حسین یا سنوار؟
در یادداشت و سخنرانی «حکمرانی بیقصه» گفتم که قصه انقلاب را بنیانگذار از سال ۴۲ شکلداد و دکتر شریعتی نیز نسخه مدرن آن را تدوین کرد. بنیانگذار اما برای آنکه قصهاش پذیرش حداکثری یابد هیچکس را حذف نکرد. گفتار او چنان بود که در انقلاب اسلامی حتی تودهایها و چریکهای فدایی خلق را نیز زیر عبای خود جا میداد و آنان نیز قصه آیةآلله را باور کردند و نقش خود را به خوبی بازی کردند. بعد از انقلاب و قبضه قدرت، رفتار او البته تغییر کرد و حذفها آغاز شد.
قصه بنیانگذار اما چنان قوی و جذاب بود، و نقش او چنان در قصهاش جاافتاده بود، که تا پایان عمرِ او، آن قصه در ذهن و زبان اکثریت ایرانیان جاری بود. چنان قوی که حتی قانون اساسیای که خود آیهالله تایید کرده بود و به رای مردم گذاشته بود نیز هیچگاه نتوانست در برابر قصه او، رنگ و معنایی پیدا کند.
این که قانون اساسی در ایران تا اینپایه خوار شده است، برای این است که در سایه حضور بنیانگذار، قانون اساسی هیچگاه فرصت نکرد تا قصه خودش را خلق کند. سکوتِ تقریبا همه شخصیتهای سیاسی، علمی، فرهنگی و هنری داخلی (به جز یک نفر) در برابر اعدامهای سال ۶۷ الزاما به علت ترسشان نبود بلکه به علت آن بود که هنوز قصه آیهالله بر دلها مسلط بود، در حالی که قانون اساسی هنوز قصه نداشت.
به گمان من اعدامهای ۶۷ بهمانند شلیک به قلب قانون اساسی و پایان یافتن امکان خلق قصه برای آن بود.
درواقع نه در حضور و نه بعداز بنیانگذار، حاکمان، قانوناساسی را پیمان مقدسی ندانستند؛ پس هر جا به نفعشان بود از آن بهره بردند و هر جا نبود آن را تفسیر کردند و بنابراین ناموس قانون را ضایع کردند و راه تبدیل آن به یک قصه ملی را بستند. بهاینخاطر است که به گمانم از دل این قانون دیگر نمیتوان قصه جمعی دیگری برای آینده ایرانیان خلق کرد. هر چیزی که باورپذیری قصهاش زایل شود، مثل برندی است که اعتبارش را از دست بدهد، دیگر همان برند را نمیتوان بازسازی کرد.
هر گام حذفیِ پس از انقلاب، بخشی از قصه بنیانگذار را کمرنگ میکرد. قصه آیةالله وقتی دیگر باورپذیری خود را از دست داد که نسل نو متوجه شد که در قصه آیةالله، نقشی برای او دیده نشده و فرصتی برای آن که دنیای خودش را خلق کند به او داده نمیشود. این همان نقطهای بود که نسل نو فریاد زد: «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا».
اگر حاکمان در سالهای ۹۶ و ۹۸ گوش شنوایی داشتند، پیشازآنکه دیر شود، به فکر خلق قصهای تازه و باورپذیر برای خودشان و برای آینده ایران میافتادند.
حاکمان امروز اما هنوز میخواهند نسخههای جدیدی از قصه بنیانگذار را بازتولید کنند. بگذارید بیپرده بگویم: از این پس، و بویژه بعداز تحولات شام، دیگر هر قصهای که در آن اکثریت مردم ایران بازیگر نباشند، باورپذیر نخواهد بود و در نطفه شکست میخورد.
جمهوری اسلامی نمیتواند قصهای باورپذیر خلقکند که جنبش مهسا و خواستههای آن و بازیگران آن را نبیند؛ نمیتواند قصهای بنویسد که روشنفکران منتقد، زندانیان سیاسی، میلیونها ایرانی مهاجر، ایرانیان غیرشیعه و سایر حذف شدگان را نبیند؛ حتی نمیتواند در قصه خود براندازان و طرفداران سلطنت را نبیند.
قصه آینده ایران را همه ایرانیان با هم خواهند نوشت و جمهوری اسلامی اگر فرصتی داشته باشد فقط آن است که یک قصه فراگیر تازه و باورپذیر خلق کند که در آن امکان بازیگری و نقشآفرینی برای همه ایرانیان با هر زبان و مذهب و گرایش و اندیشه وجود داشته باشد.
