از سامرا که برمی‌گشتیم یه جا وایسادیم یه آبی به صورت بزنیم، یکی بهم گفت شما آقای دارابی هستی؟ گفتم بله. با یه خشمی گفت خب گیرت آوردم، گفتم یا اباالفضل 😰
گفت چرا میگی طب اسلامی نداریم؟ ایناچیه تو کانال میزنی؟ بیا مناظره کنیم همینجا. شروع کردیم به بحث
خلاصه یکم جدال و دعوا کردیم 😂 بعد رفتیم سوار ماشین شدیم. تو یه ماشین بودیم به سمت سامرا و نمی‌دونست که من منم، وگرنه توماشین کتک‌کاری میکردیم 😄. خلاصه تو ماشین درادامه مسیر یکم شوخی کردم و فضارو صمیمی کردم
تو حرم سیدمحمد، فرزند بزرگتر امام هادی علیه السلام که توقف کردیم دیگه باهم رفیق شدیم، و همدیگه‌رو بغل کردیم، اگه پروتکل‌های بهداشتی نبود بوس هم میکردیم همو💋🙈 حرف خیلی قشنگی زد بهم، گفت ماهمه شیعیان امیرالمؤمنین هستیم نباید دعوا کنیم. خلاصه انقدر رفیق شدیم که من میگفتم طب اسلامی داریم آقا، اونم ایرادات تبریزیان رو لیست می‌کرد😂 منم میگفتم نه آقا اینطوریاهم که میگی نیست، تبریزیانم خوبه. اونم میگفت نه آقا اختیار دارید.
خلاصه رفاقت و محبت خیلی میتونه رو اعتقادات تاثیر بگذاره. 😃 جدا ازشوخی واقعا یکی از روش‌ها در جذب دیگران بخصوص نوجوونا به مسائل اعتقادی و جذب‌شون، محبته، شما نمیتونی با توضیح دادن فلسفه حجاب یه خانم بی‌حجاب رو باحجاب کنی، یا نمیتونی یا خیلی سخته، ولی با محبت و نفوذ در قلبش به راحتی میتونی. تو نماز و مسائل دیگه همینطور
#سفرنامه‌اربعین
#حسین_دارابی
@hosein_darabi
