🔻برگی از تاریخ معاصر ایران
داستان حرام و حلال تماس تصویری
حتما یادتان هست زمانی اپراتور نسل سوم به نام رایتل خیلی تلاش کرد تا تماس تصویری را در کشور راهاندازی کند. اما هر چه بیشتر تلاش کرد، کمتر به نتیجه رسید.
دلیل آن هم چیزی نبود جز نظر چند آیهالله که تماس تصویری را حرام میدانستند.
این موضوع به سالهای ۹۰ و ۹۱ باز میگردد. در سال ۹۱ شورای عالی فضای مجازی به دستور رهبری تشکیل شد. طرح اپراتور سوم همراه اول به این شورا فرستاده شد، این شورا هر وقت به نوعی آن را پشت گوش انداخت، تا اینکه واتساپ اعلام کرد که امکان تماس تصویری با تلفن همراه دایر شده است. با مخالفتهای شورای عالی مجازی رایتل که یک اپراتور داخلی بود ورشکسته شد.
اما پس از آن که واتساپ در این مورد پا به عرصه گذاشت تماس تصویری با تلفن همراه حلال! شد. درست ۱۰ سال بعد یعنی سال ۱۴۰۱.
اما مخالفت با تماس تصویری ریشه در کجاها داشت؟
ریشه اصلی آن در مخالفتهای شرعی و مذهبی بود. (مثل موضوعات دیگری چون حرام بودن آب لولهکشی، حمام بیخزینه، وجود قانون اساسی، تاسیس مدرسه دخترانه و صدها موضوع دیگر...)
داستان از این قرار بود که در اول اسفند سال ۱۳۹۱ چهار مرجع تقلید در فتواهایی جداگانهای مخالفت خود را با تماس تصویری با تلفن همراه که آن زمان قرار بود توسط رایتل راهاندازی شود، اعلام کردند:
ایهالله مکارم شیرازی در فتوای خود مفاسد تصویری خدمت رایتل را بیشتر از فوائد آن دانست و تماس تصویری را «منشاء مفاسد جدیدی در جامعه» توصیف کرد.
نظر آیت الله علوی گرگانی: تماس تصویری میتواند عفت عمومی جامعه و نظم حاکم بر آن را خدشهدار و خانوادهها را به ورطه نابودی اخلاقی و بنیانی بکشد.
نظر آیت الله سبحانی: «قرار گرفتن چنین گوشیهای موبایلی در دست جوانان اعم از دختر و پسر مفاسد زیادی دارد، باید از خرید و فروش آن جلوگیری شود و نباید دولت چنین امکاناتی در اختیار مردم قرار دهد.
آیت الله نوری همدانی نیز تماس تصویری با رایتل را موجب از هم گسستن اساس خانوادهها» و تهدید «عفت عمومی» دانست.
اما این فتواها زیاد دوام نیاورد. چرا که توسعه و پیشرفت علم و تکنولوژی منتظر فتوای چند آیهالله نمیماند. وقتی واتساپ امکان تماس تصویری را برای جهانیان فراهم کرد عملا فتواهای علما زیر سایه این نرمافزار قرار گرفت و مردم توانستند با یکدیگر تماس تصویری بگیرند.
به جز ایهاللهها، برخی نمایندگان مجلس نهم نیز مخالف این طرح بودند، به طوری که برخی از آنها اعلام کرده بودند که اپراتور همراه اول رایتل حق ندارد این طرح را به مجلس ارائه کند.
یک دهه مخالفت با تماس تصویری با رایتل موجب ورشکسته شدن این پیام رسان داخلی شد و ضرر اصلی آن هم متوجه کارگران شد. چرا که رایتل توسط تامین اجتماعی پشتیبانی میشد و سود آن هم برای کارگران بود. اما ممنوعیت آن تمام منافعی که میتوانست به رونق زندگی کارگران بیانجامد را از بین برد. (حقالناس)
✍خدیجه گلین مقدم
@hooree🌹
🌿اعضای نامرئی خانواده
🔹زنانی که نشاط جوانی هنوز در صورت بسیاری از آنها دیده میشود، اما هنگام صحبت از کارِ خانه از خستگی و کرختی روانی حرف میزنند که شاید ماهها یا سالهاست همراهشان مانده.
🔹 بیش از 15 مادر در گفتوگویی صمیمی با «شرق» به چند موضوع واحد اشاره میکنند: از اوقات شخصی که دیگر خودشان سهمی در آن ندارند، تا انجام کارهای تکراری روزانه که تمامشدنی نیست.
🔹 آنها در بیشتر مناسبات اجتماعی به واسطه شغل خانهداری، حس طردشدگی دریافت کردهاند و حالا با اضطراب و کاهش شدید اعتمادبهنفس دستوپنجه نرم میکنند.
🔹 یکی مدیر داخلی شرکتی خصوصی بوده، دیگری خیاط یا طراح داخلی ساختمان، یکی دیگر معلم پیشدبستانی بوده و یکی دیگر دانشجوی حقوق که همه بعد از ازدواج یا بارداری به اجبار شرایط، خانهدار شدهاند.
🔹حالا بیشتر آنها به دلایل مختلف از جامعهای که قبلا در آن حضور داشتند، کنار گذاشته شدند و این موضوع بر شدت افسردگی آنها اثر گذاشته است.
کار بدون دستمزد
🔹زنان خانهدار به صورت متوسط بیش از 77 ساعت در طول هفته کار میکنند، یعنی دو برابر ساعت کاری یک کارمند؛ با این تفاوت که در هیچ طبقهبندی شغلی قرار نمیگیرند و دستمزدی هم در برابر زحمات خود دریافت نمیکنند.
🔹 طبق بررسیهای مختلف، معمولا زنان خانهدار به دلیل یکنواختی زندگی و تنهایی زیاد داخل خانه، دچار افسردگی بیشتر و متفاوتتری نسبت به بقیه اقشار جامعه میشوند. این آمارها برای زنانی که قبل از ازدواج یا فرزندآوری شاغل بودهاند، بیشتر است.
✍نسترن فرخه
متن کامل...
@swhriran
@hooree🌹
ناترازی خون
🔻کاهش سرمایههای اجتماعی، افزایش سن ازدواج، افزایش انجام پیرسینگ و تتو، میزان اهدای خون را بهشدت کاهش داده است
📌زمانی این تصور ایجاد میشود که نهادهای دولتی دغدغهی مردم نداشته باشند و فساد در سطوح مختلفی از پایین تا بالا گسترده شده باشد، مردم ممکن است اطمینانی نداشته باشند آنچه اهدا میکنند در مسیری که مایلاند صرف میشود.
