مـا بعد از حـاجقـاسم فهمیدیم
علمدار بره و برنگرده یعنۍ چۍ💔
#تاسوعا 🥀
@hoseiniye_ye_del
غم فقط اونجایی که
امام حسین به حضرت عباس میگه
برای یک لحظهام که شده
به روی پای خود بایست
ببین با خنده فریاد می زنند
که پاشیده لشکرم…💔
#تاسوعا 🥀
@hoseiniye_ye_del
تو آن ماهی که خورشید است محو روی تابانت
خداوند آسمانها را درآورده به فرمانت
مگر مانند پبغمبر تو هم شقالقمر کردی
که میخوانند خود را ارمنیها هم مسلمانت
حسینابنعلی که عالمی هستند قربانش
به تو گفته برادر جانِ من، جانم به قربانت
همه دیدند دست از هر تعلق در جهان شستی
همینکه رفت در آب فرات آن روز دستانت
همان وقتی که تیر آمد به سوی مشک میدیدی
گره کور است و حتی وا نخواهد شد به دندانت
عجب حسن ختامی داشتی که در دم آخر
به جای مادرت امالبنین، زهراست مهمانت
برای اینکه در راه حسینِ فاطمه باشم
الهی که بماند تا ابد دستم به دامانت
#احمد_جواد_نوآبادی
#تاسوعا 🥀
@hoseiniye_ye_del
کاروان از کربلا بازگشته بود
زنی که میگفتند مادرِ چهار پسر بوده
فقط سراغِ حسینش را میگرفت...💔
#امالبنین
#تاسوعا 🥀
@hoseiniye_ye_del
چند خط روضه ...
وقتى وارد خيمه گاه ميشى
اولين خيمه براى عمو عباس هست
یعنی هرکسی میخواسته بره سمت خیمهها
اول باید از علمدار اذن میگرفته.
وای از اون لحظهایی
که علم به زمین افتاد !
تا روز عاشورا
از قبیلهی بنیهاشم
هیچ زنی اسیر نشده بود
تا وقتی که عباس زمین خورد
و دستی برای بلند شدن از زمین نداشت!
اسارت زینب از اونجا شروع شد
روزی که حضرت امالبنین
با امام علی(ع) ازدواج کرد
هنگامی که به درب خانه حضرت رسید
به فرزندان حضرت علی(ع) عرض کرد
ای آقایانم، من اینجا نزد شما
خدمتکاری هستم که آمدهام
تا خدمتگذاری کنم…
پس آیا مرا به این شرط می پذیرید؟
که اگر نپذیرید من به خانه خود باز میگردم
پس حسنین(ع) و حضرت زینب(س)
در مقابل این سخن فرمودند
شما عزیز و بزرگوار هستید
حضرت عباس مادری داشته
که محبت به فرزندان حضرت زهرا رو
به بچه های خودش مقدم میدونسته
بعد توقع دارید بلند قامتش
خودشو اینجوری فدای امام حسین نکنه؟
بعد از اینکه حضرت امالبنین
از بچه ها اذن میگیره
و وارد خانهی امام علی میشه
خطاب به مولا میگه
لطفا منو فاطمه صدا نزنید
نمیخوام بچه های حضرت زهرا
بخاطر اسم من رنجی ببینن
و یاد مظلومییت مادرشون بیوفتن... 💔
از اونجا به بعد بجای فاطمه
اسمِ مادر عمو عباسمون
امالبنین میشه
یعنی مادرِ پسرها 🥀
بعد از واقعه کربلا
وقتی کاروان برمیگرده کربلا
حضرت امالبنین میاد جلو
و از بشیر نمیپرسه
که پسرای من کجان!
نمیپرسه چرا عباس نیست !
اولین سوالش این بوده …
حسین من کجاست؟
چرا نمیبینمش !؟💔
حضرت ام البنین وقتی که
متوجه میشه هر چهار فرزندش
همراه امام حسین(ع)شهید شدن!
میفرماید ای کاش فرزندانم
و تمامی آنچه در زمین است
فدای حسین میشد...
ایشون هر روز به قبرستان بقیع می رفته
و یه گوشهایی مینشسته
و برای بچههاش عزاداری میکرده
هنگامی که زنان مدینه
ام البنین(س) خطابش میکردن
میگفت دیگه منو ام البنین صدا نزنید
دیگه منو مادر شیران شکاری ندونید... 💔
اولین سوالی که حضرت امالبنین
از حضرت زینب پرسید این بود
زینب جان یک سوال از شما دارم
عباس در کربلا وفا کرد؟
وفا کرد خانوم جان
و با شرمندگی به شهادت رسید... 💔
اولین نوحه خوان امام حسین
که با شعر نوحه خوانی میکردند
حضرت ام البنین (س) بودند🖤
حضرت ام البنین
در اشعارشان میفرمودند:
عباسم! من شنیدهام
که عمود آهنی به سرت زدند
درست است؟ حقیقت دارد؟
سپس، خودشان پاسخ میدادند:
اول دستانت را قطع کردند
که جرأت کردند به تو نزدیک شوند
وگرنه کسی جرأت نداشت به تو نزدیک شود... 💔
فکر کن توی زندگیت
یه پسری مثل
حضرت عباس داشته باشی
بعد بهت خبر بدن
که دیگه نداریش …
رنجِ عظیم... 💔
وقتی امام حسین
از بالای سر عباسش برمیگرده
دیگه کسی نمیشناختتش…
پیر میشه !
تمام محاسنش سفید میشه... 💔
تنها جایی که امام حسین
با گوشه آستینش اشکاشو پاک کرد
وقتی بود که داشت از بالای سرِ
حضرت عباس برمیگشت سمتِ خیمه ها... 💔
اصلا ماهِ دَرهَم شده دیدهایی؟!
اما حسین دیده... 💔
میدونید چرا میگم امام حسین دیده؟
چون وقتی امامحسین
از بالای سرِ حضرت عباس برمیگرده
حضرت زینب ازشون میپرسه
برادر همه رو آوردی
فقط برادرم عباس مانده …
چرا امانت امالبنین را نیاوردی !؟