eitaa logo
حسینیه هنر سبزوار
633 دنبال‌کننده
901 عکس
249 ویدیو
8 فایل
صفحه رسمی «حسینیه هنر سبزوار»؛ دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی 📬 سبزوار، میدان 22 بهمن، خ بیهق 18، حسینیه هنر سبزوار ارتباط با ما: 09156539436 @esmail_hashemabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
پرچمِ لگدمال دلم هیچ جوره آرام نمی‌گرفت. هفت روز گذشته بود اما این داغ روی دلم سنگینی می‌کرد و دلم تاب نداشت. دوست داشتم کاری کنم تا مرهمی برای دلم باشد. گروه‌ها و کانال‌ها را زیر و رو می‌کردم که چشمم به یک اطلاعیه خورد. مراسم هفتم شهدای خدمت، ویژۀ بانوان در شهرمان برقرار شده بود. به دلم افتاد که نذر کنم، برای خادمی امام رضا علیه‌السلام و به نیت شهدای خدمت. معطل نکردم. یک واکس از جاکفشی خانه برداشتم با چند تا ابر و فرچه و یک جفت دستکش. یک ماژیک هم برداشتم و پشت یک بنر پرچم اسرائیل را کشیدم. بنر را روی میزم پهن کردم. حالا همۀ مستمعین روضۀ شهدای خدمت، پرچمش را لگد می‌کردند. من هم کفش‌های خاکی را واکس می‌زدم، نذر شهیدی که کفش‌هایش برایِ خدمت، خاکی بود! سمانه پاکدل، شهرستان خلیل آباد، ۱۴۰۳/۰۳/۰۷ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
میزبانِ چند شهید دوست داشتم برای مراسم بزرگداشت شهدای خدمت، کاری بکنم. گفتم یک دیس حلوا می‌پزم. با زن داداشم تماس گرفتم تا برای پخت و تزئین کمکم کند. در حین پخت برای پویش چلۀ خدمت هم چند تا عکس از حلواها گرفتم. برای کشیدن حلواها داخل ظرف، مشغول زیر و رو کردن کابینت‌ها بودم و ظرف‌های مختلف را بَرانداز می‌کردم که چشمم به کارتون دیسی افتاد که هفتۀ قبل پسرم در مدرسه جایزه گرفته بود. تمام شد! پیدایش کردم. بهترین گزینه بود. اصلا هدیه داده شده بود تا برای اولین بار میزبانِ مجلسِ چند شهید باشد! چه عاقبتی ازین بهتر!؟ ✏️زهرا شجاعی فرد، شهرستان خلیل اباد، ۱۴۰۳/۰۳/۰۷ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
روستا به روستا داغِ تو بود می‌خواستیم برای شهادت رییس‌جمهور توی مدرسه مراسمی داشته باشیم. روز قبلش به خاطر مشغله‌ها نشد وسایل را آماده کنم. برای قاب گرفتن عکس رییس‌جمهور دست به دامن جعبه شکلاتی شدم که مهمان دیشب‌مان آورده بود. برای درست کردن حلوا هم از خود بچه‌ها کمک گرفتم. وقتی رسیدم مدرسه بچه‌ها با دیدن لباس‌های مشکی تسلیت گفتند. توی مراسم چشمم بهشان بود. وقتی صحبت درباره آیت‌الله رئیسی بود چشم‌هایشان خیس خیس بود. آموزشگاه شهیدرضا صمدی، روستای اناوی، جغتای 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