🔹شهرام میرزایی، معاون اجتماعی سازمان انتقال خون کشور: تاکنون توانستهایم صددرصد نیاز مراکز درمانی به خون را تامین کنیم، اما به هر حال بهدلیل سردی هوا، کوتاه بودن روزها، بالا بودن میزان ترافیک و ابتلا به بیماریهای فصلی، میزان مراجعه را کم میکند. ما نگران ذخایر خونی هستیم.
🔹هر حادثه و بحران یا هر مسئله سیاسی و اجتماعی میتواند روی میزان اهدای خون مردم تاثیرگذار باشد، ذخایر خونی به میزان مشارکت مردم برمیگردد، به هر حال گاهی جریاناتی رخ میدهد یا شایعاتی ایجاد میشود که روی مردم تاثیر گذاشته و منجر به کاهش اهدای خون میشود.
🔹در جلسه اخیری که با مسئولان سازمان داشتهاند، قرار است از نظر زمانی، روی بعضی معافیتها بازنگری انجام شود تا زمان کوتاهتری برای آنها در نظر گرفته شود،.
🔹حجامت، تتو، الکترولیز، سوراخکردن گوش، طب سوزنی، رفتار جنسی پرخطر و محافظتنشده و آندوسکوپی، معافیتهای ۱۲ ماهه دارند و به شرطی که این اعمال طی این مدت مجدد تکرار نشده باشد.
🔹️ ابتلا به بیماریهای زمینهای مثل قلبی عروقی، بیماریهای شدید ریوی و آسم، سکته مغزی، دیابت قندی وابسته به انسولین، سابقه ابتلا به بیماریهای عفونی مانند هپاتیت بی و سی و ایدز و تزریق موادمخدر، منجر به معافیت دائمی میشوند
🔹در حال حاضر استانهای مازندران، گیلان و سیستان و بلوچستان بهدلیل دارا بودن تعداد زیادی از بیماران تالاسمی از نظر ذخایر خونی در شرایط مناسبی قرار ندارند و از طریق شبکه خونرسانی در حال تامین خون برای این استانها هستند.
🔹️در تهران هم مصرف خون بالاست؛ بیشتر از میزان اهدا. 25 درصد از خون دریافتی کشور، در تهران مصرف میشود، چراکه تعداد زیادی از جراحیها در تهران صورت میگیرد.
🔹شیرین احمدنیا، جامعهشناس: در شرایط و فشارهای اقتصادی و تجربه انواع محرومیتها،جای تعجب ندارد که افراد هرچه بیشتر از ارزشهای جمعگرایانه فاصله بگیرند و ملاحظات رفاه و منافع فردی را در اولویت قرار دهند.
🔹️ خیلی از افراد نگران بیماریهای فعلی یا آتیشان هستند. میاندیشند که اگر خودشان دچار مصیبت شوند، پناهگاهی ندارند و فریادرسی نخواهند یافت.
🔹باتوجه به نتایج گزارشهای تحقیقات ملی در ارتباط با بالا رفتن سرعت افول سرمایه اجتماعی در جامعه ایران، میدانیم که بیاعتمادی به نهادهای دولتی در دهههای اخیر رو به افزایش بودهاست.
🔹️ زمانی این تصور ایجاد میشود که نهادهای دولتی دغدغهی مردم نداشته باشند و فساد در سطوح مختلفی از پایین تا بالا گسترده شده باشد، مردم ممکن است اطمینانی نداشته باشند آنچه اهدا میکنند در مسیری که مایلاند صرف میشود.
✍زهرا جعفرزاده | خبرنگار گروه جامعه
📌ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
@hammihanonline
@hooree🌹
🌎 تغییر یا تعمیر !
🌐 گفت قلی خان دزد بود ؛ خان نبود. به خودش گفته بود فلانی ببینم میتونی تا آخر عمر تنهایی و یه تنه هزار تا قافله رو لخت کنی ؟ با همین یه حرف پای جونش وایستاد و هزار تا قافله رو لخت کرد. رسید به آخر عمر. دیگه دم دمای رفتن بود. پشیمون شده بود از راهزنی و سرقت و نفرین مردم. آخر عمری پشت دستشو داغ کرد و به خودش گفت : خب قلی خان. اینم اون هزار تایی که می گفتی. دیدی که هزار تا تموم شد. شب و روز و نصف شب تاختی به قافله ها و لخت شون کردی و دار و ندارشون رو بردی. حالا ببینم عرضه شو داری تنهایی فقط یه قافله رو سالم برسونی مقصد ؟ همین یه قافله ففط. نمی خواد ده تا بشه. یا صد تا. همین یه دونه فقط. همین یه دونه رو برسونی خونه تمومه. قلی خان هر کاری کرد نشد. نشد که نشد. نتونست و مشغول ذمه ی خودش شد بنده خدا. حالا خودت بگو تقاص از این بدتر؟
🌐 نفرت از وضع موجود و شرائطی که به روزگار سخت و دشوار آدمهای این سامان گره خورده ؛ خود به تنهایی به معیار و میزانِ قضاوت های تند و گزنده تبدیل شده تا سنجش و داوری در باره ی آن چه در جامعه در حال رخ دادن است در زیر پوست شهر در جریان باشد و هر کجا که محفلی و انجمنی و جمعی هست محور و مدار حرف روی همین موضوعات روزمره باشد. افزایش دلار. تورم. گرانی بنزین. آلوده گی هوا. تعطیل بودن کشور به هر بهانه ای و ... و جامعه ای که در این موقعیت مضطرب هر چقدر صبوری می کند و دندان روی جگر می گذارد تا همه چیز درست شود اما با هیچ تغییری مواجه نمی شود و هر روز در بر روی همان پاشنه ای می چرخد که روز قبل چرخیده. ماهیت و کارکرد خشم و عصیان و اعتراض در تمام تحلیل ها هم به وضوح قابل مشاهده است تا بگوید جامعه ی ایرانی به شدت سوگوار وضیت موجود است بی آن که مسئولین و مدیران را در هاله ای از وجدان معذب و شرم ساری ببیند. نه مدیری به عذر خواهی بر می خیزد و نه مسئولی به تغییر ؛ رفتار می کند. گویی خودرویی رها شده در یک سراشیبی تند را مانند است که ترمز بریده و امکان نگه داشتن آن مطلقا فراهم نیست. همین است که انگار همه منتظرند تا این خودرو به درختی ؛ سنگی ؛ صخره ای گیر کرده و بایستد.