جمهوری اسلامی در نقطه خطیری قرار گرفته است. میتواند انتخاب کند که سنواری عمل کند یا حسینی.
یحیی سنوار، بدون آن که رضایت مردم غزه را گرفته باشد، قصه خودش را به کل مردم غزه تحمیل کرد و آنان را گرفتار مصیبتی کرد که تا نسلها و حتی قرنها پیامدهایش هم برای فلسطینیان، هم برای مسلمانان منطقه خواهد ماند.
حسین (ع) اما چه کرد؟ شب عاشورا، یارانش را فراخواند و قصهی فردای خودش را برای آنان روایت کرد. آنگاه گفت هر کس میخواهد، بماند و در این قصه بازی کند، هر کس نمیخواهد، آزاد است و دیگر تعهدی به من ندارد. حسن (ع) نیز چنین کرد؛ وقتی دید امتش با قصه او همداستان نیستند، قصهاش را فرونهاد و صلح کرد. و پیش از او علی (ع) نیز به قول مرحوم مطهری، نشان داد که نخستین مسلمان لیبرال است؛ یعنی پس از شورای سقیفه و انتخاب نشدنش به خلافت، وقتی دید قصه او در میان اکثریت خریداری ندارد، تمکین کرد و با سه خلیفه همکاری کرد. وقتی هم که خلیفه شد آنگاه که دید در جنگ با معاویه، مردمان خودش تمایلی به ادامه بازی در قصه او را ندارند، صلح کرد.
راستی ما کیستیم؟ شیعه حسینی یا شیعه سنواری؟
✍محسن رنانی
«حکمرانی بیقصه» را اینجا بخوانید و بشنوید:
https://renani.net/sayings/lectures/governing-without-story/
@hooree🌹
قانون حجاب و فراز و فرود خاورمیانه
از عجایب خاورمیانه همین بس که "حجاب اجباری" در دهه ۱۹۶۰ میلادی آنقدر نامعمول بود که رئیس ناصر، رهبر کاریزماتیک مصر، میتوانست در جمعی بزرگ حجاب اجباری و رهبر اخوانالمسلمین را اینطور به سخره گیرد. شک ندارم که در ایران و حتی افغانستانِ دههٔ ۱۳۴۰ نیز حتی برای افراد مذهبی، حجاب اجباری خواستهای نامعقول و ناممکن مینمود.
این البته نتیجهٔ این واقعیت است که در دوران ورود خاورمیانه به عصر جدید در همهٔ کشورها قدرتهایی سکولار حاکم بودند. هنوز چند دهه مانده بود تا اخوانالمسلمین و مجاهدین و فداییان اسلام ظهور کنند — یعنی هنوز چند دهه مانده بود تا حسنالبنا و نواب، سیدقطب و شریعتی ظهور پیدا کنند. اما شد، آنچه ناممکن پنداشته میشد...
این روزها که بحث ابلاغ و اجرای قانون حجاب و عفاف ذهن جامعه را درگیر و مضطرب کرده، یاد این گفتگوی رئیس ناصر با مرشد اخوانالمسلمین افتادم.
قانونی نوشتهاند که هر بند آن شوکهکننده است. من نمیدانم انگیزهٔ واقعیِ پشت این قانون چیست، وقتی هر نظارهگر عاقلی میفهمد این قانون شهروندان را بسیار میآزارد. نمیدانم رقیبان سیاسی میخواهند زیر پای دولت جدید را سست کنند و نارضایتی ایجاد کنند تا بازی تکراریِ ناامیدسازی که در دور دوم روحانی رخ داد تکرار شود، یا قصد نهایی این است که دولت سوپرمن ماجرا شود و با مقاومت در برابر این قانون محبوبیت بخرد — واقعیت را بخواهید برایم اهمیتی هم ندارد قضیه چیست. ما نه سر پیازِ وفاقشانیم و نه تهِ پیازِ شقاقشان.
فقط هر چه هست من به اندازهٔ یک نفری که هستم، به اندازهٔ یک صدا، به عنوان یکی از مردهای ایرانی، در طرف خواهرانم میایستم و با قانونی که حقوق آنها را محدود کند و باعث آزار و اذیتشان باشد، مخالفت میکنم. رنج و نارضایتی در ایران زنانه–مردانه نیست؛ گرچه جای سر سوزنی تردید نیست که زنان همیشه با مشکلات و معضلاتی دستبهگریبان بودهاند که در مخیله منِ مرد نمیگنجد. اما مسئلهٔ حجاب و مسئلهٔ زنان بخشی از مسئلهٔ آزادیهای فردی است که تفکیک آن به زن و مرد، تضعیف آن است. زنان را آزار ندهید. همین چند سال پیش میخواستید با جبر و اجبار دکمه را به مانتو بازگردانید، خود مانتو پرید! زنان آزار میبینند، اما به هدفشان میرسند...