نشانِ غیرت توی آستان شهدا، کنار موکب شهدای خدمت، جای خالی یک چیز خیلی حس می‌شد. آن هم یک یادمان برای شهید غیرت سبزواری بود. خادمان موکب پرچم سبزی بالای سر شهید نصب کرده بودند، اما کافی نبود! هر زائر غریبه و مسافری که می‌رسید سراغ مزار شهید الداغی را می‌گرفت. این سه پسر اما خودی بودند. از محله کنار مصلی آمده بودند موکب. می‌گفتند می‌خواهیم کمک کنیم! سر حرف که باز شد، با خودم گفتم حتما اینها هم نمی‌دانند مزار شهید الداغی کجاست. سوالم را به زبان آوردم و پرسیدم: «بچه‌ها شماها می‌دونید مزار شهید الداغی کدومه؟» بدون لحظه‌ای وقفه هر سه برگشتند و همان پرچم و مزار را نشانم دادند. فرستادمشان توی جمعیت. گفتم: «پس اگه دوست دارید کمک کنید خیلی‌ها سراغ مزار شهید الداغی رو می‌گیرن. برید و راهنمایی‌شون کنید!» فائزه ده‌نبی، آستان شهدای سبزوار، ۱۴۰۳/۰۳/۰۴ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
پیشنهاد ویژه برای ایام انتخابات ♨️ کتاب «مادران میدان جمهوری» را از «راه‌یار» تهیه کنید 📚 «مادران میدان جمهوری»، تلاش جمعی از زنان و مادران سبزواری برای نمایش الگوی سوم زن در انقلاب اسلامی است. این کتاب در برگیرنده فعالیت‌های انتخاباتی گروه «مادرانه سبزوار» است که در انتخابات سال 1400 با حضور در کوچه‌ها، بوستان ها، مساجد و سایر مکان‌های عمومی، مردم را برای حضور در پای صندوق‌های رای دعوت می‌کردند. این دعوت در قالب‌های متفاوتی از جمله گفت‌و‌گوهای چهره به چهره، تلفنی، فعالیت‌های مجازی، تولید بروشور و … انجام می شد. 🖋️ پژوهش و نگارش: خانم مریم برزویی | 208 صفحه | 80هزار تومان(با تخفیف) 🔰سفارش با تخفیف ویژه🔻 raheyarpub.ir @raheyar97 🏷️ خرید محصولات «حسینیه هنر سبزوار» از غرفه‌‌ی «باسلام»🔻 http://basalam.com/hoseinieh_honar_sabzevar 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
گلی گم کرده‌ام! دایی محمدحسینم در سن ۱۶ سالگی در سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر در منطقۀ شرهانی با همرزمان شهیدش، مفقودالاثر می‌شود. مادر هنوز هم چشم به راه خبری از دایی محمدحسین است. هر زمان که شهید گمنامی می‌آورند، مادر به پهنای صورت اشک می‌ریزد و می‌گوید: «شاید برادر من باشه!» روز سانحۀ بالگرد، وقتی چشم همۀ ما به اخبار بود و مدام انتظار می‌کشیدیم و دعا می‌کردیم، به اندازۀ سرِ سوزنی، حالِ دلش را می‌فهمیدم. چه غمی را مادر این همه سال با خودش حمل می‌کند. مادر آرام و قرار نداشت، می‌گفت در این کوه‌ها و برف و سرما خدایا خودت به فریادشان برس! وقتی خبر شهادت رسید و روضه‌خوان شعر «گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را، به هر گل می‌رسم، می‌بویم او را» را می‌خواند؛ مادر بلند بلند گریه می‌کرد. هر جور شده بود، خودش را به مشهد رساند، می‌گفت: «می‌خوام به نیابت از محمدحسینم شهدا رو بدرقه کنم!» سمانه پاکدل، خلیل آباد، ۱۴۰۳/۰۳/۰۸ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
از سیدابراهیم به طلبۀ جوان! کنار مقبره‌ شیخ بهایی نشسته بودم. درب روبرویم باز شد و سیدی آمد. با اینکه شهرتی نداشت، شناختم‌ش. سال اول طلبگی‌ام بود. دنبال هویتم می‌گشتم. می‌خواستم با آدم‌های مختلف صحبت کنم و توصیه‌ای بشنوم. پشت سر ابراهیم رئیسی راه افتادم. منتظر بودم سرش خلوت شود، اما خلوت نمی‌شد. یکی یکی به مردم جواب می‌داد. یادم نمی‌رود؛ پیرزنی جلویش را گرفت. با حوصله به حرف‌های پیر زن گوش داد. قرار شد پیگیری