🌐 این که جامعه در حال انفجار است و هر آن ممکن است این خودرو واژگون شده و سر از دره درآورد و متلاشی شود بی گمان شاید درست ترین تحلیل و نظر باشد. نظری که عام بر آن مهر تایید می زنند. اما اگر هنوز اراده ای به تغییر مانده باشد و دلسوزان و نخبگان و عالمان ناامید نشده باشند می شود همین یک قافله را به سلامت به مقصد رساند. قلی خان هزار قافله را لخت کرد. اما از پسِ تغییر بر نیامد. که تغییر به ساده گی محقق نمی شود. تنها صرف خواستن نیست. توانستن هم دخیل است. این منِ فردی باید به یک مای جمعی تبدیل شود و هویت جمعی را به هر شکلی که هست بسازد. در جامعه ای که افراد به منِ خود اعتقاد و اعتماد ندارند و به یک رها شده گی ملی رسیده اند ؛ چگونه می توانند به هویت جمعی اعتبار ببخشند. تک تک افراد این جامعه گرانقدرند اما متاسفانه ممیزی شده اند تا هیچ کس سهم خود را همان طور که باید بگیرد ؛ نگیرد. به گمانم در جامعه ای که تغییر را بر نتابد به تعمیر هم تن نخواهد داد. پس نه تعمیر و نه تغییر نمی تواند سویی کوچک در ظلمات باشد برای مردمی که هر بامداد تا شامگاه در بدترین بلاتکلیفی تاریخی به سر می برند. وضعیتی برزخ گونه که هیچ کس نمی داند فردا چه اتفاقی خواهد افتاد و خورشید از کدام سو بر این تاریکی و سیاهی خواهد تابید !
✍جعفر بخشی بی نیاز
https://t.me/matn_sara20
@hooree🌹
مادرها ولایت ندارند!
۱. با نوزادم رفتهام به یک همایش. مسیر ورودی راهی برای عبور کالسکه ندارد. مرد خوشپوشی جلو میآید و کمکم میکند که کالسکه را از پلهها بالا ببرم و با مهربانی میگوید که خودش هم نوزاد دارد.
ازش نمیپرسم بچه را کجا گذاشتی که توانستی بیایی به همایش. بدیهی است که بچه پیش مادرش است. این ولی اولین سوالی است که هرجا که بدون نوزادم میروم از من پرسیده میشود.
من باید قبل از اینکه جایی بروم مشخص کرده باشم که نوزادم کجا میماند در نبود من. چون بدیهی نیست که در نبود مادر، بچه پیش پدر میتواند باشد!
۲. جلسه دفاع رساله همسرم است. من در جلسه هستم و از نوزادمان مراقبت میکنم.جلسه به خوبی برگزار میشود و میرویم. هفته بعد، من سخنرانی دارم. همسرم با من میآید و مراقب نوزادمان است. جلسه که تمام میشود حضار برای همسرم دست میزنند به عنوان پدر نمونهای که مراقب نوزاد بود تا مادرش بتواند سخنرانی کند.
کسی در پایان جلسه دفاع همسرم ولی برای من دست نزد
!
۳. هردو جلسه داریم. دوستی از نوزادمان مراقبت میکند. جلسه همسرم زودتر تمام میشود. همزمان، نوزادمان بیتاب شده. او به سرعت خودش را به خانه میرساند تا نوزادمان را آرام کند. من که می.رسم، دوستمان میگوید همسر خیلی خوبی داری. هر مرد دیگری بود عصبانی میشد و میگفت یعنی چی؟! بمونه خونه بچهاش رو بزرگ کنه!
همسر من قطعا مرد خوبی است. نه چون از فعالیت اجتماعی من عصبانی نمیشود و به عنوان پدر، از نوزادش مراقبت میکند؛ چون توانسته مقهور این نگاه رایج که مراقبت از فرزند را "وظیفه طبیعی و بدیهی" مادر میداند و "لطف و بزرگواری" پدر، نشود. نگاهی که هم پشتوانه قانونی دارد و هم فرهنگی.
۴. مادران، به اندازه موهای سرشان از همه این توصیه ها را میشنوند که تا بچه بزرگ شود کارهایت را کم کن و کمتر از خانه بیرون برو و اولویتت باید بچهات باشد.
🌸این صدای بلند در یادآوری وظایف مادرانه و تلطیفش با گذاشتن بهشت زیر پای مادران و مقدس کردنشان، وقتی با سکوت کر کننده در مقابل قانونی که هیچ حقی برای مادر قائل نیست،دمقایسه میشود وضعیت حیرت انگیزی را رقم میزند.
ما در جایی زندگی میکنیم که ماده ۱۱۸۰ قانون مدنیاش که مصوب سال ۱۳۰۷ است میگوید: "طفل صغیر تحت ولایت قهری پدر و جد پدری خود میباشد" و مادههای بعدی این ولایت را توضیح میدهند.اینکه پدر و جدپدری همزمان بر بچههای زیر ۱۸سال ولایت دارند و حتی میتوانند برای بعد از فوتشان هم وصی تعیین کنند تا در نگهداری و تربیت مواظبت کرده و اموالش را اداره کند (ماده ۱۱۸۸) و حتی به وصی هم این اختیار را بدهند که برای بعد از وفاتش برای مولیعلیه، وصی تعیین کند (ماده۱۱۹۰).
مادر در این دنیای اختیارات ولایی پدر و پدرشوهرش کجاس
ت؟
مادر در کنار پدر، حضانت دارد و باید حقوق فرزند را رعایت کند (ماده۱۱۶۸) و سرپرستی فرزند تا ۷ سالگی با اوست (ماده۱۱۶۹). حضانت که میگویند یعنی نگهداری. یعنی مراقبت.
🌸یعنی همین وظیفه بدیهی که مادران باید انجام دهند و اگر انجام ندهند جامعه شماتتشان میکند.
ولایت ولی به پدر و اجداد پدری اجازه میدهد که فرزند را به قتل برسانند و قصاص نشوند (ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی) چون خودشان ولی دم هستند. اختیار خون فرزند را دارند، و اموالش را و...
۵. قانونی که از ولایت قهری پدر و اجداد پدری میگوید و حضانتی که میشود به مادر داد یا نداد، سال ۱۳۰۷ تصویب شده و هنوز دارد در زندگی روزمره ما؛ وقت پاسپورت گرفتن برای بچه هامان، وقت جراحی کردنشان، وقت ثبت نام کردنشان در مدرسه و حساب بانکی باز کردن برایشان و ازدواج دخترانمان و ...کار میکند و در دادگاه های خانواده، زنانی را که میفهمند هرچه قدر که ادله بیاورند برای دادگاه در توانمندتر بودن خودشان از شوهر و پدرشوهرشان! چیزی به جز حق حضانت و نگهداری و مراقبت کردن از فرزند بهشان داده نمیشود، تحقیر میکند.
۶.تاریخ گذشت. قبیلهها به خاندان تبدیل شدند و خاندانها به خانوادههای گسترده و خانوادههای گسترده به خانواده هستهای. عصر کشاورزی گذشت و تقسیم کار اجتماعی عوض شد و مشاغل موروثی که باید از پدر به پسر منتقل میشد به خاطره دور تبدیل شد. زنان توانستند درس بخوانند، کار کنند، درآمد داشته باشند. خیلی چیزها در زندگی بشر روی کره زمین تغییر کرد و همین الان که من اینها را مینویسم احتمالا پژوهشگرانی نشستهاند در کتابخانههای شهرهای مختلف این کره خاکی و دارند از متونی که میگویند در تمدن بینالنهرین، فرزندان به عنوان نیروی انسانی جزو اموال خاندان پدری محسوب میشدند و کم کم این منطق، کارکرد خودش را از دست داد، فیشبرداری میکنند...
🌸مادران ایران ولی، زندگیاش میکنند...
✍فاطمه علمداری
@Zane_Ruz_Channel
@hooree🌹
زیر این چرخ کبود
🔻درباره زنی که به خاطر «عکس» میخواست جان خودش را بگیرد
🔹تا به حال کسی را دیدهای که به خاطر یک عکس بخواهد جان خودش را بگیرد؟ زیر این چرخ کبود همین دیروز، زنی را دیدم که به خاطر یک عکس، مشت مشت قرص خورده بود تا خودش را از شر زندگی خلاص کند.
🔹هرچند که قصه درامتر از آن است که کامتان تلخ نشود اما شاید اگر همین اول کار به شما بگویم زور زندگی بیشتر از قرصها بود کمی دلتان آرام بگیرد.
🔹آخرین شب پاییز. همان شبی که بلندترین شب سال است بچهای از نوبت عصر مدرسهای در حاشیه کرج به خانه میرود و به مادرش میگوید معلممان گفته از سفره یلدایتان عکس بگیرید و در حساب «شاد» مدرسه بگذارید.
🔹معلم گفته و با مَدٌ و تشدید هم گفته که میخواهد از تجربه بلندترین شب سال در خانه بچهها کلیپی درست کند. معلم اما در مخیلهاش هم نمیگنجید که عکس گرفتن کنار سفره یلدا میتواند تکاندهندهترین، سختترین و تلخترین و... درخواست یک فرزند از مادری باشد که آه در بساطش ندارد.
🔹مادری که هر روز با هزار جور بالا و پایین خرج یومیهاش را درمیآورد. برای زنی تنها، برای مرضیه که شبهای زیادی گرسنه سر بر بالین گذاشته و دخترکش را توی سینهاش آرام کرده چیدن سفرهای که هندوانه، آجیل مشکلگشا، انار و چه و چه داشته باشد شوخی تلخی است.
🔹بر این زن شبهای زیادی گذشته که خورشید طلوع نکرده و بهار، تابستان، پاییز و زمستانش سپری نشده. برای زنی که خود و دختر هفتسالهاش را سر بار زندگی پدر و مادر گرفتارتر از خودش میداند.
🔹برای خانوادهای که قوت غالبشان نان و پنیر است اصلاً مگر فرقی بین روزها و شبهای سال است. اینجا عکسنوشت است. عکس هم برای ما عزیز است. اما گور پدر عکسی که بخواهد جانی را بگیرد.
🖌امیر جدیدی | عکاس و روزنامهنگار
📌ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
@hammihanonline
@hooree🌹
نوستالژیمان شده هوای پاک
«نشد که همه ما بتوانیم ثروتمند شویم و حالا همهمان با هم و در کنار هم داریم فقیر میشویم».
دستگاه تصفیه آب خریدیم چون دیگر از نوشیدن آب سالم ناامید شدیم و گفتیم حداقل خودمان به فکر سلامتیمان باشیم.
حالا خیلیها را میشناسم که تاریخ تعویض فیلتر تصفیه آب خانگیشان گذشته ولی از تعویض آن صرفنظر میکنند. پولش را دارند، دلیلش را ندارند: «وضعیت این است دیگر. چه کنیم؟»
دستگاه تصفیه هوای خانگی خریدیم.
دیگر ولی نه تنها از تنفس هوای پاک ناامیدیم بلکه آرزویمان شده رهایی از وضعیت «خطرناک» و رسیدن به همان «هوای ناسالم» قبل.
با هوایی که طی این سالها تنفس کردهایم آرامآرام همهمان داریم جزو «گروههای حساس» میشویم و حالا آرزویمان شده وضعیت نارنجی، و نوستالژیمان شده وضعیت سبز و هوای پاک.
در سقف پذیرایی، سقف آشپزخانه و حماممان «آسمان آبی مجازی» میسازیم
چون دیگر از تماشای آسمان آبی واقعی ناامید شدهایم. از تصویر آسمان آبی لذت میبریم.
دستگاه محافظ برق خانگی خریدیم تا در رفت و آمد برق از وسایل خانه مراقبت کنیم.
حالا به وضعیتی رسیدهایم که داشتن یا نداشتن محافظ موضوعی فرعی شده است.
ما به داشتن یا نداشتن اصل ماجرا یعنی برق میاندیشیم. در گفتگوهای روزمره به شکل تحسینآمیزی از اداره برق یاد میکنیم چون به ما احترام گذاشته و قطع شدن برق را به ما اطلاع داده است، درست همانطور که خوشحالیم مبلغ برق مصرفی را برایمان پیامک میکند.
برای در ورودی خانهمان حفاظ آهنی خریدیم و برای حیاطمان دوربین مدار بسته نصب کردیم تا از دست دزدان در امان باشیم. خودمان حالا مینشینیم و با دلهره فیلمهای دزدی از خانهمان را تماشا میکنیم.
