شب با یکی از دوستان دفتر به نماز حضرت آقا رفتیم. بعد از نماز آقا فرمودند چطور شما این موقع - موقع افطار - در دفتر هستید؟ گفتیم برای استهلال ماندهایم. فرمودند خیلی خوب، افطار را برویم منزل ما. ما هم دلمان میخواست که برای افطار منزل آقا برویم، ولی تعارف هم میکردیم. گفتیم نه آقا در دفتر غذا تهیه کردهاند. فرمودند نه، بیایید برویم. ما هم رفتیم. این آقای حاج ناصر که پذیرایی میکند، مقداری نان و پنیر و سبزی و حلوا آورد. ما مقداری نان و پنیر، یک مقدار هم حلوا خوردیم. ولی منتظر بودیم که غذا را بیاورند. بالاخره افطار است و با غذایی باید ادامه پیدا کند. چون ما کنار آقا نشسته بودیم. ایشان چشمشان توی چشم ما نمیافتاد، مقداری آزادتر بودیم. این آقای حاج ناصر که میآمد، من یک جوری علامت دادم که چیزی ادامه دارد یا نه، که اگر ادامه ندارد، ما همین را بخوریم و گرسنه نباشیم. اگر ادامه دارد، خوب خودمان را به اینها سیر نکنیم. علامتی دادم. ایشان گفت نه، ادامه ندارد. ما همان نان و حلوا و همان نان و پنیر را خوردیم. ولی اگر دفتر میآمدیم، قطعاً غذایی که در دفتر درست کرده بودند برای همین پرسنلی که شیفت کاری داشتند چربتر از غذای حضرت آقا بود.
بعد که افطار کردیم و حضرت آقا تشریف بردند داخل، ما به آقای حاج ناصر عرض کردیم که این چه افطاری بود؟ اگر ما دفتر بودیم یک غذای حسابی به ما میدادند. ایشان گفت که خانواده حضرت آقا مشهد مشرف شدهاند و قبل از رفتن یک قابلمه بزرگ از این حلواها درست کردهاند. به اندازه این سه چهار شب، افطارمان هر شب حلوا است و با حضرت آقا نان و پنیر و حلوا میخوریم. گفتم سحر چه کار میکنید؟ ایشان گفت برای سحر هم آبگوشت درست میکنیم و به اندازه یک پیاله برای حضرت آقا آبگوشت میدهیم و بقیهاش را هم خودمان میخوریم.
این برنامه غذایی آقا بود. از این نمونهها تقریباً فراوان است که واقعاً زندگی آقا، یک زندگی کاملاً زاهدانه است. یعنی من میتوانم به جرات عرض بکنم که زندگی ایشان از نظر کیفیت، هیچ فرقی با قبل از انقلاب نکرده است.
البته تعداد اولاد بیشتر شدهاند، عروس، داماد و نوه و یک مقدار فضای بیشتری لازم است اما کیفیت زندگی هیچ فرقی نکرده است، همان زندگی، همان خانه، همان امکاناتی که ایشان در دوره قبل از انقلاب در مشهد داشتند، ما شاهدیم الان همان وضعیت هست.
✍ کانال طلبه آنلاین💡☫
@hoseiinadiideh
از این گونه داستانها زیاد نقل شده 👆👆👆
اما اگر دقت کرده باشید دشمن در تلاش است تا اینکه بدون هیچ مدرکی بدون حتی یک عکسی به مردم وانمود کنند که رهبری و فرزندانش زندگی لاکچری دارند
و تولد یکی از نوه هاش تو انگلیس بوده و فرزندانش کلی پول تو کشورهای خارجی سرمایه گذاری کرده اند
اما بدون هيچ مدرکی حتی یک عکسی کنار دریا یا تو رستورانی و یک جای تفریحی یا تو کشور خارجی وجود ندارد
خانواده آقای قالیباف خیلی سعی کردند که مخفیانه برن ترکیه که همه عالم فهمیدن.
بعد فرزندان رهبری رو تو این ۴۰ سال کسی نبینه ؟
اصلا اون ثروتی که نتونی ازش استفاده کنی به چه درد میخوره ؟
مثل این میمونه به من بگن یک حسابی برات باز میکنیم و صد میلیارد توش پول هست ولی حق استفاده ازش رو نداری و اصلا نمیتونی برداشت کنی
اونوقت کسی هست که بابت این صد میلیارد لذتی ببرد ؟
پس اولین نتیجه از این داستان
یکی از راه های تشخیص حق از باطل
که این داستان برای ما بیان میکند ،چگونه حق را از باطل تشخیص بدهیم
« ملک عبدالله، در سال ۷۶ برای کنفرانس اسلامی به ایران سفر کرده بود که برای رهبری و همچنین خانواده ایشان هدایای گران بهایی را آورده بود که رهبری هیچ کدام از آنها را قبول نکرد و تمامی این هدایا پس از قیمت گذاری در اختیار آستان قدس رضوی قرار گرفت و با معادل پولی آن، برای محرومین ۲۰ واحد مسکونی تهیه شد.»
✍ کانال طلبه آنلاین💡☫
@hoseiinadiideh
امیرالمومنین على عليه السلام : اُنظُر إلى ما قالَ و لاتَنظُر إلى مَن قالَ ؛
به گفته بنگر نه به گوينده آن .
به قول خودمان ببین چی میگه نبین کی میگه.
خداوند در این داستان یک حرف خوب و حرف حق رو از یک خورشید پرست داره میگه
ملکه سبا که خورشید پرست بود یکی از معیارهای حق از باطل را دارد بیان میکند
و چون حرفش درست بود خدا به ما میگوید
خود من بارها از افراد مختلف حرفهای خوبی را یاد گرفتم
حتی آدم بی دین
حتی کسی که اصلا نه انقلاب را قبول دارد و حتی دشمن انقلاب نیز است
ولی باید مجهز باشیم
جوری نباشه که تحت تاثیر حرفهایشان قرار بگیریم
و قوه تمیز داشته باشیم و بتوانیم حرفهای خوب از بد را تشخیص بدهیم