کند تا پسرش جایی مشغول کار شود. بعد از آن پیرزن، یکی یکی زائر‌ها می‌آمدند برای صحبت. دور و برش که خلوت شد، رفتم جلو. گفتم: «حاج‌آقا پایه یک هستم. ممنون می‌شم نصیحتی بفرمایید!» چند ثانیه نگاهم کرد. گفت: «اول انقلابی بودن. بعد درس خواندن؛ درس خواندنِ ملّایی، سوم هم نماز اول وقت...» آنقدر درس خواندن ملّایی را غلیظ گفت که هیچ وقت یادم نرفت. از شهید جمهور این سه توصیه برایم ماندگار شد. توصیه‌ای که اگر به آن ملتفت باشیم، حوزه و روحانیت را بیش از الان به جلو می‌برد و طلاب را محترم و مغتنم می‌کند؛ مثل سید ابراهیم! امیر ارشادی، مشهد 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
حرفِ دل از خادمان موکب شهدای خدمت بود. لحظه‌ای اگر سرش خلوت می‌شد، دفتر دلنوشته‌های مردم با شهدا را از روی میز برمی‌داشت. همین‌طور می‌خواند و های‌های گریه می‌کرد! فائزه ده‌نبی، سبزوار، ۱۴۰۳/۰۳/۰۴ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
دستِ خدا روضۀ مقاومت این بار رنگ و بوی دیگری داشت. ما تا به حال کلی روضۀ مقاومت برای شهدای مختلف گرفته بودیم، اما این یکی جنسش فرق داشت. روضۀ این بار پر شده بود از رنگ زیبای همدلی و همکاری. از برکات شهادت شهدای خدمت این بود که همۀ مجموعه‌های فرهنگی مردمی شهر را دور هم جمع کرده بود. همه یکی شده بودیم و دنبال یک چیز بودیم. روز روضه رسید و ما مثل همیشه منتظر مهمان‌هایمان بودیم. خیلی زودتر از چیزی که فکرش را بکنیم سالن پر شد و مهمان‌ها مجبور شدند از سالن دیگری برای شنیدن روضۀ مقاومت استفاده کنند. استقبال مردم از روضه بی نظیر بود و ما در بهت بودیم! پذیرایی که برای مهمان‌ها آماده کرده بودیم، خیلی زود تمام شد. دویدم سمت در که بروم و دو سه بسته میکادو تهیه کنم. هنوز پایم را بیرون نگذاشته بودم که یکی از مهمان‌ها رسید و یک جعبه میکادو گذاشت توی بغلم و گفت: «نذریه،بیزحمت پخش کنید!» چشمانم پر از اشک شده بود. رفتم نذری را دادم به بچه‌ها که پخش کنند، خودم هم برگشتم سمت در تا بروم و دو جعبه دیگر میکادو تهیه کنم، نرسیده به در خروجی، مهمانی با دو سینی حلوا جلویم سبز شد و گفت: «بیزحمت این رو هم پخش کنید!» این حلواها آمده بودند تا کسی مثل من همه جوره باورش شود، هوای روضۀ مقاومت را خود خدا دارد! زهرا جلمبادانی، روضه مقاومت سبزوار، ۱۴۰۳/۰۳/۰۲ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
محله‌ای که فیلترش کردم! دو ماهی هست به خاطر کوچک بودن خانه‌مان تصمیم گرفتیم خانه‌مان را عوض کنیم. محلۀ ایثارگران مشهد را توی نرم افزار دیوار فیلتر کردیم تا دیگر آن حوالی خانه‌ای بهمان پیشنهاد ندهد. اول زندگی‌مان است و چندان مرفه و متمول نیستیم، اما محله ایثارگران نسبت به بقیۀ منطقه‌های مشهد، پایین شهر حساب می‌شود. وقتی خبر تلخ شهادت رئیس جمهور آمد، توی اخبار خانۀ مادر رئیس جمهور را نشان داد. دنیا روی سرم خراب شد! خانه‌اش درست توی محله ایثارگران بود. همانجا که من فیلترش کرده بودم که گذرمان هم آن طرف‌ها نیفتد. فکرش هم اذیتم