رغبتی برای تماشای فیلمهای خفتگیری در خیابان یا سرقت موبایل نداریم چون دیگر تکراری و کسالتآور شدهاند.
در تابستان به پنجرهها درزگیر زدیم تا گرد و غبار وارد خانههایمان نشود ولی حالا ذرات ریزگرد در دل هواست و همیشه مهمان خانهها و ریههای ماست.
هر روز روی برگهای گلهای آپارتمانیمان دستمال میکشیم تا حداقل منافذ آنها مسدود نشود
و از خفگی نجاتشان دهیم.
دلخوشی مان تمیز ماندن برگهای کوچک گلهای آپارتمانیمان شده است. ریزگردها آن قدر درشت شدهاند که دیگر آدم آدم را در شهر نمیبیند.
امروز با بیم و امید به قطع شدن یا نشدن گاز میاندیشیم. با هراس میپرسیم تا چه وقت گاز خواهیم داشت؟ راستی.
وقتی برق نداریم گاز هم نداریم و خانههایمان سرد میشود. خواستم بگویم با بیبرقی داریم برای دوران بیگازی تمرین میکنیم. نشد که همه ما بتوانیم ثروتمند شویم و حالا همهمان با هم و در کنار هم داریم فقیر میشویم.
دیروز دوستی چند فایل صوتی برایم فرستاد. گفت گوش کن آرامشبخش است.
صدای آب بود، صدای پرنده بود، صدای باد بود. به هنگام گوش کردن لحظهای درنگ و تأمل کردم.
ما از از خود زندگی زیبا، به تصاویر زیبای زندگی رسیدیم و حالا، داریم به صدای زیبای زندگی گوش میکنیم و این چقدر تلخ و دردناک است.
با این وجود باز باید خوشحال بود که هنوز به صدای زندگیِ ازدسترفته گوش میکنیم. انگار هنوز امیدی داریم.
آنچه خواندید متنی ادبی نبود. حس زندگی روز به روز دارد در ما از بین میرود.
اگر در این کشور تصمیمات سخت اتخاذ نشود شرایط بیش از پیش تلختر خواهد بود.
ای کاش ذرهای عجله کنند. ای کاش سکوت این روزهای جامعه را بشنوند. گاهی اوقات سکوت و درخودفرورفتگی بسیار گویاتر از فریاد است.
نگرانی جامعهشناختیام آنجاست که جامعه به سوی تقدیرگرایی برود و آنچه توصیف شد را مقدّر خود بداند. چقدر این وضعیت دردناک خواهد بود برای جامعه.»
✍دکتر فردین علیخواه
https://t.me/Hrman11
@hooree🌹
جنگ زنان را درهم می شکند
جنگ غیرانسانیترین اتفاقی است که مدام در جهان ما رخ میدهد انسانیت فراموش شده است و در این بین زنان و کودکان قربانیان اصلی جنگها هستند . تعداد کشتهشدگان فلسطینیها در حملات مداوم اسرائیل به نوار غزه به ۴۴۵۳۲ نفر و زخمیها به ۱۰۵۵۳۸ نفر دیگر میرسد. همچنین بر اساس بیانیههای نهادهای مسئول حقوق زنان وابسته به سازمان ملل بیش از ۲۷۸۰ زن در غزه بیوه شدهاند. همچنین کشته شدن دستکم ۳ هزار و ۷۶۸ نفر در لبنان از زمان جنگ تا آتشبس تایید شده است.ناصر یاسین، مسئول ستاد بحران لبنان، به رویترز گفت که ۲۵۲ سرپناه موقت در مدارس و سایر مکانها ایجاد شده است.
از زمان شروع جنگ در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ زنان زیادی مورد حمله و هدف خشونتهای جنسیتی قرار گرفته، به گروگان گرفته و بهطور غیرقانونی بازداشت شدهاند، همچنین طی جنگ زنان از حقوق خود محروم شده و کشته شدهاند. آنطور که بخش زنان سازمان ملل در آستانه اولین سالگرد شروع جنگ در غزه گزارش داده، بیش از ۵۰ هزار زن با ناامنی شدید غذایی و بیش از ۱۷۵ هزار زن با خطرات تهدیدکننده سلامتی روبهرو هستند و بیش از ۱۰ هزار زن کشته شدهاند.
حدود ۴۳ هزار و ۵۸۰ نفر زن در غزه باردارند. پناهگاههایی که بیش از حد شلوغ هستند با شرایط بهداشتی وخیم که خطرات خشونت، عفونت و بیماری را برای زنان افزایش میدهد. دسترسی نداشتن به مراقبتهای مادر و نوزاد هم خطرات سلامتی را برای زنان باردار و تازه مادران افزایش داده که بهدلیل سطوح بالای سوءتغذیه تشدید میشود.
درحالیکه همه نگاهها به غزه است، فلسطینیان در کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی نیز سطوح نگرانکنندهای از خشونت مداوم را تجربه میکنند. محدودیتهای رفتوآمد، غیرنظامیان ازجمله ۷۳ هزار زن را که در حال حاضر باردارند، از دسترسی به مدارس، کار، خانواده و امکانات بهداشتی باز میدارد.
آثار جنگ بر زنان و کودکان
ترک تحصیل
یکی از اثرات مستقیم جنگ بر زنان، ترک تحصیل است. در مناطق جنگزده، مدارس تخریب میشوند. دختران بیشتر از پسران از فرصتهای آموزشی و شغلی محروم و در آینده با مشکلات اقتصادی و اجتماعی بیشتری مواجه میشوند.
سلامت جسمی
زنان در مناطق جنگزده به خدمات بهداشتی و درمانی دسترسی کمتری دارند و این مسئله منجر به افزایش بیماریها و مشکلات بهداشتی شود. سوءتغذیه و کمبود منابع غذایی در این مناطق، سلامت جسمی زنان را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد.
افزایش خشونت خانگی
استرس و فشارهای روانی ناشی از جنگ، باعث افزایش تنشها در خانوادهها میشود و این مسئله میتواند به افزایش خشونت خانگی منجر شود. در شرایط جنگی، دسترسی به حمایتهای قانونی و اجتماعی برای زنان کاهش مییابد . این مسئله میتواند وضعیت زنان را بدتر کند. در کشورهای درگیر جنگ شاهد افزایش کودک همسری دختران بودهایم، مانند سوریه، عراق، یمن، سودان ...