✍مهدی تدینی
@sokhanranihaa
@hooree🌹
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕷 فیلترینگ، آسیب بزرگی به اخلاق و فرهنگ زده!
محمدعلی ابطحی در گفتوگو با محمدرضا یزدانپرست:
اینها، آخرین اتفاقاتی است که دارد میافتد. در تمام دنیا، فیلترینگ، ابهت دارد. در تمام دنیا، فیلترینگ "محدودیت" است، اما در ایران، "رفع" همه محدودیتهاست. دکمه کنار فیلتر، پورن است. دکمه بعدی ضدانقلاب است. رنسانس جامعه ایران، دارد خوب و آرام پیش میرود.
https://t.me/ravn100
@hooree🌹
بودن کنار چه افرادی سلامت روان ما را بهبود میبخشد؟
۱.وقتی در جمعشون هستی از خودت بودن لذت میبری
۲.کنار اونها نیازهای تو خودخواهانه و بزرگ به نظر نمیرسه
۳.هیچوقت پشیمان نمیشی از اینکه وقتت رو با اونها گذروندی و وقتی ازشون فاصله میگیری احساس بهتر و رو به رشدتری به زندگی داری
۴.کنارشون احساس امنیت میکنی و میدونی که میتونی در شرایط سخت بهشون تکیه کنی
۵.دوستات و خانوادت وقتی تو رو با اونها میبینن حس نمی کنن که داری نقش بازی میکنی
۶.صحبت کردن با اونها سخت نیست و ترسی برای گفتن حقیقت نداری
۷.تو رو به سمت و سوهای خطرناک و مسیرهای غلط نمیبرن
۸.اگر اشتباهی کنی بهت فرصت مجدد میدن و زود قضاوتت نمی کنند
۹.امانت دار و راستگو هستند و برای منافع کنارت نیستند
https://t.me/Hrman11
@hooree🌹
🌺فاطمه تنها یک مادر نبود که امروز به او مزین شده باشد. او فقط یک همسر هم نبود که تمام همسران بزرگداشت روزش را بگیرند. فاطمه عصاره خلقت بود. گل سرسبد محبت و مهر. مظهر روشنی و درخشندگی. بانوی آب و آینه. او یک زن بود. نشانی از زایش و زایندگی و زندگی!
روز مادر را به تولدش آذین بستند تا نمی از دریای محبت مادر را قدر بدانند.
🌺روزتان مبارک ای تمام مادران سرزمینم و مهرمان نثار خاک پایتان🌺
@hooree 🌹
♻️همه روزها روز زن است .
هر روز و هر ساعت که سیمای زیبای زن در قامت مادر ، همسر و دختر و خواهر را که می بینی آن روز و ساعت میمون است و خجسته؛
مسرت است و شادابی ،سرور است و شادمانی ؛
همه روزها. روز زن است بی زن عالم تهی از مهربانی است تهی از خود گذشتگی ست و خالی از لطف و ستایش ؛
همه زیبایی ها از نامها ونشانها ،از زایش و بالندگی ها،از عشقولانه ها تا صنم ها همه و همه بی وجود زن امکان ندارد .
این روزها و این سالها همه و همه فرش قرمزی است زیر پای زنان برای خوش آمد گویی به دنیای بدون تبعیض، دنیای بدون ستم و دنیای بدون تحقیر ؛
شاید این همه توجه به زنان از سوی مردان در دهه های اخیر پاک کردن گوشه ای از قرنها و بلکه هزاره ها ظلم و ستم تحت فرهنگ مردسالاری باشد .
زنانی که به عنوان جنس دوم ،همواره مایملک مردان محسوب شده و هر بلا وجفایی که در حق آنان صورت می گرفت را امری متداول و عرفی بشمار می آوردند .
زنان در گذشته هم نانوا بودند هم دامدار ، هم پرستار بودند هم بچه دار هم آشپز بودند هم رفتگر ، هم خدمتکار بودند هم کارگر ...
بار اصلی خانه و خانواده بر عهده مادران و همسرانی بود که جز دیگران هیچ نمی دیدند .
صبح تا شام در تکاپو بودند و دم بر نمی آوردند تا نکند ترک بردار چینی دل فرزندان ؛
ما مردان تمام قد در برابر زنان متهمیم
پدران ما قوانینی وضع کردند که منافع مردان تامین بشود .
بگذریم نبش قبر نکنیم که مصیبت بار است .
آری امروز برویم تا روابط زنان و مردان را هماهنگ بکنیم .
نکند در پی آن همه ظلم ، از این سوی بام پایین افتیم .
عشق بی زن ، پرورش بی مادر و قوام زندگی بی زن محال است .
وقت آنست که زن از زیر بیرق بندگی و زرق و برق بردگی به در آید و بسازد خویش را و بیاراید خود را و هاله ای بشود روشنای راه آینده ؛
زن که ورزش بکند و یا کتابی به دست بگیرد و خطی بنویسد و یا طرحی نو در اندازد و جوش و خروشی باشد مهر افروز ، ایران بیمه است از ناگواری ها و ستم ها که به نسل فردا بشود .
بانو جان. خود را باور کن بردگی مد نکن طعمه ها و بزک ها را هوشدار ،
نکند در دام نوین ستم گرفتار شوی .
وجودت مقدس باشد و پاک،
همچو نرگس به شقایق به شیدایی باش .
همه روزها روز زن است.
تو که هستی که شعرا ,غزلها و قصاید به پایت ریزند؟ و ترانه سرایان در وصفت از سوز جان بخوانند و دست افشانی کنند؟!
مرا مبارک باد بابت مادری مهربان و همسری آرام جان و دختری اهل خرد
#ح_درویشی ✍۱۴۰۳/۱۰/۲
https://t.me/darvishane49
@hooree🌹
زنان واقعا تغییر کرده اند
در سفر به جنوب کشور و استان هرمزگان، سعی بر توجه به وضعیت زنان و دختران شهرهای مختلف آن داشتم. شنیده بودم مردم استانهای جنوبی کشور در مساله زنان تنگ نظرانه تر عمل می کنند و زنان آن دیار مشکلات بیشتری دارند. فکر می کردم وجود فرهنگ سنتی عربی - ایرانی و تعصبات قومی قبیله ای، و دور بودن از مرکز و تغییرات آن، باعث این نگاه و نظر به زنان است. اما با ورود به شهرهای ساحلی خلیج زیبای فارس از بوشهر تا بندرعباس، آنچه را دیدم خلاف انگاره ذهنی من بود. البته آنچه را که ندیدم بسیار بیش از دیده هایم بود و قضاوت امروز من بر اساس دیده های من است.
در شهرهای جنوبی به خاطر گرمای هوای تابستان، در فصل پاییز و زمستان گردشهای شبانه رونق دارد. در ساحل زیبای بوشهر، کافه ها و رستورانهای تمیز میزبان مردم بود. جوانانی با تیپ و قیافه مشترک با تهران و دیگر شهرها. عده ای با لباسهای زیبای محلی، و عده زیادی از زنان و دختران بدون حجاب مرسوم قدیمی! انجا هیچ تفاوتی با پالادیوم و اطلس مال تهران نداشت به جز ظاهر لوکس و مدرنی که جای آن را خلیج زیبای فارس پر کرده بود.
تعداد زیاد دختران موتور سوار در بوشهر و بندر لنگه و کیش و قشم ما را متعجب کرده بود. جسارت دختران جنوبی از تهران پیشی گرفته است. دخترانی اکثرا باحجاب، شاید برای رهایی از گشتهای مزاحم! هرچند در تمام طول سفر هیچ مزاحمتی ندیدیم! و شاید هم به خاطر سنت!
زنان جنوبی دیگر نه تنها در خانه که در تمام شهر حضور فعال دارند. خانه هایی که شب در آن اسکان می کردیم توسط زنان به اجاره داده می شد و طرف حساب ما زنان خانه بودند. از آنها می پرسیدم، شنیده بودیم زنان جنوب زیر سلطه مردانشان هستند! با خنده جواب می دادند، آن دوران تمام شد، حالا دیگر قدرتی ندارند!
به نظر می رسد آنچه زندگی زنان را متحول کرده است، تنها بالا رفتن سطح سواد و حضور اجتماعی آنان نیست بلکه تماشای سطح زندگی مردمان دیگر در شهرها و کشورهای مختلف از طریق ماهواره ها و بخصوص فضای مجازی و نسل جوان در این تغییرات نقش داشته اند.