می‌کرد. مدام خودم را سرزنش می‌کردم و با خودم می‌گفتم: «خدایا! درست همون جایی که من هفتۀ قبل اونجارو پایین شهر و منطقۀ ضعیف می‌دونستم، جایی بود که مادری رئیس جمهوری رو پرورش داده بود. همون جایی که فوج فوج دعای مادرانه بدرقۀ راه رئیس جمهور بود. خونه‌ای که حالا شده بود خونۀ مادرِ شهیدِ جمهور!» مدام با خودم می‌گفتم: «رئیس جمهور می‌تونست توی بهترین منطقۀ مشهد، بهترین خونه رو برای مادرش بخره که مشرف باشه به گنبد و گلدسته‌های حرم امام رضا اما...!» حالا دیگر تصمیم من و همسرم عوض شده بود. حالا ما دوست داشتیم همسایۀ مادرِ شهید باشیم! صدیقه کمال‌زاده، مشهد، ۱۴۰۳/۰۳/۰۹ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
برای زائرهایت جمعه صبح بود. با شوهرم و بچه‌ها رفتیم فروشگاه. تعدادی کیک خریدیم و به هوای موکب‌هایی که برای استراحت مسافرها برپا شده بود رفتیم بوستان بهمن. وقتی رسیدیم خبری از موکب نبود. هر چه توی جاده رفتیم بازهم جایی پیدا نکردیم. دلم گرفت. همین کار از دست‌مان برمی‌آمد تا خدمتی بکنیم به کسانی که برای تشییع شهدای خدمت رفته بودند مشهد. توی دلم گفتم: «رئیسی عزیز! خیلی دلم می‌خواست ما هم توی این کار خیر که برای شماست شریک باشیم ولی انگار لیاقت نداریم اندازه چند تا کیک هم کمکی کنیم.» همسرم که ناراحتی‌ام را دید گفت: «اشکالی نداره. بریم مصلی خیرات کنیم!» راه افتادیم سمت مصلی. همین‌که رسیدیم چشمم افتاد به تابلویی که نوشته بود: «موکب!» از خوشحالی روی پایم بند نمی‌شدم. خانم سعادتی، آستان شهدای سبزوار، ۱۴۰۳/۰۳/۰۴ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
مثلِ بقیه چند سال قبل رفتم تهران برای خرید وسایل مغازه‌ام. موقع اذان وارد مسجد جامع جمهوری شدم. سریع در اولین صفی که جای خالی دیدم، قامت بستم. بعدِ سلام با بغل دستی‌ام دست دادم. دیدم یک روحانی سید است. آقای رئیسی بود. آن زمان، معاون اول قوه قضائیه بود. بدون هیچ تشریفاتی آمده بود نماز بخواند و برود. مهدی جهانگرد 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
زوجِ منتقدِ منصف ازدواج دانشجویی کرده بودند. دانشجوی حسابرسی مالی که سرشان در توی حساب و کتاب اقتصادی بود. می‌خواستند ماه عسل کنار آقا امام رضا باشند که یک اتفاق همه چیز را به هم زد. از شهید جمهور پرسیدم. دو دوتا چهارتای اقتصادی می‌کردند و دلایل زیادی برای انتقاد داشتند اما منکر اقدامات آقای رئیسی هم نشدند، از مبارزات علیه فساد تا کار جهادی و سفرهای استانی. از پذیرایی آستان شهدای سبزوار راضی بودند و به سرعت به تهران بازگشتند تا از امتحانات جا نمانند. سیدمجتبی طبسی، موکب شهدای خدمت سبزوار، ۱۴۰۳/۰۳/۰۴ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
حسینیه هنر سبزوار