افزایش خشونت جنسی
گزارشها نشان میدهد که موارد خشونت جنسی مرتبط با درگیریها در جنگ افزایش مییابد. اصولا تجاوز به زنان وسیلهای برای تحقیر طرف مقابل و به عنوان سلاحی جنگی به کار میرود که زنان فلسطینی نیز از این امر مستثنی نبودهاند.
محرومیت از فرصتهای اقتصادی:
بسیاری از زنان به دلیل جنگ مجبور به ترک خانههای خود و زندگی در اردوگاهها میشوند. این وضعیت باعث از دست دادن معیشت آنان میشود.
نقشهای جدید و مسئولیتهای بیشتر
زنان در غیاب مردان خانواده مجبور به پذیرش نقشهای جدید و مسئولیتهای بیشتری میشوند، از جمله سرپرستی خانواده و تأمین معیشت. در عراق، سوریه، لبنان و فلسطین زنان بسیاری سرپرست خانوار هستند و فقر در این کشورها زنانهتر شده است.
تاثیرات روانی
جنگها به عنوان یکی از مهمترین عوامل بیماریهای روانی برای کودکان و زنان به شمار میروند. کودکان توان و تحمل شرایط جنگ را ندارند .اضطراب، ترس و استرس ناشی از بمبارانها و حملات هوایی، تاثیرات روانی شدیدی بر کودکان و زنان گذاشته است. بسیاری از کودکان دچار کابوسهای شبانه، افسردگی و مشکلات رفتاری شدهاند.
جنگ در غزه با سکوت سیاستمداران ادامه دارد و زنان و کودکان هرروز با ترومای جدیدی مواجه میشوند که پایانی ندارد. مخالفان جنگ در هر نقطه دنیا نه به جنگ را فریاد میزنند کاش جنایتکاران اسرائیلی را مردم دنیا مهار کنند تا زنان در خاورمیانه کمی آرام بگیرند.
✍مریم رحمانی فعال حقوق زنان
@womenstudiesisaorg
@hooree🌹
شما یک عذرخواهی به ما بدهکارید
خانم الهه رضائی، خانم گیتی خامنه
سلام
حالتان چطور است؟
🔺در یکی دو سال گذشته در اینستاگرام عکسهایی از شما با لبخندهایی بهغایت جذاب و لباسهایی رنگی و نشاطانگیز میبینم. در برخی رویدادها و به هنگام عکس گرفتن؛ شادی غیرقابل وصفی از خود نشان میدهید، بیتکلف و خودمانی رفتار میکنید، گاهی حتی در شما شیطنتهای ریزهمیزۀ خاص دوره نوجوانی میبینم.
🔺معمولاً ابتدا به وجد میآیم و ذوق میکنم، ولی اندکزمانی پس از ذوقزدگی، اندوهگین میشوم. حسرت میخورم و غمی سنگین تمام وجود مرا دربرمی گیرد. به آن سالهای دور میروم. آن سالها که شما مجری برنامه کودک بودید. شما خیلی خوب در ذهن من جای گرفتهاید. شما بخشی از حافظه گریزناپذیر من شدهاید. حتی وقتی تصمیم میگیرم متنی جامعهشناختی درباره دهه شصت بنویسم پی میبرم که شما پیشاپیش در متن حضور دارید. چرا اندوهگین میشوم؟ چرا حسرت میخورم؟ چرا غمی سنگین تمام وجود مرا دربرمی گیرد؟
🔺در آن سالهای دور، وقتی که زنگ مدرسه به صدا درمیآمد با اشتیاق به سمت خانه میدویدم. مدام با خودم مسابقه میگذاشتم تا زودتر از روز قبل به خانه برسم. آن زمان ساعت در زندگی ما کودکان آنقدرها مهم نبود. من زود یا دیر رسیدن را با برنامه شما تنظیم میکردم. در مدرسه به تنگ آمده بودم چرا که احساس میکردم به سربازی رفتهام. مدیران ظالم و ایدئولوژیزدهای داشتیم. میخواستند با غرب مبارزه کنند و به هر طریقی ما را «مؤمن» بار بیاورند. متأسفانه موهای من صاف و بور بود. به همین خاطر حتی وقتی موهایم کوتاه بودند به وزیدن باد در حیاط مدرسه واکنش نشان میدادند.
🔺مدیری داشتیم که همیشه او را لعنت میکنم. نام نمیبرم چون در قید حیات نیست. او در حیاط مدرسه روزبهان رشت پرسه میزد و سرتاپای همه را ورانداز می کرد. همیشه آن قسمتی از موهایم را که باد تکان میداد میگرفت و به دنبال خودش میکشید تا مرا به دفتر مدرسه ببرد؛ درست مانند کسی که گوسفندی را به دنبال خود میکشد. گاهی بر زمین میافتادم ولی ترحمی در کار نبود و او باز مرا میکشید تا شاید برای دیگران عبرتآموز شوم. هر چقدر قسم میخوردم که موهایم را کوتاه کردهام کارساز نبود و میگفت پس چرا تکان میخورد؟ در ذهن آن بیمار ایدئولوژیزده، این رنگ و این شکل از مو بیتردید غربی بود. دروناش آرام نمیگرفت. بیگمان اگر قدرتی داشت سرم را به خاطر موهایم قطع میکرد.
🔺به همین دلیل دوست داشتم از پادگان بگریزم تا شاید در مقابل تلویزیون آرام گیرم. ولی افسوس. شما هم ادامه همان ایدئولوژی بودید. شما هیچ وقت طراوت نوجوانی ما را نمیدیدید. صورتتان مهربان بود ولی مراقب بودید مهربان به نظر نرسید! آن اوایل وقتی تازهکار بودید حتی به ما نگاه هم نمیکردید. به ورقهایی نگاه میکردید که «اتاق فرمان» به شما داده بود و از روی آن میخواندید. سگرمههایتان در هم رفته بود و گویی برای ما اخبار میخوانید. لباسهای تیره، صورت بیلبخندی که انگار چند روز نخوابیده، و متنی که مانند کتابهای آن زمان فقط قرار بود «پرورش» دهد!
🔺گاهی از خودم میپرسم چرا با وجود همه این اوصاف، باز هم نسبت به برنامه شما اشتیاق داشتم؟ شاید خود تلویزیون برای ما جذاب بود. شاید تلویزیون معدود نشانه جهان جدید بود که آن زمان برایمان قابل دسترس بود چرا که ما نه تنها برنامه شما، که همه برنامهها را تماشا میکردیم.