در شهرضا پس از خراب شدن ماشین و کمک راننده ایران خودرو که بوشهری بود و بامحبت و آشنایی با همسر شهرضایی اش، از او چگونگی آشنایی و ازدواجشان را پرسیدم. مرضیه خانم به خوبی تغییرات دو دهه اخیر زنان جنوبی را برایم گفت. از عشق و آشنایی با همسرش در سفرشان به آبادان و مخالفت خانواده عرب همسرش به دلیل فارس بودن او و زندگی پرچالش اجباری چند ماهه با خانواده اش و نجات خود و همسرش از آبادان به خاطر محدودیتهایی که پدرشوهرش در خانه اعمال می کرد و خوشحالی پدر شوهر عرب از پسر آوردنش و نپذیرفتن دخترش و رفتارهای عاقلانه و بامحبت مرضیه نسبت به آنها تا جایی که حالا عاشق او و دخترش شده اند! می گفت، مادرشوهرم مثل مادر خودم است. آنقدر که رویش کار کردم، او که نباید از خانه بیرون می رفت حالا به خرید می رود، و او که نمی توانست شالش را حتی در خانه از سر بردارد، حالا موهایش را رنگ می کنم و در خانه بدون شال می گردد. همسایه هایشان هم دیگر آن همسایه های قدیمی نیستند.
و من دیدم چگونه نسل جدید آموخته شده با فضای مجازی، دارد سنتهای عمیق و قدیمی را می شکند و جامعه را دچار تحول می کند. و هنوز برخی که محصور در حصارهای ذهنی خود مانده اند و علمایی که از خیابانهای اطراف بیت خود فراتر نرفته اند، می خواهند جامعه پویای امروز را در قالب ذهنی صد سال پیش بگنجانند.
البته حتما هنوز هم در گوشه گوشه این سرزمین و شمال و جنوب ایران، سنتهای تنیده شده در ذهن مردان، زنان را آزار می دهد و بسیاری از زنان همچنان تحت ستمند. مثل زنانی که با بچه هایشان سر چهارراهها گدایی می کردند و برخی می گفتند اینها زنان بلوچند که به هرمزگان آمده اند. زنانی که از چهره آنها و بچه هایشان فقر و نداری می بارید. مثل زنانی که در شهرهای کوچک و روستاهای بین راه آنها را ندیدیم. مثل زنان کوله بری که برای امرار معاش، کاری فوق طاقت یک زن بر دوششان است. هنوز راه درازی در پیش داریم تا فرهنگ مردم تغییر کند. اگر نگاه بزرگان هر قومی به مقوله زن تغییر کند. هرچند تجربه نشان داده اگر حق زنان داده نشود، خودشان آن را خواهند گرفت.
✍فرشته مزینانی
@hooree🌹
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تاریخ مذکر ما؛
برای روز مادر
در تاریخ مذکر ما، زنان و مادران متاسفانه کمتر روز خوش دیده اند و می توان گفت که مدام تحقیر گردیده اند از سوی اکثریت قاطع فقها، شاعران، نویسندگان و مورخان...
در تمام این آثار یا زن غایب بوده یا اگر بوده و ذکری از آن شده به خاطر و به طفیلی مردان بوده .
مثلا در تاریخ بیهقی اگر از مادری سخن رفته تنها مادر حسنک بوده که چون در مرگ فرزندش«البته جزعی نکرد چنان که زنان می کنند»!
غیبت زن در منابع تاریخی بخاطر غیبت آنان در عرصه اجتماع و تاریخ درازدامن مذکر ما بوده است.
فیلسوفی چون ملاصدرا، زنان را حیواناتی می داند که خداوند بخاطر ازدواج مردان، آنها را آفریده است!
نمی دانم وقتی ملاصدرا این جملات را می نوشته است به صورت مادر خود چگونه نگاه می کرده است؟!
قدر مادرتان را بدانید! چون وقتی از پیش تان رفت دیگر برنمی گردد.
برخی چیزها مثل اشک می مانند، اشک ریخته دیگر به چشم ها باز نمی گردند!
خاطره تلخی را ذکر می کنم که تا ببینید مادر بودن یعنی چه؟!
در زمان جنگ ایران و عراق در منطقه محروم شهر(...) مادری را می شناختیم که تنها پسرش در جبهه بود. او عهد کرده بود که اگر پسرش سالم از جبهه برگردد به هفت خانه همسایه سرزده مثل سگ پارس کند!
پسرش سالم برگشت و آن مادر عهدش را عملی کرد!
اما آن مادر پایان بسیار تلخی پیدا کرد تلخ تر از آنکه تصور شود! و نمی خواهم با بیان ان، اوقات دوستان را تلخ کنم....
عمق تفاوت را ببینید که فیلسوفی، مادر و زن را حیوان می نامد اما مادری خود را حیوان می کند تا پسرش زنده بماند!...
✍علی مرادی مراغه ای
@hooree🌹
♻️بهانه های حال خوب یکدیگر باشیم.
حالم را خوب میکنند کارمندانی که حوصله دارند و لیست مدارک و مراحل کارها را یک ریز پشت سر هم بلغور نمیکنند، صاف و پوست کنده حالیت میکنند باید چکار کنی...
خوشم میآید از آقا و خانم دکترهایی که موقع ورود مریض زیرچشمی به او نگاه نمیاندازند. خوش و بش میکنند و صمیمانه از دردش میپرسند...
خوش خلقم میکنند رانندههایی که میایستند و دست تکان میدهند تا تو از خیابان رد شوی...
با نشاطم میکنند آدمهایی که از شغل شان راضی اند و کارشان را مزخرف ترین شغل هستی نمیدانند...
هیجان زده ام میکنند آدمهایی که برایت کاری میکنند، بی آنکه از آنها خواسته باشی...
حس خوبی دارم وقتی رفیقی که کمتر همدیگر را میبینیم، راهش را دور میکند تا بیشتر با هم باشیم...
جانم در میرود برای مادری که وقتی میرسم خانه و دلم غذای دلخواهم را میخواهد، کتلت های سرخ شده را توی سس گوجه فرنگی غلت میدهد...
خوشم میآید از رفیق شفیقی که زنگ میزند و میگوید "برنامه محبوبت شروع شده" و سریع قطع میکند...
خوشم میآید از مسافرانی که در صندلی عقب تاکسی یه وری لم نمیدهند...
هنوز هیجان زده ام میکنند رفقایی که اول صبح پیام میدهند "سلام خوبی؟"
خوشم میآید از آدم های خوش ذوقی که وقتی یک لباس نو میخرند، فردا صبح تن شان می کنند...
احترام میگذارم به غریبه هایی که در آسانسور را باز نگه میدارند تا تو برسی...
خوشم میآید از آدمهایی که برای زندگی، خوب هنرمندند...
وقتی حالت خوب باشه میتونی آدم بهتری بشی ...
قرار بی قرار هم باشیم.
https://t.me/darvishane49
@hooree🌹
دلایل عدم تمایل زنان سالمند به ازدواج مجدد
سازمان بهزیستی کشور اعلام کرده که ۵۲ درصد سالمندان، زنان هستند و برای ازدواج ایشان برنامهای در پیش دارد.
طبق تجربه زیسته و همصحبتی با زنان سالمند دریافتم که ایشان به دلایل مختلفی به ازدواج مجدد تمایلی ندارند که عبارتند از:
۱. معمولا فرزندان و عروسها و دامادهایشان موافق ازدواج مجدد مادر خانواده نیستند و قبح اجتماعی دارد.
۲. معمولا مردانی با آنها ازدواج میکنند که از ایشان بزرگتر یا اصطلاحا پیرتر هستند. در نتیجه نگهداری و پرستاری از مردان هم برعهده ایشان قرار میگیرد.
۳. معمولا مردان مسن به دلیل ریشههای تربیتی فرهنگ گذشته در امور خانه همکاری نمیکنند و بیشتر حکم مهمان در خانه را دارند و همین امر زندگی زنان سالمند را سختتر میکند؛ زیرا رسیدگی به امور مردان مسن هم جز وظایف ایشان میشود.
۴. فرزندان شوهر جدید نیز به میهمانان خانه افزوده میشوند و مهمانداری زنان سالمند افزایش مییابد.
۵. برخی از زنان سالمند ازدواج مجدد را حضور آقا بالاسر دانسته که آزادی آنها را از بین میبرد. چون عمری را تحت نظر و امر مردی زندگی کردهاند، گویا علاقهمندند سالهای پایانی عمر را بدون اختیاردار و آزاد و رها طی کنند. تا بتوانند با خیال راحت با دوستانشان به مهمانی یا سفر بروند.
۶. برخی مردان سالمند، زنان سالمند را به عقد دائم خود در نمیآورند و تمایل دارند که عقد موقت جاری شود. دلیل آن این است که فرزندان مرد، مخالف افزوده شدن ارثبر هستند و نمیخواهند زن جدیدی جز وراث احتمالی پدرشان قرار بگیرند. بنابراین زنان سالمند نیز از چنین ازدواجی پرهیز میکنند.
۷. معمولا مردان سالمند علاقهمد هستند تا با زنان بسیار جوانتر و با تفاوت سنی زیاد ازدواج کنند و بعضا تمایلی به ازدواج با زنان سالمند ندارند. بنابراین خود بخود زنان سالمند چندان گزینهای هم برای ازدواج ندارند.
نهایتا اینکه ترغیب زنان سالمند به ازدواج مجدد بدون اصلاح موارد مذکور و فرهنگسازی مفید و موثر، احتمالا چندان نتیجهبخش نخواهد بود؛ هر چند که امیدوارم چنین امری به خوبی محقق شود.
✍نفیسه مرادی
@kherad_jensi
@hooree🌹
🔺رویدادی تاریخی: لغو مسابقات انتخاب دختر شایسته در هلند
▫️مسابقات انتخاب دختر شایسته در هلند بهطور کامل لغو شد. برگزار کنندگان با صدور بیانیهای در روزجمعه ۲۰ دسامبر (۳۰ آذر) اعلام کردند: "جهان در حال تغییر است و ما نیز باید تغییر کنیم."
▫️برگزارکنندگان این رویداد اعلام کردند که مسابقه دختر شایسته اکنون دیگر با روح زمانه و ارزشهای امروزی همخوانی ندارد. در این بیانیه آمده است که پس از تاریخی سرشار از زرق و برق، استعداد و الهام، مسابقات دختر شایسته هلند به پایان رسید.
▫️بهجای این مسابقات، یک پلتفرم آنلاین با نام "نه دیگر برای این زمان" راهاندازی شده است. این پلتفرم به موضوعاتی مانند سلامت روان، رسانههای اجتماعی، تنوع و خودبیانگری اختصاص دارد.
▫️در این پلتفرم، بهجای تاج و لباسهای فاخر، داستانهایی از زندگی واقعی به اشتراک گذاشته میشود که الهامبخش جوانان باشد.
▫️برگزارکنندگان اعلام کردند: "اینجا ما جوانان را تشویق میکنیم تا خودشان باشند، در دنیایی که در حال دگرگونی است."
منبع: دویچوله فارسی
@WomenDemands
@hooree🌹
مادرم را می کشم تا زنده بمانم!
نسل بعد راجع به ما (نسل فعلی) چه قضاوتی خواهند کرد؟ نسلی بی عقل، پرمدعا، فاسد و زیاده خواه که تا می توانست خورد و برد و از خود زمینی سوخته به جای گذاشت!؟
امیدوارم چنین قضاوتی نکنند اما یک بار به این آمار و ارقام نگاه کنیم بعد خودمان را بگذاریم جای نسل بعدی.
از جنگل شروع کنیم: در ایران هر ۲۰ثانیه مساحتی به اندازه یک زمین فوتبال از جنگلهای کشور نابود میشود! طی ۶دهه اخیر، ۱.۵میلیون هکتار از سطح جنگلهای کشور کم شده. هر ۵ سال یکمیلیون هکتار از جنگلهای ایران حذف میشود.
اگر با همین روند پیش برویم تا ۷۵ سال دیگر اثری از جنگلهای امروزی ایران باقی نمیماند! تخریب تدریجی پوشش گیاهی طی ۱۰۰ سال بدست ما و پدرانمان بوده وضعیت اسف باری رقم زده است.
به آب نگاه کنیم؛ در سال های گذشته، ۷۴ میلیارد مترمکعب بیش از ظرفیت از سفرههای آب زیرزمینی برداشت شده و این روند در ۱۰ سال آینده ادامه خواهد یافت.
به بهانه خودکفایی در کشاورزی، در ۱۰ سال آینده امنیت غذایی را از دست خواهیم داد. چون امنیت غذایی، ارتباط مستقیم با ذخایر آب شیرین دارد.
خاک ایران حال بدتری دارد: بر اساس گزارش ۲۰۱۸ سازمان ملل کل فرسایش خاک جهان ۲۴ میلیارد تن است و یک دوازدهم آن یعنی ۲ میلیارد تن در ایران! در حالیکه ایران یک صدم خاک جهان را دارد. میزان فرسایش خاک ایران ۸ برابر میانگین جهانی است. موضوع وقتی نگران کنندهتر میشود که بدانیم شکل گیری یک سانتی مترمکعب خاک در ایران به طور متوسط ۸۰۰ سال زمان نیاز دارد در صورتی که متوسط شکلگیری خاک در کره زمین ۴۰۰ سال است بنابراین وخامت اوضاع در ایران ۱۶ برابر متوسط جهانی است.
نگاهی به تنوع زیستی کنیم: به عنوان نمونه تعداد سمداران (کَل، بز، قوچ، میش، آهو، جبیر، گوزن، شوکا و..) به نسبت ۴۷ سال پیش که سازمان محیط زیست تشکیل شده ۹۰ درصد کمتر شده. این وحشتناک است. ممکن است از خود بپرسیم حالا چه می شود اگر یگ گونه گیاهی یا جانوری از بین برود.
برای تقریب به ذهن بگویم که محیط زیست یک اکوسیستم است اگر یک جز آن حذف شود تمام چرخه هایی که به آن وابسته است زنجیره وار تخریب خواهد شد. این خاصیت اکوسیستم هاست مانند این است که بگویید من تمام بدنم خوب کار می کند فقط معده ام کار نمی کند. خوب چه ایرادی دارد؟
در انتشار کربن نیز پنجمین کشور آلاینده جهان هستیم!
آنچه نوشته شده فقط گوشه ای از فاجعه زیست محیطی است که در رسانه ها بازتاب داشته (منابع: تابناک، ایرنا، همشهری آنلاین، ایمنا، فرارو)
تحلیل و تجویز راهبردی:
بخشی از چالش های زیست محیطی تقصیر ما و نسل ما نیست. مثلا بهطور طبیعی میزان بارندگی ایران یک سوم میانگین جهانی و تبخیر آب، سه برابر حد جهانی است.
حالا متأسفانه در چنین اقلیمی دچار خشکسالی هم شدیم. اما آیا این همه ماجرا است؟
اتلاف آب در تامین آب شهری ۳۵٪ است که ۲۰٪ بیشتر از متوسط جهانی است. این هم تقصیر زمین و زمان است؟ یا بی تدبیری و بی ... ما؟
آیا نمی توان با کشت فراسرزمینی، واردات مجازی آب (واردات محصولات کشاورزی با مصرف آب بالا) و ممنوعیت تولید و صادرات محصولات کشاورزی با مصرف آب بالا و ده ها تدبیر تجربه شده جهانی موضوع را مدیریت کرد؟
فراموش نکنیم وضعیت اقتصادی و فقر، محیطزیست کشور را به خطر انداخته. میلیون ها نفر در کشور زیر خط فقرند و این موضوع میتواند به افزایش شکار و اضافه برداشت آب و قطع بدون مجوز درختان جنگل منجر شود.
برخی کارشناسان زیستمحیطی میگویند اگر اقتصاد خراب باشد، فاتحه محیطزیست هم خوانده است.
چه می توان کرد؟
اعتراف میکنم سواد من، مثل همه شهروندهای معمولی دیگر، در حوزه محیط زیست و تاثیر یک بطری پلاستیکی که در کنار ساحل رها میکنم ناچیز است و مطمئنم اگر بدانم که پسماندها چه بلایی سر طبیعت می آورند معقولانه تر رفتار خواهم کرد.
تغییر در جوامع از جمع اندکی که متفاوت فکر و عمل میکنند شروع میشود و سپس مانند ویروس همه گیر می شود.
آنچه از دست ما برمی آید: تغییر رفتار فردی (به عنوان آدم های متفاوت از عموم جامعه) در کنار افزایش آگاهی جمعی (برای تشویق عموم جامعه به حفاظت از محیط زیست) مانند راه اندازی پویشهای نجات خاک و جنگل و سرزمین.
نظام حکمرانی توانایی حل مسایل پیچیده را از دست داده. باید به کمک آن رفت. با تبدیل مشکل به مساله، تبدیل مساله به دستورکار و سپس مشارکت در سیاست گذاری منطقی برای دستور کار. راهی جز نتوکراسی (حکمرانی شبکه ای و همکاری چند جانبه دولت، بخش مدنی، رسانهها و بخش خصوصی) نداریم.
کسانی که مادر خود (طبیعت و کره زمین) را می کشند، ممکن است در کوتاه مدت زنده بمانند اما در بلندمدت طبیعت تنبیه سختی برای شان در نظر خواهد گرفت.
✍مجتبی لشکربلوکی
@hooree🌹