⭕️‌‌ مدیر میدانی پیشرفت 🔻شاید یکی از شاخص‌ترین ویژگی‌های شهید رئیسی، حضور در کف میدان بود. این میدان عرصه‌های مختلفی را شامل می‌شد و یکی از آنها، علم و فناوری بود. حضور متعدد در مراکز پیشرفت کشور که محل حضور شرکت‌های دانش‌بنیان است، از برنامه‌های ثابت ایشان بود. باور داشت که حل مسائل کشور با کمک بخش اصلی اقتصاد مردمی، یعنی دانش‌بنیان‌ها، به پاسخ می‌رسد. 🔻شهید عزیز جمهور ایران با حضور و ضریب دادن به این آدم‌ها و مجموعه‌ها، خودش راوی پیشرفت شده بود و ظرفیت بالای ریاست‌جمهوری را پای کار روایت پیشرفت آورده بود. ایشان حتی در سفرهای خارجی، با وجود شلوغی و فشردگی برنامه‌ها، باز هم پای کار علم‌وفناوری بود و سوای اینکه بستر و زمینه برای صادرات محصولات فناورانه شرکت‌های دانش بنیان را فراهم می‌کرد، باز هم با بازدید از این مجموعه‌ها تلاش می‌کرد تا ضریب رسانه‌ای مضاعفی به توانمندی جوانان ایرانی در اذهان سایر کشورها بدهد. 🔻او مرد میدان کار و آبادانی و پیشرفت کشور بود و با گذشت همین ساعات اندک از شهادتشان، رد پا و خاطرات مختلف ایشان از مدیران شرکت‌های دانش‌بنیان شنیده می‌شود. بازدید از بهیار صنعت و شهرک علمی تحقیقاتی اصفهان، تا پارک فناوری پردیس تهران در کنار دستگاه همودیالیز و ونتیلاتورهای پیشرفته، تا بازید از آهار مشهد و انواع داروهای پیشرفته بیوتک و رادیوداروها و نانو داروها و پهپادهای پیشرفته کشاورزی ایران در دل آفریقا و... نمونه‌های اندکی از حضور میدانی او در پیش‌برد فضای علم‌وفناوری کشور است. 🔻در سه سال ریاست جمهوری ایشان، ما شاهد سرعت گرفتن واقعی تحولات علم‌وفناوری بودیم؛ یک نمونه مهم‌ و فناورانه‌ای که مدتی به اغما رفته بود، پیشرفت‌های صنعت ماهواره‌ای کشور بود که در دوران ایشان دوباره شکوفا شد و یکی از افتخارات اخیر آن، رسیدن ایران به مدار جدید فضایی بود. با عرض تسلیت این فقدان اندوهبار به ملت شریف ایران، به لطف خدا امیدواریم. ان‌شاءالله این سید عزیز با اجداد طاهرینش محشور باشد. پژمان عرب سردبیر مجله دانشمند @daneshmand_mag | مجله دانشمند 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
گوشِ شنوا زمانی که در تولیت استان بودند انتقادهایی به عملکردشان داشتم. یک بار اتفاقی ایشان را در نزدیکی ضریح دیدم و بدون هیچ مزاحمتی بهشان نزدیک شدم. انتقاداتم را کردم و قبل اینکه به قوه قضائیه بروند چند مورد را اصلاح کردند. توی قم هم یک گروه کوچک و مردمی داریم که هدف‌مان دفاع از حقوق بیماران است. توی این مدت دو بار به دفتر ریاست جمهوری نامه زدیم و هر دوبار خودشان شخصا پیگیر این قضیه بودند. اما شهادت فرصت را گرفت و کارمان نیمه تمام ماند! موکب شهدای خدمت سبزوار، ۱۴۰۳/۰۳/۰۴ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
پروازِ مستقیم به کرمان اهل کرمان بود. شنبه توی تهران وقت دکتر داشت اما ترجیح داده بود قبلش بیاید مشهد. توی مراسم شهدای حادثه تروریستی کرمان سخنرانی آقای رئیسی به دلش نشسته بود و به قول خودش امنیت را به این شهر برگردانده بود. بعد سیل کرمان از مسئولین قطع امید کرده بود؛ اما پرواز مستقیم رئیس‌جمهور به کرمان، بدجور به دل خودش و همشهریانش نشسته بود. سیدمجتبی طبسی، موکب شهدای خدمت سبزوار، ۱۴۰۳/۰۳/۰۴ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar