شما یه وقت تنها و بدون خانواده میری پیادهروی اربعین. هر وقت بخوای استراحت میکنی، غذا میخوری، سخنرانی یا مداحی گوش میدی و تو حال خودت و با سرعت میری جلو
یهوقت مث ما با دوتا بچه میای پیاده روی. با یک کالسکه دوقلو
تا دوتا قدم بر میداری آقا پسر دستشوییاش میگیره. دوباره تا راه میفتی دختر خانوم باید پوشکش عوض بشه
دوباره راه میافتی، دلت خوشه که داری دو قدم بر میداری میبینی تو کالسکه دختره زارت میزنه تو گوش پسره، دعواشون شده و باید وایسی جداشون کنی و به تقوای الهی دعوتشون کنی
باخودت میگی حالا که نمیشه باسرعت راه رفت یه سخنرانی گوش بدی، تا میای هندزفری رو بذاری تو گوشِت یه سخنرانی گوش بدی دوتا دست میاد در گوشهات و هندزفری رو خلاف جهت هم جِر میده
راه میفتی که دوقدم جلو بری آقا پسر احساسی در اعماق تَهِش بوجود میاد که دستشویی شماره ۲ داره.
یعنی لاکپشت سریعتر از ما راه میره
یه بارم داشتیم چهارقدم مثل آدم برمیداشتیم که دوتا بچه شتر دیدیم وایسادیم دوساعت بچهها و شترا باهم بازی کنن.
خلاصه بعد این ماجراها و خیلی ماجراهای دیگه که تعریف نکردم بچه ها روی کالسکه خوابشون رفت، خوشحال بودیم و گفتیم دیگه یکم راه بریم خدایی، که ناگهان دیدیم کالسکه شکست😰. چون دوتا بچه روش بود و ۳تا ساک سنگین بهش آویزون. انتظار هم داشتیم بشکنه
الان که با شما دارم صحبت میکنم به مقام صابرین رسیدم. خیلی مقام خوبیه.
فکر کنم چشم برزخیمم باز شده.
✍حسین دارابی
@hoseindarabi
من یه خصوصیت دارم
کار اشتباهی از کسی ببینم بهش میگم
مخصوصا که کارش مزاحمتی برای یک جمعی داشته باشه
دیشب تو یه موکب میخواستیم بخوابیم دیدم بوی سیگار میاد، منم انقدر بدم میاد از سیگار، خیلی حساسم
دیدم یه جوان عراقی تو فضای بسته سیگار روشن کرده، گفتم فضا بستهاس برو بیرون سیگار بکش، چندبارگفتم تا مجبور شد خاموشش کرد
امشبم همین اتفاق افتاد، یکی بغلمه دیدم سیگار روشن کرده گفتم بیرون سیگار بکش فضا بستهاس. خیلی با اقتدار گفت نه، یکبار دیگه بهش گفتم بازم خیلی ریلکس گفت نمیرم بیرون، دیشبی یه جوان لاغر بود، امشبی یه بزرگساله با یه هیکل ورزشکاری، فکر کنم تو برنامه قویترین مردان عراق شرکت میکرده. خلاصه دیدم خیلی به صلاح نیست تذکر رو ادامه بدم، تو دلم گفتم حالا یدونه سیگار اشکال نداره، البته اگه دوتاهم میکشید مشکلی نداشت
ولی من تذکرمو دادم بالاخره
الانم اون بنده خدا خوابش رفته. یَک خُرخُری میکنه صدای کُمباین میده نمیذاره بخوابیم. البته واقعیتش صدای کمباین تاحالا نشنیدم. حد میزنم صداش مثل خُرخر اینه
@HoseinDarabi
باورتون نمیشه گوش شیطون کر انقدر سرعتمون بالا رفته تو پیادهروی برعکس دوسه روز قبل، از ظهر تا الان ۵۰۰ تا ستون رو رد کردیم، از همه تندتر داریم میریم
یه دلیلش شاید این باشه، چون سوار ماشین شدیم. البته همت خودمونم هستا
@hoseindarabi
تجمع اربعین بزرگترین تجمع تاریخ بشریته
خبر این تجمع به سراسر جهان میرسه خیلیارو به فکر فرو میبره، چرا ۲۰ میلیون نفر در یک روز مشخص یکجای مشخص جمع میشن و چندصد میلیون هم دلهاشون اونجاست و نمیتونن بیان
کمی پرس و جو میکنن و متوجه میشن شیعیان یک امامی داشتن که زندگی عجیبی داشته و حماسهای خلق کرده که الگوی خیلیا در عالم بشریت شده.