🔺خانمهای گرامی. شما نیز مانند ما قربانی بودید. شما هم مانند ما خودتان را سرکوب کردید. شما هم مانند ما عمیقا در حسرت زندگی نزیستهاید. حالا من هم مانند شما در پنجاه و چند سالگی لباسهای رنگی میپوشم. مانند شما تقلا میکنم شادیهای از دست رفته را زنده کنم تا شاید کمی آرام گیرم ولی خوب میدانم و خوب میدانید جای آن فقدان را چیزی پر نخواهد کرد.
🔺از شما انتظاری دارم. در کنار شرّ و شور دیرهنگامتان در مقابل دوربینهای عکاسی، در کنار لباسهای رنگی قشنگتان، در کنار لبخندهای زیبایتان که افسوس و درد آنرا از ما دریغ کردید کمی هم حرف بزنید. با معلمهای معدودی که حتی هم اکنون همچنان مدرسه را پادگان میبینند و دختران این سرزمین را وادار به خودکشی میکنند حرف بزنید. با تلویزیونی که همچنان فکر میکند «مربّی پرورشی» است حرف بزنید. نیشدار و گزنده هم حرف بزنید. گذشتهتان را نه فقط با لباسها و لبخندها و شیطنتهای مقابل دوربین، بلکه با روایت و نقد جبران کنید.
خط و خطوط ناشی از رنج در چهره را نمیتوان به هیچ طریقی پنهان کرد. اگر هم بشود درون را چه میتوان کرد؟
شما یک عذرخواهی به ما بدهکارید.
✍فردین علیخواه
@fardinalikhah
@hooree🌹
جمهوری اسلامی هم تغییر می کند
یک فرض جا افتاده در باره جمهوری اسلامی آن است که: رژیمی فناتیک، دگم و تغییر ناپذیر است. فرضی نادرست، با فکت هایی سطحی و برهان هایی سطحی تر.
جمهوری اسلامی هم پیشتر تغییر کرده و هم تغییر خواهد کرد. حتی تا جایی که به مقوله تغییرات موردی بر میگردد، به گمانم تغییر پذیرترین رژیم در خاورمیانه است. چرا و چگونه؟!
۱- آزادی گروگان ها
با این که تسخیر سفارت آمریکا و گروگانگیری کارکنانش از سوی بنیانگذار و رهبر انقلاب و جمهوری اسلامی به مثابه انقلاب دوم نامیده شد، ولی بالاخره حکومت ناگزیر به پذیرش عهدنامه الجزیره مبنی بر آزادی همه گروگان ها گردید. آن هم با مدیریت یکی از تندروترین انقلابیون: بهزاد نبوی و در دوره شهید رجایی. چرا؟
پاسخ ساده و روشن است: هراس از تهدید پرزیدنت رونالد ریگان جمهوریخواه؛
۲- پذیرش قطعنامه
با وجود پافشاری رهبری مبنی بر استمرار جنگ و دفاع در برابر عراق و جا افتادن تقاضای پیروزی نهایی و بلکه محو رژیم بعثی صدام، بالاخره رهبری جمهوری اسلامی با پذیرش قطعنامه شورای امنیت، تن به صلح و سازش داد. چرا؟
پاسخ ساده، کوتاه و روشن است: توان ادامه جنگ از جمهوری اسلامی گرفته شده بود؛
۳- عقب نشینی از سوریه
سوریه گرانیگاه محور مقاومت بود، ولی با فروپاشی رژیم بعث اسد و علویون، دست جمهوری اسلامی از آن و نقش حیاتی اش در تدارک رسانی به حزب الله، بریده شد. جرا؟
پاسخ کوتاه و روشن است:
درمجموع تاب آوری جمهوری اسلامی به هر دلیل، از جمله پوسیدگی رژیم اسد و ناتوانی مستشاران ایرانی در برابر ترکیه و تحریرالشام کمتر بود.
البته با اندکی فراست، کنکاش و مرور، می توان به دستکم ۹ مورد دیگر کوتاه آمدن، سکوت و بردباری گریز ناپذیر جمهوری اسلامی در مناسبات خارجی پی برد.
برجام، احیای مناسبات با عربستان، نادیده و یا کم دیده انگاری حقابه های هیرمند و هریرود توسط افغانستان، از آن جمله اند.
ولی برخلاف بسیاری ارزیابی و گمان ها، جمهوری اسلامی در بخش داخلی نیز خواه و ناخواه در دهها مورد تن به تسلیم داده است.
اجرایی نشدن قانون حجاب، تعطیلی گشت ارشاد، تعطیل کردن مواد قانونی مرتبط با ماهواره، فراگیری استفاده از دخانیات مثل قلیان در فضاهای عمومی و...فکت هایی اندک از تغییر رویه در عمل و اجرا به شمار می روند. از این ها فراتر ضرر دهی سنگین در فروش بنزین و حامل های انرژی ارزان قیمت است. چرا که دولت و حکومت، توانایی مدنی رویارویی و توجیه خیزش مردم را نداشته و یا از دست داده اند.
چکیده آن که هرگاه فشار بر جمهوری اسلامی غیرقابل تحمل و تاب آوری شود، حکومت خواه و ناخواه تن به سازگاری خواهد داد. ولی شوربختانه تن دادن به تغییرات بر اثر تهدید، فشار و اجبار، پدیده فرخنده ای نیست. زیرا فاقد ابعاد دگرگونی کلی و جامع تغییرات از بالا بوده و نشات گرفته از یک فکریه و تحول استراتزیک در راس هرم حکومت نیست.
ایانلسر و زلمای خلیل زاد، نویسندگان کتاب استراتژی آمریکا در قرن ۲۱، به رهبران حکومت ها سفارش می کنند: تغییر کنید، پیش از آن که ناگزیر به تغییر شوید.
✍یدالله کریمی پور
@hooree 🌹
🎄 رنجِ زادن؛ وجه زنانه کریسمس در قرآن
١. کریسمس احتمالاً موردتوجهترین جشن جهان است که در اصل، عید بزرگداشت زادروز عیساست. مریم، شناختهشدهترین شخصیت زن تاریخ نیز نقشی اساسی در کریسمس دارد. دو دین بزرگ جهان - مسیحیت و اسلام - از او تجلیل کردهاند و در کتاب مقدس خود او را ستودهاند. شاید مهمترین واقعه زندگی مریم، زادنِ عیسی یا همان کریسمس باشد. اما چهرهی مریم در سنت دینی اسلام و مسیحیت یکسان نیست و همین منجر به این شده که تفسیرهای گوناگونی پیرامون اهمیت او در این واقعه شکل بگیرد.
