre_name
هدایت شده از |صائن|
اثر ارتباط با ولی خدا...
#حسینیه_مجازی_صائن
آفات سطحی نگری
صائن| اینجا باید متفاوت اندیشید
@saenislam
4_5821334471827261210.mp3
554.8K
اللّٰهُمَّ اِنّا لٰا نَعْلَمُ مِنْهُ الّا خَیْراً ..
۱:۲۰
#به_یاد_حاجقاسم
@Qaf_Q
اگر علیِ مظلوم، به وقت شهادتش
دست حسین را دردستانت گذارد،
خوب می دانست که تو کیستی،
اگر پولادین ترین مرد تاریخ،
در پیچ و خم نخلهای علقمه ندا بر آورد که :
الان “ انکسر ظهری ”،
الان کمرم شکست،
در سوگ ارزشهای والای تو بود.
عباسجان...!
@hojre_name
|حجره نامه|🕊🇵🇸🇮🇷
چه غروبِ غمانگیزی...!🍂 ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ #مداحی #حسینیه_مجازی @hojre_name
اون غروبی که سرت رو نیزه رفت،
طلوعِ عشقه...🥀
@hojre_name