سال به سال میگذرد و مردم بیشتری در دنیا با حسین (ع) و حرکتش آشنا میشن
سالی فرا میرسه که خبری در دنیا پخش میشه:
امام شیعیان حضرت مهدی ظهور کرد
خیلیا که اونو نمیشناسن پرسوجو میکنن که مهدی کیه؟
میگن پسر همونیه که روز اربعین ۲۰ میلیون نفر میرن به زیارتش
باهمون خصوصیات اخلاقی و رفتاری و اعتقادی
اینجا مردم در جای جای دنیا که طی سالها با حسین (ع) و زندگیاش آشنا شده بودن، ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را راحتتر درک میکنند و میپذیرند و انشاءالله این آیه قرآن دوباره تحقق مییابد و مردم سراسر دنیا دسته دسته وارد دین خدا میشوند 《و رایت الناس یدخلون فی دینالله افواجاََ》
اربعین همین تاثیر را قبل از ظهور هم خواهد گذاشت، مردم با حسین و مرام و مسلکش آشنا میشوند، و متوجه میشوند که مردی از نسل حسین علیهالسلام روزی ظهور خواهد کرد، پس آمادگی برای ظهور پیدا میکنند.
@hoseindarabi
بزرگان توصیه میکردند که وقتی به کربلا رسیدید بهتر است، کمتر غذاهای لذیذ و نوشیدنیهای گوارا میل نمایید
این بیت شعر شاید بهترین دلیل برای این توصیه باشد
《اِطعامها به کام دلم زهر میشود
آقای ما گرسنه و تشنه شهید شد》
@hosein_darabi
یه زمانی یه عده آدم این مسیر پیادهروی که زائران الان میرن رو طوری رفتن که عمراََ گرد پای سریعترین افراد بهشون برسه، بدون استراحت، با کمترین خورد و خوراک
سال ۶۱ هجری مردم کوفه پیاده و بدوبدو این مسیر رو در کمتر از یک روز طی کردن تا به جنگ با سیدالشهدا برسن
@HoseinDarabi
نمیدونم چرا این بزرگترها و مخصوصا پیرمردها، بچهها رو درک نمیکنن. بچه بچهاس و نیاز به بازی داره، نمیشه انتظار داشت بچه بشینه و تفکر کنه که
تو موکب کربلا نشسته بودیم، یکی اومده میگه آقا این دوتا بچههای شما هستن؟ میگم آره، میگه جلوشونو بگیرید همه رختخوابها رو ریختن بهم. فکر کنم انتظار داشت منم بگم آاااای بچههای بیادب بیاید بشینید اینجا نفسسسکشششاااا.
منم گفتم خب کار بدی نمیکنن که، دارن بازی میکنن، البته خودم بهشون گفتم برید رو پتومتکاها بپّر بِپر کنید. خب بچهها رو باید درک کرد. اونم تو یه سفری مثل کربلا که سفر سختیه
تو حرم امیرالمؤمنین هم سرهمین موضوع با دوتا خادم حرم به مشکل خوردم. بچهها کلی مُهر آورده بودن و بازیهای مختلف اختراع میکردن که یه خادم اومد همشونو جمع کرد. بچهها هم کلی ناراحت شدن. رفتم به خادمه گفتم امام علی خیلی با بچهها بازی میکرد همچنین رسول خدا. البته بصورت عربی دستپاشکسته.《کان علیبن ابی طالب یلعب مع الاطفال کثیراََ، ایضاََ رسول الله》
خادمه تاحدی راضی شد و بعدش دیگه گیر نداد. مهربون بود
بعدش داشتیم بادکنک بازی میکردیم، یه خادمه خیلی باصدای بلند گفت، 《حاجی اینجا زیارت》بادکنک رو گرفت بترکونه، دوباره همون جمله رو تکرار کردم، ولی این قبول نکرد و گفت اینجا زیارته. باخودم گفتم اگه امیرالمؤمنین الان تو صحن حرم بود میومد بابچههای من بازی میکرد، البته فکر کنم خادمه به حضرت هم گیر میداد.
اهل بیت علیهم السلام خیلی با بچهها بازی میکردن، خیلی جدی هم بازی میکردن، پیامبر یکبار با بچهها شتر بازی میکرد و بچهها روی کمر حضرت نشسته بودن و بازی میکردن، نماز دیر شده بود، میان دنبال پیامبر میگن آقا نماز دیر شد شما داری بازی میکنی؟ پیامبر گفت من شتر این بچه هستم اگر میخوای بیام نماز باید منو بخری ازش، خلاصه پیامبر رو با چندتا گردو میخرن و بچه رضایت میده که پیامبر بره.
✍حسین دارابی
@HoseinDarabi
زیارتهای همه امامان آداب خاصی داره که در مفاتیح ذکر شده، که مثلا غسل زیارت کنید، بهترین لباس رو بپوشید، عطر بزنید و... بعد برید زیارت
فقط یک زیارته که آدابش فرق داره
مستحب است زائر امام حسین وقتی رسید به کربلا با همون سر وضع خاکی و داغون به زیارت بره...
@HoseinDarabi
تو مسیر حتما نیاز به وای فای پیدا میکنید
ستون ۷۳۶
موکب سیدالشهدا استان بوشهر برید دوستان ما هستن وای فای هم داره. مجاناََ. برید حال کنید
فقط جنبه داشته باشید فیلمها و سخنرانیهاتونو اونجا دانلود نکنیدا
اگر دین ندارید آزادمرد باشید
به دوستانی که در مسیرهم هستن اطلاع بدید یه جوری
@HoseinDarabi
سفر اربعین با خانواده درسته سخته ولی مزایایی هم داره.