٢. در کتاب مقدس مسیحی، مریم نخستین بار به عنوان دختری معرفی میشود که نامزد دارد و بدون آنکه دلیل آن مشخص باشد، برای بار برداشتن به کلمهی خدا - عیسی - انتخاب میشود. نامزد مریم که متوجه بارداری او شده، قصد دارد از او جدا شود اما فرشته خدا او را متقاعد میکند که مریم گناهکار نبوده است. مریم فرزندش را با همراهی نامزدش به دنیا میآورد و از اینجا به بعد، شخصیت اصلی روایت، عیساست و مریم در چند پرده، در قالب مادر نگران و دلسوز او ظاهر میشود.
٣. سنت مسیحی غالب، عیسی را در جایگاه خدا و مریم را در جایگاه مادر خدا مینشاند؛ همان نقشی که الهگان مادر دیگر در سنت یونانی و رومی ایفا کرده بودند. مفسران زنانهنگر، از نقش کلیشهای و انفعال مریم در روایت کتاب مقدس مسیحی انتقاد میکنند. در روایت مسیحی، تنها اهمیت مریم، باردارشدن به انتخاب خدا، زادن عیسی و مادری برای اوست، بدون آنکه مشخص شود چه امتیاز فردی و شخصیای نسبت به زنان دیگر برای این امر داشته است.
۴. روایت قرآنی از مریم در عین همسویی با روایت انجیلی، یکسره چهرهی متفاوتی از او به نمایش میگذارد. مریم، شخصیت نقش اول زن قرآن و شخصیت نقش اول روایت خود و حتی عیساست. داستان این خانواده، با ولادت مریم آغاز میشود و قرآن تمرکز خود را بر اهمیت محوری مریم قرار داده و نشان میدهد چگونه شایستگیهای فردی این دختر باعث شده تا خدا او را برای معجزه خویش برگزیند.
۵. مریم در قرآن، نامزد یا شوهر ندارد و تنها پسرش هم با نام او شناخته میشود. قرآن صراحتاً از معجزه بودنِ «مریم و پسرش» - و نه عیسی و مادرش - یاد میکند و معجزه زادنِ عیسی را نیز با محوریت مریم روایت میکند. قرآن در تقابل با الههپنداری مریم در سنت مسیحی، چهرهی بشری او به عنوان زنی عادی اما روحانی را به نمایش میکشد. زنی که از کودکی دل به عبادت سپرده است و به دلیل شایستگیهای معنوی، برای حمل کلمه و روح خدا برگزیده میشود. روایت مریم با زادنِ عیسی تمام نمیشود و او همچنان اهمیت خود را به عنوان یکی از شخصیتهای قرآنی حفظ میکند.
۶. تفاوت چهره مریم در سنت مسیحی و اسلامی را میتوان از خلال روایت کریسمس بیشتر روشن ساخت. در انجیل، زمانی که نامزد مریم او را میپذیرد، عیسی به عنوان فرزند او شناخته میشود. مریم فرزندش را در حالتی معمولی به دنیا میآورد و سکوت متن دربارهی خود زایمان به عنوان یک تجربه زنانه، همان است که از یک متن مردانه انتظار داریم. از این رو برخی متون پساانجیلی زایمان مریم را بدون درد توصیف میکنند تا وجه الوهی او را برجسته سازند.
٧. در قرآن، روایت زایمان مریم، نمایشی از رنج بشری عمیقی است که یک زنِ روحانیِ در معرضِ اتهام ناپاکی آن را تجربه میکند. مریم در روایت قرآنی، تنهاست و این درد زایمان است که او را به سوی بیابانی دورافتاده میکشاند. مریم در اوج تنهایی و رنج، مانند هر انسان رنجدیده دیگر، آرزو میکند کاش پیش از این مُرده بود! تاکید قرآن بر تجربهی زنانهی درد زایمان، بهنحوی تاکید بر جنبهی بشری مریم است و احساس نزدیکی مخاطب با او را در پی دارد. در ادامه روایت نیز قرآن شخصیت محبوبش را رها نمیکند و چالش پیش روی مریم برای مواجهه با دیگران پس از زادنِ عیسی را نمایش میدهد.
٨. مریمِ قرآنی از دید زنانه، شخصیت جذاب و الهامبخشی است که در عین ارتباط وحیانی با الوهیت، رنج جسمی بشری یعنی درد زایمان را در پیچیدهترین حالت تجربه میکند و با اتهام ناپاکی، در دشوارترین موقعیت اخلاقی و روانی قرار میگیرد و با آرزوی مرگ، ملموسترین شکوههای انسانی را به نمایش میگذارد. اما استقامت میورزد، بر مسیر خود ثابتقدم میماند و از تمام ناملایمات سرافراز برون میآید.
٩. به همین دلیل قرآن هنگام معرفی یک الگوی جامع برای مومنان - چه زن و چه مرد - مریم را معرفی میکند. چون مریم صرفاً یک دختر منفعل و مادر کلیشهای نیست. مادری تنها جنبهای خاص - و البته عظیم - از زندگی اوست. در قرآن، مریم تنها به دلیل زادنِ عیسی، تجلیل نشده؛ او مریم بوده که شایسته این تجلیل شده است.
پ.ن: رادیو دورنما در شمارهای، مقاله «کریسمس در قرآن» از استیون شومیکر را روایت کردهاست.
✍🏻 روح الله طالبی توتی
پژوهشگر مطالعات جنسیت و زنان
@tadaeeat
@hooree🌹
🌺مبارک باش؛
سال نو دیگران بر شما هم مبارک
تقویم های جهان را ورق بزن، در هر صفحه ای اگر سالی نو می شود تو نیز تازه شو.
در هر صفحه ای اگر جشنی بر پاست تو هم جشنی به پا کن.
در هر جایی اگر عید است تو هم عیدی بگیر.
در هر نقطه ای اگر کسی شادمان است تو هم شادمان باش.
زمستان یا بهار، همه فصل ها، فصل شروعی دوباره است.
با هر روزی باید آغاز شد زیرا آغازیدن همان شادمانی است.
با هر شروع خجسته ای ما نیز مبارک می شویم.
🌺سال نو دیگران بر شما هم مبارک.
✍عرفان نظرآهاری
@hooree🌹