یکی از مزیتهاش اینه که بعضی وقتا موقع گرفتن غذا صف آقایون خیلی طولانی میشه، ولی صف خانوما کوتاه. در این گونه موارد خانوم رو میفرستی تو صف خانوما، بچهها هم که خانوم و آقا ندارن میفرستی با خانوم تو صف، به این صورت در کسری از ثانیه ۳ تا غذا میگیری
بعضی وقتا هم خودت هم خانوم خستهاید، دوتا بچههارو میفرستید تو صف غذارو میگیرن. بچههای من قشنگ الان بلدن، ولشون کنی میرن تو صف، کاری ندارن صف چیه
گاهی اوقات هم خودت میری تو صف هم خانوم. اگر خانوم زودتر میرسه به غذا، اول بچهها پیش خانوم باشن بعد که غذا رو گرفتن بهصورت غیرملموسی میان تو صف مردونه و جلوی شما قرار میگیرن. اگرم کسی اعتراضی کرد میگید زنبیل گذاشته بودن.
درهر صورت باید از وجود بچهها کمال استفاده رو کرد. همش که نباید بهشون سرویس بدیم.
همونطور که توجه کردید هرچی بچه بیشتر داشته باشید خیلی بهتره.
فرزند بیشتر زندگی بهتر
مزایای بعدی هم خودتون فکر کنید. حال ندارم بگم
@Hoseindarabi
مورخین و علما میگویند اگر امیرالمؤمنین قبل از پیامبر (علیهما السلام) از دنیا میرفت هیچ کلامی از آن حضرت به دست ما نمیرسید، یک سخنرانی فقط داشتن که در مراسم عقدشون با حضرت زهرا بوده. هیچ مطلب دیگری از حضرت نمیتونید در زمان حیات رسولخدا پیدا کنید. امیرالمؤمنین در کنار پیامبر سکوت محض بودن، اصلا خودی نمیدیدن که بخوان ابراز کنن، سرتا پا ادب بودن.
فرزندش عباسبنعلی هم نسبت به امامحسین همینگونه بودند، مطلب خاصی از ایشون موجود نیست. سکوت و ادب محض. حضرت عباس در کنار برادر و مولایش زیاد حرف هم نمیزد. حتی امام رو کمتر با اسم برادر صدا میزد که بیادبی نشه. فقط یه جا از برادرش یه چیز درخواست میکنه، اونم در روز عاشورا و بعد از شهادت همه یاران، به امام میگن: سینهام داره میترکه، اجازه میدید برم میدان بجنگم؟ که امام اجازه نمیدن و میگن برو آب بیار...
@Hoseindarabi
هرطور شده خودمون رو شب جمعه رسوندیم کربلا، شب جمعه های کربلا رنگ و بوی خاصی داره، مخصوصا حرم سیدالشهدا، آخه مادرش میاد زیارتش
خیلی خسته و خاک و خُلی و ژولیده بودیم، اراده پاهامون دست خودمون نبود، انقدر خسته بودیم که میتونستیم وایساده بخوابیم. باخودم گفتم برم یه استراحت بکنم و یه دوش بگیرم بعد سر حال برم زیارت که یاد حدیث امام صادق افتادم که فرمودند:《اگر اراده زیارت جدم حسین کردید، با حالتی ژولیده، خاکی، اندوهناگ، گرسنه و تشنه به زیارت بروید، چرا که جدم همینگونه شهید شد.》
پس به راه خودم ادامه دادم، ابتدا به حرم قمربنی هاشم رفتم. از دور حرم ابالفضل العباس نمایان شد که سر درب ورودی یکی از دربهای آن زده بود 《السّلام عَلی حامِل لواءِ الحُسین》سلام بر سرلشکر و حمل کننده پرچم حسین. اصلا در کربلا همه چیز روضه است، حتی همین جمله
وارد حرم شدم حال و هوای عجیبی بود. قبلا که در شبی غیراز شب جمعه آمده بودم حرم عباس این حال و هوا نبود. شایدم من متوجه نمیشدم. با خودم گفتم شاید مادرش یک سر هم به حرم عباس زده است...
زیارت کردم، دعا کردم و هنگام خروج وارد صحن شدم، از کنار یک کُلمن آب داخل صحن رد شدم که خادمی اونجا نشسته بود و هر کس رد میشد یک لیوان آب جهت تبرک به زائران میداد. وقتی از حرم خارج شدم یک لحظه باخودم به فکر فرو رفتم که نکند بیادبی کرده باشم، مگر میشود در حرم عباس آب خورد؟ ولی قصد من رفع تشنگی نبود، جهت تبرک و شفاء خوردم. تازه فهمیدم چرا خادمی بغل هر کلمن نشسته و آب به زائران میدهد، شاید میخواهند زائران شرمنده عباس نشوند...
#سفرنامه_اربعین
✍حسین دارابی
@Hoseindarabi